کد خبر: ۶۷۹۳۴۳
تاریخ انتشار:
سی امین سالروز آمدنتان به میهن عزیز گرامی باد

امیر! همیشه به احترامت می‌ایستم!

تیمسار کوچک‌ترین خدمتی که از مدیریت کشور می‌بیند که حقاً ناچیز است و کمترین وظیفه نظام اجرایی کشور است فوق العاده با تکریم یاد می‌کند و شاکر است. خدماتی مانند لبخند و احترام کادر درمان در یک بیمارستان! و هرگز از نامهربانی‌ها شکایت نمی‌کند.

امیر! همیشه به احترامت می‌ایستم!گروه اجتماعی - غلامحسین الهام حقوقدان، مدرس دانشگاه طی یادداشتی پیرامون عفو زندانیان نوشت: سال‌ها قبل بر حسب اتفاق در یک پرواز داخلی با کمک خلبان پرواز آشنا شدم، آشنایی که از نعمت‌های الهی در زندگی من محسوب می‌شود؛


به گزارش بولتن نیوز، سرتیپ بازنشسته نیروی هوایی ارتش بود. در سال ۱۳۵۹ در یک مأموریت هوایی که اهداف کاملاً نظامی داشت، هواپیمای فانتومش مورد اصابت قرار گرفته ولی موفق به استفاده از چتر نجات می‌شود. فرود آمدن همان و گرفتار شدن در دست روستائیان محلی در خاک عراق همان. به تصور اینکه قصد بمباران مناطق غیر نظامی را داشته به شدت مورد آزار و آسیب واقع می‌شود و بعد به وسیله افسران استخباراتی اسیر و زندانی. نامش در لیست اسیران ثبت نمی‌شود و ۱۰ سال را بدون اعلام هویت به صلیب سرخ در زندان بسر می‌برد و مدتی زیادی را در سلول انفرادی! تا بازگشت آزادگان در سال ۶۹ مفقود الاثر و مفقود الخبر!

روزی از او پرسیدم زندان انفرادی چگونه بود با تمثیل یکی از دوستانش گفت به «پاندول» می‌ماند. راست و چپ می‌خوری به دیوار سلول! با محاسبات سخت می‌شود زمان را حدس زد و نماز خواند. در حد میدان داری پاندول یک ساعت دیواری! از او شنیدم که برای خیانت به میهن تحت چه فشارهای روانی و جسمی و گاهی تطمیع هم قرار گرفته بود.

ولی او و دوستان محدود همراهش هرگز از طریق وفاداری به میهن ذره‌ای انحراف نیافتند. در مرداد ۶۹ با آزادگان سرفراز به میهن برگشته است و مدتی بعد از بازنشستگی کمک خلبان پرواز کشوری در هواپیمای ایرباس بود. بعد از مشقات فراوان و سختی‌هایی که بر خانواده او نیز گذشت. هرگاه کسی او را بشناسد و از خدمات او با لفظ تجلیل کند، با همه وجودش می‌گوید هیچ کاری نکرده است، وظیفه او بوده، ملت برای او هزینه کرده بود تا روز موعود وظیفه‌اش را عمل کند. همیشه می‌گوید تلاش کرده‌ام به سوگندی که در آغاز یاد کرده‌ام، وفادار بمانم و این فقط انجام وظیفه بوده است.

تیمسار کوچک‌ترین خدمتی که از مدیریت کشور می‌بیند که حقاً ناچیز است و کمترین وظیفه نظام اجرایی کشور است فوق العاده با تکریم یاد می‌کند و شاکر است. خدماتی مانند لبخند و احترام کادر درمان در یک بیمارستان! و هرگز از نامهربانی‌ها شکایت نمی‌کند. گاهی نامهربانی‌های که نقلش بغضش را می‌شکند اما زبانش را گله مند نمی‌کند. بار سنگین زبانش را چشمهایش تحمل می‌کنند. اینک بعد از بازنشستگی آخر در یک واحد چهل یا پنجاه متری زندگی می‌کند که گاهی آدم یاد همان پاندول می افتد اما پاندول دوره آزادی. آزادگی همیشه همین گونه است. البته در آن آپارتمان مستأجر است. مشکلات جسمی بعد از یک سقوط و شکنجه و آسیب‌های دیگر همراه او هستند و تنهایش نمی‌گذارند؛ اما تیمسار با اعماق وجودش بر هر کسی که از مجاهدت و قهرمانی او یاد کند می‌گوید کاری نکرده است و بیشتر از آن مقتضای سوگندی است که یاد کرده است.
امیر! همیشه به احترامت می‌ایستم!

صدام در نامه آخری که به رییس جمهور وقت کشورمان نوشت تأکید کرد:
«جناب آقای هاشمی رفسنجانی محترم، رییس جمهوری اسلامی ایران، با این تصمیم ما، دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که می‌خواستید و بر آن تکیه می‌کردید، تحقق می‌یابد و دیگر اقدامی جز مبادله اسناد باقی نماند.»
از رسیدن به آنچه در عرصه سیاسی و حقوقی می‌خواستیم وقت سخن گفتن نیست ولی تجلی چنین انسان‌های آزاده از هر گروهی از ارتشی یا بسیجی یا سپاهی فوق خواسته‌های مادی است. سرمایه جاودان کشور و نماد اقتدار، عزت و انسانیت هستند که بر تارک میهن و اسلام می درخشند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین