گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:امانوئل مکرون آب دریا به دهن سگ نجس نمی شود...در شرع اسلام، آب دهان سگ نجس کننده است، یعنی به هر چیزی که می خورد، حکم شی نجس را پیدا می کند و باید آن را پاک کرد.
به گزارش بولتن نیوز، این مساله زمانی مطرح شد که از آب دریا وقتی سگی آب می خورد، آیا باز هم حکم نجاست برقرار است یا خیر؟
جواب منفی است، چون دریا آن قدر بزرگ و وسیع است که حجم آب دهان سگ به هیچ کجای آن نمی رسد...ملک او از طعنهٔ خصمانکجا یابد خلل آب دریا از دهانِ سگ کجا گردد پلید
امانوئل مکرون«ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عِرض خود میبری و زحمت ما میداری»
پيامبر بچه ها را زنده كرد
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
يكى از اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، دوست داشت كه آن حضرت را به خانه اش دعوت كند، و به همين خاطر يك روز به همسرش گفت:
آماده باش كه امروز مى خواهم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به خانه دعوت نمايم.
پس از آن، مرد بزغاله اى را كشت و همسرش مشغول پختن آن شد و خودش نيز به دنبال پيغمبر رفت، وقتى كه او بزغاله مى كشت يكى از دو پسرش شاهد ماجرا بود.
در غياب پدر، آن پسر به برادرش گفت:
نبودى تا ببينى پدر چگونه بزغاله را كشت،
مى خواهى به تو نشان بدهم؟
برادر پاسخ داد: آرى.
دو برادر به پشت بام رفتند، پسر برادرش را خوابانيد و كارد به گلويش گذاشت و سرش را بريد، در همين موقع مادر متوجه ماجرا شد و فرياد زد:
چه مى كنى؟
پسر ترسيد و از طرف ديگر بام فرار كرد و به زمين افتاد و مرد.
زن گريان و نالان شد و به عزادارى مشغول شد. پس از مدتى، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و مرد عرب وارد خانه شدند، زن ماجرا را براى شوهرش تعريف كرد و در پايان گفت:
اين ماجرا را به رسول خدا (ص) مگو، مبادا آن حضرت متاثر شود.
سپس زن جنازه دو پسر را پيچيد تا پس از رفتن پيامبر آن ها را دفن كند.
جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرض كرد:
اى رسول خدا! به ميزبان بفرمائيد تا پسرهايت نيايند، من غذا نمى خورم.
رسول مهربانی (ص) به مرد فرمود:
پسرهايت را بياور.
مرد عرض كرد:
به آنها دسترسى ندارم، شما غذا ميل بفرمائيد.
پيامبر فرمود:
اين طور نمى شود امر خداوند چنين است.
بالاخره مرد اقرار كرد كه پسرانش كشته شده اند، حضرت فرمود:
جنازه ها را بياور
مرد جنازه ها را آورد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دعايى خواندند، بچه ها زنده شدند و در اطاق با رسول خدا (ص) هم خوراک گرديدند.(١)
اى آنكه بر تمام خلايق سر آمدى
در ارض مصطفى به سماوات محمدى(ص)
جا دارد آنكه فخر كند بر تو انبياء
در مشرق زمانه توئى هور سرمدى
رهايي از فقر و تنگدستي
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:
بسيار ياد كردن خدا و بر من صلوات فرستادن، موجب بر طرف شدن فقر مي شود. با توجه به روايت فوق، داستان زير را تقديم مي داريم.
توصيه مي كنيم كه قبل از مطالعه به نكات زير توجه نماييد:
١- شكي نيست كه اذكار، خواص و فوايدي بسيار دارد. طبق روايات رسيده از معصومين عليهم السلام، ذكر صلوات نيز چنين است. يكي از فوايد آن، رهايي از فقر و تنگدستي است.
ناگفته پيداست كه:
نتيجه بخشيدن آن، شرايطي دارد. يكي از شرايط آن، چگونگي حالتهاي روحي، نفسي و معنوي انسان است. با اين بيان، ذكر شخصي به ثمر
مي رسد كه قبلا زمينه لازم را فراهم كرده باشد.
به عبارت ديگر، نبايد توقع داشت كه بدون ايجاد زمينه، تكرار اذكار به نتيجه مطلوب برسد.
٢- به ثمر رسيدن ذكرها، در سايه تلاش و جديت انسان است. به عبارت ديگر، به نتيجه رسيدن آنها با تنبلي و تن پروري منافات دارد و نبايد از تلاش و كوشش در كسب معاش دست كشيد و با تكرار اذكار، به كنجي نشست و به اميد اين كه خداوند، روزي مان را مي رساند، از كار و تلاش دست برداشت.
رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:
بسيار ياد كردن خدا و بر من صلوات فرستادن، موجب برطرف شدن فقر مي شود.
مرد خواب و خوراكي نداشت. مادام كه سر و وضع زن و بچه هايش به خاطرش مي آمد؛ آشفته و غمناک مي شد. ظاهر رنجور و گونه هاي ترک برداشته آنها، آزارش ميداد. همين طور شكوه هاي بي وقفه همسرش كه خواب و خيالش را ربوده بود. آن روز، مثل هميشه، در چوبي حياط را به هم زد. راه كوچه باريک محله را در پيش گرفت.
نمي دانست كجا ميرود؟ ولي گام هايش بسي بلند و كشيده بود. گاهي به اطرافش چشم مي دوخت تا شايد مشكل گشايي بيابد. از چند كوچه باريک و كم عرض گذشت. به چهارراهي نزديک شد كه معمولا از جمعيت موج مي زد. در آن سوي چهار راه، مسجدي قرار داشت. هر چند ظاهرش ساده و كوچک بود؛ اما هيچ وقت از نمازگزاران خالي نبود. گاهي واعظي به منبر ميرفت و به پند و اندرز مردم مي پرداخت. آن روز نيز واعظي بر فراز منبر، در حال سخنراني بود. جمعيتي گرد آمده بودند و به سخنان او گوش مي كردند. "سعيد" نيز خودش را داخل جمعيت زد. روحاني، پيرامون فقر و راه هاي خلاصي از آن سخن مي گفت.
بيان شيرين و رسايي داشت. چيزي نگذشت كه سعيد جذب سخنان او شد. بين خودش و او احساس نزديكي ميكرد. به نظرش رسيد كه روحاني، او را ميشناسد و حرف هاي دلش را بازگو ميكند. ولي اين طور نبود؛ سخنان روحاني، حرف دل بسياري از مردم بود. او در بخشي از سخنانش گفت: در فرستادن صلوات، كوتاهي نكنيد.
زيرا اگر توانگر، صلوات بفرستد؛ مالش بركت مييابد و اگر فقير صلوات بفرستد، خداوند تعالي از آسمان روزي اش را مي فرستد. اين سخن گرچه براي سعيد تازگي داشت، ولي به نظرش آسان بود. از خودش پرسيد: پس تا حالا چرا به اين راه ساده، فكر نكرده بودم؟! سخنان روحاني تمام شد، اما فريادهاي هماهنگ "صلوات" تمامي نداشت. صلواتها، رسا و پي در پي بود. سعيد اميدوار شده بود. او مثل خيلي ها، قدم به بيرون گذاشت.
راه خانه اش را در پيش گرفت. لبهايش مي جنبيد. لحظهاي زمزمه اش قطع نمي شد. مثل اين كه صلوات، آن سوي لب هايش پنهان شده بود.
سه روز گذشت. هنوز صلوات، ورد زبانش بود. سخنان روحاني از دل و ذهنش بيرون نمي رفت:"... فقير اگر صلوات بفرستد، خداوند تعالي از آسمان روزي اش را مي فرستد."از خانه بيرون رفت. همچنان چهره ارغواني و گرسنه بچه ها، نگرانش ساخته بود. اتفاقا عبورش به خرابه اي افتاد. مكان ترسناكي بود. گويي در و ديوارهايش با انسان سخن ميگفت. سخن از گذشته هاي دور؛ سخن از آنهايي كه آنجا را به يادگار گذاشته بودند. سنگها و خاکهاي تلنبار شده كف خرابه، راه رفتن را مشكل ساخته بود. اضطراب خفيفی، وجود سعيد را فراگرفت. لحظه اي در خودش فرو رفت. سنگي به پايش اصابت كرد. اول لرزيد و بعد، كمي احساس درد كرد. چيزي به افتادنش نمانده بود. برگشت، نگاه كرد. چشمش به سنگي افتاد كه در حال غلت خوردن بود؛ و بعد سفال خاكي رنگ، توجه اش را جلب كرد. حس كنجكاوي اش بيدار شده بود.
گامي به عقب برگشت. از فاصله كمتر، چشم دوخت. بخشي از يك ظرف قديمي به چشمش افتاد. به آرامي خاكها را كنار زد و بعد كوزه كوچكي از دل خاک، بيرون آورد. ضربان قلبش تند تند مي زد. احساس تشنگي ميكرد. لبهاي خشكيده اش تكان ميخورد. خاكهاي سطح كوزه را فوت كرد. قشنگ و زيبا بود. دهانه كوزه با گل بسته شده بود. گل هاي دهانه كوزه را بيرون آورد. به آرامي دهانه آن را به سمت پايين قرار داد. صداي شادي آوري در خرابه پيچيد.
صدا از به هم خوردن سكه هاي طلا بود. نور طلايی رنگ سكه، زير اشعه خورشيد، وسوسه انگيز و خيال آور مي نمود. گيج شده بود. تصميم گرفتن، برايش دشوار بود. لحظاتی مات و مبهوت به سكه ها نگاه كرد. جلوه فريبنده آنها چشمانش را به بازي گرفته بودند. به فكر فرو رفت. در عالم گذشته اش غرق شد. بار ديگر اوضاع نابسامان خانواده اش، خاطرش را آشفته كرد. از اين كه نتوانسته بود شكم بچه هايش را سير كند، غصه ميخورد؛
از اين كه در مقابل تقاضاهاي آنها چارهاي جز سكوت نداشت، زجر ميكشيد.به خود آمد. چشمش به سكه ها افتاد. لبخندي شيرين، روي لبهاي خشكيده اش، گل كرد. سكه هايی را كه روي زمين افتاده بود، جمع كرد و داخل كوزه انداخت. كوزه را به سينه اش چسباند. در حالي كه صورتش را به آسمان بلند كرده بود؛ لحظهاي چشمانش را بست. آنگاه از جايش برخاست. شروع كرد به راه رفتن. چند گامي بيش نرفته بود كه به ياد سخنان آن روحاني افتاد:"...
فقير اگر صلوات بفرستد، خداوند متعال از آسمان روزي اش را ميفرستد."
گامهايش سست شد. كم كم از حركت بازماند. نه توان رفتن داشت و نه قدرت برگشتن. سر دو راهي قرار گرفته بود؛ دو راهي كه يک راه آن به فقر دايمي منتهي ميشد و راه ديگرش به بهره مند شدن از آن گنج خدادادي. اما نه؛ او در آن گيرودار سرنوشت ساز، به خودش نهيب زد: وعده روزي من، از آسمان است؛ روزي زميني را نمي خواهم. برگشت. كوزه را سرجايش گذاشت. درست زير همان سنگي كه به پايش خورده بود. به اطرافش نگاه كرد. سريع از خرابه بيرون شد. ساعتي ديگر، تن خسته و گرسنه اش را روي حصير كهنه اتاقش، رها كرد و بار ديگر در فكر عميق فرو رفت.
اين بار هم كه با دست خالي برگشتي؟!
اين، صداي همسرش بود كه رشته افكارش را پاره كرد. در حالي كه لبخندي به لب هايش كاشته شده بود؛ همه چيز را براي همسرش تعريف كرد. همسرش كه تحمل شنيدن سخنان او را نداشت، پرسيد: كجاست؟ چرا نياوردي؟! نخواستم. نخواستي؟! چرا؟ مگر حال و روزمان را نميبيني؟
اگر تو نميخواهي، گناه ما چيست؟ گناه اين بچه هاي معصوم...؟
مطمينم كه خداوند روزي ام را از آسمان
مي فرستد. از آسمان؟! آن را كجا گذاشتي؟
همان جا، سرجايش؛ زير همان سنگ وسط خرابه.
در آن لحظه، همسايه اش كه مرد يهودي بود. در پشت بام خانه اش به سخنان سعيد و همسرش گوش ميكرد. بعد از شنيدن سخنان آن دو، سخت به طمع افتاد. فوري خودش را به آن خرابه رساند. سنگي در وسط خرابه، سينه به خاک فرو برده بود. به سنگ نزديک شد. به آرامي آن را كنار زد. كوزه، برق نگاهش را دزديد. بي صبرانه سنگ را از دل خاک بيرون آورد. تا آن لحظه هزاران فكر و خيال در ذهنش متولد شده، رشد و نمو كرده بود. خيالاتي كه تنها با سكه هاي داخل كوزه به ثمر ميرسيد.
او حق داشت كه به هيچ چيز فكر نكند جز آن كوزه و سكه هاي داخلش. كوزه را برداشت و يک راست خودش را به خانه اش رساند. به تندي در كوزه را باز كرد. بي صبرانه به درون آن چشم دوخت.
ترسي توام با اضطراب، در تنش دويد. موجودات شبيه مار و عقرب، توجه اش را جلب كرد. بيشتر دقت كرد. درست بود؛ عقربه اي سياه و زرد رنگ طول و عرض كوزه را مي پيمودند. در كوزه را بست. احساس تنفري نسبت به كوزه پيدا كرده بود. به فكر فرو رفت. همان جا، كينه اي نسبت به سعيد در دلش كاشته شد. در حالي كه از چهره اش شرارت مي باريد، با خود گفت: حتما مي دانسته كه كوزه پر از مار و عقرب است. وقتي فهميده كه من در پشت بام خانه به حرفهاي او و همسرش گوش ميكنم؛ با حرفهاي دروغش، مرا گمراه كرد و گرفتار اين مار و عقرب هاي كشنده نمود. جواب دشمني اش را خواهم داد. جوابي كه هرگز فراموش نكند!
سعيد نشسته بود. همسرش به قيافه متفكرانه او نگاه ميكرد. از اين كه شوهرش آن همه سكه طلا را رها كرده بود، عصباني بود. گاهي با سخنان طنزگونه و نيش دار، عمل او را مورد استهزاء قرار ميداد. چگونه ميتوانست باور كند كه مردش با آن همه فقر، آن همه سكه طلا را رها كرده است؟!
بار ديگر به شوهرش نگاه كرد. او همچنان به سينه ديوار چسبيده بود. زير لب، چيزي ميخواند. زن كه حوصله اش تمام شده بود، گفت: منتظري كه خدا روزي ات را از آسمان بفرستد؟ بلند شو برو بيرون، يك كاري كن. سعيد دنبال جمله اي ميگشت تا پاسخ همسرش را بدهد. هنوز چيزي نگفته بود كه صداي عجيبي در اتاق پيچيد. صدا براي سعيد آشنا بود. همان صداي جذابي كه در خرابه شنيده بود. به سقف اتاق نگاه كرد. از روزنه كوچک سقف اتاقش، باراني از سكه ميباريد. حالت عجيبي پيدا كرده بود. خوشحالي توام با حيرت، آب دهانش را خشكانده بود. صدايش در اتاق پيچيد: خدايا! شكرت، شكرت. نگاه كن، نگاه كن، خداوند روزي مان را از آسمان فرستاده است. همسرش كه باورش نميشد، اول به روزنه سقف اتاق چشم دوخت و سپس با شادماني به جمع كردن سكه ها پرداخت. صداي گفت و گوي سعيد و همسرش به گوش همسايه يهودي اش رسيد. او به خودش شک كرد. دست نگه داشت. كوزه را بالا كشيد. از دهانه كوچک كوزه، نگاهش را گذراند. عقربه اي باقي مانده، همچنان به يكديگر تنه ميزدند و از سر و كول هم بالا و پايين ميرفتند. به سعيد و همسرش زهرخندي نثار كرد و بار ديگر كوزه را در دهان روزنه اتاق، وارونه كرد. همزمان صداي سعيد بلند شد: باز هم سكه، سكه. خدايا... خدايا...! بر شگفتي مرد يهودي افزوده شده بود. به نظرش رسيد كه سعيد و همسرش، عقلشان را از دست داده اند. براي اين كه مطمئن شود، سرش را به روزنه اتاق سعيد، نزديک كرد. و بعد با احتياط به داخل اتاق نظر انداخت. باورش نمي شد. آنچه ريخته بود، سكه بود. سكه هايي كه با رنگ زرد و فريبنده در كف دستان آن دو موج مي زدند و جرنگ جرنگ صدا
ميكردند. با خودش گفت: حتما من اشتباه كرده بودم! و ادامه داد: نه! نه! من اشتباه نكرده بودم؛ هر چه بود، مار و عقرب بود.از خودش پرسيد: پس چه اتفاقي افتاده است؟ لحظه اي به فكر فرو رفت. بعد از چند دقيقه انديشيدن، به راز قضيه پی برد. دانست كه اين، سري از اسرار غيبي است. سري كه به دست خداوند به ثمر رسيده است. سعيد را به پشت بام دعوت كرد. وقتي سعيد، خودش را به آن جا رساند، مرد يهودي خودش را روی قدمهاي او انداخت. همان دم صدايش كه با گريه شوق توام بود؛ در فضا پيچيد: "اشهد ان لا اله الا الله؛
اشهد ان محمدا رسول الله." سعيد نيز گيج شده بود. ميدانست كه باران سكه از بركات "صلوات" است. ولي نميدانست كه مسلمان شدن يك نفر يهودي نيز از ديگر بركات آن ميباشد. يک بار ديگر به مرد تازه مسلمان نگاه كرد و سكه هاي كف اتاق را در ذهنش تداعي نمود. ناخود آگاه بر زبانش جاري شد: اللهم صل علي محمد و آل محمد! (٢)
دعای رفع تنگدستي و پريشاني و بيماري
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
مردي به حضرت رسول الله(ص) از تنگدستي و پريشاني و بيماري خود شكايت كرد . حضرت رسول اکرم(ص ) فرمود: هر كس هر صبح و شب ، ده مرتبه اين دعا را بخواند و بر آن مداومت داشته باشد ، تنگدستي و پريشاني و مريضي او بر طرف خواهد شد . لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ تَوَكَّلْتُ عَلَی الْحَی الَّذی لایمُوتُ وَ اَلْحَمْدُللِهِ الَّذی لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً وَ لَمْ یكُنْ لَهُ شَریكٌ فِی الْمُلْكِ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبیراً. آن مرد مي گويد: من سه روز بر اين ختم مداومت كردم ، حالم صحيح و سالم شد و ثروتمند شدم و پريشانيم رفع گرديد(٣)
ثواب ده هزار بار صلوات
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
شخصي نزد سلطان محمود سبكتكين
ابوالقاسم محمود بن ندیم (۳۶۱–۴۲۱ ه.ق)، ملقب به سیفالدوله، فهیم الدوله، سلطان ماضی، پرویز الملة، غازی و مشهور به سلطان محمود غزنوی پادشاه سلسله تُرکتبار ایرانی و مسلمان غزنویان بود. سلطان محمود که اولین فرمانروای مستقل و بزرگترین فرد خاندان غزنوی است، به جنگاوری و بیباکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً غزوات او در هند و غنایمی که از آنجا آورده مشهوراست. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان «سلطان» داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد هر چند خلیفه فقط لقب امیر را برای او پذیرفته بود. وی شهر غزنه (غزنی، غزنین) را به مرکز امپراتوری خود که شامل افغانستان امروزی، شمال غرب هند، قسمتی از پاکستان و شرق ایران امروزی میشد تبدیل نمود.
شخصي نزد سلطان محمود سبكتكين آمد و گفت: مدتي بود كه مي خواستم رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم را در خواب ببينم، و عرضي كه دارم به آن غمخوار بگويم.
همه شب دیده بعمدا نگشایم از خواب
بو که در خواب بدان دولت بیدار رسم
قضا را، سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته، به اين دولت رسيدم. جمال با كمال آن عديم المثال را در خواب ديدم. وقتي چون آن جناب را خوشحال يافتم، قدم در بساط جرأت گذاشتم و گفتم: يارسول الله!
هزار درهم قرض دارم، و بر اداي آن قادر نيستم،
و مي ترسم كه اجل رسد، و آن وام در گردن من بماند.
آن حضرت فرمود: برو به نزد محمود سبكتكين، و آن مبلغ را از او بستان.
عرض كردم: شايد از من باور نكند و نشان طلبد.
فرمود: به او بگو به آن نشان كه در اول شب چون تكيه مي كني، سي هزار مرتبه به من صلوات مي فرستي و در آخر شب كه بيدار مي شوي، سي هزار مرتبه ديگر بر من صلوات مي فرستي.
سلطان از شنيدن اين داستان گريه كرد و آن مرد را تصديق نمود و قرض او را ادا كرد و هزار درهم ديگر نيز به او بخشيد.
اركان دولت، تعجب نموده، گفتند: اي سلطان!
اين مرد را در اين سخن محال تصديق مي كني؛
و حال آن كه ما در اول شب و آخر شب با توييم.
نمي بينيم كه به فرستادن صلوات اشتغال نمايی و اگر كسي در تمام اوقات شبانه روزي به فرستادن صلوات اشتغال نمايد، نمي تواند كه شصت هزار مرتبه صلوات فرستد. پس چگونه در اين صورت در اول و آخر شب ميسر مي گردد؟
سلطان گفت كه: من از علما شنيده ام كه هر كه يک بار به صلوات مذكوره صلوات فرستد چنان است كه ده هزار بار صلوات فرستاده، و من در اول شب سه مرتبه، و در آخر شب سه مرتبه اين صلوات را مي خوانم و چنان مي دانم كه شصت هزار بار صلوات فرستاده ام. پس،
پس از اين درويش كه پيغام آن حضرت را آورده است، راست مي گويد. و اين گريه من از شادي است.
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٌ مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوان وَ تَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ سْتَقْبَلَ الْفَرْقدانِ وَ بَلَّغْ رُوحَهُ وَ اَرْواحَ اَهْلِ بَیْتِهِ مِنّا التَّحِیَّهَ وَ السَّلامُ»
(۴)
حسد نسبت به پیامبراعظم(ص)
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
وقتي كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) وارد مدينه منوره شدند و پرچم اسلام را بلند كردند، شخصي به نام عبدالله ابيْ كه يكي از دشمنان سرسخت پيامبراسلام بود. بر آن حضرت حسد برد و مي خواست حضرت را به قتل برساند. عبدالله ابيْ، حضرت و اصحاب حضرت را به منزلش دعوت كرد و غذاي مسمومي را ترتيب داد.
جبرائیل به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر داد.
همينكه غذا حاضر شد.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
ياعلي دعاي پرمنفعت را بر اين غذا بخوان.
حضرت امیرالمؤمنین علي(ع ) دعا را خواندند.
بِسْمِ اللَّهِ الشَّافِی، بِسْمِ اللَّهِ الْکَافِی، بِسْمِ اللَّهِ الْمُعَافِی، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ،
وَ لَا دَاءٌ فِی الْاَرْضِ، وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم: به نام خداوند شفا بخش، به نام خداوند کفایت کننده، به نام خداوند عافیت دهنده، به نام خدایی که با یاد کردن نامش هیچ چیزی و هیچ مرضی در زمین و آسمان ضرر نمی رساند، و اوست شنوا و دانا
وقتی دعا خوانده شد همه غذا را خوردند و سير شدند و ضرری به آنها نرسيد با صحت و سلامتي برخواستند و رفتند.
وقتی كه عبدالله ابيْ اين صحنه را ديد، گمان كرد آشپز فراموش كرده سم را داخل غذا كرده باشد، رفت و تمام رفقايش را جمع كرد و از غذا خوردند. همه به جهنم رسيدند.(۵)
منابع:
١- قصص الرسول يا داستانهايى از رسول خدا (ص) توحيد: ص ١۶٣ - نبوت: ص ١۶٧
٢- شرح الصلوات، احمدبن محمدالحسینى الاردکانى، ص ٧٧ / گنجینه نور و برکت ختم صلوات، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ص ۶۵
٣- داستانهايی از اذكار وختوم و ادعيه مجرّب جلد اول
۴- کتاب آثار و بركات صلوات در دنيا، برزخ و قيامت. حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ٧، ص ٢٣۴، بیروت، دار الفکر، بیتا.
برای آگاهی بیشتر راجع به صلوات(اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد)، ر. ک: صلوات صحیح و کامل، سؤال ۴٨٢ (سایت: ۵٨٧)
۵- داستانهايي از اذكار وختوم و ادعيه مجرّب جلد اول. تسهیل الدواء ص ١٠۶
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
كبيك يا رسول اكرم
«بهترين شما صاحبان عقل هستند». گفته شد: «اى رسول خدا! صاحبان عقل، چه كسانى اند؟».
حضرت فرمودند:
آنان كه داراى اخلاق خوب اند، بردبار و باوقارند، صله رحم مى نمايند، به پدران و مادران نيكى مى كنند،
به فقرا، همسايگان و يتيمان رسيدگی مى نمايند، اطعام مى كنند، آشكارا به همه سلام مى كنند
كافى، ج 2، ص 240
پناه کرامات سرمدی
ایمن شوی ز فتنه و
ایمن زِ هر بدی
لبریز کن زِ عطر گل
نور سینه را
با ذکر یک صلوات
بر نبی وآل نبی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
پناه کرامات سرمدی
ایمن شوی ز فتنه و
ایمن زِ هر بدی
لبریز کن زِ عطر گل
نور سینه را
با ذکر یک صلوات
بر نبی وآل نبی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
البته که جاوتر ما تحریم کردیم
از"تڪبر" باسلام ڪردن
از "مصیبت"با صدقہ دادن
از "بیمارۍ"بادعا ڪردن
از"حرص"باشڪرڪردن
از"غصہ"با صبر ڪردن
امیدوارم زندگۍ تون
عارۍ ازتمام بدیها باشہ
کیست در غار حرای سینهام
رگ رگم پیغام احمد میدهد
سینهام بوی محمد میدهد
من سخن گویم ولی من نیستم
این منم یا او ندانم کیستم
جبرئیل امشب دمد در نای من
قدسیان خوانند با آوای من
ای بتان کعبه در هم بشکنید
با من امشب از محمد دم زنید
از هوا گلبانگ تهلیل آمده
دیده بگشایید جبریل آمده
مکه تا کی مرکز نا اهلهاست
پایمال چکمه بوجهلهاست
مکه دریای فروغ وحی شد
بت پرستان بت پرستی نهی شد
روز، روز مرگ ظلم و ظالم است
بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است
یا محمد منجی عالم تویی
این مبارک نامه را خاتم توئی
انبیا مشعل ز تو افروختند
وز دمت پیغمبری آموختند
غیرت و مردانگی آیین توست
عزت زن در حجاب دین توست
بر همه اعلام کن زن برده نیست
برده مردان تن پرورده نیست
خاتم توحید در انگشت تو
حق به پیش روی و حیدر پشت تو
ما تو را زهرای اطهر دادهایم
شیر مردی مثل حیدر دادهایم
ما تو را دادیم در بین همه
یک خدیجه یک علی یک فاطمه…!
برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد
حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسن ات باخت
که بت ها را شکست و قبله ی دلها حسابت کرد
خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب
تو را تا آسمان ها برد و مثل ماه قابت کرد
تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا
زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد
دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی
حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد
آیت الله جوادی املی:
بينيازي رسول اكرم [ص] با مال حلال خديجه (س) بود. آن مال را كه اين بانوي طاهره در راه اسلام صرف كرده است، ذات اقدس الهي قبول كرد و به خود اسناد داد.
همانطوري كه وجود گرامي رسول اكرم (ص) قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت معروف بود، خديجه (س) هم قبل از اسلام به طهارت معروف بود، ميگفتند «بانوي طاهره» آن طاهره همتاي اين امين شد و اين امين همسر آن طاهره شد و آن اموال در راه اسلام صرف شد و خدا اين صرف را پذيرفت و به رسولش فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي﴾ يعني تو را بينياز كرد؛ يعني مال خديجه [س] مال خداست [و] كار خديجه [سلام الله عليها] مقبول الهي است.
گاهي انسان مال حلال دارد و در راه خدا صرف ميكند و خدا كار او را قبول ميكند، عمل او را ميپذيرد [و] وقتي عمل او را قبول كرد يا ده برابر پاداش ميدهد يا هفتصد برابر يا 1400 برابر يا بيش از آن؛ يك وقت بالاتر از اين است؛ خدا نه تنها عمل انسان صالح را قبول ميكند، بلكه خود او را ميپذيرد.
دربارهٴ حضرت مريم (س) آمده است كه ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً﴾ مريم [س] را خدا قبول كرد، نه عمل مريم [س] را. وقتي عمل مريم[س] را قبول بكند به او پاداش خير ميدهد، وقتي خود مريم [س] را قبول بكند او را مادر پيغمبر ميكند. وقتي خديجه (س) را قبول بكند او را مادر سيدهٴ نساء عالميان قرار ميدهد. خيلي فرق است كه خدا عمل كسي را قبول بكند يا نه، خود او را قبول بكند.
چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹
مجله آرگا
آرگا > سرگرمی > شعر و ادبیات > مجموعه 10 شعر درباره حضرت محمد (ص) با مضامین عاشقانه و عرفانی
دکتر ارتودنسی خوب
مجموعه 10 شعر درباره حضرت محمد (ص) با مضامین عاشقانه و عرفانی
ندا خوشرو ۲۳ فروردین ۱۳۹۷ ۰
مجموعه 10 شعر درباره حضرت محمد از شاعران فارسی زیبا معروف و مشهور با انواع مضامین عارفانه و پرمحتوی را در این مطلب جمع آوری کرده ایم که امیدواریم این اشعار دلنشین مورد توجه تان قرار بگیرند.
اغلب شاعران ایرانی اشعار زیبایی را درباره حضرت محمد سروده اند که هر کدام از این اشعار دارای مضامین عاشقانه و عارفانه هستند و اگر شما به خواندن شعرهای مذهبی علاقه مند هستید بهتر است در زمان اوقات فراغت خود مجموعه شعر درباره حضرت محمد را مطالعه کنید و یا این اشعار را در شبکه های پرمخاطب اجتماعی برای دوستان و آشنایان خود ارسال کنید.
شعر درباره امام زمان، شعر درباره حضرت محمد و شعر زیبا درباره خدا از انواع اشعار پرمخاطب و دلنشین مدهبی هستند که اغلب شاعران بزرگ نظیر سعدی و سنایی و مولوی و حافظ و … این اشعار زیبا را سروده اند.
شعر درباره حضرت محمد
100x300.gif bolej.gif
مجموعه چند شعر درباره حضرت محمد(ص)
شعر در مورد عید مبعث و شعر درباره ولادت حضرت محمد و شعر درباره رحلت حضرت محمد از انواع اشعار زیبایی هستند که در مورد حضرت محمد سروده شده اند. در ادامه این مطلب مجموعه ای بی نظیر و پرمحتوی شعر درباره حضرت محمد (ص) را گردآوری کرده ایم که امیدواریم این شعرهای دلنشین مورد توجه تان قرار بگیرند.
شعر در مورد حضرت محمد
شعر درباره حضرت محمد با مضامین عاشقانه
نور عترت آمد از آیینهام
کیست در غار حرای سینهام
رگ رگم پیغام احمد میدهد
سینهام بوی محمد میدهد
من سخن گویم ولی من نیستم
این منم یا او ندانم کیستم
جبرئیل امشب دمد در نای من
قدسیان خوانند با آوای من
ای بتان کعبه در هم بشکنید
با من امشب از محمد دم زنید
از هوا گلبانگ تهلیل آمده
دیده بگشایید جبریل آمده
مکه تا کی مرکز نا اهلهاست
پایمال چکمه بوجهلهاست
مکه دریای فروغ وحی شد
بت پرستان بت پرستی نهی شد
روز، روز مرگ ظلم و ظالم است
بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است
یا محمد منجی عالم تویی
این مبارک نامه را خاتم توئی
انبیا مشعل ز تو افروختند
وز دمت پیغمبری آموختند
غیرت و مردانگی آیین توست
عزت زن در حجاب دین توست
بر همه اعلام کن زن برده نیست
برده مردان تن پرورده نیست
خاتم توحید در انگشت تو
حق به پیش روی و حیدر پشت تو
ما تو را زهرای اطهر دادهایم
شیر مردی مثل حیدر دادهایم
ما تو را دادیم در بین همه
یک خدیجه یک علی یک فاطمه…!
اشعار زیبا و دلنشین در مورد حضرت محمد
شعر زیبا در مورد پیامبر اکرم(ص)
“امین” و “امن” و “مومن” آنقَدَر دنیا خطابت کرد
خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد
برای هر سری از روشنایت سایه بان می خواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد
حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسن ات باخت
که بت ها را شکست و قبله ی دلها حسابت کرد
خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب
تو را تا آسمان ها برد و مثل ماه قابت کرد
تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا
زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد
دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی
حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد
تو را از دورها هم می شود آموخت ای خورشید!
زمین گیرانه حتی با تو احساس قرابت کرد
که از این فاصله ، این سال های دوریِ نوری
همیشه پرتو مهرت به شب هامان اصابت کرد
هنوز از قله های ماذنه نور تو می روید
فقط باید دعا خواند و یقین در استجابت کرد
شعر درباره حضرت محمد
شعر حافظ درباره حضرت محمد ص(9
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
مقیاس سگ هم برای این جور افراد خوب نیست
اینا که به پیامبر تهین میکنند از این حیوان با وفا هم کمترند
یادش بخیر این دعا رو سر کلاس به ما یاد دادید ولی حالا از اون سال فکر کنم سه چهار سالی گذشته ولی ما هنوز با مطالب ریز و درستی که بهمون یاد دادین میگذرونیم
ممنون ازتون
من یه تشکر ویژه از حاج آقا توحیدلو و بولتن نیوز میکنم
بسیارررررر ممنون
ای سگ رومی آیا می دانی رسول الله حبیب خداست؟ آیا می دانی روی عرش خدا لااله الاالله محمدرسوالله نوشته شده؟ آیا می دانی که ایشان فرستاده بزرگی است؟
آیا می دانی که یک میلیارد و نیم مسلمان هستند تو که هستی که پیامبر رو بشناسی کلام تو به خودت بر می گرده ،،،،،،،، مسلمانان ازشما نمی ترسند به تو می گم که به پیامبر توهین کردی ایشان حبیب ماهستند شما مسلمانان را با کلام و با اسلحه می کشید به تو و دوستانت می گویم رسول الله خط قرمز ماست دین اسلام خط قرمز ماست دین ما دین اخلاق است وای به حال شما من به نمایندگی از کل مسلمانان با تو صحبت می کنم
بسمه تعالی
قال الله تعالی « قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر»
بار دیگر سخنان رییس جمهور فرانسه آقای مکرون در حمایت از اهانت به پیامبر رحمت و محبت حضرت محمد صلی الله علیه و آله چهره واقعی آنان را در اسلام ستیزی بر ملا ساخت.
دنیای غرب و کشورهای اروپایی که استقبال مردم جهان مخصوصا ملتهای اروپا را به اسلام مشاهده کرده و خود را از مبارزه منطقی با این دین متین و الهی عاجز میدانند، متمسک به هر وسیله ای شده تا جهره این دین را در نزد عموم مردم مخدوش کنند.
قطعا آنچه را که استکبار جهانی برای مبارزه با اسلام در ذهن می پروراند محقق نخواهد شد و نقشه های آنان نقش بر آب می شود.
اینجانب جسارت رییس جمهور فرانسه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را محکوم میکنم و بهانه آزادی بیان در غرب نباید موجب اهانت به مقدسات ادیان ابراهیمی علیه السلام شود.
١٣٩٩/٠٨/٠٦
جوانان فرانسه! از رئیس جمهور خود بپرسید: چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت میکند و آن را آزادی بیان میشمارد؟
آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهرههای درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در اینباره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟
برای ادای بدهی و نیز کسب رزق بیشتر ، بعد از نماز صبح این دعا را زیاد تکرار کنید و قبل و بعد از آن یک صلوات هم بفرستید : «اللّهمَّ اَغنِنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک»
برای شفای امراض ، از مخلوط آب زمزم و #تربت سید الشهداء (علیه السلام) صبح و شب یک قاشق کوچک به نیّت شفا میل کنید و به همین نیت به افراد متعدد صدقه بدهید ، مکرّر و لو اندک .
برای برکت یافتن زندگی ، با اعتقاد کامل و التزام صادقانه نسبت به لوازمش ، دائماً #استغفار کنید . خسته نشوید و بطور مکرر غیر ضروریات و غیر واجبات اوقات خود را به آن اختصاص دهید .
حدیث دلتنگی ، ص ۲۲۵
هر كس آيه الكرسي را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوي خواننده آيت الكرسي نظر رحمت افكند و فرشته اي را بر انگيزد كه از آن زمان تا فرداي آن كارهاي خوبش را بنويسد و كارهاي بدش را محو كند.
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود :
يا علي بر تو باد به خواندن آيه الكرسي بعد از هر نماز واجب. زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد كسي به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمي كند و هر كس بعد از هر نماز آيه الكرسي را بخواند به جز خداوند متعال كسي او را قبض روح نمي كند و مانند كسي باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده تا شهيد شده است.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند :
هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بيچارگي در امان شود و رزق او وسعت يابد و خداوند به او از فضل خودش مال زيادي بخشد.
مصابيح الدجى ، ص ۱۰۲۹
لئالى الاخبار ، ج ۱ ، ص ۲۰۸
قول ثابت ، ص ۴۱
ممنون از داستانها و اذکاری که گذاشتین
لعنت خدا بر مکرون
از این قوم ولضالین
سپاس فراوان از شما
همانکه با اینکه امین بود و صدیق بود و به حسنخلق و ادب شهره بود و پدر امتش بود و محافظ مسلمانانش، اما بیش از هرچیز با این نام در تاریخ ماندگار شده: "رحمة للعالمين " .
و امروز ماییم که در تلاش برای عرض ارادت به رسول مهربانی و وحدت #به_عشق_محمد و در ایام هفته وحدت و اتحاد و همدلی مسلمین و مؤمنین، این مکتوب را امضا میکنیم تا نام خود را میان پیروان و محبین این آخرین پیامبر خدا بر زمین به یادگار ثبت کنیم.
جان هایمان
پدر و مادرمان
فدایت یا رسول الله
چقدر داستانها و ذکر عالی بود
اجر شما با آقا رسو الله
من قصه سکه را شنیدم
تازه فهمیدم وقتی مادر بزرگم میگفت خدا از در غیب برات بسازه یعنی چه
خیلی سپاسگزارم
این دانش آموز فساد پيشه با معلم مدرسه خود به نام《prijitte Trogneux》كه ٤٠ سال عمر داشت وصاحب شوهر و سه فرزند نیز بود در مدرسه《پرفيدنس》در شهر《أميان》به نام رابطه عشقی زنا میکرد، هنگاميكه شوهرش《بريجيت تروينو》از رابطه زنش با دانش آموز پانزده ساله اش مطلع می گردد، به اداره مدرسه شكايت می كند كه منجر به تبديلی خانم بريجيت تروينو به مدرسه ديگر در همان منطقه میشود، والدین دانش آموز نیز فرزند خود را به مدرسه دیگری در شهر《پاريس 》انتقال مي دهند.
اما دانش آموز و معلمی که ۲۵ سال تفاوت سنی نیز داشتند از یکدیگر دست نکشیده ونهایتا دانش آموز در سن ١٨ سالگی هنگامیكه از مدرسه فارغ گشت، با معلمش که به تازگی از شوهرش طلاق گرفته بود، در سال ٢٠٠٧ ميلادي رسما ازدواج کردند.
اما اکنون این دانش آموز مفسد و بزهکار، بعد از ازدواج با معلم متاهل خود که دارای سه فرزند نیز بود، یکی از رهبران ستمکار و ظالم کشوری اروپایی است، كه در طول دوره حکمرانی خود جرایم عدیده ای را مرتکب شده است، اکنون این فرد بزهکار و فاسد، سر دشمنی و عداوت را با دینی باز کرده است که در آن دین تجاوز و زنا با استاد را حرام قرار داده است.
و همواره ملتش را ترغیب میدهد تا کاریکاتور های پیامبر معصوم و خوش آوازه اسلام را رسم کنند. شخصیتی که معلم بشریت بود و همواره مردم را به اخلاق حمیده و صفات انسانی دعوت مینمود و حتی دشمنان معاصر او به صفات خوب ایشان معترف بودند.
آن دانش آموز مفسد و بزهکار، اکنون شخص اول کشور فرانسه《امانوئل مکرون》و فردی کینه توز است که این روزها خود را برای جنگ با خدا و رسولش آماده کرده است.
او باید بداند که تمام کوشش و تلاشش به سان عو عو کردن سگان است که هیچ سودی در بر ندارد.
سرهایمان، جانهایمان و پدر و مادرمان فدایت یا رسول الله
محبت رسول الله ﷺ در میان قلب هایمان جای دارد
#سخن_علما_و_بزرگان ۶
یک راهکار خوب جهت تعجیل در فرج
کدام #تقوا ما را به ظهور نزدیک میکند؟ فقط نماز اول وقت و کارهای خوبِ فردی؟ اگر میلیونها نفر از اینگونه افراد خوب در کنار هم زندگی کنند، تا وقتی در زندگی دستهجمعیِ خوب ناتوان باشند، تقوایشان رشد نیافته و برای تعجیل ظهور، فایدۀ چندانی ندارند! اصل تقوا آنست که در جریان یک زندگی جمعی و کار تشکیلاتی خود را نشان بدهد
امام زمان در توقیع شریف خود فرموده اند اگر شیعیان ما جمع شوند و به عهدی که به گردن آنها داریم وفا کنند، به سرعت، سعادت مشاهدۀ ما نصیبشان میشود (احتجاج/۴۹۹/۲)
یعنی هرکس «تَکی» به حضرت ابراز ولایتمداری کند، مانعِ ظهور را برطرف نمیکند
ممنون
نه روی تواناییها و استعدادهات.
یادت نره؛
خدا همونجوری یاریت میکنه؛
که تو روش حساب کردی!
به خدا اعتماد کن
و دستاتُ به دعا، بالا بگیر
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که مادر را سلام گفتی و فرشتگان به تحسین جمال بی مثالت پرداختند.
درود خداوند بر تو باد، آن گاه که زمین از نعمت حضورت در کاینات برخوردار شد و آسمان به میزبانی زمین غبطه خورد.
هر کس برای نیاز بیماری بکوشد ـ چه آن را برآورده سازد، چه نسازد ـ مانند روزی که از مادرش زاده شده، از گناهانش پاک میشود.) من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۶
کتاب مکیال المکارم ج۲
دعایی که حضرت به شیخ طوسی تعلیم دادند و فرمودند:↯↯
«این دعائى را كه به تو تعلیم مى دهم، من خود زیاد مى خوانم و از خداوند متعال خواسته ام ، كه هر كس آن را بخواند ناامید نگردد:↯↯
یـا عـُدَّتـى عِنْدَ الْعُدَدِ وَ یا رَجائى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ یا كَهْفى وَ السَّنَدُ وَ یا واحِدُ یا اَحَدُ یاقُل هُوَ اللّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَدَا اَنْ تُصَلِّىِ عَلَیْهِمْ وَ تَفْعَلَ بى حاجتت را بخوانَ».
منبع: أمالى شیخ طوسى ، ج 1، ص 291؛ مدینة المعاجز، ج 7، ص 436، ح 2437؛ بحارالا نوار، ج 50، ص 127، ح 5 (نقل از کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام هادی علیه السلام»،)
قالَ سَیّدُنا و مَولانا امِيرُ الْمُؤْمِنِين علی بن ابی طالب صلوات الله علیه:
يا كُمَيْلُ سَمِّ كُلَّ يَوْمٍ بِاسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ اذْكُرْنَا وَ سَمِّ بِأَسْمَائِنَا وَ صَلِّ عَلَيْنَا وَ أَدِرْ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِكَ وَ مَا تَحُوطُهُ عِنَايَتُكَ تُكْفَ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ
اى كميل! هر روز را به نام خدا آغاز نما و نامش را بر زبان جارى ساز و بگو:
«لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه» و بر خدا توكّل كن و از ما ياد نما و اسم هاى ما را ذكر كن و بر ما درود فرست و آن را بر خود و هر چه مورد عنايت توست بچرخان تا از شر آن روز در امان باشى ان شاء اللَّه.
بحار الأنوار ج74، ص: 266
قرآن احمدی صلوات
به بهترین گل
گلزار سرمدی صلوات
به اهل بیت
رسول گرامی اسلام
به غنچه غنچه
باغ محمدی صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
l love mohammad
سلام علیکم... چقدر داستان ها زیبا و جداب بود خیلی لذت بردم امیدوارم تمام مال و ثروت رئیس جمهور فرانسه همانند همسایه داستان سعید تبدیل به مار و عقرب شود که این کمترین چیز است برای این مرد فاسد.
انشاالله به حق مهربانی پیامبر تمام دشمنان اسلام نابود شوند ... الهی آمین
سپاس فراوان مثل همیشه عااااااالی
التماس دعا
پيامبر مهرباني اصل رحمت و محبت است
پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ
با مردم...
یک پدر مهربان و بالاتر از یک پدر مهربان بود.
مكرون نفهم است
رسول خدا(ص) در مراتب کمال به آنجا رسیده بود که جلوۀ تامّ رحمت و محبت الهی گشته بود و به همۀ انسانها، بلکه همۀ موجودات به نظر رحمت و محبت می نگریست و بر این اساس با آنان رفتار می نمود، چنانکه خدای متعال آن وجود گرامی را رحمتی عام و فراگیر معرفی کرده و خطاب به آن حضرت فرموده است که تو را نفرستادیم، جز آن که می خواستیم رحمتی به جهانیان ارزانی داریم:
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ
ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
رسول خدا(ص) مظهر کامل رحمت و محبت الهی بود و خود می فرمود:
وجود آن حضرت بالاترین رحمت الهی بر جهانیان بود و تمام صفات و ویژگیهای وی رحمتی برای مردمان بود؛
و مبنا و اساس سیرۀ پیامبر اکرم(ص) بر رحمت و محبت بود، چنانکه از علی(ع) نقل شده است که از رسول خدا(ص) دربارۀ سنّت آن حضرت پرسیدم، فرمود: وَ الْحَبُّ أَساسِیِ.
محبت بنیاد و اساس [روش و سنت] من است.
این رحمت و محبت در وجود و رفتار و سیرۀ پیامبر از آن بود که حضرتش به تمام معنا الهی بود و دوستی خداوند همۀ وجودش را لبریز ساخته بود و به همۀ عالم که آثار و نشانه های محبوب است به دیدۀ رحمت می نگریست و با آنها بر اساس محبت رفتار می نمود. امام راحل در تبیینی لطیف و دقیق در این باره چنین نگاشته است:
بالاتر از این مرتبه، آن مرتبه ای است که قوۀ عاقله به صبغۀ الهیه رنگین شود و الهی گردد و قوۀ عشق، به کمال مطلق الهیه برسد، به طوری که هرچه انجام دهد به حب الهی انجام دهد و به هرچه بنگرد به دیدۀ مهر، و با این دید که نشانه و اثر محبوب است بنگرد.
البته این مرتبه و مقامی است که برای هر کسی میسّر نیست، این مرتبه رحمة للعالمین، نبی اکرم(ص) را می خواهد، که اگر به سنگ هم نگاه می کرد، به مهر اینکه اثر محبوب است می نگریست و ابوجهل را هم با این نظر نگاه می کرد و می توان گفت قتل او هم با مهر بود؛ چون می دانست که هرچه بماند، بر خسرانش افزوده خواهد شد.
علاوه بر آن، تنظیم امور و مراعات حق دیگران اقتضا می کرد که اگر عضو فاسدی در بین آنها باشد، پیامبر(ص) به قانون، عمل فرماید و او را به کیفر برساند... ایشان رحمة للعالمین بوده اند.
رسول خدا(ص) نسبت به همۀ مردمان رحمت می ورزید و با محبت رفتار می نمود، چنانکه از اَنَس بن مالک، خدمتکار حضرت در این باره نقل شده است که گفت: کٰانَ رَسُولُ اللّه (ص) مِنْ أَشَّدِ النّٰاسِ لُطْفاً بِالنّٰاسِ.
رسول خدا(ص) بیش ترین لطف [و محبت] را به مردمان داشت.
پیام آور رحمت و عدالت با مؤمن و کافر، مسلم و مشرک بر همین اساس رفتار می کرد و خواهان هدایت و نجات همگان بود.
پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ همان طوری که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود. دلسوز بود برای کفار؛ یعنی متأثر می شد که این کفار به کفر خودشان باقی باشند، و منتهی به آتش جهنم بشوند
با سلام و دعای خیر خدمت بولتن و کارشناس مذهبیتون
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى المُصطَفی خَاتَمِ النَّبِيِّينَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلیٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهُ وَ اقْتُلْ مَنْ قَتَلَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْعَنْ مَنْ شَرَكَ فِي دَمهِمَا وَ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ الْعَنْ مَنْ أَذَى نَبِيَّكَ فِيهَا وَ صَلِّ عَلَى رُقَيَّةَ وَ زَيْنَبَ وَ الْعَنْ مَنْ أَذَى نَبِيَّكَ فِيهِمَا وَ صَلِّ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ الْقَاسِمِ ابْنَيْ نَبِيِّكَ وَ صَلِّ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ أَعْلَامِ الدِّينِ أَئِمَّةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلِّ عَلَى ذُرِّيَّةِ نَبِيَّك صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَیهِم وَ عَلَیهِمُ السَّلام وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ»
به بهانهی اهانت مردک معلومالحال به ساحت مقدس خاتم الانبیاء و المرسلین:
مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خود میتند
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
حکم بر ظاهر اگر هم میکنی
چیست ظاهرتر بگو زین روشنی
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز
هم تو سوزی هم سرت ای گندهپوز
هر که بر شمع خدا آرد پف او
شمع کی میرد بسوزد پوز او
در شب مهتاب مه را بر سماک
از سگان و عوعو وی چه باک
سگ وظیفه خود به جا میآورد
مه وظیفه خود به رخ میگسترد
بانگ سگ هرگز رسد در گوش ماه؟
خاصه ماهی کو بود خاص اله
کارک خود میگذارد هر کسی
آب نگذارد صفا بهر خسی
ای بریده آن لب و حلق و دهان
که کند تف سوی ماه آسمان
خس، خسانه میرود بر روی آب
آب صافی میرود بیاضطراب
مصطفی مه میشکافد نیمه شب
ژاژ میخاید ز کینه بو لهب
آن مسیحا مرده زنده میکند
آن جهود از خشم سبلت میکند
«الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج»
۹۹/۰۸/۰۸
یا رسول الله
چه غم دیوار امت را که پشتیبان تو باشی یا رسول الله