گروه اقتصادی - صادق الحسینی کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه تهران و سیاستگذاری و روابط بین الملل از امریکا در یادداشتی نوشت:هنوز نرخ بهره حقیقی منفی ۲۶٪ است. با این رشد نقدینگی، انتظارات بتواند ۴-۵٪ از این نرخ منفی کم کند. پس نرخ بهره همچنان بشدت منفیست.
به گزارش بولتن نیوز، برخی فعالان بورس میگویند چون انتظارات با آمدن بایدن تعدیل شده نرخ بهره را پایین بیاورید!
اصلا آیا کاهش نرخ بهره اثر مثبت معنیدار بر بورس دارد؟
نه واقعا! نه در شرایط ایران با این نرخ بهره منفی و با نبود بازار بدهی! با نبود بازار بدهی اصلا این حرفها بیمعنیست.
برخی میگویند بالا رفتن نرخ بهره قیمت تمام شده را زیاد میکند. در نگاه اول این منطقی است! اما این هم درست نیست. فرهاد نیلی در مطالعهای نشان داده سهم هزینه مالی از کل درآمد بنگاههای بورسی فقط ۵٪ است و تغییرات نرخ بهره اثر معنیداری در هزینه-درآمد بنگاه ندارد.
اما دوستان بورسی بجای خواسته غلط و بیفایده عدم افزایش نرخ بهره چه بخواهند؟چگونه به بورس و اقتصاد کمک کنیم؟
عدم سرکوب قیمتی (از خودرو تا فولاد)
عدم سرکوب نرخ ارز (حفظ سطح رقابتپذیری تجاری بنگاهها)
برداشتن محدودیتهای بازار نظیر دامنه نوسان
در یک کلام: بگذارید بازار، بازار باشد! همین
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
چه حوابی می دهید بابت درج این مطالب ضد بسری و ضد اسلامی؟ یعنی چه
که بازار بازار بماند؟ جز یعنی دقیقا تکرار نظرات آدام اسمیت؟
بانکها خیلی خوشحالند که شما اینطوری فکر می کنید! اما واقعیت این است که
بانکها اتفاقا بهترین راه درآمدشان از افزایش سپرده های شما است.چون حتی
در یک نظام بانکداری به اصطلاح سالم و علمی (همان ربوی) ، سودی که بانکها
به سپرده ها می دهند بسیار کمتر از سودی است که از محل دادن وام دریافت
می کنند.شما هر قدر بیشتر در بانک سپرده بگذارید در واقع به آنها فرصت
بیشتری برای داد وام و گرفتن ربح آن داده اید. منتهی اگر بانکها دو مسیر
برای گرفتن این ربح دارند: اول اینکه مثل بانکهای ژاپنی تعداد مشتریان
خود را زیاد کنند و به افراد بیشتری وام بدهند و سود دریافت کنند که برای
اینکار لازم است بهره وام را کم کنند تا مشتریانشان زیاد شود. به تبع آن
مجبورند سود بانکی را مرتب کمتر و کمتر کنند. اما افزایش تعداد مشتریان
هر چند ریسک بانک را بالا می برد اما در دراز مدت بیلان کاری آن را مثبت
می کند. راه دوم را بانکهای ایرانی به تقلید از بانکهای آمریکا و انگلیسی
دهه های 1960 تا1980 پی گرفته اند. مشتریان کمتر و ربح بیشتر. در این
حالت بانکها ریسک کمتری می کنند و با هزار تعهد و ضامن فقط به افراد کمی
که مطمئن هستند وام می دهند آنهم با سود بالا. بدیهی است که مشتریان کمی
توان پرداخت بهره بالا دارند. به این ترتیب با بالا رفتن بهره بانک هم می
تواند سود سپرده را افزایش دهد. اما نتیجه اینکار چیست؟ بسیاری از کسب و
کارهای کوچک نمی توانند وام بگیرند و نابود می شوند. همچنین ربطه کثیف
ارتشا شکل می گیرد و وام گیرندگان کلان که مشاغل بسیار پر سود دارند می
توانند با بانکها توافق کنند و در ازای دادن برخی امتیازات خاص به
بانکداران وامهای کلان بگیرند و سالها با پرداخت آن را به تاخیر اندازند.
همین مساله به نوبه خودسبب می شود که بانکها که به اعتبار ربح وامها ،
سود سپرده ها را زیاد کرده اند برای پرداخت سود سپرده ها دست به خلق پول
بزنند. در نتیجه تورم بالا می رود و دو باره به بهانه آن سود بالا تر می
رود و پولهای بیشتری جذب بانک می شود و خلق پول هم بیشتر می شود و...و
این روند باطل ادامه دارد.
با منطق این حضرات ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم باید بانکهایش بشدت
بهره را بالا می بردند تا جلوی تورم را بگیرند! اما واقعیت دقیقا بر عکس شد
و کاهش بهره به کاهش تورم انجامید و تولید هم پا گرفت.
بگذارید راستش را بگویم، این وضعیت نتیجه تفکر بانکداری تماما ربوی و اصطلاحا
اسلامی است. این حضرات باید کاری کنند تورم زیاد شود تا بتوانند با توجیه
آنکه تورم بیشتر از بهره و سود بانکی است بتوانند توجیه کنند که ربا نیست.
پس این فاحعه رخ میدهد.
تنها راه هوشمندانه در برخورد با اقتصادانان ایرانی اعدام دسته جمعی تمام آنها
و بستن در تمام دانشکده های اقتصاد است. تا این جماعت هستند هرگز
بحران اقتصادی ایران برطرف نخواهد شد.