گروه دین و اندیشه - حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت: در طول تاریخ، فضایل و معجزات و کرامات اهل بیت علیهم السلام باعث هدایت، رستگاری و نجات انسانهای مستعد و حقپذیر شده و آگاهی از آنها برای هر انسان، روشنیبخش حقیقت و رهگشای سعادت است.
امام صادق (ع) فرمود:
الْمُعْجِزَةُ عَلامَةٌ لِلَّهِ لا یُعْطِیهَا إِلاَّ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب.
به گزارش بولتن نیوز، معجزه نشانهای برای خداست که خداوند آن را به کسی جز پیامبران و رسولان و حجتهایش عطا نمیکند و هدف از آن این است که به وسیله آن راستگویی راستگو از دروغگویی دروغگو شناخته شود.(١)
یکی از آثار تخلفناپذیری که در پرتو بندگی حق تعالی نصیب بندگان مخلص میشود، تقرّب به خداوند و برخورداری از مقام ولایت تکوینی است. در سایه چنین ولایتی، دارنده آن به اذن الهی از کرامتها و معجزههایی بهرهمند میشود. این حقیقت، در حدیثی که در منابع معتبر شیعه و اهل سنت از قول رسول خدا (ص) نقل شده، به عنوان حدیث قدسی آمده است. رسول خدا (ص) میفرماید: «خداوند متعال فرموده است: هر که با ولی من دشمنی در پیش گیرد، با او اعلام جنگ میکنم و بندهام به چیزی همانند انجام واجبات به من تقرّب نجوید و او همواره با انجام مستحبات (افزون بر واجبات) چنان به من تقرب مییابد
که او را دوست خواهم داشت. وقتی او را دوست داشتم، در این هنگام، من گوش او میشوم که با آن میشنود. چشم او میگردم که با آن میبیند و دست او میشوم که با آن امور را در دست میگیرد و پای او میشوم که با آن به سوی مقصد راه میرود (یعنی همه رفتار او الهی میشود. در این صورت،) اگر از من چیزی بخواهد، بیگمان، به او عطا خواهم کرد و اگر پناه جوید، پناهش خواهم داد»(٢)
در حقیقت خداوند، معصومین علیهم السلام را با کراماتی که دیگر مردم از آوردن مانند آن عاجزند، یاری کرده است تا گواهی راستین بر درستی راه و هدایتی باشد که از سوی خدا برای مردم آوردهاند. از جمله امدادهای الهی، علم امامان به باطن و اعماق دلهای مردم است و آگاهی به آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد. خداوند این عنایت ویژه را به همه امامان داشته است که در موارد خاصی و به اذن الهی به اعمال خارقالعاده اقدام میکردند.
معجزات و کرامات پیامبراکرم(ص)
همه پیامبران آنگاه که به سوی قوم خود مبعوث شدند، همراه با معجزات و کرامات بودند تا بدینوسیله مردم در پیروی از آنان دلگرم شوند و در نبوت آنان دچار شک و تردید نگردند.
هر پیامبر به تناسب درک و نیاز مردم زمان خود معجزهای را ارائه میکرد. حضرت موسی(ع) با ید بیضاء و عصای اژدها مبعوث شد تا بتواند سحر ساحران را باطل کند. حضرت عیسی(ع) با دم مسیحایی فرستاده شد تا با زندهکردن مردگان و شفای بیماریهای صعبالعلاج بر همۀ توانمندیهای روزگار خود فائق آید و حضرت محمد(ص) آخرین فرستاده پروردگار همراه با معجزات عظیم و کرامات خارقالعاده به سوی بشریت مبعوث شد تا با معجزات و کرامات جاودانهاش هدایتگر بشریت باشد.
قرآن کریم
بزرگترین معجزۀ رسول اکرم(ص) قرآن است که باطل را بدان راهی نیست. قرآن محکمترین دلیل بر صدق نبوّت و رسالت پیامبر(ص) است؛
با وجود آنکه قرآن، فصیحان و بلیغان را به میدان طلبیده تا سورهای مانند سورههای قرآن بیاورند،
از آوردن مانند آن درماندهاند.
خدای متعال فرموده است:
(أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)
آیا آنها میگویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ ! بگو: اگر راست میگویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هر کس را میتوانید، به یاری فرا خوانید.(٣)
همچنین فرموده است:
(وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ)
و اگر درباره آنچه بر بندۀ خود نازل کردهایم شک و تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید.(۴)
یکی از جنبههای اعجاز قرآن، اختلاف نداشتن آیات آن است؛ بهطوری که از هرگونه تناقض یا دروغی محفوظ است؛ خداوند میفرماید:
(أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً)
آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟ ! درحالیکه اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند.(۵)
اگر ما انجیلها را بخوانیم و محتواهای آن را با هم مقایسه کنیم تناقض و اختلاف زیادی در آموزههای آنها میبینیم.
قوانین قرآن سازگار با فطرت انسان و همسو با سنتهای هستی است؛ خدای متعال میفرماید: ( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ) ؛ «این قرآن به راهی که استوارترین راههاست، هدایت میکند»(۶)
از اینرو احکام قرآن برپایه عدالت و حقیقت خالص است؛ چنانکه خداوند میفرماید:
(إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْی یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستم نهی میکند. خداوند به شما اندرز میدهد، شاید
متذکر شوید.(٧)
احکام تشریعی قرآن عبارت است از:
«دادگری، حق محوری، احسان کردن، پیوند با خویشان، پرهیزدادن از کارهای ناشایست»
اینها احکامی است که زندگی را دگرگون میسازد و انسان در سایۀ آن، با عزت و آرامش زندگی میکند.
معجزیۀ درخت
از جمله معجزات پیامبر (ص) حدیث درخت است؛ امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «من با پیامبر(ص) بودم، زمانی که گروهی از بزرگان قریش نزد او آمدند و گفتند: ای محمّد تو امر بزرگی (نبوت) را ادّعا میکنی که پدران تو و هیچکس از خاندان تو آن را ادعا نکرده است و ما از تو کاری میخواهیم که اگر انجامش دهی، میدانیم که پیامبر و فرستاده خدایی و اگر انجام ندهی، درمییابیم که جادوگر و دروغگویی.
پیامبر (ص) فرمود: چه میخواهید؟ ! گفتند: این درخت را برای ما فرا خوان تا با ریشههایش [از زمین] کنده شود و جلوی رویت بایستد. پیامبراکرم (ص) فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست. اگر این خواهش شما را برآورد، آیا ایمان میآورید و به حقّ گواهی میدهید؟ ! گفتند: آری. فرمود: من به شما آنچه را میطلبید نشان میدهم و البتّه میدانم که به خیر و خوبی نمیگروید و در میان شما کسی هست که [بر کفرش باقی میماند و در جنگ بدر کشته میشود و]، در چاه افکنده میشود و کسی هست که لشکرها گرد آورد. پس از آن پیامبراعظم (ص) فرمود: ای درخت! اگر تو به خدا و روز رستاخیز ایمان داری و میدانی که من پیامبرخدا هستم، با ریشههای خود کنده شو و به فرمان خدا جلوی من بایست»
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: «سوگند به خدایی که آن حضرت را به حق (راستی و درستی) برانگیخت، درخت با ریشههایش کنده شد و آمد، درحالیکه صدایی سخت داشت؛ صدایی همچون صدای بال مرغان. تا جلوی پیامبر(ص) [آمد و] مانند مرغ، بالزنان ایستاد. شاخه بالای خود را بر سر رسول خدا(ص) و بعضی از شاخههایش را بر دوش من افکند و من در طرف راست آن حضرت (ص) بودم. پس چون آن گروه آن را دیدند، از روی طغیان و گردنکشی گفتند: فرمان بده نیمی از درخت پیش تو آید و نیم دیگر در جای خود بماند. پیامبر رحمت (ص) درخت را به آن درخواست فرمان داد. پس نیم آن به سوی حضرت رو آورد که به شگفتترین رو آوردن و سختترین صدا کردن شبیه بود و نزدیک بود به رسول خدا(ص) بپیچد. آنان از روی ناسپاسی و سرکشی گفتند: امر کن آن نیمه بازگردد و به نیم دیگر خود بپیوندد؛ همچنان که بود. پیامبر(ص) امر فرمود و درخت بازگشت.
پس من گفتم: کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست. ای رسول خدا من نخستین کسیام که به تو ایمان آوردم و نخستین کسیام که اقرار کردم به اینکه درخت فرمان و خواست خدا را بهجا آورد؛ آنچه را برای اعتراف به پیامبری تو و احترام امانت لازم بود. پس همۀ آن گروه گفتند: جادوگر بسیار دروغگویی است. جادویی شگفت دارد که در آن چابک است و [گفتند:] آیا تو را در کارت غیر از این شخص [کسی] تصدیق میکند که مقصود قریش، من بودم»(٨)
آنها که بر قلبشان باطل چیره و به جهل ظلمانی شده بود، هیچکس ایمان نیاورد.
( وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها) ؛ «و اگر هر نشانه و معجزهای را ببینند ایمان نیاورند»(٩)
آری، آن که خدا قلبش را از پلیدی و شک پاک کرد، به پیامبر(ص) ایمان آورد و او دروازیۀ شهر دانش پیامبر(ص) ، امام علی(ع) بود.
شکافتن ماه
از جمله معجزههای پیامبر (ص) شکافتن ماه به درخواست مشرکان بود. ولید بن مغیره، ابوجهل، عاص بن وائل، عاص بن هشام، اسود بن عبد، اسود بن مطّلب، زمعة بن اسود، نضر بن حارث و مشرکانی چند، با پیامبر(ص) دیدار کردند و به او گفتند: «اگر راست میگویی، ماه را برای ما بشکاف و دو نیم کن؛ نیمی را روی کوه ابوقبیس و نیمی را روی کوه قعیقعان قرار ده» . پیامبر(ص) به آنان فرمود: «اگر این کار را بکنم، ایمان میآورید؟ !» گفتند: «آری» پیامبر (ص) از خدای متعال درخواست کرد که خواسته آنان را به دست او اجرا کند. دیری نپایید که ماه دو نیم شد؛ نیمی روی کوه ابوقبیس و نیمی روی کوه قعیقعان قرار گرفت. درحالیکه رسول خدا(ص) فریاد میزد: «ای ابوسلمة بن عبدالأسد و ارقمبن ارقم، گواه باشید» ! امّا با وجود این معجزه، آنها ایمان نیاوردند و همگی گفتند: «این جادویی دروغ است»(١٠)
جَهل و باطل دلهایشان را فرا گرفته بود، در نتیجه به هیچ آیهای از آیات خدای متعال ایمان نیاوردند و بر دشمنی و کینه خود پافشردند.
پیامبر (ص) با سراقه
قریش تعیین کرد، به کسی که پیامبر(ص) را در راه مدینه دستگیر کند، صد شتر بدهد. از اینرو، سراقه به جستوجوی پیامبر(ص) پرداخت و به آن حضرت رسید. پیامبر (ص) فرمود: «خدایا شرّ سراقةبنمالک را به هر چه میخواهی، از من دور دار» خدای متعال دعای او را مستجاب کرد و پاهای اسب سراقه را در زمین فرو برد. وی به پیامبر(ص) گفت: «مصیبتی که به پاهای اسب من رسید، از سوی توست. خدا را بخوان تا اسبم را رها کند؛ به جان خودم سوگند، اگر خیری از من به شما نرسد، شری نیز از من به شما نخواهد رسید»
پیامبر(ص) دعا کرد و خدا اسب او را رهانید. ولی وی از سوء قصد خود به پیامبر(ص) رویگردان نشد و دیگر بار به تعقیب پیامبراکرم(ص) پرداخت. ازاینرو دوباره پاهای اسبش در زمین فرو رفت و از پیامبر(ص) خواهش کرد که اسبش را رها کند. پیامبراکرم(ص) دعا کرد و اسب او رها شد. سراقه بار سوم نیز پیامبر(ص) را تعقیب کرد که اینبار هم پاهای اسبش در زمین فرو رفت. باز به پیامبر(ص) متوسّل شد و اسبش نجات یافت. وی به پیامبر (ص) رو کرد و گفت: «ای محمّد، این شتر من است که در برابر توست. غلام من نیز با اوست. اگر به سواری یا شیر او نیاز داشتی، از آن استفاده کن و این تیر از ترکش من نشانه است. من برمیگردم و به تعقیب تو نمیآیم»
پیامبر (ص) فرمود: «ما به مال تو نیازی نداریم»(١١)
همراهی ابوبکر با پیامبر(ص)
هنگامی که رسول خدا (ص) به سمت مدینه روی آورد، خداوند او را از گزند آن وحشیهای درندهای که دلهایشان از رذایل و آلودگیها آکنده بود، رهاند. ابوبکر نیز با پیامبر(ص) حرکت کرد و آنان با یکدیگر رفتند تا به غار ثور رسیدند.(١٢)
سه روز در غار ثور ماندند؛ خدای متعال یک جفت کبوتر را مأمور کرد تا در دهانیۀ غار تخم گذاشتند. همچنین به عنکبوت فرمان داد تا در دهانه غار،
تار تنید. قریش با همراهی سراقیۀ بن مالک که در پیشاپیش آنان بود و رد پاها را میشناخت، با شتاب به جستوجوی پیامبر(ص) پرداختند، تا اینکه به درِ غار رسیدند. سراقه تخم کبوتر و تارهای عنکبوت را که دید، گفت: «اگر کسی وارد غار میشد، تخم کبوتر میشکست»
در آن حال پیامبر(ص) آنان را میدید و اینگونه دعا میکرد: « اَللّهُمَّ أعْمِ أَبْصارَهُم »
«بار خدایا چشمانشان را کور کن»
خداوند هم چشمانشان را کور کرد و پیامبراکرم(ص) از دید آنان پنهان ماند. ابوبکر که ترسیده بود؛ به پیامبر(ص) گفت: «اگر قرشیان به جلوی پای خود بنگرند، ما را میبینند»
پیامبر(ص) ترس او را فرو نشاند و به او فرمود:
« لا تَخَفْ إِنَّ اللهَ مَعَنا »
«مترس که خدا با ماست»
در پی این ماجرا آیه چهلم سوره توبه بر پیامبر(ص) نازل شد.
إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
اگر شما او را (یعنی رسول خدا را) یاری نکنید البته خداوند او را یاری کرد هنگامی که کافران او را که یکی از دو تن بود (از مکه) بیرون کردند، آنگاه که در غار بودند (و خدا بر در غار کوه پرده عنکبوتان و آشیانه کبوتران گماشت تا دشمنان که به عزم کشتنش آمده بودند او را نیافتند) و آنگاه که او به رفیق و همسفر خود (ابو بکر که پریشان و مضطرب بود) میگفت: مترس که خدا با ماست. آن زمان خدا وقار و آرامش خاطر خود را بر او فرستاد و او را به سپاه و لشکرهای غیبی خود که شما آنان را ندیدید مدد فرمود و ندای کافران را پست گردانید و ندای خداست که مقام بلند دارد، و خدا را کمال قدرت و دانایی است.(١٣)
هنگامی که قریش از دستیابی به پیامبر (ص) نومید شدند، به مکّه بازگشتند. پیامبر(ص) نیز با دو شتری که اجاره کرده بود، با ابوبکر به مدینه رفت.
نصب حجرالأسود به وسیلۀ پیامبر مهربانی(ص)
قبیلۀ قریش، پس از ویران شدن کعبه، به ساختن آن پرداخت. دایی پیامبر(ص) «عائد بن عمران بن مخزوم» پیشقدم شد و به قریش گفت: «ای گروه قریش، در ساختن کعبه تنها از داراییهای حلال هزینه کنید. مَهر زناکار و پول ربا و مال مردم را در آن هزینه مکنید» قبایل قریش دست به کار ساختن کعبه شدند. هنگامی که به محلّ رکن حجرالأسود رسیدند، درباره نصب حجر، میان قبیلهها کشمکش و ستیز درگرفت. هر قبیلهای میخواست که نصب حجر را به خود اختصاص دهد تا به افتخار و شرف نایل آید. کشمکش بین آنها شدت یافت تا آنجا که نزدیک بود به جنگ و کشتار بی انجامد. «ابواُمیّة بن مغیره» که از سرشناسان قریش بود و از او فرمانبرداری میکردند، به کشمکش پایان داد و به آنان گفت: «حکم نصب حجر را از نخستین کسی که از درِ بنیشیبه به مسجدالحرام درآید، بپذیرید...» همگی سخن او را پذیرفتند و دانستند که با این پیشنهاد ستیز پایان میگیرد. نخستین کسی که از درِ بنیشیبه وارد شد، رسول گرامی اسلام(ص) بود. هنگامی که قریش آن حضرت را دیدند، با صدای بلند گفتند: «این شخص محمّد امین است... ما به حکم او خشنودیم...»
آنان داستان خود را برای پیامبر(ص) بازگو کردند؛ آن حضرت نیز آتش فتنه را فرو نشاند و مشکل را به زیباترین روش حل کرد و همگان را خشنود ساخت؛ او فرمان داد جامهای آماده کردند و حجر را در آن گذاشتند. سپس به آنان فرمود: «هر قبیلهای از شما گوشهای از این جامه را بگیرد تا همگی در این فضیلت شریک باشید» آنگاه جامه را برداشتند و برابر جایگاه بردند. پیامبر(ص) حجرالأسود را از میان جامه برداشت و آن را در جایگاهش گذاشت و این کار شادمانی و شادباش قبایل قریش را در پیداشت.(١۴)
این عمل پیامبر اکرم(ص) پیش از رسالت، هم باعث فرونشاندن آتش فتنه شد و هم این وعده الهی را محقق کرد که حجرالأسود یا باید به دست رسول نصب شود یا به دست وصّی او.
از این رو امام سجاد(ع) ، در مسجد جامع دمشق، در معرفی خود و ویژگیهای خاص نبی مکرم اسلام (ص) فرمود:
«اَنا ابنُ مَن حَمَلَ الرُّکْنَ بِاَطرَافِ الرّداءِ»(١۵)
« من پسر کسی هستم که حجرالأسود را در میان عبا نهاد و در جای خود نصب کرد»
شاهدی از غیب
پیامبر(ص) از «حارثبننعمان فهری» برای امام علی(ع) بیعت گرفت. حارث خشمگین شد و به سوی پیامبر آمد و بانگ برآورد: «ای محمد! ما را امان دادی که گواهی دهیم خدایی جز الله نیست و تو فرستادۀ خدایی؛ پذیرفتیم و ما را امان دادی که روزانه پنج نماز بگزاریم، زکات دهیم، یک ماه روزه بداریم و حج گزاریم، پذیرفتیم. سپس خشنود نشدی تا آنکه دست پسرعمویت را بالا بردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی: هرکه من مولای اویم، پس علی مولای اوست. آیا این از سوی توست یا پروردگار؟» پیامبر با آزردگی به او پاسخ داد: «سوگند به او که خدایی جز
او نیست، این از سوی خداست»
سپس آن فرومایه، با خشم از نزد پیامبر بازگشت و درحالیکه بر امام حسادت میکرد، گفت: بار خدایا! اگر آنچه محمد میگوید، راست است، از آسمان بر ما بارانی از سنگ فرو فرست یا به عذابی دردناک، گرفتارمان ساز»
حارث درحالیکه از خشم برافروخته بود، در راه خود میرفت که پروردگار به دست فرشتگانش، سنگی بدو زد که بر فرق سرش خورد و پیکر بیجانش بر زمین افتاد و خداوند این آیه را بر پیامبرش نازل کرد:
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ (١۶)
«تقاضا کنندهای تقاضای عذابی کرد که انجام میگیرد» سوره معارج آیه ١
گوسفند شرنگآلود
زینب بنت حارث گوسفندی بریان و شرنگآلود برای پیامبر(ص) هدیه آورد. او چون میدانست پیامبر(ص) گوشت شانه را بیشتر دوست میدارد، بدانجا شرنگ بیشتری زد. پیامبر(ص) از گوشت شانه لقمهای برگرفت و آن را جوید. لیک لقمه را بیرون انداخت. بشر بن براء، لقهای که برگرفته بود، بیرون نینداخت و این سبب مرگ او شد. پیامبر(ص) فرمود: «این استخوان شرنگآلود است» آنگاه زینب را فرا خواند و او به شرنگآلودگی گوسفند زبان گشود.
پیامبر(ص) به او گفت: «چه چیز تو را
به این کار واداشت؟» زینب گفت: «بر تو پوشیده نیست که با قومم چه کردی. از این رو با خود گفتم: اگر پادشاهی باشد از او آسوده میگردم و اگر پیامبری، آگهی مییابد»
پیامبر (ص) از لغزش او درگشت.(١٧)
تغییر قبله
هنوز چند ماه از هجرت پیامبر اسلام به مدینه نگذشته بود که یهودیان زمزمه مخالفت کردند. درست در هفدهمین ماه هجرت، دستور آمد که از این پس قبله مسلمانان کعبه است.(١٨)
جریان از این قرار بود که پیامبر گرامی، سیزده سال تمام در مکه به سوی بیت المقدس نماز میگزارد؛ زیرا پس از مهاجرت به مدینه، دستور الهی این بود که قبله همان وضعیت سابق را داشته باشد و به همان سو که یهودیان نماز میگزارند، مسلمانان هم نماز بگزارند. این کار، اقدامی مؤثر در تقریب دو آیین قدیم و جدید بود. ولی پیشرفت مسلمانان باعث ترس یهودیان شد؛ زیرا پیشرفتهای روزافزون آنان نشان میداد که اسلام در اندک مدتی سراسر شبه جزیره را خواهد گرفت و قدرت و آیین یهود را از بین خواهد برد. بنابراین یهودیان شروع به کارشکنی کردند. آنان، از راههای گوناگون مسلمانان و پیامبر را آزار میدادند. از آن جمله، مسئله نماز گزاردن به بیت المقدس را پیش کشیدند و گفتند: «محمد مدعی است که آیین مستقل دارد و شریعتش ناسخ آیینهای گذشته است، در صورتی که هنوز قبله مستقلی ندارد و به قبله یهودیان نماز میگزارد»
این خبر سنگینی برای پیامبر بود، به طوری که نیمههای شب از خانه بیرون میآمد و در انتظار نزول وحی به آسمان مینگریست تا دستوری در اینباره نازل شود. چنانکه آیه ١۴۴ سوره بقره
این مطلب را گواهی میدهد:
( قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها) (١٩)
نگاههای انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) میبینیم. اکنون تو را به سوی قبلهای که از آن خشنود باشی، باز میگردانیم.
از آیات قرآن استفاده میشود که دلیل تغییر جهت قبله، افزون بر اعتراض یهودیان، برای امتحان مؤمنان بوده است. مقصود این بوده که مؤمنان راستین، از مدعیان دروغین جدا شوند و پیامبر این افراد را خوب بشناسد؛ زیرا پیروی از فرمان دوم، یعنی تغییر قبله بهسوی مسجدالحرام، نشانۀ ایمان و اخلاص به آیین جدید بود و سرپیچی و توقف، علامت دودلی و نفاق به شمار میرفت.
چنانکه قرآن آشکارا این مطلب را میفرماید:
(وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللهُ) (٢٠)
و ما آن قبلهای را که قبلاً بر آن بودی، تنها برای این قبله قرار داده بودیم که افرادی که از پیامبر پیروی میکنند، از آنها که به جاهلیت باز میگردند، مشخص شوند و مسلماً این حکم جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود.
در این موقع برخی تصور کردند که نمازهای پیشین آنها باطل بوده است. وحی الهی نازل شد که:
(وَ ما کانَ اللهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ) (٢١)
و خداوند هرگز ایمان (و نمازهای گذشته) شما را ضایع نمیگرداند؛ زیرا خداوند نسبت به مردم، رئوف و مهربان است.(٢٢)
بدین ترتیب پیامبر درحالیکه دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، مأمور شد که به سوی مسجدالحرام رو گرداند.
در برخی روایات آمده است که جبرئیل دست پیامبر را گرفت و متوجه مسجدالحرام کرد. زنان و مردان حاضر در مسجد هم از ایشان پیروی کردند و از آن روز، کعبه، قبله مستقلِ مسلمانان شد.
در جریان تغییر قبله، این فضیلت نصیب پیامبر گرامی اسلام(ص) شد که نیمی از یک نماز را به سوی بیتالمقدس و نیم دیگر را به سوی مسجدالحرام بخواند؛ بدون آنکه نماز حضرت به هم بخورد و از این دو قبلگاه منحرف شود.
کرامت علمی پیامبر
طبق محاسبههای هیئتدانان قدیم، عرض جغرافیایی مدینه ٢۵ درجه و طول آن ٧۵ درجه و ٢٠ دقیقه بوده است. بر اساس این محاسبه، قبلههایی که در مدینه استخراج میشد، با محرابهای کنونی که از زمان پیامبر به یادگار مانده، مطابق نبود. این اختلاف باعث حیرت عدهای از اهل فن میشود و گاهی هم برای رفع اختلاف توجیههایی میآوردند.
ولی اخیراً، دانشمند معروف، سردار کابلی، با مقیاسهای امروزی اثبات کرده که عرض مدینه، ٢۴ درجه و ۵٧ دقیقه، و طول آن ٣٩ درجه و ۵٩ دقیقه است.(٢٣)
نتیجیۀ این محاسبه این شده است که قبله مدینه، درست نقطه جنوب است و فقط ۴۵ دقیقه از نقطه جنوب انحراف دارد. این استخراج درست با محراب پیامبر، بدون کم و زیاد، انطباق دارد و این خود کرامتی علمی ٣٩ است که در آن روز، با نبودن کوچکترین وسائل تشخیص، بلکه بدون محاسبه در حالت نماز (٢۴)، چنان از بیتالمقدس رو به کعبه کرده که هیچ انحرافی هم پدید نیامده است و چنانکه گفته شد، امین وحی دست پیامبر(ص) را گرفت و متوجه کعبه کرد.(٢۵)
فضایل و کرامات امام حسن(ع)
نام مبارک ایشان، «حسن» ، کنیهاش، «ابومحمد» و القابش، «مجتبی» ، «سیّد» و «سبط اکبر» است. پدر بزرگوار ایشان، امیرالمؤمنین، علی(ع) و مادر گرامیاش، فاطمه زهرا علیها السلام است. در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری قمری در «مدینه منوره» متولد شد. مدت امامت این امام بزرگوار، ده سال (از سال ۴٠ تا ۵٠ ه. ق) و عمر شریفش ۴٧ سال بود. سرانجام در ٢٨ صفر سال ۵٠ ه. ق، با تحریک «معاویه» ، به دست همسر خود، مسموم و شهید شد. محل دفن ایشان، «قبرستان بقیع» در «مدینه طیبه» واقع است.(٢۶)
نیایش پذیرفته
مردم که از ستم «زیاد بن ابیه» به تنگ آمده بودند، پیش امام مجتبی(ع) از او شکایت کردند. امام نیز دست به دعا برداشت و او را نفرین کرد و فرمود: «خدایا! انتقام ما و شیعیانمان را از زیاد بن ابیه بگیر و عذاب خود را به او بنما، به راستی که تو بر هر چیزی توانا هستی» در آن هنگام، خراشی در انگشت شست دست او پدیدار شد و زخم تمام دستش را تا گردن فرا گرفت. سپس ورم کرد و سبب مرگ زیاد شد.(٢٧)
پاداش احسان
امام حسن مجتبی(ع) به قصد زیارت حج، با پای پیاده از «مدینه» به «مکه» میرفت. پاهای حضرت در راه ورم کرد. به امام گفتند: «اگر سواره بروید، زخم پاهایتان خوب خواهد شد»
ولی امام فرمود: «هرگز !
به منزلگاه که رسیدیم، مرد سیاه چردهای نزد ما خواهد آمد که روغنی به همراه دارد. آن روغن، دوای این درد است. آن را به هر قیمتی، از او
بخرید» پس از مدتی، آن مرد سیاه چهره از دور نمایان شد. امام به غلام خود فرمود: «نزد او برو و آن روغن را از او خریداری کن» مرد سیاه به غلام امام گفت: «روغن را برای چه میخواهی؟» غلام گفت: «برای امام میخواهم» مرد گفت: «مرا نزد امام ببر» وقتی خدمت امام رسید، گفت: « ای فرزند رسول خدا(ص) ، من از دوست داران شما هستم و در عوض این دارو، هرگز از شما پولی نمیگیرم، ولی از شما میخواهم دعا کنید تا خدا به من پسر سالمی هدیه فرماید که دوستدار شما خاندان پیامبر(ص) باشد؛ زیرا زایمان همسرم نزدیک است» امام فرمود: «وقتی به خانه برگردی، خدا به تو پسری سالم و بیعیب هدیه داده است» وقتی مرد سیاه چهره به خانهاش بازگشت، دید پسری زیبا در آغوش همسرش هست.(۲۸)
رویش زندگی
امام حسن مجتبی(ع) در یکی از سفرها، با مردی از فرزندان «زبیر» همسفر شد. در میان راه به منزلگاهی رسیدند و برای برداشتن آب و استراحت توقف کردند. همراهان ایشان زیر نخل خشکیدهای، فرشی برای امام پهن کردند و امام روی آن نشست. آن مرد نیز پارچهای کنار امام پهن کرد و بر آن نشست. وقتی چشم مرد به آن نخل خشکیده افتاد، گفت: «کاش این نخل خشک خرما میداد و کمی خرما میخوردیم» امام حسن مجتبی(ع) خطاب به او فرمود: «خرما میخواهی؟»
در پاسخ گفت: «آری»
امام دست به سوی آسمان دراز کرد و دعا فرمود. در این هنگام، درخت خرما در عین ناباوری حاضران سبز شد، برگ درآورد و خرمای اعلایی داد.(٢٩)
آگاهی از اسرار
«حُذَیفه یَمانی» روایت کرده است که روزی اصحاب نزدیکیهای کوه «حِرا» گرد پیامبراکرم (ص) نشسته بودند که امام حسن(ع) در حالی که کودک خردسالی بود، پیش آمد. پیامبر به گونهای خاص او را نگاه میکرد و چشم از او بر نمیداشت. سپس فرمود: «بدانید که حسن پس از من، پیشوا و راهنمای شما خواهد بود. او هدیهای از خدا برای من است. درباره من، شما را آگاه خواهد کرد و مردم را با آثار علم من آشنا خواهد ساخت. سیره و روش زندگانی مرا زنده خواهد کرد؛ زیرا رفتار او مانند رفتار من است. خدا به او عنایت دارد. خدا رحمت کند کسی را که او را واقعاً بشناسد و به پاس احترام من به او نیکی کند»
در همین هنگام، مرد بیابان نشینی با عصبانیت و چماقی در دست وارد شد و فریاد کشید: «کدام یک از شما محمد است؟» اصحاب برخاستند و با تندی جوابش را دادند، ولی پیامبر مهربانی(ص) فرمود: «صبر کنید» عرب دوباره فریاد زد: «من دشمن تو بودم و اکنون دشمنیام بیشتر شده است. تو که ادعای پیامبری میکنی، نشانهات چیست؟» پیامبراکرم(ص) با آرامش پاسخ داد:
« اگر خواستی، نشانههایم را فرزند خردسالم، حسن به تو نشان خواهد داد»
مرد عرب به گمان اینکه مسخره شده است، با عصبانیت بیشتری گفت: «خودت نمیتوانی پاسخ دهی، این بچه خردسال را بهانه میکنی؟»
امام حسن مجتبی(ع) به اشاره پیامبر برخاست و اشعار زیبایی را با این مضمون خواند: «تو از انسان نادان یا فرزند نادانی پرسش نمیکنی، بلکه تو در برابر انسانی آگاه و دانشمند هستی و تویی که گرفتار نادانی هستی. حال که چنین گرفتار نادانی هستی، پاسخ پرسشت و داروی دردت نزد من است. هر چه میخواهی، بپرس که من دریای بیکران دانشم و آن را از پیامبر به ارث بردهام» سپس فرمود: «از حق خودت تجاوز کردی، ولی به زودی ایمان خواهی آورد» سپس هدف آن مرد عرب را از آمدن به نزد پیامبر بیان کرد؛ زیرا او میخواست این امر را بهانهای برای کشتن پیامبر قرار دهد. امام حسن مجتبی(ع) پرده از اسرار او برداشت و فرمود: «شبانه از خانهات بیرون آمدی، ولی توفان شدیدی درگرفته بود و تو توان حرکت نداشتی. ستارگان دیده نمیشدند و نمیتوانستی راهت را پیدا کنی. توفان، تو را آزرده ساخت و اینک هم توانی برایت نمانده است» مرد که با شگفتی تمام به سخنان ادیبانه و عالمانه امام حسن مجتبی (ع) گوش میداد، پرسید: «ای پسر! این چیزها را از کجا دانستی؟ تو اسراری را که در دلم نهفته بود، آشکار ساختی. گویی همراه من بودهای. تو غیب میدانی! چگونه باید مسلمان شوم؟» امام حسن مجتبی(ع) در حضور بزرگانی چون پیامبراکرم (ص) ، حضرت علی(ع) و اصحاب، اسلام آوردن را به او یاد داد. آن مرد بیابان نشین، اسلام آورد و به قبیلهاش بازگشت. چند روز بعد، به همراه بسیاری از بستگانش برای مسلمان شدن بازگشت. از آن روز، درباره آن کودک میگفتند: «حسن، هدیهای است که خدا به ما داده و مانندش را هیچ کس به ما ارزانی نداشته است»(٣٠)
منابع:
١- بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج ١١، ص ٧١.
٢- صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری،ج ٧، ص ٢۴٣؛ اصول کافی، کلینی، ج ٢، ص٣۵٢.
٣- سوره یونس آیه ٣٨
۴- سوره بقره آیه ٢٣
۵- سوره نساء آیه ٨٢
۶- سوره اسراء آیه ٩
٧- سوره نحل آیه ٩٠
٨- زندگانی پیامبراعظم(ص)، باقر شریف قَرَشی، ترجمه سید ابوالحسن هاشمی تبار و محمد تقدمی صابری، ص٢٠٨؛ به نقل از شرح نهج البلاغه، ج٢، صص١۵٨و ١۵٩.
٩- سوره انعام آیه ٢۵
١٠- زندگانی پیامبر اعظم٩، ص٢٠٩؛ به نقل از السّیرة النبوّیه، ابن کثیر، ج٢، صص١١۶و ١١٧؛ صحیح بخاری، ج۴، ص٢۴٣؛ صحیح ترمذی، ج٣، ص٢١١؛ مسند احمد بن حنبل، ج١، ص۴١٣؛ السّیرة النبوّیه، زینی دحلان، ج٢، ص١٩٨.
١١- روضه کافی، ص٢۶٣.
١٢ زندگانی پیامبر اعظم٩، ص٢١٩؛ به نقل از کشّاف، ج٢، ص١٣، غار ثور در سمت راست مکّه است و با مکّه یک ساعت فاصله دارد.
١٣- سوره توبه آیه ۴٠
١۴- زندگانی پیامبر اعظم ص ، صص ٢٩ و ٣٠؛
به نقل از السیرة النبوّیه، ابن هشام، ج١، ص۶٧؛ طبقات، ابن سعد، ج١، ص٩٣.
١۵- بحارالانوار، ج۴۵، ص١۴٧.
١۶- موسوعة الغدیر، علامه امینی، ج١، ص٢۴٠؛
با اندکی تصرف علامه منابعی که این داستان را یاد کردهاند، آورده است.
١٧- زندگانی پیامبر اعظم ص ، ص۵٧۵.
١٨- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی، صص ٢١٧ - ٢٢٠؛ به نقل از طبقات ابنسعد، ج١، صص٢۴١ و ٢۴٢؛ إعلام الوری لاعلام الهدی، صص٨١ و ٨٢؛ ابن هشام میگوید: «تغییر قبله هیجده ماه پس از ورود رسول خدا به مدینه بود» . ابن اثیر تاریخ آن را نیمۀ شعبان میداند. ر. ک: سیرة ابن هشام، ج١، ص۶٠۶؛ کامل، ج٢، ص٨٠.
١٩- سوره بقره آیه ١۴۴
٢٠- سوره بقره آیه ١۴٣
٢١- سوره بقره آیه ١۴٣
٢٢- از مواردی که لفظ «ایمان» ، در موارد عمل به کار رفته است، همین آیه است.
٢٣- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص٢٢٠؛ به نقل از «تحفة الاجلة فی معرفة القبلة» ، ص٧١.
٢۴- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، به نقل از :
من لایحضره الفقیه، صدوق، ج١، ص٨٨.
٢۵- فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، به نقل از: وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج٣، ص٢١٨.
٢۶- پیشوایان معصوم علیهم السلام،
صص ١٧۵- ١٩٠
٢٧- مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ١٠
۲۸- بحارالانوار، ج ۴٣، ص ٣٢۴
٢٩- مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ٩٠
٣٠- بحارالانوار، ج ۴٣، صص ٣٣٣ - ٣٣۵
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
سلام من به مدینه
به آستان رفیعش
به مسجد نبوی
به لاله های بقیعش
سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش
سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش
نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا
گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا
تو ای مسافر شهر مدینه در دل شب ها
نبود هرچه که گشتم
نشان ز مرقد زهرا
یا زهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا
سلام من به تو ای بانویی که مردِ نبردی
ز غیر هرچه که دیدی به یار شکوه نکردی
سلام من به بازو ،کبودی رویت
به سرخ فامی اشک تو و سپیدی مویت
مدینه منزل قرآن
مدینه محفل قرآن
درون دل خبر داری
تو از درد دل قرآن
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر
خدا بر تو نظر دارد
که هستی شهر پیغمبر
مدینه شهر گلهایی
چه گلهایی همه پر پر
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر
بود کعبه گرفتارت
که هستی تربت زهرا
چرا با ما نمی گویی
حدیث غربت زهرا
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر
چرا خاموش و دلگیری
مدینه شور و شینت کو
امام مجتبایت کو
حسینت کو ، حسینت کو !
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر
به بالای سر محبوبه ی حق
آه و واویلا
نشسته ساقی کوثر
شکسته آه و واویلا
مدینه شهر پیغمبر
مدینه شهر پیغمبر
با سـلامـی بر حســـن (ع)
آغاز شـد
حَــقّ بگوید
خوش بحالش بیمــه ی زهـــرا(س) شـد
"السلام علیک یا
امام حسن مجتبی علیه السلام
برای دنیایت چنان تلاش کن که گویا همیشه زنده خواهی بود، و برای آخرتت چنان تلاش کن که گویا همین فردا خواهی مرد.
بحار ج75 ص109
محشر ڪبری شده است...
روز تنهایے
حیدر و زهرا شده است...
السلام_علیک_یا_رسول_الله
آجرڪ_الله_یا_بقیه_الله
شهادتی که برای ما رحلت نمی شود
ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز ، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
حضرت خاتم صلوات
دوم به علی (ع)
شیر دو عالم صلوات
سوم به گل
وجودِ پاک زهرا (س)
چهارم به حسن (ع)
خونجگر غم صلوات
از بهر حسین (ع)
آن شه کرب و بلا
وآن تشنهی در
مقتلِ ماتم صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
امیدوارم دعوت به این همایش خانگی را بپذیرید
روز جمعه ۲۵ مهر و شنبه ۲۶ مهر که مصادف با آخرین روزهای ماه صفر است ، هنگام غروب ووقت اذان به وقت تهران ، با وضو و طهارت قلب سر به سجده گذاریم
هر کس در حد توان جسمی میتواند سجده کند
در سجده و بعد از آن بدرگاه خداوند دست به دعا شویم برای آمرزش گناهان ، دفع بلایا ، و نابودی همه بیماریها مخصوصا ویروس کرونا و شفای همه بیماران
هرکس به یکی از امامان معصوم ، ائمه اطهار ، یکی از دعاهای بزرگ ( توسل ، یا هر دعایی) یا به یکی از آیه یا سوره های قرآن و حتی ذکر ، متوسل میشیم و حاجت میطلبیم .
همینطور با خلوص نیت و حال روحانی دست به دعا شویم همه باهم در خانه ها ،یا حتی محل کار و....... همه به سجده بیافتیم و از خدا که تنها امید انسانهاست و فقط اوست که رحمان و رحیم است و قدرت لایتنهاهی او چاره ساز است، بطلبیم
اذان تهران به این دلیل که همه میتونیم همزمان باهم موقع شروع اذان دعا گوباشیم و سجده کنیم .
لطفا این دعوتنامه را به همه گروهها و مخاطبین خود ارسال کنید
از پدرو مادرها و پدربزرگ و مادر بزرگها و همه جوانان و نوجوانان هم دعوت کنید
البته هیچ الزامی نیست که بزور کسی رو وادار کنید چون باید با رضایت قلبی و خلوص نیت باشد .
امید که خدا ما را ببخشاید و همه مردم دنیا را حاجت روا گرداند
الهی امیدهمه بندگانت فقط تویی
پس باران رحمتت را مثل همیشه نازل کن و این بلا و بیماری را از روی زمین پاک کن
نیت کنیم روز آخر صفر همه بلایا و بیماریها را میسپاریم به ماه صفر تا با خود ببرد و با دست امام زمان ( عج ) رزق و روزی و برکت و سلامتی بر زمین گسترده شود
آخرین باری که با پدرم حرف زدم شب عید قربان بود، میخواست تقصیر رو انجام بده و من مخالف بودم.
گفتم:عزیزم شما استادی، اگر موهات رو بزنی دانشجوهات بهت میخندن.
آخرش قبول کرد و قول داد که این کار رو نکنه.
به قولش هم عمل کرد...
وقتی پیکرش برگشت چيزي در پیکرش باقی نمونده بود، الا موهاش..
نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیفته.. اگر میدونستم ازش میخواستم به جای موهاش مواظب قلبش باشه
قلبی که نمیدونم الان کجاست...
كرامات امام مجتبي و رسول خدا
خيلي عالي استاد
محضر شما و بولتن تسليت عرض ميكنم
دست تون رسول خدا بگيره ان شاءالله
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) :
تمام خیرها در سه چیز جمع شده است :
نگاه ، سکوت ، کلام
هر نگاهی که سودی در آن نیست، خطاست.
هر سکوتی که تفکر در آن نباشد، بیفایده است.
و هر کلامی که ذکر در آن نباشد، لغو است.
پس خوشا به حال کسی که نگاهش عبرت ، سکوتش تفکر و کلامش ذکر خدا باشد.
مَن أصبَحَ وَالدُّنيا أكبَرُ هَمِّهِ فَلَيسَ مِنَ اللّه ِ في شَيءٍ ، وألزَمَ قَلبَهُ أربَعَ خِصالٍ : هَمّا لا يَنقَطِعُ عَنهُ أبَدا ، وشُغُلاً لا يَنفَرِجُ مِنهُ أبَدا ، وفَقرا لا يَبلُغُ غِناهُ أبَدا ، وأمَلاً لا يَبلُغُ مُنتَهاهُ أبَدا .
هر كس در حالى صبح كند كه بزرگ ترين دغدغه اش دنيا باشد ، نزد خداوند منزلتى ندارد و خداوند ،
چهار چيز را پيوسته در دلش قرار مى دهد :
اندوهى كه هرگز از او جدا نمى شود،
گرفتارى اى كه هرگز از آن خلاصى نمى يابد،
فقرى كه هرگز به توانگرى نمى انجامد،
و آرزويى كه هرگز به پايان نمى رسد.
تنبيه الخواطر ج 1 ص 130
اشكم در آمد از شما حاج آقا و مجموعه بولتن نيوز صميمانه تشكر ميكنم عاقبت تون ختم بخير
كسالت دارم براي من و همه بيماران دعا كنين
نفس تون گرمه
به دستور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گوسفندى را سر بريدند و انفاق كردند. پيامبر اکرم (صلى اللّه عليه و آله) فرمود : از آن قربانی چه چيزى ماند؟
عايشه گلایه آمیز گفت چيزى جز کتفش باقى نماند. پيامبراکرم پاسخ دادند: (برعکس) بجز کتفش که به مصرف ما خواهد رسید ، در حقیقت همه آن چه انفاق شد باقى مانده است. سنن الترمذی، ج ۴، ص ۵۸
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
شهادت امام حسن مجتبی تسلیت باد
امشب لبالب از شور است
تو کیستی که
حریمت چو کعبه مشهور است . . . ؟
رحلت شهادت گونه پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله وسلم را محضر تان تسلیت عرض مي نمايم
هيچ عملي از اعمال مستحبّه را نديدم كه به اندازهٔ اين عمل تأثير داشته باشد.
100 مرتبه قرائت سورهٔ قدر در شب و عصر جمعه
در سینه،دل ازداغ حسن میجوشد
از ماتم هشتمین امام معصوم
هر شیعه ز درد، جام غم مینوشد
رحلت جانسوز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام و ضامن آهو امام رضا علیه السلام بر محضر شریف حضرت ولیعصر (عج) و تمامی عاشقان و محبان ایشان تسلیت باد
چرا؟
چون یادآوری این موضوع سئوالاتی را به اذهان مردم خواهد آورد...
اولین سئوال مردم عزادار این خواهد بود که در آن روزهای آخر عمر رسول خدا (ص) چه گذشت؟
داستان ائتونی بکتاب و قلم اکتب لکم شیئا لن تضلوا بعدی... چه بود؟
رسول خدا درباره پس از خود چه وصیتی داشتند؟
مگر میشود که پیامبر درباره پس از خود سکوت کرده باشد؟
چطور عائشه (همسر پیامبر) به هنگام مرگ پدرش بالای سر او رفت و گفت که چوپان گله خود را رها نمیکند، مگر کسی را بالای سر آن میگذارد و خلیفه اول برای پس از خود تعیین تکلیف کرد، اما پیامبر خدا(ص) سکوت کرد؟
چطور این نکته به عقل خلیفه اول و دخترشان رسید ولی به عقل پیامبر خدا که اعقل العقلا بود، نرسید و غیر شیعیان معتقد به سکوت پیامبر خدا (ص) در این باره هستند؟! و ...
جالب اینجاست که دنیای اسلام در میلاد النبی، یکپارچه در جشن و سرور است! در حالی که محمد (ص) حسب ظاهر در زمان تولد، پیامبر خدا نبود اما در زمان رحلت، پیامبر ما بود!
ما شیعیان تنها عزاداران رسول خدا هستیم...
این افتخار را قدر بدانیم و در عهد پیمان با رسول خدا (ص) در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی استوار باشیم
چرا به امام حسن مجتبي (عليه السلام )، كريم اهل بيت گفته مي شود؟
امام حسن مجتبي عليه السلام نسبت به دردمندان و تيره بختان جامعه قلبي رئوف داشتند و با خرابه نشينان دردمند و اقشار مستضعف و كم درآمد همراه و همنشين مي شدند و دردِ دلِ آن ها را با جان و دل مي شنيدند و به آن ترتيب اثر مي دادند، و در اين حركت انسان دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. همچنين هيچ گاه هر ضعيف، ناتوان و درمانده، نااميد از درب خانه آن حضرت برنمي گشت، حتّي خود ايشان به سراغ فقرا مي رفتند و آن ها را به منزل دعوت مي كردند و به آن ها غذا و لباس مي دادند.
امام حسن ـ عليه السّلام ـ تمام توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه به كار مي گرفت و اموال فراواني در راه خدا مي بخشيد، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگاني پر افتخار ايشان، بخشش هاي بي سابقه و انفاق هاي بسيار بزرگ و بي نظيري ثبت كردهاند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايي خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نيز ثروت خود را به دو نيم كردند و نصف آن را براي خود و نصف ديگر را در راه خدا به فقرا بخشيدند؛ از اين رو ايشان را كريم اهل بيت عليهم السلام مي نامند.
حقايق پنهان،ص ٢٦٨
منتهي الآمال، ج ١، ص ٤١٧
غروب_جمعه_ودلتنگیهایش
عصرهر جمعه در اندوه تو طي خواهد شد
تو که در عهد و وفا از همه ي خلق سري
بي قراري و غم و غربت و سرگرداني
واي بر حال دل منتظرو بي خبري
پابه پاي همه ي ثانيه ها مي گردم
نيست اما اثري از تو که صاحب اثري
وقت آن نيست بيايي و بماني تا ما
نگذاريم سر از قصه به پاي دگري؟
چه کنم با دل تنگ و عطش آمدنت؟
باز هم جمعه گذشت از تو نيامدخبري
غروب_جمعه
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،"گمنامست"
پيدا بود كه زهر چه كرده است با دلش
مظلوم چون على و به مظلوميش گواه
آن پاره هاى دل، كه بود در مقابلش
او حاصل نبوّت و بيداد دشمنان
از آب شعله خيز، شرر زد به حاصلش
عمر حسن ز عمر على سختتر گذشت
تا آن كه مرگ آمد و حلّ كرد مشكلش
از ورطهاى كه بود كران تا كران ملال
موجى زد و رساند، شهادت به ساحلش
هر مرد راست محرم دل همسرش، ولى
غربت ببين كه همسر او گشته قاتلش
از زهر، پاره پاره و از صبر، ريز ريز
قرآن برگ برگ شهادت بود دلش
چشمش به لطف اوست «مؤيد» كه دم زند
گاه از مصائب وى و گاه از فضائلش
مطالب تون بسيار عاليه
خيلي ممنونم
من كه خيلي به دانشم افزوده ميشه
من دوست دارم عزاداريم
با افزيش علم ودانشم باشه
و شناخت بهتري راجع به ولادت و شهادت و امام شناسيم باشه
كارتون عالي بولتن درود
سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!
رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و شهادت آقا علی بن موسی الرضا (ع) را تسلیت عرض میکنم .
مطالبتون خییییلی زیبا بود سپاس بی کران .
از اینکه هر روز با خواندن مطالب خوبتون به دانسته های اندکم افزوده میشه خیلی خوشحالم . واقعا ازتون ممنونم
به نظر من تو این ایام نباید فقط مداحی گوش کرد و گریه کرد البته که خیلی خوبه اما کافی نیست به نظر من این خیلی خوبه که ما بدونیم اهل بیت مون کی بودن و چه کردن و چه مصیبت هایی به سرشون اومده با خوندن مطالب شما خیلی اطلاعات کسب میکنم . واقعا ممنون
اجرتون با اهل بیت علیهم السلام
التماس دعا
من از بولتن نیوز و استاد توحیدلو تشکر میکنم به خاطر مطالب زیبایی که میگذارید
چقدر داستانهایی که گذاشتین عالی بود
شهادت مظلومانه امام رئوف، علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد
همانا خداوند به سه گروه وعده داد،
بدون حساب وارد بهشت شوند،
و هر یک از این سه گروه
(روز قیامت) می توانند
هشتاد هزار نفر راشفاعت کنند
وآن ها عبارتند از:
۱- مؤذن
۲- امام جماعت
۳- کسی که وضو بگیرد، سپس
داخل مسجد شود و نماز را
به جماعت به جا آورد.
مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۸۸
من همون تنها ترینم...
تسلیت
هرگاه خداوند مصلحت بنده ای را بخواهد به او الهام می کند که ، کم صحبت کند ، کم بخورد و کم بخوابد.
مستدرک الوسائل ج3 ص61
مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد
اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس میکنیم
رحلت پیامبر اکرم (ص) را تسلیت میگوئیم.
و مهمان تو بودم
مهمان تو
و سفره ی احسان تو بودم
یک پنجره فولاد
دلم تنگ تو آقاست
ای کاش
که زوار خراسان تو بودم
شهادت امام مهربانی ها تسلیت
اِذادعاهُ ویَکشِفُ السوء
یا امام رضـا (ع)
خودت گره از کار گرفتاران عالم بازکن.
" آمیـن"
رحلت پیامبر اکرم (ص) تسلیت باد
رحلت رسول اعظم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) تسلیت باد
ممنون از بولتن و گروه دین و اندیشه و کارشناس عزیزتان
غمی در سینهام میجوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرهنِ مشکیشو، زهرا (علیهاالسلام)
به جای مادرش، میپوشه امشب!
رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد
عالیییییی
ممنون از مطالب خوبتون
داستان امام حسن عالی بود