قطعا کشور ما همانگونه که رهبر معظم انقلاب هم اخیرا چندین بار اشاره داشته اند، در بحث عدالت اجتماعی نیازمند تغیر رویکردها و افزایش سطح رفاه، عدالت و بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم است. اما پذیرش این اشکالات دلیل نمی شود که ما بگوییم دیگر همه چیز تمام شده و کشور در حال سقوط و رو به قهقرا است.
گروه سیاسی: متاسفانه هفته گذشته اخباری پیرامون خودکشی دو فرد در کشور منتشر شد که باعث ناراحتی افکار عمومی گشت. قطعا بروز چنین اتفاقاتی ناخوشایند است و دل هر کسی را به درد می آورد مخصوصا اگر بدانیم که عامل تاثیرگذار برای بروز این اتفاق، فقر مالی و تنگدستی بوده است. اینکه چه متغیرهایی در این دو نفر وجود داشته که باعث شده به این عمل روی بیاورند، موضوع بحث نیست تا بخواهیم با هزار دلیل و سند بگوییم هیچ مشکلی در کشور وجود ندارد و این اتفاقات ربطی به مشکلات اقتصادی ندارد. اما بنا هم نیست در برابر استدلال عجیب برخی فرصت طلبان و همچنین جاهلان سکوت پیشه کنیم.
به گزارش بولتن نیوز، عده ای در میانه این دو اتفاق بحثی را آغاز کردند که به دلیل سیاست های اقتصادی غلط و فقر این اتفاقات رخ داده و جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده است و اگر فکری نکند، نابود خواهد شد. اینکه مسائل اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار هستند و مردم از بی تدبیری مفرط مسئولان مربوطه در رنج، امری است حتمی. اما کدام انسان عاقلی که سرش در حساب و کتاب باشد و همچنان از انصاف نیز برخوردار، می تواند با بررسی آمارها چنین نتیجه گیری ساده انگارانه ای داشته باشد که این افراد داشته اند؟!
اگر بالا رفتن آمار خودکشی را دلیلی در نظر بگیریم برای فروپاشی نظام، پس احتمالا تا امروز کره چجنوبی، ژاپن، کانادا، استرالیا و سایر کشورهای اروپایی می بایست با توجه به آمار هولناک خودکشی، هزارباره از هم می پاشیدند اما آیا چنین اتفاقی رخ داده است؟! مگر همین مثلا کارشناسان در هر زمینه ای مدعی نیستند که عدالت و ثبات اقتصادی و پیشرفت در کشورهایی همچون ژاپن و کره جنوبی دارای وضعیت خوبی است؟! پس چرا با این آمارهای عجیب و غریب رو به رو هستیم؟!
اصلا چرا راه دور برویم، طبق آمارهای رسمی، در سال 79، 83 و 89 سیستان و بلوچستان محروم و فقیر که اتفاقا نرخ بیکاری بالایی هم دارد، از پایین ترین آمارها در زمینه خودکشی برخوردار بوده است. حال این تحلیل گران عزیر بد نیست توضیح بدهند که چگونه می خواهند این آمار را برای ما توضیح بدهند؟! بخشی از این حضرات از عدالت خواهان هستند و طبق رسالتشان هر اتفاق ناخوشایندی در جمهوری اسلامی را می چسبانند به نبود عدالت و سرنگونی نظام. برخی نیز معاندینی هستند که هماننند فرح دیبا که سعی می کنند از آب گل آلود ماهی خود را بگیرند. اما انسان تعجب می کند از دوستان متعهدی که همچون این دو دسته تحلیل می کنند و می نویسند.
قطعا کشور ما همانگونه که رهبر معظم انقلاب هم اخیرا چندین بار اشاره داشته اند، در بحث عدالت اجتماعی نیازمند تغیر رویکردها و افزایش سطح رفاه، عدالت و بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم است. اما پذیرش این اشکالات دلیل نمی شود که ما بگوییم دیگر همه چیز تمام شده و کشور در حال سقوط و رو به قهقرا است. چگونه می شود که فردی خود را تحلیل گر بنامد اما پیش از نوشتن نگاهی به آمارها نکند و بر اساس جو شبکه های اجتماعی و خوشایند مخاطبینش چیزی بنویسد و منتشر کند؟! یک حساب و کتاب ساده اثبات می کند که دلایل دوستان برای اینکه از دو خودکشی به این نتیجه برسند که نظام در لبه پرتگاه قرار دارد، به شدت بی مایه و از سر شتاب زدگی و جوزدگی است.