بر اساس حدیث امام هادی(ع) میان اطاعت بنده از خدای مهربان و تبعیت موجودات از آن بنده، نسبتی وثیق و رابطهای عمیق برقرار است.
بولتن نیوز، امام علیالنقی(ع) فرمود: من اطاع الله یطاع. هرکس که مطیع خدا باشد، همگان از او پیروی خواهند کرد.
به دنبال همین سخن ارزشمند حضرت تاکید میفرمایند: هر انسانی که خدا را اطاعت کند، از خشم و ناخشنودی مردمان باکی ندارد. (تحفهًْالعقول، ص510)
بر اساس حدیث امام هادی(ع) میان اطاعت بنده از خدای مهربان و تبعیت موجودات از آن بنده، نسبتی وثیق و رابطهای عمیق برقرار است. زیرا محصول سرسپردگی و بندگی خدا، عین عزتمندی و بزرگواری است. به همین دلیل مردم در برابر انسان بزرگوار و باعزت سر تعظیم فرود میآورند. امام اول فرمود: فردی که از خدایش بیشتر فرمانبرداری کند، کرامت و عزتش نیز بسیار خواهد شد و چنین شخصی کارش بالا گرفته و بزرگ میشود. (غررالحکم، ج2، ص31-41)؛ نمونه بارز آن امام خمینی(ره) است که دوست و دشمن به عظمت و بزرگی او اعتراف دارند و با انقلاب اسلامی، غرب و شرق عالم را دچار تلاطم و دگرگونی کرده است و میرود تا فکر او و راه او و مکتب او عالمگیر شود.
امام مجتبی(ع) فرمود: هرکس خدا را عبادت و بندگی کند، خداوند همه چیز را در برابر او مطیع میسازد. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع)، ص360)
مرحوم مطهری مینویسد: روح عبادت، یاد پروردگار است. روح عبادت این است که انسان وقتی که عبادت میکند، دلش به یاد خدای خویش زنده باشد: اقم الصلاهًْ لذکری (طه/14). از امام صادق(ع) نقل شده: العبودیهًْ جوهرهًْ کنهما الربوبیهًْ. بندگی خدا گوهری است که ظاهرش عبادت است اما کنه و نهایت و باطنش، آخرین منزل و هدف و مقصدش ربوبیت و پروردگاری است. ربوبیت به معنای تسلط داشتن، خداوندگاری و خداگونه شدن است.
بشر همواره در تلاش بوده و هست که راهی پیدا کند که برخود و جهان تسلط یابد. در میان آن راهها یک راه است که وضع عجیبی دارد، از این نظر که انسان تنها وقتی از این راه استفاده میکند که چنان هدفی نداشته باشد، یعنی هدفش کسب قدرت و تسلط بر جهان نباشد، بلکه هدفش در نقطه مقابل این هدف باشد، یعنی هدفش «تذلل، فنا و نیستی» از خود باشد. آن راه عجیب عبودیت و بندگی و اطاعت خداست. ابوسعید ابوالخیر میگوید:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
از امام اول نقل است که فرمود: خدایا، این افتخار برای من بس است که بنده تو باشم و این عزت و شرافت برای من بس است که تو پروردگارم باشی. (ولاءها و ولایتها، ص74 و آزادی معنوی، ص 41-52)
موریانهها، تحت فرمان شیخ نخودکی
روزی قرار بود رضا شاه برای بازدید بیمارستانی به مشهد برود. در همان زمان موریانههای بیشماری به ساختمان هجوم آورده بودند، به طوری که موجب وحشت ماموران گردیدند. چاره کار را از مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) خواستند، ایشان روی کاغذی نوشتند: «موریانهها از این محل بروید» فردا صبح مردم بسیاری جلوی بیمارستان اجتماع کرده و مشاهده میکردند که موریانهها در دو صف به عرض نیم متر به سرعت از ساختمان دور شده و به داخل زمین فرو میروند. تا ظهر آن روز دیگر اثری از موریانهها برجا نمانده بود. (نشان از بینشانها، ج2، ص39)
علی مقدادی اصفهانی پسر مرحوم نخودکی نقل میکنند شب اول ماه شوال بود و ما در مزرعه نخودک در خارج از شهر مشهد ساکن بودیم. پدرم فرمود، تا به پشتبام روم و استهلال کنم، چون ابر دامن افق مغرب را پوشانده بود، چیزی ندیدم و پایین آمده و گفتم: رویت هلال با وجود این ابرها ممکن نیست. پدر با عتاب فرمود: بیعرضه چرا فرمان ندادی که ابرها کنار روند؟ گفتم: پدر جان من کیام که به ابر دستور بدهم؟ فرمود: بازگرد و با انگشت سبابه اشاره کن که ابرها از افق کنار روند. ناچار رفتم بالای بام و با انگشت اشاره کرده و گفتم: «ابرها متفرق شوید» لحظههایی نگذشته بود که افق صاف گشته و هلال ماه را دیدم و پدر را از رویت ماه آگاه ساختم. (همان، ج1، ص62)
بنابراین شفای بیماران، خبر دادن از حوادث آینده، زنده کردن مردگان، خنثی کردن توطئه دشمنان، آگاهی از نیت و افکار انسانها، طیالارض، تجرد روح از بدن، عزتنفس و استغناءطبع و روح بزرگواری، فرمانبری موجودات و... همه اینها ناشی از روح بندگی و اطاعت از خداوند است.
منبع : کیهان