کد خبر: ۵۱۴۸۹۴
تاریخ انتشار:
یک گفت‌وگوی چالشی با رامین بهنا درباره موسیقی تلفیقی

محمدرضا لطفی راکر بود!

یکی از کارهایی که ساخته‌ام به محیط‌زیست مربوط می‌شود. یکی دیگر از کارهایم یک قطعه کاملا شخصی است و هیچ ارتباطی به هیچ‌چیز ندارد. یک قطعه هم دارم که ویدیوی آن نیز درحال آماده‌شدن است. این قطعه نخستین ‌کاری بود که برای گروه «آویژه» ساختم. تنظیم جدیدی روی این کار انجام داده‌ام تا دوباره آن را به اصطلاح، رو بیاورم.

گروه تئار و موسیقی: مخاطبان موسیقی‌های خاص در اواسط دهه٧٠، نام گروه «آویژه» را به خاطر دارند. در روزهایی که موسیقی سنتی با بزرگانش بازار موسیقی را به سلطه خود درآورده و موسیقی پاپ آرام‌آرام درحال احیا بود، چند جوان با گروهی که موسیقی نوین و ناآشنایی را به اسم موسیقی تلفیقی ارایه می‌داد، توجهات را به خود جلب کردند. هر چند این گروه عمر زیادی نداشت، اما هر یک از اعضایش توانستند جایگاه خود را در موسیقی ایران پیدا کنند.

محمدرضا لطفی راکر بود!

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شهروند، یکی از این افراد، رامین بهنا بود. نوازنده پیانو و آهنگساز که همچنان موسیقی را فارغ از سبک و ژانر می‌داند. او پس از گذشت ٢١‌سال از تولد گروه «آویژه»، معتقد است با وجود این‌که او را به‌عنوان موزیسین راک و جز می‌شناسند، اما وجودش با موسیقی ایرانی گره خورده و به همین دلیل جوشش درون خود را فارغ از هر سبک و دسته‌بندی به روی کلاویه‌های پیانو می‌آورد. کارهای او مخاطبان خاصی دارند، اما رامین بهنا، ما را به نقل‌قولی از استاد پژمان ارجاع می‌دهد: «برخی کارها سال‌ها بعد ارزش خود را نشان می‌دهند.» ماحصل گفت‌وگوی ما با رامین بهنا را در ادامه می‌خوانید:

حضور کمرنگ روی صحنه

  از آخرین حضور شما روی صحنه بیش از یک‌سال می‌گذرد. شما به‌عنوان کسی که روزی به‌عنوان یکی از پیشگامان موسیقی ایران شناخته می‌شد، درحال‌حاضر چه می‌کنید؟


در حال‌حاضر بیشتر مشغول تولید کار هستم. سه، چهار قطعه ساخته‌ام که با بچه‌ها روی آنها کار می‌کنم. مدتی تمرینات را متوقف کردیم تا من کارهایش را انجام دهم. به احتمال قریب و به یقین به‌زودی اجرایی خواهیم داشت که درحال‌حاضر نمی‌دانم کجا خواهد بود. دو، سه قطعه هم همراه با کلیپ عرضه خواهند شد. به هر شکل درحال فعالیت به‌صورت «single track» هستم.


  چرا اجراهای شما کم تعداد هستند؟‌

سال گذشته پس از مدت‌ها اجرا داشتید، اما دوباره از صحنه دور شدید...اجراهای ما از این به بعد بیشتر خواهند شد. همان‌طور که گفتم الان بیشتر روی تولید کار می‌کنم. می‌خواهم تولید کنم و تعداد قطعات بیشتری بسازم تا بتوانم اجراهای ممتد داشته باشم.‌ سال گذشته هم در حقیقت پرفورمنس داشتیم. یک اجرا در نیاوران برگزار کردیم و اواخر‌ سال هم سه، چهار اجرای «performance art» در گالری طراحان آزاد داشتیم. این کار را رضا موسوی کارگردانی کرد و هنوز هم با ما همکاری دارد.


  طبیعتا برای اجرای پرفورمنس باید به چنین فضاهایی رفت، اما به نظرتان نباید جمعیت بزرگتری دغدغه‌های شما در حوزه تلفیق را بشنود؟


ما نمی‌توانیم ایده‌هایمان را در جای بزرگ پیاده کنیم. انجام این کار در آن زمان تقریبا ناممکن بود. الان درحال کار روی ایده‌های دیگری هستیم تا بیاییم و در فضاهای بزرگتر کار کنیم.


  دلیل انتشار قطعات به صورت «single track» چیست؟


به‌خاطر این‌که قطعات را به‌صورت دانه‌دانه می‌سازم و به همین دلیل دانه‌دانه هم بیرون می‌دهم.


  چرا آلبومی از شما منتشر نمی‌شود؟


من اعتقاد دارم دوران آلبوم به سر آمده است. البته شاید بعدها همه قطعات را در قالب یک آلبوم منتشر کنم. همچنین من در کاری مثل «ایران یازده» اندیشه‌ای داشتم و درحال کار راجع به آن بودم، اما الان اندیشه‌هایم متفاوت هستند.


  درباره تفکرات امروزتان صحبت کنید. دقیقا منظورتان از تفاوت اندیشه‌ها چیست؟


گاهی‌اوقات سوژه‌هایم تغییر می‌کنند. به‌طور مثال یکی از کارهایی که ساخته‌ام به محیط‌زیست مربوط می‌شود. یکی دیگر از کارهایم یک قطعه کاملا شخصی است و هیچ ارتباطی به هیچ‌چیز ندارد. یک قطعه هم دارم که ویدیوی آن نیز درحال آماده‌شدن است. این قطعه نخستین ‌کاری بود که برای گروه «آویژه» ساختم. تنظیم جدیدی روی این کار انجام داده‌ام تا دوباره آن را به اصطلاح، رو بیاورم. درحال حاضر دغدغه‌های فکری اینچنینی دارم. نمی‌توانم به‌صورت شفاف توضیح دهم که اندیشه‌هایم چه تغییری کرده‌اند. همه این کارها را انجام می‌دهم و اگر ظرفیت داشته باشد بعدا در آلبوم هم قرار می‌دهم.


  ساز اصلی و محوری شما، پیانو است و حتی در این حوزه تدریس می‌کنید. وقتی به آثار پیانیست‌های شاخص موسیقی ایران در گذشته مانند جواد معروفی و انوشیروان روحانی نگاه می‌کنیم، چندان با فضای تلفیقی روبه‌رو نمی‌شویم. چه شد که شما با آن پشتوانه موسیقایی وارد فضای موسیقی تجربی شدید؟


راستش خودم هم نمی‌دانم چه شد و دقیقا از چه زمانی این دغدغه در من به وجود آمد؟

کلهر، یویوما و تلفیق

  فکر می‌کنید سبک موسیقی شما به‌گونه‌ای است که مخاطب را به سالن کنسرت بکشاند؟


ما که جزو موسیقی پاپ به حساب نمی‌آییم. قطعا نیستیم و سوپراستار هم به شمار نمی‌رویم. البته ممکن است که رگه‌های راک، جز و حتی رگه‌های موسیقی ایرانی در کار ما دیده شود. به‌هرحال من نوعی به صورت مداوم از کارهای ایرانی استفاده می‌کنم، ولی هیچ‌وقت چیزی که می‌سازم برای مخاطب عام نیست. اگر من قطعه شش و هشت می‌سازم محال است که کسی بتواند با آن برقصد، چون کاری انجام می‌دهم که متعلق به رقص نیست، ولی اگر بخواهم Dance هم می‌سازم که در آینده خواهم ساخت.


  می‌دانیم که شما با مفهوم ژانر چندان سر سازگاری ندارید، اما در تقسیم‌بندی‌ها می‌گویند کار فلانی در ژانر موسیقی ایرانی است...


حتی کیهان کلهر با وجود تلفیق‌هایی که می‌بینیم میان موسیقی ایرانی با موسیقی آذربایجان یا ترکیه یا مناطق مختلف ایجاد کرده، وقتی در گروه بزرگ «یویوما» کار می‌کند، یک سولیست است و نقش آهنگسازی را بیشتر خود سرپرست گروه برعهده دارد. البته می‌دانیم که بعضی از قطعات را همه به صورت اشتراکی می‌سازند ولی در دوئت‌ها، تک‌نوازی‌ها، سه‌نوازی و در خیلی از موارد پشتش به موسیقی ایرانی گرم است، یعنی به موسیقی ایرانی تکیه می‌زند و بعد اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد، می‌افتد. با این حال در یک جا کار سخت می‌شود؛ جایی که شما از هر موسیقی که به نظرتان می‌آید لازم است، استفاده می‌کنید.


  منبع این دانش چیست؟ به‌هرحال موسیقیدان باید موسیقی مدنظرش را بسیار شنیده باشد تا رگه‌های آن موسیقی در کارش دیده شود...


منبعش به دوران جوانی و نوجوانی ما برمی‌گردد. ما با این نوع موسیقی‌ها بزرگ شده‌ایم و آن زمانی که اصلا موسیقی در کار نبود، این موسیقی‌ها را کاور کرده‌ایم، یعنی زمانی که اگر ساز را از دستمان می‌گرفتند، روی سرمان می‌شکستند، اسم کار ما راک و جز بود. ما آن‌جا این موزیک‌ها را تجربه کردیم، شنیدیم، زدیم، کاور کردیم و براساس آنها ساختیم و تجربه کردیم. با چه بدبختی‌هایی دور نوار را کُند و نصف می‌کردیم تا پیدا کنیم که نوازنده چگونه می‌نوازد. نه نتی، نه کامپیوتری و نه هیچ چیز دیگری وجود داشت. این کارها را انجام دادیم، با حس و عشق، تجربه کسب کردیم و بالاتر آمدیم. خیلی بامزه است که بدانید من بعدها به موسیقی ایرانی رسیدم و عاشق موسیقی ایرانی شدم و آن را یاد گرفتم. حالا وقتی موسیقی می‌سازم، واقعا فکر نمی‌کنم که الان می‌خواهم راک بسازم یا ایرانی چون خودش از درونم می‌آید. البته اکثر تم‌هایم چه بخواهم و چه نخواهم ایرانی هستند.

محمدرضا لطفی راکر بود!


  موسیقی ایرانی طبیعتا فضای ملودی محورتری در مقایسه با موسیقی غربی دارد، در عین‌حال که دو فضای کاملا متفاوت محسوب می‌شوند. به نظر می‌رسد با توجه به کاری که ارایه می‌دهید، موسیقی ایرانی باید از دست شما دربرود، ولی چرا این اتفاق رخ نمی‌دهد؟


دلیل این موضوع، لهجه است. موسیقی ایرانی، لهجه دارد. کافی است که شما آن «accent» را داشته باشید. مثالش هم خیلی ساده است. مثل اصفهانی، یزدی و تهرانی صحبت‌کردن می‌ماند. همه فارسی حرف می‌زنند، اما لهجه‌های متفاوتی دارند. درواقع اصفهانی‌ها یا یزدی‌ها «accent»شان فرق می‌کنند. من هر چه را بزنم، ناخودآگاه لهجه موسیقی ایرانی به خود می‌گیرد. به قدری موسیقی ایرانی را با سه‌تار زده‌ام و نت‌ها را برای خودم تبدیل کرده‌ام که موسیقی ایرانی در من نشسته است. الان هر چه می‌زنم، رنگ‌وبوی ایرانی دارد. حتی موتزارت را می‌توانم برای شما ایرانی بزنم!


  این اتفاق برایتان رخ داده که کارتان یک دفعه ایرانی شود، درحالی‌که نخواسته باشید این مسأله رخ دهد؟


بله. خیلی زیاد هم اتفاق می‌افتد. ناخواسته به این سمت می‌روم و خودم هم دلیلش را نمی‌دانم. مثلا یکی از کارهایم، موسیقی راک است. تازه نمی‌خواستم راک شود، ولی شده است. درواقع من آزادش می‌گذارم. یعنی وقتی جوشش می‌آید، دیگر اجازه می‌دهم برود و بعد از بالا نگاهش می‌کنم.

«ایران ای سرای امید» راک ایرانی است

  پس باید راک را در کارهای مرحوم محمدرضا لطفی هم ببینید، چون به‌زعم بسیاری زنده‌یاد لطفی‌ ساز را تنبیه می‌کرد و شاید از همین منظر آن ضربات شلاقی مصداق امری باشد که به آن اشاره کردید...


آن یورشی که در موسیقی رخ می‌دهد می‌تواند نمایانگر راک باشد. محمدرضا لطفی بر همین مبنا یک راکر بود. وقتی از من مثال می‌خواهند و می‌گویند راک ایرانی چیست؟ می‌گویم «سپیده» (ایران، ‌ای سرای امید.» لطفی. این اثر بهترین راک ایرانی است.


  خودتان همچنان در این محدوه قدم برمی‌دارید یا با تغییر تفکری که دارید، می‌خواهید چیز جدیدی را ارایه دهید؟ منظور نگاهی است که خودتان به تلفیق دارید. گفتید که کاری را می‌زنم و نمی‌خواهم راک شود، اما از راک سر درمی‌آورد و بعد به یک باره به موسیقی ایرانی می‌آید...


اصلا تلفیق یعنی چه؟ این کلمه را باید از داخل موسیقی برداریم. مگر موسیقی غیرتلفیقی داریم؟


  منظور در این‌جا نفش تلفیق نیست، تلفیق موفق و ناموفق است...


معنای موسیقی تلفیقی در ایران این است که چند ساز ایرانی و غربی کنار هم قرار بگیرند.


  این توصیف جامع به‌نظر می‌رسد؟


اتفاقا بدترین توصیف به موسیقی تلفیق در ایران تبدیل شده است. آیا غیراز این است؟


  ما در مورد بخشی از مخاطبان صحبت می‌کنیم که ذائقه متفاوتی نسبت به موسیقی دارند...


یکی از دوستان در مورد خوانندگان جدید پاپ صحبت می‌کرد و می‌گفت «این خوانندگان فارغ از بد یا خوب‌بودن، یک ویژگی دارند. آنها به کسانی که قبلا به آنها موسیقی پاپ می‌دادند و می‌گفتند این پاپی است که باید بشنوید، می‌گویند ما دیگر شما را نمی‌شنویم. حالا این خواننده می‌ماند یا نمی‌ماند اصلا مهم نیست. مهم این است که به قبلی‌ها می‌گوید شما بیرون بروید.


  به همین‌خاطر است که کارهای شما یا شعاری و حتی کسانی که سلیقه موسیقی ایرانی دارند، تاثیر خود را مدت‌ها بعد نشان می‌دهد؟


ببینید در موسیقی خط‌کشی وجود ندارد. به‌طور مثال ممکن است شما به قطعه ارمنی گوش دهید، اما کاملا موسیقی ایرانی را از درونش احساس کنید.این موضوع برای مخاطبان خاص صدق می‌کند؛ مخاطبان کم تعدادی که پیگیر موسیقی‌های خاص می‌گردند...

محمدرضا لطفی راکر بود!


من معتقدم یک سایت که با همت خبرنگارها و آدم‌های فعال در مطبوعات خبری آغاز به کار کند، می‌تواند تاثیر بسزایی داشته باشد. بیایند یک جایی را راه بیندازند که چیزی باشد به اسم «موسیقی خاص». فقط کار آنهایی که این‌گونه کار می‌کنند و آرتیستیک هستند را ارایه بدهد. به شما قول می‌دهم بعد از مدتی مخاطب آنها صد برابر می‌شود، چون مد می‌شوند. می‌توانیم تمام تولیدات در موسیقی ایرانی که دیده نمی‌شوند را بالا بیاوریم. البته فقط آنهایی که وجه هنری دارند. بعضی‌ها هم هستند که تجربی محسوب می‌شوند، یعنی طرف مشقی کرده و کارش را بیرون داده است. منظور من این کارها نیستند. آنهایی که کارهای خوب و فکرشده انجام می‌دهند را نشان بدهیم. من چنین‌ چیزی را می‌خواهم و امیدوارم این اتفاق رخ دهد.

همچنان در مسیر

  گروه «آویژه» که در اواسط دهه ٧٠ با همکاری شما و نوازندگان و آهنگسازانی مانند بابک ریاحی‌پور و پدرام درخشانی تشکیل شد، جزو موفق‌ترین گروه‌های زمان خود بود که البته بعدها از هم پاشید. آیا تفکرات کنونی شما در موسیقی، در راستای اهداف گروه «آویژه» است؟


 همه می‌دانند که آویژه در موسیقی چه کار می‌کرد و قرار بود به کجا برسد. با این وجود من همچنان راه خود را در موسیقی ادامه می‌دهم.


  تلفیقی که در ذهن شماست، به‌نظر بسیاری از اهالی موسیقی، فاصله زیادی با مفهوم التقاطی دارد و یک تلفیق واقعی است. آیا این تلفیق، مخاطب خود را در جامعه کنونی ایران دارد؟


راستش را بخواهید من اصلا به این قسمت کار فکر نمی‌کنم. شاید حرفی که می‌خواهم بزنم از نظر عده‌ای بد باشد یا خودخواهی به حساب بیاید، اما من موسیقی‌هایی که واقعا از درونم می‌آید را می‌سازم. حمل بر خودستایی نباشد، اما فکر می‌کنم کارهای من در آینده خودش را نشان می‌دهد، کما این‌که کاری که در «آویژه» صورت گرفت، امروز مد شده است.
  ولی کسی این کار را به اسم آویژه نمی‌نویسد...


اشکالی ندارد، ولی به‌هرحال ما این کار را انجام دادیم. اجازه دهید موضوع را دقیق‌تر توضیح دهم. من آلبومی به نام «زی بازی» دارم. الان خیلی از جوانان از من می‌پرسند «آیا این آلبوم را دارید که برای ما کپی کنید؟» این موضوع برای من خیلی جالب است. حیرت می‌کنم و به جوان‌ها می‌گویم «چطور شما متوجه شدید من آلبومی به نام زی بازی دارم؟» با این حال می‌روند این آلبوم را دانلود می‌کنند. حتی مدیران سایت «بیپ تونز» به من می‌گویند که «فروش زی بازی بالا رفته است.» این آلبوم مربوط به‌ سال ٨٠ یعنی ١٦‌سال پیش است. فکر می‌کنم گاهی‌اوقات مردم سال‌ها بعد متوجه می‌شوند که چه کاری انجام شده است. آقای پژمان هم می‌گفت «یک‌سری آدم‌ها هستند که کارهایی را انجام می‌دهند، اما باید زمان بگذرد تا مردم ارزشش را متوجه شوند.»به‌نظر می‌رسد شما این صبر را دارید، اما شاید مخاطبان شما صبر لازم را نداشته باشند...


من اصلا مخالف این موضوع هستم که هنرمند به سمت مخاطب برود. اگر این طور باشد پس چه هنری قرار است صورت بگیرد و چه خلاقیتی بناست که رخ دهد؟ من همه کاری انجام دهم تا طرف مقابلم دوست داشته باشد؟ این‌که نمی‌شود. درواقع این «من» نیستم.


  این تجربه‌گرایی شما را اذیت نمی‌کند؟


من اگر کارم را انجام دهم، لذتم را می‌برم. حالا اگر اجراهای بیشتری داشته باشم، قاعدتا تعداد مخاطبان افزایش یافته و شناخت بیشتری حاصل می‌شود. تنها بخشی از شرایط موجود مربوط به ما می‌شود و کم‌کاری ما در مورد اجراها به حساب می‌آید. قسمتی که مربوط به ما می‌شود حدود ٤٠-٣٠‌درصد است. ٦٠ الی ٧٠‌درصد ماجرا متعلق به بخشی است که باید پشت ما و در حقیقت حامی مقوله «آرتیستیک» باشد که در مملکت وجود ندارد. اگر هم مدتی می‌آیند، بعدا کنار می‌روند. بنابراین آرتیست‌ها مجبور هستند خودشان همه کار کنند تا کارشان را زنده نگه دارند.

محمدرضا لطفی راکر بود!

من یک مثال می‌زنم. مگر کیهان کلهر، تفکر مخاطب‌طلبی بود؟


  خیر. غیر از برخی کارهای آوازی چندان به جذب مخاطب نیندیشیده است...از جایی که به گروه «یویوما» رفت، دو بار کنسرتش در ایران لغو شد، ولی بعدها دیگر اجراهایش «sold out» می‌شدند، وگرنه تا پیش از آن نصف سالن وحدت با همین افرادی که کلهر می‌آمد و می‌خواند، پر می‌شد. اگر غیر از این است به من بگویید. در واقع این مسائل یک‌سری جنبه‌های تبلیغاتی دارد.

مقصدم با شعاری یکی است

   به غیر از کارهایی که خودتان انجام داده‌اید، آثار چه کسانی را در این حوزه می‌پسندید؟ به ‌نظرتان آلبوم سیر مسعود شعاری و کریستف رضاعی چنین قابلیت‌هایی را دارد؟


کار این دو عزیز هم بسیار خوب است. من آثارشان را شنیده‌ام و معتقدم کار خوبی ارایه می‌دهند.


  به ‌نظرتان مسعود شعاری، کار شما را به‌صورت برعکس انجام نمی‌دهد تا از موسیقی ایرانی به فضایی که علاقه‌مند به نوآوری در آن است، برسد؟


بله، همین‌طور است. اصولا مسعود شعاری این‌گونه نگاه می‌کند. هر دوی ما در یک میدان کار می‌کنیم. مسعود شعاری دقیقا همین‌طور است. حتی حسین علیزاده هم همین کار را انجام می‌دهد. من یک جاهایی اصلا از حسین علیزاده، موسیقی ایرانی نمی‌شنوم، بلکه راک می‌شنوم، یعنی کارش، آن دریدگی راک را دارد. ببینید راک یک چیز ذاتی است. من این موضوع را در یک مقاله هم نوشته بودم و گفتم که «راک را جدا کنید.» به ‌نظر من حتی کار بتهوون هم راک بوده است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین