گروه دین و اندیشه: حجتالاسلاموالمسلمین سید حسین خادمیان - استاد حوزه و دانشگاه - در خصوص روز دهم محرم که به عاشورا معروف است مینویسد: در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری، امام حسین علیهالسلام با یارانشان نماز صبح را به جماعت خواندند و سپس با یارانش چنین سخن گفتند: «خدا به شهادت من و شما فرمان داده است بر شما باد صبر و شکیبایی را پیشه خودسازید.»
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که بهصورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرارگرفته به شرح زیر است:
عاشور، عاشورا و عاشوراء، بنا به قول مشهور علمای لغت، دهم محرم را گویند و آن روزی است که حضرت حسین بن علی علیهالسلام شهید شد. در جمهرة اللغة آمده است روز عاشورا پس از اسلام به این نام خوانده شده و در جاهلیت چنین نامی وجود نداشته است و در کلام عرب غیر از عاشوراء کلمهای بر وزن فاعولاء وجود ندارد.
در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری، امام حسین علیهالسلام با یارانشان نماز صبح را به جماعت خواندند و سپس با یارانش چنین سخن گفتند:
«خدا به شهادت من و شما فرمان داده است بر شما باد صبر و شکیبایی را پیشه خودسازید.»
امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا زهیر بن قین را فرمانده راست سپاه و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گماردند و پرچم را به دست برادرشان حضرت عباس علیهالسلام سپردند.
گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد ولی حضرت فرمان تیراندازی ندادند؛ چون می فرمودند که دوست ندارم آغاز گر جنگ با این گروه باشم. ۵. عمربن سعد ملعون اول صبح با بالا آمدن خورشید تیر را بر کمان نهاد و به سوی یاران امام علیهم السلام انداخت و گفت: گواه باشید که اول کسی بودم که به سوی لشکر حسین تیر انداختم.
سپس سپاهیان عمربن سعد تیر بر کمان نهاده و از هر طرف یاران امام حسین علیهالسلام را نشانه گرفتند.
امام علیهالسلام فرمودند:
«یاران من بپا خیزید و به سوی شهادت بشتابید. خدا شما را بیامرزد.»
در حمله اول بالغ بر ۴۰ تن شهید شدند و سپس یاران باقیمانده هر کدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به شهادت می رسیدند.
هنگام نماز ظهر، امام بدون توجه به تيرهاى دشمن به نماز ايستاد، عمرو بن قرظة به اتفاق چند تن از اصحاب امام در پيش روى امام ايستادند و سينه خود را سپر ساختند تا نماز امام به پايان برسد.
بعد از آن نوبت به خاندان بنی هاشم رسید و آنها نیز شربت شهادت را نوشیدند. اول نفر از بنی هاشم حضرت علی اکبر علیهالسلام بود که به شهادت رسید.
امام حسین علیهالسلام که یکه و تنها مانده بودند، نگاهی به اجساد مطهر شهدا نمودند و آنها را صدا می کردند: یا ابطال الصفا و یا فرسان الهیجا مالی انادیکم فلا تجیبونی و ادعوکم فلا تسمعونی ... فهذه نساء الرسول صلی الله علیه و آله ... ایها الکرام ... ای دلاور مردان پایدار و ای یکه سواران میدان جهاد چرا جواب نمب دهید این ها ناموس پیامبر هستند که از شهادت شما در هراس افتاده اند ...
در هنگام جنگ حضرت مرتب به آسمان نظر داشت تا وقت فضیلت نماز عصر قضاء نشود و ناگهان آرام ایستادند و روی اسب نماز عصر را به شکل شدت خوف اقامه فرمودند و دشمن در همین لحظه نیزه ای به پهلوی حضرت وارد کرد که پهلوی امام علیهالسلام مجروح شد و حضرت از اسب به زمین افتاد.
حضرت برای وداع آخرین به سوی خیام رفتند و با صدای حزین و غمگین فرمودند: یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه یا رقیه یا عاتکه یا اهل بیتی علیکن منی السلام. در این هنگام اهل خیام با گریه و شیون از خیمه ها بیرون دویدند.
حضرت به آنان فرمود: استعدوا للبلاء ... والعلموا ان الله حافظکم و سینجیکم من شر الاعدا ... برای بلا و مصیبت آماده شوید و بدانید خدا حافظ شماست و به زودی از شر دشمنان نجات پیدا می کنید.
حضرت یک شلوار مندرس طلب کرد تا زیر لباس بپوشد و فرمود کهنه باشد که دشمن به آن طمع نکند.
وقتی لباس را آوردند نپذیرفت و فرمود برای من تنگ شده است و لباس تنگ مخصوص مردم یهود و نصارا است و شلوار مناسب طلب کرد.
حضرت به خیمه امام سجاد علیهالسلام رفت و با ایشان وداع کرد و بعد اهل خیام را صدا زد و فرمود: این فرزندم امام مفترض الطاعة و جانشین من است.
به امام سجاد علیهالسلام فرمود: یا ولدی بلغ شیعتی عنی السلام فقل لهم: ان ابی مات غریبا فاندبوه و مضی شهیدا فابکوه... سلام مرا به شیعیانم برسان و بگو پدرم غریب جان داد برای او سوگواری کنید و گریه کنید.
سپس در برابر دشمن قرار گرفتند و شجاعانه جنگیدند. دشمن از هر طرف ایشان را محاصره کرده بود، ناگهان تیری سه شعبه به قلب مبارک ایشان اصابت کرد و در حالیکه نشان یکصد و چند تیر و نیزه بر پیکرشان بود نقش بر زمین شدند.
ابوالحتوف جعفی ملعون تیری به پیشانی حضرت زد که خون تمام صورت حضرت را گرفت.
بر اثر شدت جراحات حضرت از هوش رفت؛ در این هنگام حضرت زینب سلام الله علیها آمد و گفت: أخي بحق جدي رسول الله الا ماکلمتنی و بحق ابی امیرالمومنین الا ماخاطبتنی یا حشاش مهجتی بحق امی فاطمه الزهرا الا ما جاوبتنی یا ضیا عینی کلمنی یا شقیق روحی جاوبنی ... ای آخرین وجود زندگیم به حق جدم و پدر و مادرم با من حرف بزن و جواب مرا بده.
عمر سعد ملعون فرمان بریدن سر حضرت را صادر کرد.
فغضب شمرلعنه الله و جلس علی صدر الحسین و قبض لحیته و هم بقتله ...
حضرت وقتی به هوش آمد و دید سینه مبارکش سنگین است فرمود که هستی که بر سینهام نشستهای.
فقد ارتقیت مرتقا عظیما طالما قبله رسول ... بدان جای بلندی نشسته ای بسیار جدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این سینه را بوسیده است.
وقتی شمر شمشیر به گلوی حضرت گذاشت شمشیر نبرید.
امام علیهالسلام فرمود: یا ویلک أتظن ان سیفک یقطع موضعا طالما قبله رسول الله
در این هنگام شمر خشمگین شد و حضرت را با لگد به روی برگرداند و از پشت با توحش تمام سر حضرت را جدا کرد.
وقتی شمر ضربات را وارد می کرد تا استخوان گردن مبارک حضرت را بشکند و سر را جدا کند خودش می گوید از رگ ها و اعضای بدن مبارک امام حسین علیهالسلام میشنیدم که ناله میزدند...
واغربتاه واقلة ناصرا ... الهی صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له و...
آخرین دعای حضرت چنین بود:
اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی الْمَکَانِ عَظِیمُ الْجَبَرُوتِ شَدِیدُ الْمِحَالِ غَنِیٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ عَرِیضُ الْکِبْرِیَاءِ
قَادِرٌ عَلَی مَا تَشَاءُ قَرِیبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَءِ
قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَیْکَ
قَادِرٌ عَلَی مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ إِذَا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ إِذَا ذُکِرْتَ
أَدْعُوکَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقِیراً وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خَائِفاً وَ أَبْکِی إِلَیْکَ مَکْرُوباً
وَ أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً
احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا (بِالْحَقِّ) فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا
وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِیِّکَ وَ وَلَدُ (وُلْدُ) حَبِیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَی وَحْیِکَ
فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
پس از بریدن سر حضرت به دستور ابن سعد از روی بدن امام علیهالسلام اسب تاختند تا جایی که استخوان حضرت نرم و کوبیده شد.
به جهت حفظ خیام از حمله دور خیمه ها خندق کنده شده بود و فقط یک راه باریک برای رفت و آمد به خیمهها بود.
عصر عاشورا وقتی سر حضرت بر نیزه رفت؛ شمر با عدهای به سمت خیمهها حمله کرد و چون راهی برای فرار نبود برخی از اهل خیام زیر سم اسبان جان دادند.
در این حمله گوشواره از گوش کودکان کشیدند و همه را با تازیانه و کعب نی میزدند.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
لعنت خدا بر یزید وشمر و عمر بن سعد زمانه.
وسلام و درود بفرست بر امام حسین علیه السلام ، فرزندانش , ابوالفضل العباس , حضرت زینب سلام الله علیه ها و یاران باوفایش.