به گزارش بولتن نیوز، دور تازه ادا بازی برنامه «خندوانه» با حضور بازیگران و چهرهها آغاز شده که در این برهوت بیبرنامه رسانه ملی، طبق معمول با موجی از استقبال مواجه شده است. در این گزارش سعی کردهایم نگاهی دقیق به ساز و کار «خندوانه» و دیگر برنامههایی که برای دقایقی رونق را به صدا و سیما بازمیگردانند، داشته باشیم.
از «Manoto» دزدی نکنید!
زهرا داستانی روزنامهنگار، درمورد برنامه «خندوانه» و بخش ادا بازی آن میگوید: «ایده ادابازی «خندوانه» خیلی شبیه به ایدهای است که فیلم «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی آن را دوباره وارد بازیهای جمع دوستانه ما کرد. «خندوانه» اما این ایده را به یک کار تیمی و یک سرگرمی تبدیل کرد که هم برای افرادی که وارد این مسابقه میشوند لذت بخش و مفرح است و هم برای بینندگانی که شاید حس و حالی برای آن ندارند که خودشان این بازیها را انجام دهند. ایده ادا بازی اما دیدگاه مرا به «خندوانه» بسیار تغییر داد.
تا پیش از این خندوانه تنها یک برنامه طنز بود که ارزشی نداشت تا زمانهای خالیایم را به آن اختصاص دهم. حتی وقتهایی که نیاز به گذراندن اوقاتی شاد داشتم. ادا بازی آن هم با حضور احسان کرمی و برادرش توانست این باور را تغییر دهد. در این چند شبی که ادا بازی را دنبال میکنم. این برنامه با افت و خیزهایی همراه است. به خصوص زمانی که افرادی در این برنامه حضور پیدا میکنند که توانایی اجرای یک برنامه طنز را ندارند اما برعکس زمانی که یک فرد مسلط به اجرای طنز (شومن) یا کسی که طنز را میداند در این برنامه حضور دارد این برنامه به مراتب متفاوتتر و بهتر است. این موضوع لزوم انتخاب افراد را نشان میدهد.
انتقادی که باز هم بر این برنامه وارد است به بخش پشت صحنه این برنامه باز میگردد؛ کسانی که برنامههای شبکههای تلویزیونی خارجی از جمله «Manoto» را دیده باشند به صراحت میتوانند تشخیص دهند که ایده پشت صحنه و حتی فردی که با دوربینش با بازیگران ادا بازی حرف میزند بسیار شباهت به پشت صحنه یکی از برنامههای «Manoto» دارد و این کپیکاری مطلوب نیست. حداقل از برنامهای که میلیونها تومان برای آن هزینه میشود انتظار میرود که بتواند این ایدههای تازهای را به نمایش درآورد تا بتواند مخاطب خود را جذب کند.»
امیدوارم از «خندوانه» تقلید نکنند
ارژنگ امیرفضلی که یکی از شرکتکنندگان ادابازی در «خندوانه» هم هست، درمورد این برنامه میگوید: «این نکته مثبتی است که مردم برنامه را دوست داشته باشند و دنبالش کنند. امیدوارم این فرم تبدیل به فرم غالب تمام برنامههای سالهای آینده نشود و برنامهها در سالهای بعد به ورطه تکرار نیافتند. وظیفه برنامه و سازندگانش این است که سوژههای جدید و تازه داشته باشند »
او درمورد تابوشکنیهای نصفه و نیمه در برنامههای شبکه نسیم، میگوید: «تجربه سالها کار در تلویزیون به ما نشان داده است که نگاه مدیریتی به هر شبکه کاملا متفاوت است و هر شبکه با سیستم و سیاست خودش کار میکند.»
سطحینگریِ توامان مخاطب با حسرتزایی برای سوژه
علیرضا صدقی، روزنامهنگار درمورد صدا و سیما و راهی که سالهاست در پیش گرفته و همچنین برنامههایی مثل «خندوانه» میگوید: «صدا و سما از زمان ریاست علی لاریجانی، سمت تعدد شبکه رفت تا مردم کمتر جذب شبکههای ماهوارهای شوند. زمانی که شبکههای متعدد تلویزیونی راهاندازی میشدند اما عملا توان تولید برنامه در صدا و سیما وجود نداشت. اتفاقی که موجب خرید گسترده سریال از آسیای دور و کشوری چون ژاپن شد. از طرفی شرکتهای اقماری افتتاح شد که وظیفهشان تولید فیلم و سریال بود که آنها هم نتوانستند همگام با شبکههایی که تازه راهاندازی شده بودند، تولید کنند. در حالی که پیش از آن شبکهها محدود بود و توان ساخت برنامه توسط برنامهسازان صدا و سیما وجود داشت.» او میگوید: «این سیاست در دوران حضور عزت ضرغامی هم ادامه پیدا کرد و نتیجهاش شد؛ شبکههای متعدد بدون تولید و محتوا. از طرفی بازپخش برنامههای تکراری و سریالهایی که بیش از ده بار بازپخش شده بود، مردم را خسته کرده بود. شبکهای چون آیفیلم حاصل چنین تفکری است که عملا فقط بازپخش میکند و هیچ تولیدی ندارد. شبکهای که زیست انگلی دارد و از خودش چیزی ندارد. در حالی که شبکههای فارسی زبان ماهواره روز به روز بیشتر میشدند. شبکههایی که از نظر محتوایی ضعیف بودند و کارآمدی لازم را نداشتند اما به واسطه دسترسی به آرشیو فیلمهای قدیمیتر سینمای ایران و با استفاده از حس نوستالژی در مخاطبش، مورد استقبال واقع شد. این شبکهها مقدمهای شدند برای راهاندازی نسل بعدی شبکههای ماهوارهای که در جذب مخاطب بسیار موفق بودند.»
صدقی معتقد است: «در سالهای اخیر بده ستادی صدا و سیما فربه شده است. در سازمان جای اینکه شما با نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و برنامهساز طرف باشید، با تعداد زیادی نیروی ستادی چون، پرسنل حراست، اداری و... مواجه خواهید بود. بخش اعظمی از درآمدهای سازمان هزینه صرف نیروهای ستادی میشود. هزینههای بالا سازمان و نبود بودجه کافی عملا موجب برنامهفروشی یا آنتنفروشی شده است. وقتی صدا وسما نمیتواند نیروهایش را ساپورت کند مجبور است سراغ سلبریتیها برود و از آنها استفاده کند و «خندوانه» یکی از همین برنامهها است. در حالی که سازمان از پشتیبانی نهاد قدرت برخوردار است و هزینههایش از پول مالیات آحاد مردم از کارمند و کارگر و تاجر تا گروههای مختلف، تامین میشود، خق ندارد برای سودآوری خودش آنتنفروشی کند. اگر از پس هزینهها برنمیآید باید تعدادی از شبکهها را تعطیل کند.»
او درمورد برنامههایی که با چهرههای شناختهشده روی آنتن میرود میگوید: «برنامه به تهیهکننده فروخته میشود و آنها با استفاده از یک چهره و استفاده از جذابیت او، اهداف اقتصادیشان را دنبال میکنند. طوری که گاهی به نظر میرسد اهداف اسپانسر به اهداف ملی ارجحیت دارد. در حالی که سازمان با بودجه مردم و ثروت ملی اداره میشود.» صدقی میگوید: «رامبد جوان در برنامهاش، به عنوان یک روشنفکر سبک زندگی ارائه میدهد و مجموعهای از حرفهای تبلیغاتی را به مخاطب ارائه میدهد؛ صحبت از محیط زیست، کودکان کار و خانوادههای بیسرپرست و بدسرپرست که حرف زدن راجع بهشان، به خودی خود مشکلی ندارد. مشکل از جایی شروع میشود که تمهای اجتماعی را به یک سطح خرد و شخصی تقلیل میدهد و آرام و آرام میکشاند سوی سانتیمانتال اجتماعی.
سوالهایی اینجا ایجاد میشوند؛ آیا وظیفه یک برنامه سرگرمکننده پرداخت به این مشکلات است؟ آیا سفالگری کودکان کار همراه با یک هنرمند دردی از آنها دوا میکند؟ در حالی که پس از آن روز هنرمند به زندگی خود برمیگردد و کودکان کار برمیگردند کف خیابان تا آدمهایشان را بفروشند.
نکته اینجاست که این موضوع موجب بزهکاری هم خواهد شد. کودک حالا چیزهایی را دیده که پیشتر ندیده و نمیتواند با زندگی واقعیاش کنار بیاید. آیا با ساخت مدرسه مشکل کودکان کار حل میشود؟ نمیخواهم نیتخوانی کنم اما این موضوعات بهانه و دستاویزی قرار میگیرد برای استفاده از این برنامه و بستری برای درآمدزایی تهیهکننده و شبکه ایجاد میشود. جوان برای مشروعیتسازی خودش این کارها را انجام میدهد.» او در آخر میگوید: «زندگی سلبریتیهای درجه دومی مثل رامبد جوان و سازمان، گلسنگی است.
همزیستیای که دو طرف را محتاج به یکدیگر میکند و موجب نگاه ابزاری بهم میشوند. در این میان گروههای اجتماعی قربانی هستند چون چنین برنامههایی موجب تحمیق مردم از مشکلات، زیست اجتماعی و... میشوند و در نهایت تنها چیزی که از برنامه برای مخاطب میماند، نگاهی سطحی و پیامهایی چون آشغال نریختن است که البته خوب است، اما مسائله کودکان کار با کنسرت حل نخواهد شد. بگذارید مثالی بزنم راجع به خندانندهشو و حذف رضا بهمنی و زینب موسوی؛ فرق این دو با رقیبانشان در چه بود؟ آنها عمیقا جامعه را مورد انتقاد قرار میدادند و سعی میکردند از شوخیهای دم دستی فرار کنند، اما مردم آنهایی را انتخاب کردند که شوخیهای عریان، دمدستی و جنسی میکردند. این نتیجهای است که «خندوانه» و رامبد جوان بر مخاطبش میگذارد.»
منبع: روزنامه ابتکار
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com