گروه فرهنگی: بیست و هفتمین محفل شعر قرار با حضور علیرضا بدیع و جمعی از شاعران و علاقهمندان این حوزه برگزار شد.
مافیای بزرگی در حوزه موسیقی وجود دارد
به گزارش بولتن نیوز، علیرضا بدیع شاعر و پژوهشگر ادبیات در این نشست گفت: ما طی سالهای گذشته انتقادهایی به برخی از خوانندگان و ترانهسراها کردیم که موجب شد برنامه تلویزیونی من را قطع کنند و دیگر در تلویزیون اجرا نمیکنم، همچنین آنتن زنده هم به بنده نمیدهند.
وی ادامه داد: احتمالاً به آقای هیراد برخورده بود که در ادامه این نقدها انجمن «اتفاق ترانه» را که بنده اجرا می کردم به همین دلیل تعطیل کردند و طرفدارانشان بهشدت من را مورد تهدید و توهین قرار دادند. اینطور که متوجه شدهام عمده شرکتهای بزرگ ترانه و موسیقی ظاهراً برای شخص خاصی است که به جای دیگری مرتبط هستند و بهراحتی هر کاری بخواهند میکنند.
بدیع با بیان اینکه در حوزه موسیقی مافیا وجود دارد گفت: بنده معتقد هستم مافیای بزرگی در حوزه موسیقی وجود دارد. اینکه یک ترانه سخیف و بنجل را شما کاری کنید که هشتاد میلیون نفر بشنوند و از این هشتاد میلیون بیست میلیون نفر مبهوت آن بشنوند؛ این مافیا است وگرنه تعداد زیادی قطعه، روزانه تولید میشوند چرا خوانندههایی که ذیل این شرکتها نیستند کارشان بُلد نمیشود؟
کمپانیهای موسیقی محتوای سخیف را عامدانه تولید میکنند
این شاعر جوان توضیح داد: برخی از این شرکتها و کمپانیها عامدانه و آگاهانه قدم در تولید محتوای سخیف برمیدارند و قصد دارند سلیقه مردم را تخریب کنند.
علیرضا بدیع در ادامه گفت: از سال 94 برنامه زنده داشتم، مثل "ترانه باران" که پخش موسیقی بود و نظرسنجی و نقد و امثالهم. از همان خرداد 92 که نقدی به محسن یگانه داشتم بعد از بیان آن از استودیو به خانه آمدم اینستاگرام را باز کردم و دیدم فالورهای من خیلی زیاد شدهاند، فکر کردم هک شدم اما وقتی کامنتها را باز کردم با موجی از فحاشی متوجه شدم همه از طرفداران محسن یگانه هستند. نقد چیز بدی نیست، آن هم نقد علمی و مؤدبانه و محکم؛ من گفتم: "ببینمت و نبینمت قافیه نیست محسن یگانه عزیز، تو خیلی خواننده خوبی هستی و ترانههایت هم خوبند اما گهگاه پیش میآید که ترانههایت ایراد دارند". آن زمان اصلاً باب نبود کسی راجع به خواننده نظر بدهد و خواننده انگار بت یا خداوندگار اینهاست.
بدیع در مورد فضای حال حاضر شعر و موسیقی تیتراژها گفت: هم کارهای خوب زیاد است و هم کارهای بعد! متفاوت است گاهی شخصی با کسی که آشنا به موسیقی است و تهیهکنندهای اهل موسیقی اثری را بیرون دادهاند و خیلی هم خوب است و گاهی فاجعه، با یک ترانه سخیف و ضعیف که متوجه میشوید خواننده و آهنگساز و شاعر همه یک نفر هستند. متأسفانه این بحث تجارت و پول به تیتراژ هم راه پیدا کرده و تهیهکننده برای نگهداشتن پول بیشتر نزد خودش خوانندهای را میآورد و میگوید "تیتراژ من را بخوان."، حتی یک زمانهایی تیتراژ بدون نظارت مرکز موسیقی روی آنتن میرود و بعد از دو هفته خبردار میشویم که کار از کار گذشته!
این شاعر درباره نحوه ورودش به مرکز موسیقی گفت: سال 87 که من مشهد بودم در مرکز خراسان برنامه "سبز و آبی" با کارگردانی و تهیهکنندگی هادی حاجاحمد را اجرا میکردم. بعداز آن برنامه قند پارسی و برنامههایی از این دست داشتم. آقای حمیدرضا حسینی در تهران خیلی به من کمک کرد و اصلاً ایشان باعث شد به تهران بیایم و درس بخوانم. آن زمان از طریق حجت اشرفزاده دوستان خواسته بودند که من بهعنوان کارشناس مرکز موسیقی خراسان مشغول به کار بشوم. سال 87 با محمدکاظم کاظمی شاعر خوب و دکتر هادی منوری و جواد گنجعلی کارها را با هم نگاه میکردیم. آقای حسینی به تهران منتقل شد و گفت "اگر برای دانشگاه خواستی تهران بیایی برای کار هم به مرکز بیا"، و چون حجت اشرفزاده هم هرازگاهی که میآمد مدام توصیه میکرد که من باید به تهران بروم و پیشرفت آنجاست وقتی که سال نود دانشگاه قبول شدم به خانواده گفتم که "به تهران خواهم رفت".
تنها رفیقم استاد بهمنی است
بدیع در ادامه درمورد ارتباطش با استاد بهمنی توضیح داد و گفت: من مرید ایشان هستم بعید میدانم کسی استاد بهمنی را ببیند و شیفته ایشان نشود، چون فوقالعاده مرد نازنینی هستند و تنها رفیقم ایشان هستند که از تمام زندگی من خبر دارند و همه مشکلاتم را با ایشان در میان میگذارم. زمانی فردی که درحالحاضر به خارج از ایران مهاجرت کرده در وبلاگش یک مطلبی علیه من خطاب به آقای بهمنی نوشته بود که: "استاد بهمنی، چند بار به شما گفتم که بچههای حکومتی مثل علیرضا بدیع را اطراف خودتان راه ندهید"، در صورتی که اصلاً استاد بهمنی را من به شورای موسیقی صداوسیما دعوت کردم. آقای حسینی گفت "تو به استاد نزدیکی به ایشان بگو"، سال 91 بود که به ایشان گفتم که "شورای نظارت بر موسیقی و آقای حسینی از شما دعوت کردند که تشریف بیارید"، که استاد بهمنی دعوت ما را پذیرفت.
بدیع با ابراز اینکه ٩ درصد شعرهایش عاشقانه است اضافه کرد: همان سالهای ابتدایی شاعری خیلی نقش مشخصکنندهای درباره مسیری که شاعر میخواهد در موردش سخن بگوید دارد. اگر در همان سالها من مذهبی مینوشتم یا اجتماعی مینوشتم الآن وضعیت فرق میکرد. الآن هم جز عاشقانه چیزهای دیگر را هم دوست دارم بنویسم اما راهدستم نیست و من احساس میکنم حوزهای که در قلمروی خودم میتوانم سرم را بالا بگیرم عاشقانه است.
برخی مدیران نگاه ابزاری به موسیقی دارند
این ترانهسرای جوان در پاسخ به سؤال وجود مرکز نظارت بر موسیقی گفت: بله وجود دارد و نظارت میکند اما تولیدش بهدلیل فقدان بودجه و ورشکستگی دو، سه سال تعطیل شد اما انشاءالله دوباره پا خواهد گرفت.
بدیع راجع به مشکلاتی که برنامههای موسیقی در رادیو و تلویزیون دارند گفت: برنامههای مختلفی مثل "ساعت 25" "دلصدا" را داریم و داشتیم اما ساعتهایی که دوستان در رادیو و تلویزیون برای این برنامهها اختصاص میدهند اصلاً ساعات خوبی نیست، بهعنوان مثال میگذارند ساعتهایی که همه خواب هستند؛ دوستان خودشان میدانند زمان انتخاب بزنگاهها چقدر میتوانند از پتانسیل موسیقی استفاده کنند اما نمیخواهند مردم با موسیقی مأنوس بشوند. سیاست تلویزیون این است که "فقط موسیقی که من میخواهم و میتوانم از آن استفاده کنم موسیقی است"، و بعضاً مدیران ما این فرزند ناخلف را فقط تا زمانی که برایشان کاری بکند دوست دارند و این نگاه ابزاری به موسیقی لطمه زده است. از طرف دیگر کنسرتگزارها بهنوعی بهرهبرداری میکنند که همه اینها به موسیقی لطمه زده و بعید میدانم حالا حالا برنامهای در تلویزیون شکل بگیرد که صرفاً پیشبرد نظر و سلیقه خود مردم از مقوله موسیقی باشد. اینکه میگویم فرزند ناخلف موسیقی به این خاطر است که یک بحث شرعی و فقهی دارد که من سوادش را ندارم اما میدانم دید درستی نسبت به موسیقی در این سالها نبوده و این مسئله بهروی نحوه ارائه و تولید موسیقی سایه انداخته است.
فضای موسیقی فاجعهبار است
علیرضا بدیع با تصریح به اینکه فضای کنونی موسیقی در ایران فاجعهبار است ادامه داد: چیزی که مردم میشنوند بهعنوان مثال در اسنپ راننده پخش میکند، موسیقی سخیف عامدانه است که شرکتها، کمپانیها، کنسرتگزارها و برنامهسازها درست کردهاند و ذائقه مخاطب نسل امروز را تغییر دادهاند.
وی اضافه کرد: این تولیدات سخیف باعث شده که مخاطب معیارهای زیباییشناختی اثر را درک نکند. من خودم وقتی با بعضی از جوانان در خانواده صحبت میکنم که من موسیقیای دوست دارم که شعرش قشنگ باشد، برایش عجیب است. آنها بهجای موسیقی و آهنگ فقط ریتم را میشنوند اما مردم توی محیطها و شبکههای اجتماعی آهنگ نمیشنوند، بلکه ریتم و ضربآهنگ میشنوند و یک سری کلمات آهنگین بیمفهوم که در نیم ساعت سروده شده است. موسیقی چیزی است که مغز شما را ماساژ میدهد. کارهای فریدون خرم را بشنوید یا کارهای موسیقی گلها را بشنوید که چطور وقتی که میشنوید نمیتوانید رهایش کنید. من بارها شده در پارکینگ منزل منتظر ماندم موسیقی تمام بشود بعد به کارم برسم؛ این موسیقی چیزی است که مغز شما را ماساژ میدهد و این چیزی که اعصاب شما را خورد میکند موسیقی نیست بلکه یک سری ریتم است که این کمپانیها آمدهاند اشاعه دادهاند.
علیرضا بدیع سخنان خود را با قرائت غزلی به پایان برد.
در ادامه این نشست شاعران جوانی همچون سیدتقی سیدی، حسین صیامی، فاطمه قمری، ماهرخ درستی، رضا آرن و... به شعرخوانی پرداختند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com