مردمی که معترض به وضعیت موجود بوده اما در اعتراض به سوءاستفاده از موج نارضایتیشان به خیابان میآیند و از نظام سیاسی مستقر حمایت میکنند،
به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز،صادق فرامرزی: هفته خوبی بر ایران و ایرانیان نگذشت، این را شاید پیش از هر چیز بتوان از حال و احوالات عمومی مردمی که در گوشه و کنار میبینیم فهمید. خبرفوری رشد 200 درصدی نرخ سوخت در ساعت صفر جمعه گذشته و آشوبهای گستردهای که در روزهای پس از آن علاوه بر تلفات جانی و مالی، زندگی روزمره بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را مختل کرد، باعث شد در هفتهای که گذشت ایرانیان روزهای خوبی را تجربه نکنند.
شنبه گذشته آتش خشم و خشونت در میدانی که منجمد از برف و سوز سرما بود باعث شد تقاطعی از بیم نسبت تاثیرات گرانی نرخ سوخت و موج ویرانگر آشوبطلبی شکل بگیرد؛ تقاطعی که در آن عمده مردم شاهد به انحراف رفتن اعتراض عمومی خود به سمت موجی از ویرانیطلبی عناصری معلومالحال بودند. از بین رفتن آرامش عمومی و مختل شدن زندگی روزمره مردم از یکسو و از سوی دیگر جانبداری آشکار دشمنان خارجی و جریانات ضدانقلاب از این موج باعث شد در ساعاتی کوتاه بدنه جامعه با جدا کردن خود از آشوبطلبان، فرصت بازگشت آرامش به سطح جامعه را فراهم آورند. خبر ویرانی اموال عمومی (بانکها، آمبولانسها، کتابخانههای عمومی و...) و خصوصی (صدها مغازه و واحد تجاری و...) و شهادت تعدادی از مدافعان امنیت، جمعیت زیادی را در اقصی نقاط کشور برای محکومیت موج آشوب و ویرانی به کف خیابانها کشاند تا شاهد اجماعی ملی در محکومیت ویرانیطلبانی باشیم که دشمنان ایران را به طمع مبدل کردن ایران آرام به کشوری پرهرج و مرج انداخته بودند.
در این میان نکتهای که نباید مورد غفلت قرار گیرد، ذات شکلگیری چنین تجمعات پرشوری در گستره عظیم کشورمان است. همانقدر که نادیده گرفتن نقش چنین جمعیت استواری در مهار آشوبهای خیابانی میتواند ذهن هر تحلیلگری را به بیراهه بکشاند، تصور آنکه این جمعیت فارغ از دردها و مرارتهای این روزها به خیابان آمده است، موجب سطحینگری در شناخت وضعیت موجود میشود؛ جمعیتی که معترض به هرگونه آشوب و ویرانیطلبی در خیابانها حاضر میشود و فریاد همبستگی با یک نظام سیاسی را سر میدهد، پیش از هر چیز خود نیز معترض به وضعیتی است که مولد نارضایتیها و بسترساز آشوبهای خیابانی شده است. نادیده گرفتن این امر که فضای سخت معیشتی و فراگیری یک الگوی ناکارآمد در مواجهه با مشکلات اقتصادی، جمعیتی را میتواند به نقطه جوش رسانده و باعث جرقه خوردن اعتراضات گسترده شود و محدود کردن افق دید به گروههای فرصتطلبی که ممکن است در بطن این اعتراضات ورود کنند و موجی از آشوب و ویرانی را به همراه آورند، باعث میشود سوءاستفادهای نابجا از جمعیت کثیری که در شهرهای مختلف در محکومیت حوادث به خیابانها آمدند شود.
مردمی که معترض به وضعیت موجود بوده اما در اعتراض به سوءاستفاده از موج نارضایتیشان به خیابان میآیند و از نظام سیاسی مستقر حمایت میکنند، پیش از هر چیز «امید» به اصلاحی فراگیر در سطوح کلان دارند، آنها هنوز هم باور دارند میتوانند بدون خشونت و خشنودسازی دشمنان خارجی با یک همبستگی ملی به سمت روزهایی بهتر حرکت کنند. نادیده گرفتن امتیاز این امید و محدود کردن افق دید خود به صرف محکومیت آشوبطلبی از یک حضور حداکثری، آوردهای حداقلی را برداشت میکند.
اگر کسی بخواهد حضور خیابانی مردم در روزهای اخیر را بدون غلط املایی بنویسد، آنچه به تحریر درمیآورد باید اینگونه باشد: مردمی که خود نسبت به وضعیت این روزهایشان «معترض» بودند، ضمن حمایت از نظام و ساختارهای تصمیمسازی، مانع تبدیل اعتراضشان به اغتشاش و آشوبطلبی شدند!