گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت:شیخ رجبعلی خیاط می گوید؛ در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف بشدت میبارید و تمام کوچه و خیابانها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!
به گزارش بولتن نیوز،باخود گفتم شاید معتادی، دوره گرد است که سنگ کوب کرده!
جلو رفتم. دیدم او یک جوان است!
او را تکانی دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی!
گفتم: جوان مثلِ اینکه متوجه نیستی!
برف، برف!
روی سرت برف نشسته!
ظاهراً مدتهاست که اینجایی!
مریض میشوی!
خدای ناکرده می میری!
اینجا چه میکنی؟
جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشارهای به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانهای!
گفتم عاشق شدی!
فهمیدم عاشق شده!
نشستم و با تمام وجود گریستم!
جوان تعجب کرد!
کنارم نشست!
گفت تو برای چی گریه میکنی؟
نه کُند تو هم عاشق شده ای پیرمرد!
آیا تو هم عاشق شدی؟!
گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم! [عاشق مهدی فاطمه] ولی اکنون که تو را دیدم [چگونه برای رسیدن به عشقت از خودبی خود شدی] فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده!
مگر عاشق میتواند لحظهای به یاد معشوقش نباشد.
دید مجنون را شبی لیلا به خواب
کاسه ای در دست دارد خیس آب
گفت او را چیست ای شیدای من؟
در جوابش گفت ای لیلای من
کاسه ی آب است اما آب نیست
باده ی ناب است اما ناب نیست
اینکه میبینی حاصل افسون توست
دسترنج هق هق مجنون توست
سوختم در آتش بیداد تو
ریختم هر قطره اش با یاد تو
ابر بودم تشنه ی لیلا شدم
بس که باریدم تو را دریا شدم
عشق اگر روزی تو را افسون کند
لیلی اش را تشنه ی مجنون کند
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
شیخ رجبعلی خیاط را بهتر بشناسید
عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» مشهور به «جناب شیخ» و «شیخ رجبعلی خیاط» در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد.
پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
این مرد خدا در روز دهم شهریور ١٣۴٠هجری شمسی و در سن ٧٩ سالگی درگذشت. مزار وی در ابنبابویه شهرری، زیارتگاه دوستداران شیخ رجبعلی خیاط است.
شیخ رجبعلی تمام عمر خویش را در خانهای ساده و خشتی که از پدر به ارث برده بود، زندگی کرد. این خانه در خیابان مولوی، کوچه سیاهها (شهید منتظری فعلی) قرار داشت.
فرزند شیخ رجبعلی در مورد این خانه میگوید: هر وقت باران میآمد، باران از سقف منزل ما به کف اتاق میریخت. روزی یکی از امرای ارتش با چند تن از شخصیتهای کشوری به خانه ما آمده بودند. ما لگن و کاسه زیر چکههای باران گذاشته بودیم. او وضع زندگی ما را که دید، رفت دو قطعه زمین خرید و آنها را به پدرم نشان داد و گفت: یکی را برای شما خریدم و دیگری را برای خودم.
پدرم گفت: آنچه داریم برای ما کافیست.
یکی دیگر از فرزندان شیخ رجبعلی نکوگویان نیز میگوید: من وقتی وضع زندگیام بهتر شد، به پدرم گفتم: آقاجان! من ۴ تومان دارم و این خانه را که خشتی است، ١۶ تومان میخرند، اجازه دهید در شهباز خانهای نو بخریم.
شیخ رجبعلی گفت: هر وقت خواستی، برو برای خود بخر، برای من همین جا خوب است.
نقل است جناب شیخ رجبعلی نکوگویان یکی از اتاقهای منزلش را به یک راننده تاکسی به نام مشهدی یدالله، ماهیانه ٢٠ تومان اجاره داد. هنگامی که مشهدی یدالله صاحب دختر شد، مرحوم شیخ رجبعلی نامش را معصومه گذاشت. پس از گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد، یک ٢ تومانی در پر قنداقش گذاشت و رو به مستأجرش گفت: آقا یدالله! حالا خرجت زیاد شده است،
از این ماه به جای ٢٠ تومان، ١٨ تومان بده.
لباس جناب شیخ رجبعلی بسیار ساده و تمیز بود. نوع لباسی که او میپوشید، نیمه روحانی بود. چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن میکرد و عرقچین بر سر میگذاشت و عبا بر دوش میانداخت.
در مورد خوراک شیخ رجبعلی نقل است که بیشتر وقتها از غذاهای ساده مثل سیبزمینی و فرنی استفاده میکرد. سرسفره، رو به قبله و به دو زانو مینشست. هنگام خوردن غذا حرف نمیزد و دیگران هم به احترام ایشان سکوت میکردند.
از غذای بازار پرهیز نداشت، با این حال از تأثیر خوراک در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونیهای روحی را ناشی از غذا میدانست.
یک بار که با قطار در راه مشهد میرفت، احساس کوری باطن کرد، متوسل شد، پس از مدتی به او فهماندند که این تاریکی در نتیجه استفاده از چای قطار است.
شیخ رجبعلی در همان منزل محقر خویش به خیاطی مشغول بود و همواره در گرفتن اجرت، جانب انصاف را رعایت میکرد و از دریافت اجرت بیشتر از مشتریان پرهیز داشت.
یکی از روحانیون نقل می کند که عبا، قبا و لبادهای را بردم و به جناب شیخ رجبعلی خیاط دادم تا بدوزد. گفتم چقدر بدهم؟ گفت: دو روز کار میبرد، ۴٠ تومان. روزی که رفتم لباسها را بگیرم، گفت: اجرتش ٢٠ تومان میشود. گفتم: فرموده بودید، ۴٠تومان؟ گفت: فکر میکردم دو روز کار میبرد، ولی یک روز کار برد.
شیخ رجبعلی همواره به شاگردان و آشنایان خویش تذکر میداد که چیزی جزء فرج امام زمان(عج) از خداوند تقاضا نکنند. خود آن جناب نیز هیچ خواسته مهمی جز فرج حضرت ولی عصر (عج) در دل نداشت. حالت انتظار در وی تا حدی قوت داشت که هرگاه از فرج ولی عصر (عج) صحبت میکرد، به شدت منقلب میشد و میگریست.
فرزند شیخ رجبعلی نکوگویان در مورد آخرین لحظات عمر پربرکت پدرش میگوید: «… وضو گرفت و وارد اتاق شد و رو به قبله نشست. به ناگاه از جا برخاست و با لبی خندان گفت: آقاجان! خوش آمدید! دست داد و دراز کشید و در حالی که خنده بر لب داشت، جان به جان آفرین تسلیم کرد»
از دوران کودکی شیخ رجبعلی خیاط اطلاعاتی در دسترس نیست. اما خود او، از قول مادرش این را نقل کرده است:
موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم میکوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟
پدرت گفت حقیقت این است که اینها را بدون اجازه [ از مغازه ای که کار میکنم] آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نکردم.
این حکایت نشان میدهد که پدر شیخ رجبعلی خیاط ویژگی قابل ذکری نداشته است.
از جناب شیخ رجبعلی نقل شده است که
احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج سازد.
شیخ رجبعلی تعریف میکند:
در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم:
« رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذتبخش بهخاطر خدا صرفنظر کن»
سپس به خداوند عرضه داشتم:
«خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن »
این کفّ نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او میگردد.
جناب شیخ رجبعلی خیاط در کار خود بسیار جدی بود و تا آخرین روزهای زندگی تلاش کرد تا از دست رنج خود زندگیاش را اداره کند. با این که ارادتمندان وی با دل و جان حاضر بودند زندگی ساده او را اداره کنند، ولی او حاضر به چنین کاری نشد.
جناب شیخ رجبعلی خیاط بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تکیه نمیکرد، همیشه کمی دور از پشتی مینشست. ممکن نبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خندهرو بود. بهندرت عصبانی میشد. عصبانیت او وقتی بود که شیطان و نفس سراغ او میآمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا میگرفت و از خانه بیرون میرفت و آنگاه که خود را بر نفس چیره مییافت، آرام باز میگشت.
جناب شیخ رجبعلی نکوگویان برای اداره زندگی خود، شغل خیاطی را انتخاب کرد و از این رو به
« شیخ رجبعلی خیاط » معروف شد. خانه ساده و محقر شیخ، با خصوصیاتی که پیشتر بیان شد، کارگاه خیاطی او نیز بود.
یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط میگوید: فراموش نمیکنم که روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ رجبعلی را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل میرفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت کنید، حال شما خوب نیست. فرمود: «عیال و اولاد را چه کنم؟»
شیخ رجبعلی پنج پسر و چهار دختر داشت، که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت.
یکی از دوستان ایشان میگوید: در عالم رؤیا، شب اول قبر مرحوم شیخ رجبعلی خدمتش رسیدم، دیدم جایگاه عظیمی از طرف مولا امیرالمؤمنین علی(ع) به او عنایت شده، به جایگاه ایشان نزدیک شدم تا مرا دید، نگاهی بسیار ظریف و حساس به من کرد، مانند پدری که به فرزندش تذکر میدهد و او توجه ندارد، از نگاه او به یاد آوردم که همیشه میفرمود: «غیر خدا را نخواهید»
ولی ما باز هم گرفتار هوای نفسیم.
به او نزدیکتر شدم، دو جمله فرمود:
جمله اول:
خط زندگی، انس با خدا و اولیای خداست.
جمله دوم:
آن کس زندگی کرد، که عیالش پیراهنش را شب زفاف در راه خدا ایثار نمود.
منظور مولا امیرالمؤمنین علی(ع) بود که همسرشان حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها پیراهنشان را شب زفاف در راه خدا ایثار نمودند.
ارادت ویژه به حضرت ولی عصر( عج)
یکی از ویژگیهای بارز جناب شیخ رجبعلی خیاط، ارادت ویژه به حضرت ولی عصر ( ارواحنا فداه) و انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار بود. او می فرمود:
« اغلب مردم اظهار میکنند که ما امام زمان(عج) را از خود بیشتر دوست داریم، و حال آن که این طور نیست، زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم نه برای خود. همه دعا کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را برطرف کند و دل ما را با دل آن وجود مبارک یکی کند »
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط می گوید: «مرحوم سهیلی می گفت: مغازه من در چهارراه عباسی تهران بود؛ روزی در هوای گرم تابستان دیدم که جناب شیخ رجبعلی نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبلغی پول گفت: معطل نکن، فورا این پول را برسان به فلانی که امام جماعت مسجد حاج امجد در خیابان آریانا بود. من به هر نحو شده فورا خود را به منزل ایشان رساندم و پول را به ایشان دادم. بعدها از آن امام جماعت پرسیدم که جریان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برایم آمده بود و هیچ چیزی در منزل نداشتم، رفتم در اتاق دیگر و به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل شدم، که این حواله به من رسید! جناب شیخ رجبعلی خیاط هم گفت: حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من فرمودند: زود به آن امام جماعت پول برسانید.
یکی از شاگردانش میگوید: او خود همیشه متوجه آن بزرگوار بود، ذکر صلوات را بدون « وعجل فرجهم » نمیگفت، جلسات ایشان بدون تجلیل از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعا برای فرج برگزار نمیشد، در اواخر عمر که احساس میکرد قبل از فرج از دنیا میرود به دوستان
می گفت:
« اگر موفق به درک حضور حضرتش شدید، سلام مرا به او برسانید »
یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط نقل میکند: درسالهایی که خدمت ایشان بودم، احساس نکردم که خواسته مهمی جز فرج حضرت ولی عصر(عج) داشته باشد. به دوستان هم تذکر میداد که حتی الامکان چیزی جز فرج آقا از خداوند تقاضا نکنید، حالت انتظار تا حدی در جناب شیخ رجبعلی خیاط قوت داشت که اگر کسی از فرج ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کرد منقلب میشد و میگریست.
نکته مهمی که جناب شیخ رجبعلی خیاط بر آن تأکید داشت: آمادگی و آراستگی شخص منتظر بود، هر چند عمرش برای درک زمان حضور آن بزرگوار کافی نباشد و در این باره حکایتی از حضرت داود(علیهالسلام) نقل میکرد:
« حضرت داود(علیهالسلام) در حال عبور از بیابانی موچه ای را دید که مرتب کارش این است که از
تپه ای خاک بر میدارد و به جای دیگری میریزد، از خداوند خواست که از راز این کار آگاه شود...،
مورچه به سخن آمد که: معشوقی دارم که شرط وصل خود را آوردن تمام خاکهای آن تپه در این محل قرار داده است!
حضرت داود (علیهالسلام) فرمود: با این جثه کوچک، تو تا کی میتوانی خاکهای این تل بزرگ را به محل مورد نظر منتقل کنی، و آیا عمر تو کفایت خواهدکرد؟!
مورچه گفت: همه اینها را میدانم، ولی خوشم اگر در راه این کار بمیرم به عشق محبوبم مردهام!
در اینجا حضرت داود(علیهالسلام) منقلب شد و فهمید این جریان درسی است برای او »
جناب شیخ رجبعلی خیاط همیشه اصرار داشت که: «با همه وجود در انتظار ولی عصر(عج) باش و حال انتظار را با مشیت حق همراه کن »
یکی از شاگردان دیگر شیخ رجبعلی نکوگویان میگوید: روزی در خدمتشان بودم و راجع به فرج مولا امام زمان(ع) و خصوصیات انتظار صحبت بود، فرمودند:
« پینه دوزی بود در شهرری ظاهراً به نام امامعلی قفقازی، ترک زبان، عیال و اولادی نداشت، مسکن او هم ظاهراً در همان دکانش بود، حالات فوقالعادهای از او نقل نمودهاند. خواستهای جز فرج آقا در وجودش نبود. وصیت کرد بعد از مرگ او را در پای کوه بی بی شهربانو حوالی شهرری دفن کنند. هر وقت به قبر ایشان توجه کردم دیدم امام زمان (عج) آن جاست »
جناب شیخ رجبعلی خیاط به هنگام دفن جوانی میگوید:
دیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) آغوش خود را برای جوان گشود، پرسیدم: این جوان آخرین حرفش چه بود؟ گفتند: این شعر
« منتظران را به لب آمد نفس
ای شه خوبان تو به فریاد رس »
یکی از ارادتمندان با سابقه جناب شیخ رجبعلی خیاط نقل میکند:
شیخ رجبعلی خیاط برای رسیدن به توفیق دیدار با امام زمان (عج) بر سه امر «١- اختصاص قلب به خدا»، «٢- دعا برای تعجیل در فرج و کار برای حضرت» و «٣- انس با قرآن و قرائت آیه ٨٠ سوره اسراء، شبی صد مرتبه تا چهل شب» تأکید میکرد...
در اولین سفری که عازم مکه معظمه بودم خدمت ایشان رسیدم و رهنمود خواستم.
فرمودند:
« از تاریخ حرکت تا چهل روز آیه شریفه:
رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا »
(سوره اسراء آیه ۸۰) را بخوان شاید بتوانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را ببینی.
سپس افزود:
« چطور ممکن است کسی دعوت داشته باشد به خانهای برود و صاحب خانه را نبیند! همه توجه و فکرت این باشد که ان شاء الله آن وجود مبارک را در یکی از مراحل حج زیارت کنی »
« در حجر اسماعیل و زیر ناودان طلا که زائران بیت الله الحرام حل مشکلات خود را از خداوند میخواهند تو عرضه بدار : خدایا! مرا برای بندگی خود و یاری ولیت حجه بن الحسن(عج) تربیت کن»
امام زمان(عج) و حاج شیخ علی حلاوی
بسیاری از افراد، گرچه میل باطنی شان بر محبت و ولایت امامشان است ولی پس از مراجعه به درون خویش شاید به این نتیجه برسند که مرد معرکه ی انتظار مولای خویش نیستند.
عکس این قضیه نیز صادق است که افرادی با اعتماد به نفسی غیر قابل باور، خود را مخلِص واقعی و منتظِر حقیقی امام زمان خویش می دانند.
شاید مطالعهی داستان جذاب و شگفت انگیز زیر که در کتاب گران سنگ «العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (عج )» ذکر شده است، ما را در شناخت خویش که "چه هستیم و چه باید باشیم" یاری نماید.
از افرادی که محضر باهر النور مولای زمان خویش را درک نمود؛ عالم عامل، عالمی با تقوا ، حضرت حاج شیخ علی حلاوی است که در دوران غیبت کبری به محضر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرفیاب گردیده است.
این حکایت از سید العلماء العاملین و سند الفقهاء الراشدین حجه الاسلام آقای آقاسید علی اکبر خوئی دامت برکاته که از جمله معاصرین و از زمره مجاورین مشهد رضوی عرش قرین است به این صورت نقل گردیده است:
وقتی در نجف اشرف جهت انجام کاری که در نظرم بود از بازار محله سیفیه عبور می کردم، در اثناء راه نظرم به قبه ای شبیه به مسجد افتاد که بر بالای سردرِ آن، زیارت مختصری از حضرت صاحب الزمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده بود و بالای آن نوشته بود: «هذا مقام صاحب الزمان» و مردمان آن دیار از دور و نزدیک به زیارت آن مکان رفته و به ساحت قدسی باری تعالی دعا و تضرع و زاری و توسل می جستند.
لذا از اهالی حله درباره دلیل انتساب آن جایگاه به حضرت صاحب الزمان(عج) سوال نمودم. همگی بالإتفاق گفتند این مکان خانه یکی از اهل علم این شهر به نام آقای حاج شیخ علی حلاوی؛ مردی بسیار زاهد، عابد و متقی بوده است.
حضرت حاج شیخ علی، در تمامی اوقات، منتظر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مشغول خطاب و عتاب با آن حضرت بوده است که ای مولای من، این غیبت شما از دیدگان، در این تعدد سالها و اعصار چه دلیلی دارد؟ چه آن که تعداد مخلصین شما لااقل در همین شهر حله به بیش از هزار نفر می رسد!
پس چرا ظهور نمی فرمایی تا دنیا را پر از قسط و عدل نمائی؟!
با همین افکار و گفتار ایام می گذراند تا آن که روزی به بیابانی رفته و همین عتاب و خطاب ها را به آن بزرگوار عرض کرد. در همین حال بود که ناگهان عربی را دید که نزد او آمده و فرمود: «جناب حاج شیخ علی به چه کسی این همه عتاب و خطاب می کنی؟»
عرض کرد خطابم به حجت وقت و امام زمان(عج) است که با این مخلصین صمیمی که تعداد آنها در این عصر فقط در حله بیش از هزار نفر است و با وجود این ظلم و جوری که عالم را فرا گرفته،
چرا آن حضرت ظهور نمی کند؟!
مرد عرب فرمود: «ای شیخ، صاحب الزمان من هستم. مطلب این چنین نیست که تو تصور
می کنی. اگر تعداد اصحاب من به سیصد و سیزده نفر می رسید، قطعا ظاهر می شدم. در شهر حله هم که گمان می کنی بیش از هزار نفر مخلص واقعی موجود است؛ اخلاص آنان حقیقی نیست، مگر اخلاص تو و فلان قصاب شهر»
او ادامه داد: «اگر می خواهی حقیقت مطلب بر تو مکشوف شود، در شب جمعه مخلصین را دعوت کن و برای ایشان در صحن حیاط خانه خود مجلسی برپا نموده و آن قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله بالای بام خانه ات بگذار و منتظر ورود من باش تا واقع امر را به تو نشان دهم و تو را متوجه اشتباهت کنم »
پس از اینکه این کلام را فرمود: از دیدگان آقای
حاج شیخ علی غائب شد. پس حضرت شیخ علی با سرور و خوشحالی تمام به حله برگشته و ماجرا را برای آن مرد قصاب تعریف نمود. سپس قرار بر این شد که از میان بیش از هزار نفری که می شناختند و همگی آنان را از اخیار و ابرار و منتظران حقیقی امام غائب از انظار می دانستند، چهل نفر را انتخاب نموده و حضرت شیخ علی از آنها دعوت کند تا همگی در شب جمعه به منزل او آمده و به شرف ملاقات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شوند.
هنگام ملاقات فرا رسید. مرد قصاب با آن چهل مخلص در صحن حیاط خانه ی عالم وارسته حضرت آقای شیخ علی حلاوی اجتماع نموده و همگی با طهارت رو به قبله مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من الیه الالتجاء ( حضرت صاحب الزمان عج) بودند. حضرت شیخ علی حلاوی نیز حسب الامر آن حضرت دو عدد بزغاله را بالای پشت بام برد.
پاسی از شب گذشته بود و همه منتظر بودند. ناگهان نور عظیم درخشانی در جو هوا ظاهر گردید که تمام آفاق را پر کرده و چند برابر از آفتاب و ماه درخشنده تر بود. به سمت خانه عالم متقی، حاج شیخ علی حلاوی رفته و بر بالای پشت بام خانه حاج شیخ علی قرار گرفت. زمانی نگذشته بود که صدائی از پشت بام بلند شد و آن مرد قصاب را امر به رفتن به پشت بام خواند.
مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالای پشت بام رفت و آن حضرت او را امر فرمود:
که یکی از آن دو بزغاله را نزدیک ناودان آن بام برده سر ببرد، بنحوی که تمام خون آن از آن ناودان در میان صحن خانه ریخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.
آن چهل نفر با دیدن خون های سرازیر شده از ناودان همگی با خود گفتند:
قطعا حضرت سر قصاب را بریده و این خون نیز متعلق به قصاب است. لحظاتی دیگر گذشت. ناگهان صدای دیگری از پشت بام به گوش رسید که این بار حاج شیخ علی حاتمی (صاحب خانه) را به پشت بام فرا می خواند. حضرت شیخ علی نیز اطاعت امر نمود. و زمانی که به پشت بام رفت، قصاب را دید که در سلامتی کامل در محضر امام ایستاده بود!
سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله دیگر را پای ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. این بار نیز خون، به حیاط خانه ریخته و موجب تردید بیشتر حاضرین گردید.
و همگی گمان کردند که آن حضرت این بار سر
شیخ علی، عالم متقی را بریده و این خون متعلق به حاج شیخ علی حلاوی است. پس با خود گفتند: عن قریب است، که به امر حضرت (علیه السلام) نوبت به او برسد که به پشت بام رفته و ...
لذا درب حیاط را گشوده و همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند.
سپس حضرت خطاب به شیخ علی حلاوی فرمود: «هم اکنون به حیاط برو و همگی را به پشت بام دعوت کن تا با من دیدار کنند »
اما وقتی حضرت شیخ علی حلاوی به صحن حیاط آمد، حتی احدی از آن چهل مرد را در خانه ندید. پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت.
حضرت فرمود: «ای شیخ علی حلاوی، دیگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آیا این همان شهر حله نبود که می گفتی بیش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمین ها و شهرهای دیگر را هم به همین امر قیاس کن. این را فرمود و از نظرشان پنهان گردید »
مطالب را با جمله ای از عارف کامل؛ جناب شیخ رجبعلی خیاط (ره) به پایان می بریم که فرمود:«اغلب مردم اظهار می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از خویشتن نیز بیشتر دوست دارند، حال آنکه اینگونه نیست؛
زیرا اگر او را از خود بیشتر دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم؛ نه برای خود.
منابع:
عبقری الحسان . علامه علی اکبر نهاوندی
آداب انتظار عارفان. حمزه کریم خانی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
وقت است که از سفر بیایی .
ای یوسف فاطمه کجایی؟
وقت است که از سفر بیایی .
فرمانده شیعیان کجایی؟
وقت است که از سفر بیایی .
در مکتب عشق و بی وفایی؟
وقت است که از سفر بیایی .
مائیم و نوای بی نوایی .
ای سرور انس و جان کجایی؟
با یاد رهبرم
آقا صاحب عصر الزمان
چقدر زیبا بیان کردید
ممنونم از بولتن
باسم رب المهدی(عج)
ﺧﺪﺍﯼ خوب ﻣﻦ سلام
تو را سپاس میگویم
برای نعمتهایت
در اولین جمعه آبان ماه
به همه ﺳﻼﻣﺘﯽ،
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ سعادت
و خوشبختی را
عطابفرما..الهی به امید تو
ز عاشقان شنیدهام
جمعه ظهور می کنی
ز مرز انتظارها
دگر عبور می کنی
شب سیاه می رود
صبح سپید می رسد
جهان بى چراغ را
غرق به نور می کنی
أللَّهُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج
دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم:
اطاعت والدین،حسن خلق،
ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن
و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام
و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده.
الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!
که واقعا چه داستانهای زیبایی در مورد شیخ بزرگوار گذاشتید
یا صاحب زمان
عارف به الله
ممنون که با بیان ساده ما متوجه احوالاتمان کردیم
ولی واقعا میشه ما هم اینجوری باشیم
بعید میدانم
قدمی به چشممان گذار و كنار جوی اشك انتظارمان، غبار غيبت از تن به در كن.
ندای "انا المهدی" ات بهشتی ترين
زمزمه هستی خواهد بود...
به اين نوای روح بخش مهمانمان كن...
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ...
سلام بر تو ای مولایی که
با آمدنت حجّت را بر اهل زمین و
آسمان تمام می کنی.
سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت،
زمین و آسمان غرق نور می شوند.
ای گل نرگسِ گلستان رسول الله
ای که با ظهورت مشام جهان
از عطر محمدی آکنده خواهد شد.
وی نوح نجات بخش ما از گرداب
در غیبت تو سخت گرفتار شدیم
ای صاحب ما شیعه ی خود را در یاب
وی نوح نجات بخش ما از گرداب
در غیبت تو سخت گرفتار شدیم
ای صاحب ما شیعه ی خود را در یاب
و باز یادمان میرود ؛
در همین آشفته بازار هم، به یُمن نفسهای توست که، هنوز ماجرای "رُزِقَ الوَریٰ" جاریست!
ای صاحبِ نفسِ زمین؛ حالمان خوب نیست!
تکانی بده ما را،
تا با چشمان بیدار، به لحظه ی طلوعت برسیم
از امام پرسیده بود: نوزادها، چرا بی دلیل گاهی میخندند و بی درد، گاهی گریه می کنند؟!
امام_صادق علیه السلام به مفضل فرمود: نوزادی نیست مگر اینکه امام_زمان خودش را می بیند و با او نجوا میکند. گریه های نوزاد برای غیبت امام است و خنده هایش برای آمدن امام به سمت او.
اما زمانی که نوزاد زبان باز می کند، درِ این رحمت بر او بسته میشود و بر دلش مهر فراموشی میخورد.
بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۸۲
بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم
وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
ای کسانی که ایمان آورده اید!
(در برابر حوادث سخت زندگی)
از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا
خداوند با صابران است.
در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
آرامش_با_قرآن
اللهم عجل لولیک الفرج
به این شکل درتمام ایام سال غذای نذرشده به نیت ائمه معصومین(ع) صرف میکردند...
چقدر خوبه که ماهم هروعده غذامونو به نام ائمه(ع)متبرک کنیم
از همین امروز
تقدیم به ساحت مقدس امام زمان
اصحاب ۳۱۳ نفر میباشند و اینها همانهایی هستند که #حضرت_علی و #امام_صادق درباره آنها فرمودند: «آنان پرچمداران او هستند»(۱) هرکدام از این اشخاص نقش مهمی در فتح کشورها و فرماندهی لشکرها به عهده دارند.
انصار، مؤمنان و صالحانی هستند که به امام زمان در مکه ملحق می شوند و تحت پرچم ایشان با دشمنان خدا و رسولش میجنگند.
امام صادق در فضیلت خواندن دعای #عهد میفرمایند: «هرکس ۴۰ روز با این دعا خداوند را بخواند از انصار #قائم ما خواهد بود و چنانچه بمیرد خداوند تبارک و تعالی او را از قبر خارج خواهد نمود»(۲)
برای عاقبت به خیر شدن، یا باید جزء اصحاب امام زمان باشی یا یک از هزاران یار و انصارش. ظهور نزدیک است و امام درحال یارگیری.
۱. غیبت نعمانی، باب۲۰، ح۳
۲. بحارالانوار، ج۵۳، ص۹۵
خدا بزرگتر از مشکلات شماست!
او بزرگتر از وابستگی های شما
نیازهای مالی،بیماری
و بزرگتر از یک گذشته دردناک
یک آینده پر از ترس است
با بودن خدا در کنار شما
قدرت انجام هر کاری را دارید!
مهم نیست کجا هستیم؛
در اوج آسمان یا در قعر زمین…
مهم نیست در چه حالی هستیم؛
در خوشی یا اندوه، فقیریم یا ثروتمند
آنچه مهمه اینه که
خدا همیشه با ماست
در حکومت جهانی #حضرت_مهدی، حقوق تمام اقلیت ها به طور کامل مراعات خواهد شد. از #امام_صادق پرسیدند: #امام_زمان با اهل زمّه چه خواهد کرد؟ حضرت فرمودند: «مانند #پیامبر اکرم با آنان پیمان میبندد. آنان هم با کمال خضوع، با دست خودشان جزیه می پردازند»
#امام_باقر میفرمایند: «وقتی که اهل بیت قیام کند، تورات و سایر کتاب های آسمانی را از غاری که در انطاکیه واقع شده، استخراج مینماید. بین اهل #تورات با تورات، بین اهل #انجیل با انجیل، بین اهل #زبور با زبور و بین اهل قرآن با قرآن قضاوت خواهد کرد»
بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۷۶ و ۳۸۱
یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میکند، اما اگر یکروز بخواهد برای معشوق خودش دستهگلی درست کند، حتماً اینکار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت میبرد!
اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا میکند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام میدهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
ما که هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ کمکم عاشقش میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگیِ عادیات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار سادهای را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری
خـــدا، همین جاست!
لابلای همین خنده ی از ته دلی که به دخترکت هدیه کردی!
خدا رو هم میشه به بقیه هدیه داد،
با همین لبخــند..
خداوندا!!
امور را آن گونه که هست،
به من نشان بده...
تألیف قلوب
به معنای جمع کردن دل ها و متحد ساختن قلب هاست. بیشتر مردم یکی از این دو حال را دارند: یا صلاح واقعی خود را تشخیص نمیدهند، لذا به اموری که به ضرر آن هاست تن میدهند و یا اینکه مصلحت را تشخیص میدهند، ولی به خاطر منافع دنیوی به آن رضایت ندارند.
یگانه کسی که بین این دو حالت را جمع میکند و اتحاد میبخشد، #امام_عصر است. لذا در دعای ندبه میخوانیم: «اَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا» کجاست آن که میان پراکندگی، صلاح و رضا را جمع کند؟
از #امام_صادق میفرمایند: «خداوند به وسیله آن حضرت، بین دل های پراکنده و مخالف یکدیگر، ائتلاف می بخشد»
و هــر روز، بعـد نماز صبح #دعای_عهد بخون...
مسأله #مهدویت در نهج البلاغه از دو نظر قابل بررسی است. یکی از دیدگاه ملاحم و پیش گویی های امام و دیگر مربوط به آینده جهان است.
از جمله مطالبی که در نهج البلاغه درباره #حضرت_مهدی آمده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
خالی نبودن زمین از حجت های الهی(خطبه۱)
امام زمان،جانشین پیامبران الهی(خطبه۱۸۲)
#غیبت طولانی حضرت (خطبه۱۸۲)
ظهور امام زمان بعد از انتظاری طولانی(خطبه۱۵۰)
کامل شدن نعمت ها و برآورده شدن آرزوها در عصر #ظهور(حکمت۲۰۹)
الهی شدن خواسته های بشر در زمان ظهور(خطبه۱۰۰)
محوری شدن #قرآن در عصر ظهور(خطبه۱۳۸)
حاکمیت عدل اسلامی در عصر ظهور(خطبه۱۳۸)
احیای مجدد قرآن و سنت پیامبر(ص)در عصر ظهور(همان).
و خطبه هایی که حضرت در آن ها به مهدویت اشاره کرده اند: خطبه ۱۰۰،۱۳۸،۱۵۰،۱۸۲،۱۸۷،۱۹۵ و حکمت ۱۴۷ و ۲۵۹
«و بگو: عمل کنید؛ یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را میبینند، و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده میشوید...» (توبه/١٠۵)
امام رضا علیه السلام میفرمایند: «مراد از مومنان در این آیه، ما اهلبیت هستیم.»
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ
مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین.
دعای_غریق
« یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک َ»
برای ظهور امام مهربان و هم چنین رهایی از بیماری کرونا و شفای بیماران دعا میکنیم الهی آمین
مهم ترین انگیزه ای که سبب می گردد در دوران غیبت، دینداران با آزمایش های اعتقادی و عملی بسیار روبه رو گردند، عبارتند از: گسترش زمینه های ناباوری، افزایش انگیزه های انحراف و گریز از دین، ستیزه جویی ها با دینداری. پس قانون آزمایش وغربال شدن مؤمنان، در شکوفا شدن #حق جویی وخلاصی دینیِ دینداران و شایستگی برای حضور در جهادی فراگیر و سخت در رکاب حضرت #مهدی نقشی اساسی و زیر بنایی دارد
وظایف_منتظران
امام عصر (عج) است
این انگیزه ای قوی برای عدم ارتکاب گناهان میشود و به این وسیله مردم از هر انحرافی پرهیز می کنند؛ #امام_صادق میفرمایند:«چه بسا فردی در کنار قائم می ایستد و سخن میگوید و امام دستور به زدن گردنش می دهد؛چون از جرم پنهانی اش با اطلاع است.دیگر چیزی در مشرق و مغرب نمی ماند مگر اینکه از امام بترسد». (غیبت،نعمانی باب۱۳ ج۳۳)
امام زمان کسی را که مستحق تنبیه است،طبق علم #امامت مجازات میکند و منتظر نمی شود، دلایل را پیش او بیاورند. این گونه است که زمین را پر از #عدل و داد می کند و کسی جرأت مخالفت با قانون اسلام را ندارد
وقتى كه ما تاريخِ اسلام را مطالعه مى كنيم، مى بينيم گذشته از رواياتى كه در اين زمينه از #پيغمبر اكرم يا اميرالمؤمنين وارد شده اس، اساساً از همان نيمه دوّمِ قرنِ اوّل، اخبار مربوط به مهدى موعود منشأ حوادثى در تاريخِ اسلام شده است. چون چنين نويد و گفته اى در كلماتِ پيغمبر اكرم بوده كه از آن، سوء استفاده هايى شده است، و اين خود دليل بر اين است كه چنين خبرى در ميانِ مسلمين از زبانِ پيغمبرشان پخش و منتشر بوده است، و اگر نبود، آن سوء استفادهها نمى شد.
در واقعه عاشورا برخی از اصحاب وقتی که می خواستند شهید شوند؛ از امام حسین علیه السلام می پرسید که آیا به آن عهدی که با شما بستم وفادار بودم یا نه؟
کسانی که هر صبح با خواندن دعای عهد روز خود را مهدوی و معنوی می کنند نیز باید از خود بپرسند که در عهدی که امروز با امام زمان خود می بندم ، آیا وفادار خواهم ماند؟
اگر در طول روز تلاشی منتظرانه داشته باشیم که از دایرۀ عهدی که با امام زمانمان بسته ایم خارج نشویم، روزی امام زمان پسندانه را برای خود رقم زده ایم.
چون من همیشه میبینم حاج آقا از مادر یاد میکند
برخود دیدم این مطلب را بزارم
مورّخان نوشته اند: «#نرجس_خاتون» مادرِ گرامىِ #امام_مهدى، همواره تحت نظر بود تا اين كه حوادث گوناگونى حكّام عباسى را به خود مشغول كرد و از آن بانو در جهت دستيابى به #حضرت دست كشيدند. آن حوادث از اين قرار است:
درگيرى با يعقوب بن ليث صفارى، خروج معتمد و متوكّل از #سامرّا و سفر به #بغداد به خاطر غائله يعقوب ليث، مرگِ عبيداللَّه بن يحيى بن خاقان، وزيرِ معتمد در سالِ ۲۶۳ هجرى قمرى، مرگِ قاضى القضاة، حسين بن ابى شوراب در سالِ ۲۶۱ هجرى قمرى كه اومأمورِ كنترلِ نرجس خاتون و ديگر زنان بود، ادامه قيام «صاحب زنج» يا «زنگيان» كه مشكلات زيادى براى عبّاسيان به وجود آورد.
از آیت الله بهجت پرسیده شد چگونه درب خانه امام عصر را بکوبیم که بهترین راه باشد !؟
فرمودند : دعا برای امام زمان(علیه السلام) اگر فقط لسانی نباشد و قلبی باشد ، مگر می شود در جلب محبت بیشتر او به ما و ازدیاد محبت ما به او مؤثر نباشد !
حدیث دلتنگی ،ص۲۲۶
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
حتی یک اخم به فرزندت می تواند توفیق شب زنده داری را از تو بگیرد
مرحوم آيت الله شيخ محمدتقى اصفهانى معروف به آقانجفى اصفهانى در احوال خود چنين مینويسد :
كه زمانى در نجف اشرف مشغول رياضت بودم كه در آن دوره اسرارى بر من مكشوف گرديد يكى از آن اسرار اين بود كه شب چهارشنبه اى در مسجد سهله نشسته بودم. نزديك سحر شخصى از رجال الغيب را ديدم و سؤالات بسيارى از او نمودم و جواب سؤالاتى كه از قول حضرت نقل میكرد مرتب مینوشتم كه مبادا فراموش شود. يكى از آن سؤالات اين بود كه ذكرى به من بياموزيد تا در تمام حوائج به دردم بخورد جواب فرمودند:
ذكرى نزديكتر از #صلوات بر محمد و آل محمد -صلي الله عليه و آله و سلم- در پيشگاه خداى متعال نيست.
منبع:کتاب فوايد الصلوات ص 49
محیط خرابه ، منم خراب شدم!!!
هر چقدر هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میڪنے!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد،
تو #لباس_تقوایت را بیشتر ڪن
حجة الاسلام قرائتی
نشانه اش این است که در سن پیری است ولی ظاهر و چهره اش جوان است، به گونه ای که بیننده می پندارد چهل ساله یا کمتر است. و یکی دیگر از علامات او این است که با گذشت شب و روز پیر نمیشود تا آن که اجلش فرا رسد.*۱
امام صادق فرمودند : اگر قائم قیام کند مردم او را انکار می کنند، زیرا او به صورت جوانی رشید به سوی آن ها باز خواهد گشت؛ هیچ کس بر اعتقاد به او پایدار نخواهد ماند مگر مؤمنی که خداوند در عالم ذَر نخستین از او پیمان گرفته باشد.*۲
کمال الدین باب۵۷ حدیث۱۲
غیبت نعمانی باب۱۲ حدیث۲۰
الله اکبر
خدا یا عاقبت ما را بخیر کن
وقتی میگن ان شاءالله جزء منتظران واقعی باشیم
واقعا دعای خوبی است
و آدم احساس ترس میکند
العیاشی، ج ۱،ص ۶۴
بی شک کارامدی زنان در عرصه هایی جلوه مینماید که با سرشت و طبیعت او سازگار باشد. سرپرستی و انجام امور بهداشت و درمان را میتوان یکی از کارکرد های آن نام برد
چنانکه #امام_صادق میفرمایند: همراه #مهدی ۱۳ زن هستند. آنان مجروحان را مداوا میکنند و از بیماران جنگی پرستاری میکنند چنانچه زنان در زمان #پیامبر اسلام همراه او بودند.
اثبات الهداة، ج ۳،ص ۵۷۵
چگونه مهر نورزد دلم به ساحت تو
تویی که مهر به هر مهربان می آموزی
امام_صادق: هر یک از شما خودش را برای خروج #قائم اماده کند و لو با تهیه یک تیر، که اگر خداوند این امادگی را در #نیت شما ببیند امیدوارم که خداوند در اجلتان مهلت دهد تا #ظهور او را درک کرده از انصار آن بزرگوار باشید . (بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶)
زیباترین اثر انتظار همراه با آمادگی،شکل دهی شخصیت و ساماندهی زندگی بر اساس معیارهای دینی است، در این صورت شایسته این بشارت خواهیم بود:
امام صادق: خوشا به حال پیروان قائم؛ انانکه در دوران غیبت ظهورش را به انتظار میکشند و در #عصر ظهورش در پیروی از او پای می فشارند ، آنان #اولیاء خداوند هستند که نه ترسی در دل و نه از چیزی واهمه دارند. (نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۸۱)
+ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین( انبیاء/ 87)
• خداوندا جز تو معبودی نیست! منزهی تو! من از ستمکاران بودم!
چون یاد خداآرام کننده دلهاست
پیامی از طرف خدا
امروز همه مسائلت رو به من بسپار
من آنهارا حل میکنم.
تنها آرام باش و شاد زندگی کن
اینگونه بیشتر دوستت دارم ...
اهمیت شب و روز جمعه
فقیر و بینوا چه گناهی کرده است که به مسجد الحرام دسترسی ندارد؟ خدای تعالی فکر آنها را کرده و برای ایشان برنامه ریزی کرده است.
حرمی درست کرده که لازم نیست جسم انسان در آن برود. حرمی که با انسان فاصله مکانی ندارد. چون برای خدا زمان و مکان فرقی ندارد ... خداوند برای کسی که دسترسی به اماکن متبرکه ندارد، شب جمعه و روز جمعه را مثل حرم خودش قرار داده است. این زمانهای متبرکه پهلوی او میآیند و عبادت در این زمانها اجر بیشتری دارد تا خارج از آن زمانها و این لطف خداست و از باب اینست که فقیر و غنی برایش فرقی ندارد.
از این جهت وقتی شب جمعه میشود انسان باید بداند که الان در حرم است، بداند که الان در مسجد الحرام است، وقتش را تلف نکند از وقتش خوب استفاده کند از یک ساعت وقت شب جمعه و روز جمعه درست بهرهگیری کند.
مرحوم آسید جمال گلپایگانی درنامه ای بمن نوشتندوسفارش کردند :
هرعمل مستحبی را در طول هفته یادت رفت
این که(( ۱۰۰مرتبه سوره قدر)) را درعصرجمعه بخوانی را فراموش نکن وهدیه کن به امام زمان علیه السلام.
ازشامگاه پنجشنبه و شب جمعه
فرشتگانی با قلمهایی
از طلاو لوحهایی از نقره
از آسمان به سوی زمین میآیند
و تا غروب روز جمعه
ثواب هیچ عملی را نمینویسند
به جز صلوات برمحمدو آل محمد
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
و امروز خط قرمز باید توجه تمام و اطاعت از ولی خود، رهبریِنظام باشد»
حٰاجقٰاسِمسُلِیمٰانی|
وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
ای کسانی که ایمان آورده اید!
(در برابر حوادث سخت زندگی)
از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا
خداوند با صابران است.
در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
آرامش_با_قرآن
اللهم عجل لولیک الفرج
«گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت
می کنند، كه اين عبادت تجارت كنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ می پرستند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شايستگى می پرستند، و اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است».
"چه مصائبی (سختی هایی) بر #امام_زمان که مالک همه کره زمین است، وارد می شود و آن #حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی ندارد و ما چقدر غافلیم"
در محضر بهجت ج ۱ ص ۱۰۶
ای دوست، در غربت مولایت اندیشه کن که دنیا با این همه بزرگی برای او زندان شده
برای آمدنش ندبہ غرق شوری ڪرد
خدا ڪند برسد جمعہ ای ڪه برگويند
ز کعبہ آن گلِ نرگس، عجب! ظهوری ڪرد
اللھمعجـللولیـڪالفـرج
عصر جمعتون مهدوی
امام زمان نگهدارتون
السلام عليك يا اباصالح المهدي (عجل الله تعالي فرجك)
دلم ز جمله خوبان ترا گرفتار است
اسير حسن توام ورنه حسن بسيار است
طواف كعبه چه حاجت كه چار ديوار است
طواف كعبه من ديدن رخ يار است
اگر نشستن با من براي تو عار است
بيا به باغ و ببين ، همنشين گل خار است
عصر جمعتون مهدوی
شناخت من رو نسبت به امام زمان چقدر باز كردم
واقعا درست ميگين هركس براي عشقش همه كار مي كنه
حالا رجبعلي خياط حرفش درسته تا حالا فكر ميكردم عاشق امام زمانم از زماني كه اين جوان رو ديدم براي عشقش چه كار مي كنه بفكر فرو رفتم
من براي عشقم امام زمان كاري نكردم و خجالت مي كشم
يا صالح الزمان ادركني
عزيز دل زهرا ادركني
ایت الله بهجت : انکسی با امام زمان دوست تر است که بیشتر برای ایشان دعا کند برای فرجش دعا کند
یا زهرا ادرکنی
امام از خود ما نسبت به ما مهربانتر است
تا انشاالله دلهایمان روشن و خالص و باایمان و بااعتقاد باشد..
الهم.عجل.لوالیک.الفرج
همگی برای ظهور حضرت مهدی دعا کنید.
از همه خواهش می کنم از کلمه فرج استفاده نکنید چون فرج به معنی روزنه و شکاف است و در شان منزلت امام نیست بلکه از کلمه ظهور استفاده شود. چون دعا برای "فرج حضرت" از لحاظ لغوی بی معنی است. ولی دعا برای ظهور حضرت یعنی دعا برای ظاهر شدن حضرت است. در عجبم چرا کسی به این مطلب پی نبرده است. یا علی یا حضرت مهدی