گروه اجتماعی: وقتی میگوییم تلاش برای ارزانتر تمام شدن ادارۀ آموزش و پرورش، این حرف، مدارس دولتی را هدف قرار داده است و نابرابری آموزشی را بازتولید میکند.
به گزارش بولتن نیوز، قربانی این ماجرا، دانشآموزان طبقات پایینتر جامعه هستند، حالا باید مصداق عینی آن را با انتشار نتایج کنکور مشاهده کرد و امسال نیز همانند سالهای قبل با اعلام اسامی نفرات برتر کنکور 98 یکبار دیگر اثبات شد که تمام آنها، دانشآموزان مدارس خاص از از سمپاد تا نمونه دولتی یا غیردولتی هستند و باز هم دست مدارس دولتی خالی است.
در این گزارش میخواهیم بدانیم چه تعداد از نفرات برتر کنکور امسال، دانشآموز مدارس دولتی و چه تعداد از مدارس خاص و غیردولتی هستند؟!
در جدولهای زیر مدارس نفرات برتر کنکور 98 را میتوانید مشاهده کنید.
نفرات اول تا پنجم گروه آزمایشی علوم ریاضی
علیرضا سخایی راد رتبه اول مدرسه سمپاد شهید بهشتی اهواز
محمد صادق مجیدی یزدی مدرسه ماندگار البرز
دانا افاضلی مدرسه غیردولتی
آریا جلالی مدرسه سمپاد شهید بهشتی لاهیجان
علی عباسی مدرسه سمپاد شهید بهشتی شهرکرد
نفرات اول تا پنجم گروه آزمایشی علوم تجربی
ایزدمهر احمدینژاد مدرسه غیردولتی
محسن راستکار مدرسه سمپاد علامه طباطبایی تبریز
فرهنگ امیری مدرسه سمپاد شهید دستغیب شیراز
رسا ظفری مدرسه سمپاد شهید مدنی تبریز
محمدرضا ارشدی صوفیانی مدرسه سمپاد شهید مدنی تبریز
نفرات اول تا پنجم گروه آزمایشی علوم انسانی
فاطمه شبخیز مدرسه سمپاد فرزانگان لار
مریم اسماعیلی مدرسه سمپاد فرزانگان 1 تهران
امین ایمانپور مدرسه سمپاد شهید مدنی تبریز
سیده آمنه موسوی لقمان مدرسه نمونه دولتی حضرت آمنه بهار
علی حاجیان مدرسه نمونه دولتی شهید نصیری لار
براین اساس میتوان گفت که بیش از 70 درصد رتبههای برتر کنکور امسال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان مدارس سمپاد هستند، سهم غیردولتیها 14 درصد و نمونه دولتیها 13 درصد است؛ 46 درصد نفرات برتر کنکور سراسری امسال تهرانی هستند، کمترین تعداد تهرانیها در رشته علوم تجربی و بیشترین تعداد در رشته هنر است البته این آمار مربوط به 10 نفر اول رشتههای ریاضی و فنی، علوم تجربی، علوم انسانی و 5 نفر اول رشتههای هنر و زبان است.
دستهبندیهای مدارس دولتی و بازتولید نابرابری آموزشی
اما آنچه در این ماجرا میتوان به آن پرداخت، دستهبندیهای مختلف مدارس و جداسازی دانشآموزان، تأثیر آن در بازتولید نابرابری آموزشی و در نهایت ناکام ماندن دانشآموزان از طبقات پایینتر جامعه در چرخه رقابت و ورود به دانشگاهها و رشتههای برتر است.
رضا امیدی استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبایی در مطلبی با اشاره به گزارش اخیر یونسکو، گفته است:
"به تازگی یونسکو به دولتها توصیه کرده است بین 4 تا 6 درصد تولید ناخالص داخلی و 15 تا 20 درصد بودجۀ عمومی را به آموزش عمومی اختصاص دهند اما وضعیت ایران بدین صورت است که 1.5 تا 2 درصد تولید ناخالص داخلی و 10 درصد بودجه عمومی دولت به آموزش و پرورش اختصاص دارد.
همچنین براساس این گزارش، پرداخت از جیب خانوادهها در تأمین مالی آموزش عمومی بهطور متوسط 20 درصد است؛ این نسبت در کشورهای پردرآمد حدود 18درصد و در کشورهای کمدرآمد حدود 33 درصد برآورد شده است؛ براساس پایینترین برآوردها، سهم پرداخت از جیب خانوادههای ایرانی (صرفاً شهریهای که به مدارس دولتی و غیردولتی میپردازند) از مجموع هزینههای آموزش و پرورش حدود 33 درصد است."
همچنین محمدرضا واعظ مهدوی؛ معاون سابق سازمان برنامه و بودجه اخیراً گفته بود: بیش از 9 درصد خانوادههای ایرانی برای تحصیل فرزندانشان باید وسایل زندگی را بفروشند!
مسئولان و معضل آموزشوپرورش گران!
تمام این شرایط در حالی است که مسئولان آموزشوپرورش بر این باورند که آموزشوپرورش در کشور گران اداره میشود(؟!) و سیاستگذاریها در مسیر ارزانکردن هزینههای اداره آموزشوپرورش تعیین میشود از سوی دیگر برنامهریزیهای اشتباه در سالهای اخیر علاوه بر چند دسته کردن مدارس، بار هزینههای آموزش را به دوش خانوادهها انداخته است.
مثلاً مدارس دولتی به دستهبندیهای مختلفی همچون سمپاد، نمونهدولتی، هیئتامنایی تقسیم میشوند و در کنار آن مدارس غیردولتی و انواع مدارس وابسته به نهادها و بخشهای مختلف را هم باید در نظر گرفت.
در چنین شرایطی دانشآموزان مستعد از مدارس دولتی گلچین شده و به مدارس خاص هدایت میشوند که به بهانه دریافت شهریه بالاتر خدمات آموزشی بیشتری ارائه میدهند جالب آنکه معلمان برتر هم سهم این مدارس میشوند، حالا تصور کنید دانشآموزی 12 سال دوران تحصیلش را در در مدارس دولتی گذرانده است و حالا باید در آزمون کنکور با دانشآموزانی رقابت کند که در این سالها به لحاظ آموزش شرایط ویژهای را در مدارس خاصشان داشتند، اساسا میتوان این شرایط را برابر دانست؟!
ادامه چنین شرایطی نه تنها به کیفیت آموزش لطمه زده است بلکه به نابرابری اجتماعی هم دامن میزند، مصداق بارزتر این موضوع را "عادل برکم" معلم به ما توضیح میدهد:
«تفاوت میان انواع مدارس دولتی، در میزان "پولی" است که از خانوادهها دریافت میکنند و بر اساس این "پول" خدمات آموزشی ارائه میدهند از سوی دیگر در پایه هفتم و دهم برای ورود دانشآموزان به مدارس خاص آزمون برگزار میکنند اما باید توجه داشت موفقیت دانشآموز در این آزمونها که گاه با رفتن به کلاسهای بخش خصوصی رقم میخورد به مدرسه محل تحصیل او مثلاً در دوره ابتدایی یا متوسطه اول هم بستگی دارد، اینکه دانشآموز در مدرسه غیردولتی با آن شرایط خاص درس خوانده باشد یا در مدارس دولتی با ساعت محدودتر آموزش، میزان توجه محدود معلم با توجه به جمعیت بالای دانشآموزان در کلاس درس و تمام این موارد یعنی نابرابری آموزشی!»
آموزش شاخصی در شکاف طبقاتی
ادامه این وضعیت باعث شده که حالا یکی از شاخصهای شکاف طبقاتی در جامعه ما مسئله "آموزش" باشد تا جایی که براساس برخی بررسیها البته در سال 96 میزان نابرابریهایی که در هزینههای آموزش بین خانوادههای دهک بالا و دهک پایین وجود دارد حدود یک به پنجاهوسه است یعنی دهک ثروتمند 53 برابر دهک فقیر، برای آموزش فرزندش هزینه میکند حالا تصور کنید در چنین شرایطی رقابت برای موفقیت در ورود به دانشگاهها و رشتههای برتر یکسان خواهد بود؟!
تنوع مدارس و بالتبع کمتوجهیها به مدارس دولتی و افت شاخصهای کیفی در آنها، نتایج خود را در مواقعی همچون اعلام نتایج کنکور به خوبی نمایان میکند و در این میان تلاش دولت برای ارزانتر تمامشدن ادارۀ آموزش و پرورش هم مدارس دولتی را هدف قرار داه است، وضعیتی که حالا دانشآموزان مدارس دولتی را در رقابتی نابرابر قرار داده است و عجیب آنکه اوضاع کیفی مدارس دولتی مدتهاست در سرازیری افت قرار گرفته است و عجیبتر آنکه این اوضاع، حساسیت هیچکدام از مسئولان را جلب نمیکند اما از این وضعیت نباید تجب کرد چرا که تقریباً فرزندان هیچ یک از مسئولان در مدارس دولتی عادی تحصیل نمیکنند!!
البته باید به این نکته هم توجه داشت که تلاشها برای تضعیف مدارس سمپاد با هدف خصوصیسازی بیشتر آموزش عمومی انجام نشود.
حالا همین مسئله به اعتراض برخی کاربران در فضای مجازی تبدیل شده است، یکی از معلمان در همین باره نوشت: در حالی که تهران حدود 17 درصد جمعیت کشور را تشکیل داده است، 50 درصد نفرات برتر کنکور تهرانی هستند!! اغلب رتبههای برتر دیگر نیز متعلق به کلانشهرها هستند. عدالت آموزشی در عرصه تاخت و تاز خصوصی سازی آموزشوپرورش هر روز بی رمقتر میشود.
معلم دیگری هم مینویسد: در تاریخ آموزش وپرورش خصوصیسازی همیشه با ظاهر فقرزدایی، عدالت آموزشی و... روی کار آمده است، چه میگذرد در وزارتی که قرار است نقش اساسی در تعلیم و تربیت رسمی ایفا کند؛ آیا با اینگونه اعمال رویتان میشود در کتابهای درسی از بدی به تزویر بگویید از عدالت سخن بگویید اگر هم بگویید اثر ندارد...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اصل این جمله اشاره به وجود چنین کسانی در سطوح مختلف داشت، اکنون بعد از گذشت حدود سی سال از جمله حرکت خزنده نفوذیان و عاملان سرویسهای ام آی 6 و سیا بخوبی روشن کننده چرایی این هشدار بوده.
شخص لیدر دولت سازندگی با تاسیس و یپس دانشگاه آزاد از یک سو و ترویج زندگی اشرافی بسبک حاکمان اموی دو هدف را پیگیری مینمود.
اول اینکه با نگاه به خروجی این دانشگاه بسیار روشن بود که یکی از اهداف ابن دانشگاه تربیت جامعه ایی از تحصیلکردگان سکولار بعنوان بخشی از مدیران آینده مرفهین بی درد و صد البته غیر انقلابی از یک طرف و محروم نمودن طبقه گسترده ایی از محرومین انقلابی به بهانه سد کنکور و محرومیت های هزینه تحصیل بود و با توجه به قوانین مدرک گرا و غیر شایسته سالار کشور ما بخوبی مشخص بود مدیران آینده کشور از بین فارغ التحصیلان مراکز پولی داخلی و با دانشکده های فیک خارجی انتخاب خواهند شد و این یعنی خارج نمودن مدیریت کلان کشور از دست محرومان و انقلابیون واقعی که صاحب اصلی این انقلاب بوددند و هستند.
دوم اینکه با ترویج سبک زندگی اشرافی در دوره دولت سازندگی و بعد از آن دولت اصلاحات و سپس بنفش ، سرعت چنین زاویه های گریز از ارزشها و معیار های انقلاب توسط نفوذیان اصلاح طلب چنان شتابس بیشتر شد که نه تنها قبح زندگی به سبک حاکمان اموی ریخت که کم کم توسط مسئولین نفوذی بنوعی خود شیفته گی تبدیل و محلی برای فخر فروشی این جماعت نفوذی گردید و گردیده است.
بعد از عملکرد خبیثانه دولت سازندگی و نهادینه شدن آپارتاید آموزشی به نفع طبقه مرفهین بی درد در دولت اصلاحات با قانون خود کفایی نظام درمانی و بیمارستانها، نوبت به تبعیض در نظام بهداشت و درمان گردید و آپارتاید آموزشی دولت اصلاح طلب سازندگی را با آپارتاید بهداشت و درمان دولت اصلاحات گسترش داده شد.
خوشبختانه بخشی از ابن مشگلات در دولت نهم و دهم در حال تقلیل بود که توسط منحرفین نفوذی در این دولتها تقریبا ابتر ماند.
در دولت بنفش یازدهم و دوازدهم که تمام تجربیات دروغگویی و فریب دولت های اصلاح طلب گذشته خود را در خورجین خود دارد علی برکت الله آپارتاید بهداشتی و درمانی با آپارتاید اقتصادی و معیشتی تکمیل شد و استکبار با نهایت بغض و کینه انتقام خود را توسط این دولت از ملت محروم و انقلابی ایران در حال گرفتن است، شما تصور کنید دانش آموزی که پدرش بیکار و دانداهایش کرم خورده است و شکمش گرسنه در کلاسی بالای 40 در مدارس شلوغ دو سه شیفته دولتی و فاقد حداقل امکانات آموزشی و معلمین که نتوان و نه حوصله پاسخگویی به اینهمه حجم دانش را دارند بخواهد درس بخواند را مقایسه کنید با دانش آموزش مرفه بی دردی که در کلاسهای ده نفری با شکم های سیر از غذاهای لذیذ و با سرویس های لوکس و حداکثر امکانات و معلمین دست چین شده،. بله نتیجه آخر از اولش پیداست که حتی یک نفر از دانش آموزان مدارس دولتی ظرفیت پذیرفته شدن در دانشگاه دولتی و رشته های خوب را نخواهند داشت و این یعنی مصادره انقلاب اسلامی محرومان بدست نا اهلان و نفوذیان و نوکران انگلیس. یعنی ترویج قشر تحصیلکرده سکولار و غربگدا بروش هاشمی خاتمی و فریدون
موضوعات زیاد است بماند و بگذریم
بولتن نیوز محترم، هر چه میخواهم در قالب یک کامنت کوتاه بنویسم از درد و رنجی که بخاطر عملکرد خائنان نفوذیان اصلاح طلب به این ملت شریف و خیانتی که به ایران و اسلام و شهدا شده،.نمیشود و احتمال به قوی من بلد نیستم، این کمترین را عف کنید.
ثانیا این فراوانی در قبولی ها متکی به شرایط احراز علمی است که قبلا در ازمونهایی مثل سمپاد یا نخبه گزینی
علمی توسط مدارس نمونه وغیر انتفاعی درجه یک انجام شده است .نه اینکه یک دانش اموز ضعیف به اتکای پول بتوتند حائز رتبه بالا در کنکور گردد
ثالثا شاید خود این اهام افکنی ابزار فشار غیر مستقیمی از سوی مدارس خاص جهت توجیه والدین بر ثبت نام فرزند خود در این مدارس باشد