گروه اجتماعی: دکتر مصباحالهدی باقری پژوهشگر مرکز رشد در داستانکی در روزنامه فرهیختگان به موضوع ویروس کرونا وعملکرد مردم و دولت و مسئولین امر و کسانی که از این آب گل آلود به دنبال ماهی گرفتن هستند پرداخت نوشت: قیمتت چنده؟استاد گفتند: "در همه احوالات، مراقب باشید قیمتتون تغییر نکنه و کم نشه یا لااقل زیاد تغییر نکنه."...بعد ادامه دادند: "جوانمردی رو تو خودتون تقویت کنید. هر چقدر با مرام و مروت باشین، سربزنگاه دستتون رو میگیرن و کمکتون میکنن.
به گزارش بولتن نیوز، ایشان در ادامه نوشتند: اصلا بهتون راه و مسیر درست رو نشون میدن. بهتر بگم اصلا شما رو به مقصد میرسونن."
۱ _ سال اول دانشگاه بودم و اولین کلاس مکالمه زبان. استاد بعد از سلام و علیک ابتدائی به زبان انگلیسی سوالی را طرح کردند:
What’s your price?
(قیمتتون چنده؟)
بیشتر بچهها با توجه به کلماتی که بلد بودند سعی کردند بهترین جواب را بدهند؛ فلذا یکی از بچهها که گفت: infinitive (بینهایت)، بقیه هم از این جواب خوششان آمد و تکرار کردند. نوبت رسید به یکی از رفقایمان که متفاوت از بقیه جواب داد:
one million toman
(یک میلیون تومان)،
استاد پرسیدند:
Why? Have you married?
(چرا؟ شما ازدواج کردهاید؟)
جواب شنید:
Yes,
و استاد گفتند:
OK.
اوکی آخر نشان داد استاد فهمیده چرا این رفیقمان قیمتش رو اینقدر پائین آورده.
بعد از این مکالمه، استاد شروع کرد نکتهای را به همان زبان انگلیسی متذکر شدن و آن اینکه زندگی پر است از محدودیتها و اقتضائات، مواظب باشید تا حد ممکن، در برخورد با آنها قیمتتان تغییر نکند یا خیلی کم نشود.
بعد با مثالهایی حرف خودشان را شرح دادند:
مثلا میخواهید کاری پیدا کنید و محتاج کار هستید، طوری رفتار کنید و موضع بگیرید که پیدا کردن کار، عزت شما را کم نکند و به سالوسی و تملق نیفتید. میخواهید زن بگیرید، میخواهید ارتقا پیدا کنید، میخواهید جائی پذیرش شوید، میخواهید…
در همه این احوالات، مراقب باشید قیمتتان تغییر نکند و کم نشود یا لااقل زیاد تغییر نکند. مثلا این دوستتان میخواهد ازدواج کند و برای ازدواج یک میلیون نیاز دارد (که در سالهای دهه ۷۰، مبلغ زیادی بود)، حالا برای رسیدن به این یک میلیون مراقب باشد که قیمت خودش را زیاد پائین نیاورد و خود را کوچک و صغیر و ذلیل نکند. بعد گفت: البته این کار آسان نیست. چون نیاز، آدمها را تغییر میدهد بعضی وقتها خیلی بیشتر از خود نیاز و ارزش آن…
۲ _ کلاس اخلاق تمام شد. بچهها دور استاد حلقه زدند تا چیزی بپرسند و البته بیشتر چیزی بفهمند. در این میان، یکی از بچهها پرسید: حاج آقا! برای عاقبت بخیری، به چی نیاز داریم؟
همه فکر کردیم الان استاد فهرستی از کارهای پسندیده را میشمرند، اما استاد با همان سر همیشه پائین، جواب ساده و مجملی دادند: «به مروت نیاز دارین…»
بعد ادامه دادند: «جوانمردی رو تو خودتون تقویت کنید. هر چقدر با مرام و مروت باشین، سربزنگاه دستتون رو میگیرن و کمکتون میکنن. اصلا بهتون راه و مسیر درست رو نشون میدن. بهتر بگم اصلا شما رو به مقصد میرسونن.»
بعد یک گریزی به کربلا زدند و فرمودند: «جناب حر، عاقبت بخیر شد با اینکه سالها جای دیگهای بود و با کسای دیگهای. اما یه چیزی راهش رو جدا کرد و سربزنگاه بهترین تصمیم رو گرفت. اون چیزی نبود مگر مرام و مروت…
اصلا اینکه حضرت سید الشهدا (ع) میفرمایند: اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید، مترتب همین معناس. یعنی آدمای جوانمرد، فرقانشون (محک تمییز حق از باطلشون) کار میکنه و میتونن سره رو از ناسره به آنی تشخیص بدن.»
آخر سر هم فرمودند: «البته جوانمرد شدن، مرد میخوادا… خیلی آسون نیست.»
۳ _ سر کلاس بازاریابی بودم. استاد درخصوص مسئولیت اجتماعی (انجام کاری در جهت خدمت به مردم و منفعت عمومی جامعه) شرکتها صحبت میکردند: «در دنیای امروز، حتی مفاهیم خوبی مثل مسئولیت اجتماعی در چنبره نگاه منفعتگرای بازاریابی اسیر شده. یعنی حتی شرکتهای امروزی مفاهیمی متعالی مثل مسئولیت اجتماعی رو بهشدت تقلیل دادن و اغلب برای کسب منفعت بیشتر از طریق کسب اعتبار و ارتقای ارزش اجتماعی برند شرکت و محصولشون اونا رو تعریف و تعقیب میکنن.»
بعد ادامه دادند: «پس بدونیم که همه مفاهیم خوب هم میتونن ذیل هدف تحقق سود حداکثری شرکتها و سازمانها، تبدیل به یک ابزار بشن. اصلا راحتتون کنم هر چیز که در این قاموس منفعتگرائی نگنجه در بازاریابی فاقد اعتبار میشه. پس شرکت میگه من میخوام سود بیشتری ببرم حالا یا از طریق تبلیغ و سایر ابزارهای پیشبردی یا از طریق ارائه خدمت به اجتماع.»
بعد استاد گفتند: «متأسفانه این دام اینقدر پهن و گسترده است که خیلی از مفاهیم اخلاقی و دینی رو یا در ماشین خودش تبدیل به یه معنای انحرافی میکنه یا اصلا حذف و بیاعتبارش میکنه.»
استاد برای تبیین بیشتر به دو مفهوم انصاف و برکت اشاره کردند که «در ماشین معنائی غرب، اصلا پذیرفته نیست مگر بهعنوان ابزاری برای منفعت بیشتر.»
نهایتا سرشان را به نشانه تأسف عمیق تکان دادند و گفتند: «اینطور نگاهها به مفاهیم ارزشی، کلا سبب بیاعتمادی مردم به این مفاهیم میشه و آرام آرام چیزائی مثل انصاف و برکت از معنای زندگیشون و سفره روابط شون حذف میشه. اونوقت بدونین اگه انصاف نباشه، مطابق سلوک آدم حسابیای عالم، دیگه حرکت بر مسیر رشد و تعالی ممکن نیست…»
۴ _ بیست روزی میشود که عالیجناب کرونا زندگی به روال متعارفمان را مختل نموده است. در واقع، بایست زیست جدیدی برای زندگی در شرایط اضطرار را تجربه کنیم با این توجه که ما و هم سن و سالانمان این تجربه را در زمان بمباران و موشک باران صدام لعنتی به نوعی دیگر از سر گذراندیم.
در مرحله اول مردم برای رسیدن به نقطه ثقل جدید و عوض کردن عادات نیازمند زمان بودند و هستند و البته ارائه خدمات نیز، نیازمند تعریف جدید. ناخالصیهای شرایط اضطرار (در داخل کشور) خود را خیلی زود نشان داد و البته خوبیها و خدمتها و جهادها و ایثارگریها و همدلیها خود را بسیار بسیار پر رنگتر و نورانیتر نشان دادند. یعنی به فضل خدا و به برکت همه ایثارها و ایثارگریها که در رگ و ریشه این وطن جاری است، همچنان با جامعهای اخلاقی سر و کار داریم که خوبیها و همدلیها دارای ارزش متعالیاند و پست فطرتیها و منفعت طلبیها محکوم و مطرود.
پزشکان متعهد و کادر درمانی غیورمان، با فداکاری، از خودگذشتگی، دلسوزی و ایثارگری مثالزدنی، قیمت بالای خود را به رخ کشیدند و مرام و مروت را متجلی ساختند. کارگران و تولیدکنندگان برای نیاز مردم به لوازم بهداشتی و سلامتی، تلاششان را مضاعف و چند شیفته کار کردند و عیار خالص خود را به نمایش گذاشتند. معلمان دلسوز، همه همتشان را بکار گرفته تا دانشآموزان، تا حد ممکن از درسهای خود عقب نیفتند. دانشگاهها تجربه حضور در فضای مجازی و انجام وظایفشان را به همت اساتید و دانشجویان عملی کردند. متولیان و سیاستگذاران امر بهداشت و درمان با فعالیت ۲۴ ساعته، تلاش کردند که کار را با نهایت توان، مدیریت و تدبیر نمایند. همه این اقشار به نسبت درگیریشان با موضوع از هرچه تاکنون بودند بالاتر و بالاتر رفته و ارزش والاتری یافتند و موجبات افتخار و غرور شدند و تعصب اسلامی و ایرانیشان را مثل سالهای نهچندان دور ایثارگری در میدانهای رزم یادآور شدند. جالب اینکه این میدان ایثار هم تبدیل به میدانی رفاقتی-رقابتی شد که نااهلان جرات نزدیکی بدان را نداشتند همانطور که در میدان و مصاف جنگی هم اینگونه خود را افشا کرده بودند.
۵ _ اما در آن سوی مرزها، در ماجرای انتشار اخبار و باصطلاح اطلاعرسانی درخصوص این ویروس، دم خروس به اندازهای بیرون زد که صدای همپالکیهای مواجب بگیر را هم در آورد. البته این دومین بار بود که این اتفاق میافتاد. بار اول در واقعه جانسوز شهادت سردار سرفرازمان حاج قاسم این رسوائی نمود پیدا کرد و عدهای هلهلهکنان خود را رسوا و ذلیل کردند البته بعد که دیدند ایران هنوز شهادتطلب انقلابی است، زود دست و پایشان را جمع کردند و بجز معدودی زنجیر پاره کرده و طغیانگر، سایرین سکوت پیشه نمودند. با این همه، بعد از واقعه غمانگیز سقوط بوئینگ اوکراینی، مجددا محمل و فرصتی پیدا کردند که باطن ذات خبیث خود را پشت پرده این رویداد مصیبتبار نشان دهند.
حالا اما در قضیه ویروس، پشت همه توجیهات خبری و اطلاعرسانی شبکههای معاند مثل بیبی سی، ایران اینترنشنال و من و تو، یک واقعیت مثل روز عیان شد (تا جائی که برخیشان به برخی دیگر تشر «شرم کن و حیا کن» زدند) و آن واقعیت اینکه: قیمت انسانیت مزدوران و مواجب بگیران، آنقدر نازل و بیارزش شده که حاضرند تن و پشت انسانها (جدای از اینکه هم وطن مادریشان هستند) را بلرزانند و آنها را با بمباران ملغمهای از خبرهای راست و دروغ و ایجاد جنگ روانی از درون خالی کنند و حتی تا سرحد مرگ و قتلشان پیش بروند و بعد هم ژست انسانهای متمدن بگیرند…
حالا خوب میفهمم؛
What’s your price?
یعنی چه…
حالا خوب میفهمم
«اگر دین ندارید، لا اقل آزاده باشید»
کجا را هدف گرفته است،
حالا خوب میفهمم
«اگر انصاف رفت، دیگر مسیری برای رشد و تعالی نمیماند»
چه هشدار انسانی و جدی است.
هر قدر شیوع ویروس کرونا به ظاهر برای مردم ما تجربه ناخوشایندی بود (و همه از خدا عبور از این مرحله همراه با عافیت را میطلبیم) ولی از این جهت که گرگان در لباس گوسفند را بیشتر و بیشتر افشا نمود و درون کریهشان را آشکار کرد، جای شکر و سپاس دارد. هم گرگان داخلی که در یک فرصت، حریص و طماع بودنشان بیرون زد و هم آن بنگاههای باصطلاح خبری (و در واقع بیخبری) جیرهخوار ترامپ و سعودی را که آشکارا ترس و دلهره را بزک میکنند و بهعنوان «آگاهی» میفروشند، بدون اینکه بفهمند این انسانیتشان است که در معرض حراج و تاراج قرار دادهاند و به نوعی تنفروشی مدرن رسیده و البته بدان عادت کردهاند تا جائی که کراهتش هم اذیتشان نمیکند؛ چقدر ذلیل و خوار نشان دادند و چقدر بیمرام و مروت و چقدر بیقدر و انصاف…
اما روزهای روشن خیلی زود فرا میرسد و آفتاب سرزمینم، برف آدمهای خاکستری را آب میکند، آن گاه سیاهی درونشان، اول و بیش از همه خودشان را پریشان و پشیمان میکند (البته اگر ته مانده قیمت، مروت و انصافی باقی مانده باشد).
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com