گروه بین الملل: بن نورتون، نویسنده مطلبی با عنوان «نیویورکتایمز» که اقرار میکند« مطالبش را برای تأیید قبل از انتشار برای دولت آمریکا میفرستد»، به تازگی با کنار هم قرار دادن شواهد و مطالب قدیم و جدید، از ارتباط تنگاتنگ میان نیویورکتایمز و دولت آمریکا پرده برداشته است. داستان این افشاگری ناخواسته از آنجا آغاز میشود که پانزدهم ژوئن، نیویورکتایمز گزارش میدهد دولت آمریکا حملات سایبریاش را به شبکه برق روسیه تشدید کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، به نقل از روزنامه صبح نو در این مقاله ادعا شده است که دولت ترامپ نیروهای جدیدی را برای افزایش فشارهای سایبری بر دولت روسیه استخدام کرده و این عملیات، بخشی از «جنگ سرد دیجیتالی» میان مسکو و واشنگتن خوانده شده است؛ اما مسأله وقتی بالا میگیرد که دونالد ترامپ، در توییترش به تایمز حمله کرده و انتشار این مطلب را عملی خائنانه دانست. صفحه رسمی روابط عمومی نیویورکتایمز در توییتر نیز ساکت ننشست و در جواب ترامپ نوشت: «متهم کردن خبرگزاری به خیانت، کار خطرناکی است.» و در ادامه احتمالاً عجولانه و بیدقت افزود: «ما موضوع این مقاله را قبل از انتشار برای دولت تشریح کرده بودیم.» روابط عمومی تایمز، این نکته را هم بدون توضیح نگذاشت و نوشت: «همانطور که در مقاله اشاره شده است، مقامات امنیت ملی خود رییسجمهوری نیز گفتند که جای هیچ نگرانی نیست.»
همزیستی مسالمتآمیز با آژانسهای اطلاعاتی
این موضوع از یکسو میتواند از نبود هماهنگی میان ترامپ و دستگاه تحت مدیریتش خبر دهد و از سوی دیگر همانطور که نویسنده این مقاله معتقد است از همدستی و هماهنگی این رسانه نامدار آمریکایی با دولت این کشور پرده بردارد. نورتون این نکته را هم اضافه میکند که ادعای روابط عمومی تایمز در توییتر چندان هم غیرقابل باور نیست چرا که چنین مطلبی اساساً نمیتواند ناشی از «درز اطلاعات یا تحقیقات موشکافانه یک خبرنگار» باشد بلکه آشکارا خبری است که توسط خود رسانههای دستگاههای امنیتی تنظیم و به نیویورکتایمز داده شده است. «این اتفاق، چیزی را که خبرنگار سابق نیویورکتایمز، جیمز رایزن گفته است، تأیید میکند. این خبرنگار اذعان میکند که این روزنامه آمریکایی به طور معمول با دولت آمریکا همکاری دارد اما چون مسوولان بالادستی مایل به افشای این ارتباط نیستند، رسماً اعلام نمیشود.» این را همین نویسندهای اضافه میکند که معتقد است این واکنش نیویورکتایمز بر همزیستی مسالمتآمیز و روابط ساختاری این رسانه با دولت آمریکا صحه میگذارد. «در واقع برخی از کارشناسان برجسته آمریکایی مسأله را تا آنجا جدی میدانند که اصرار دارند این ارتباط همبستگی دقیقاً همان چیزی است که از یک نفر خبرنگار میسازد.»
ویکیلیکس هم نقشه بود!
اما این ماجرا پایان ترسهای جامعه داعیهدار آزادی رسانهها نیست. نورتون در ادامه مطلبش برخی چهرههای پرحاشیه در جهان خبرنگاری را که در رسانههای غربی بهعنوان قهرمان معرفی شدهاند، مجدداً بررسی کرده و خاستگاه آنان را مورد بازاندیشی قرار میدهد. «مقالهنویس نومحافظهکار واشنگتنپست و نویسنده سخنرانیهای جورج بوش پسر، مارک تیسن اعلام کرد که ناشر ویکیلیکس و زندانی سیاسی، جولیان آسانژ، یک خبرنگار نیست بلکه یک جاسوسِ سزاوار زندان است. تیسن همچنین در جایی دیگر آسانژ را «شیطان» نامید.» نورتون از قول تیسن نقل میکند که برخلاف آنچه پایگاههای خبری مکرراً انتشار میدادند، این آسانژ نبود که برای دولت آمریکا این فرصت را ایجاد کرد تا اطلاعات طبقهبندیشده را بازخوانی کند. در واقع ویکیلیکس قرار بود افشا شود تا دولت بتواند مخالفان امنیت ملی را بیشتر تحت فشار قرار دهد و خبرنگاران مسئول نوشتهها هم از چیزی نترسند. به بیان دیگر، پس از این ماجرا در آمریکا، همکاری با دولت و اجازه سانسور دادن به او برای حفاظت از آنچه «امنیت ملی» خوانده میشود، همان چیزی است که از شما یک خبرنگار میسازد.
دروغگویی داعیهداران
«رسانه بیطرف»
این مسأله اما همانقدر که ممکن است برای افکار عمومی آمریکا که به عباراتی چون رسانههای آزاد عادت داده شدهاند، عجیب و غیرقابل باور باشد برای افکار عمومی داخل کشور ما روایتی در جهت تخریب رسانههای آمریکایی و غربی به نظر بیاید. با این حال مسأله آن نیست که بخواهیم دوگانهای را میان رسانههای آزاد و غیرآزاد در پازل دوقطبی ایرانی و آمریکایی تشدید کنیم. واقعیت آن است که همه رسانهها تا حدودی ملاحظات ملی را در نظر میگیرند و در حدود گرایشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود حرکت میکنند ولی این مسأله برای رسانههای آمریکایی بسیار خطیرتر میشود چرا که اولاً مقیاس فعالیت خود را مقیاسی جهانی انتخاب کردهاند و از سوی دیگر، برخی از آنها از اساس منکر واقعیت داشتن این ملاحظات هستند و به دروغی به نام
«رسانه بیطرف» دامن میزنند.
خبرنگار واشنگتنپست به MI6 میبازد
اما همانطور که نورتون هم اشاره میکند این رابطه همبستگی میان دولت آمریکا و رسانههایش مدتهاست که شناخته شده است. کتاب «به من گفتند تنها بیا» که به تازگی ترجمه و از سوی نتشارات کتابستان روانه بازار شده است، روایت حضور خبرنگار روزنامه واشنگتنپست در مناطق تحت تسلط داعش به قلم خود اوست. «سعاد مخنت» در این کتاب بارها به هماهنگیاش با سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی برای انتشار برخی اخبار اذعان میکند و اگر چه شیوه نوشتن مطالب از سوی خود را برکنار از این جنس هماهنگیها میداند اما خواننده به سادگی در مییابد که انتشار بسیاری از مطالب حتی در خبرنگاری تحقیقی نیز بدون موافقت سرویسهای امنیتی ممکن نیست. اوج این ماجرا در داستان افشای نام اصلی «جانِ جهادی» یک تروریست داعشی شهروند بریتانیا رخ میدهد که در این ماجرا مخنت، خبرنگار بخش امنیت ملی روزنامه واشنگتنپست عملاً با سرویس امنیتی انگلیس درگیر میشود و نهایتاً بازی را به او میبازد و لندن نام این تروریست داعشی را از طریق خبرگزاری رسمی دولت انگلستان، BBC زودتر از واشنگتنپست افشا میکند.
به افشاگریها هم اعتباری نیست
شاید این مسأله نشان دهد که ماجرای همکاری تنگاتنگ رسانهها با سرویسهای امنیتی بیش از آن چیزی است که در وهله اول ممکن است عادی یا لازم به نظر برسد. نورتون، نویسنده مقاله مذکور مینویسد: «آژانسهای اطلاعاتی آمریکایی رسانهها را مانند آلت موسیقی مینوازند تا از آنان در جهت درز اطلاعات در مناسبترین فرصت، استفاده کرده و قدرت نرم آمریکا و علایق واشنگتن را جلوداری کنند.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com