خیلی از بازیگران جوان و مستعد در سینما و تلویزیون ما حضور داشتهاند که با انتخابهای غلطشان مسیر بازیگریشان دستخوش نوسان شد و بتدریج از جریان بازیگری محو شدند، اما محیا دهقانی بازیگر مستعد نسل جوان، آرام، با صبر و تفکر و با برنامه مسیر بازیگریش را در سه چهار سال اخیر دنبال کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، او بتدریج از ایفای نقشهای کوتاه کارش را شروع و سال 95 در دو فیلم «فصل شکار» داریوش یاری و ماجرای «نیمروز» نقش اول زن را ایفا کرد. دهقانی بازیگری را نزد داریوش ارجمند فرا گرفته است.
او اولین بار به طور جدی در فیلم «شیار 143» نرگس آبیار در نقش یک دختر روستایی به بازی پرداخت و در ادامه در سریال پر مخاطب پایتخت 4 در نقش یک دختر عصبی و یک دنده که درگیر بیماری روانی و روحی است و با اطرافیانش سر ناسازگاری دارد بازی درخور توجهی نمایش داد.
فیلم کوتاه هرآنچه...، سریال قهر و آشتی، فیلم تلویزیونی رباط و فیلم پرونده مختومه از جمله فعالیتهای بازیگریش محسوب میشود.
محیا دهقانی در فیلم تحسینشده ماجرای نیمروز در قالب شخصیت اصلی زن فیلم نقش شخصیت خاکستری، باهوش و توانایی را بازی میکند که در میان تردید بین عشق و وظیفه، وظیفه را بدون تردید انتخاب میکند.
سال 95 به لحاظ کاری سال موفقی بود؟
بله، فیلم ماجرای نیمروز نمایش و اکرانش بازتابهای متنوع و خوبی داشت و در کنارش در اسفند هم در فیلم فصل شکار داریوش یاری که در شمال فیلمبرداری میشد بازی داشتم و در کنار بازیگرانی نظیر حامد کمیلی و مهران احمدی بازی کردم که نقشم بسیار متفاوتتر از نقشم در ماجرای نیمروز است و امیدوارم بتوانم با تلاش و انتخابهای درست در کار بازیگری تداوم داشته باشم.
چقدر به ایفای شخصیتهای مقتدر و توانا علاقه دارید؟
این نوع شخصیتها برای هربازیگری جذاب است و قدرت مانور زیادی هم دارد. در مجموعه پایتخت که نقش یک دختر عصبانی و تند مزاج را بازی میکردم به عنوان یکی از بازیگران مجموعه تلاش کردم بازیام قابل توجه و در خدمت نقش، خواسته و انتظار کارگردان باشد. ابتدا نقش به این پر رنگی نبود و بعد از چند روز فیلمبرداری و در حین نوشتن متن که تقریبا با فیلمبرداری انجام میشد، نقش پررنگ و گستردهتر شد و ویژگیهای قابل توجهی هم پیدا کرد. در فیلم سینمایی ماجرای نیمروز بعد از قطعی شدن حضورم، کارگردان به من گفت کلیت کار فضای مردانهای دارد و بجز یکی، دو شخصیت، بقیه مرد هستند و من قرار است نقش اصلی زن را بازی کنم. بعد از توضیحات مقدماتی مهدویان، من فیلمنامه را خواندم و با کلیت کار ارتباط برقرار کردم و بازی در فیلم را پذیرفتم. با توجه به زمان بسیار اندک پیشتولید تا شروع فیلم مجال کمی برای آماده شدن و مواجه با نقش داشتم و این برایم چالش بزرگی را فراهم کرد. در همین دوران بود که به این نتیجه رسیدیم اگر بتوانم در این زمان کوتاه از پس ایفای این نقش چند وجهی و مشکل برآیم میتوانم به خودم امیدوار باشم. این چالش را خیلی دوست داشتم. در واقع میخواستم ببینم میتوانم این شخصیت را در زمان اندک به صورت باورپذیر ارائه دهم یا نه. طبق نظرات و واکنشهایی که بعد از نمایش فیلم در جشنواره و زمان اکران فیلم وجود داشت، خوشبختانه با بازتابهای مثبت و امیدوارکنندهای روبهرو شدم.
نقش فریده در فیلم ماجرای نیمروز را چگونه دیدید؟
من نقش دختر جوانی را بازی کردم که در شرایط خاصی (پیروزی انقلاب) زندگی میکرده و در واقع شخصیت و منش بسیار چند لایه و باهوش و توانایی دارد. بنابراین با آدم معمولی و دمدستی مواجه نبودم. این جنس از شخصیتها برای رسیدن به هدف و آرمانهایشان سالها آموزش دیدهاند و هیچ چیزی، آنها را از هدف و آرمانشان دور نمیکند. این دختر در اوج دوران جوانی و در بهترین زمان بازده عقلی و جسمانیش قرار دارد. استعداد یادگیری و احساساتی شدن را دارد تا هر کار و هر خطری را قبول کند. به نظرم در این بحث احساسات مهمترین چیز است و این دختر چند سال قبلتر و در دوران تحصیل در دانشگاه وارد یک مساله عاطفی شده است. با ملاقات با مامور جوان (حامد) بعد از چند سال دوباره جرقه این احساسات زده میشود.
این وضعیت در حالی اتفاق میافتد که دختر در اوج فعالیتهای سیاسی و تشکلاتیش قرار دارد؟
همین ماجرا را مهم، برجسته و دراماتیک میکند. دختر در سازمان در ردههای بالای تشکیلاتی مشغول فعالیت است و دوست دارد به نحو احسن ماموریتهایش را انجام بدهد.
انتخاب بین عشق و وظیفه یکی از چالشهای مهم فیلم «ماجرای نیمروز» مساله انتخاب بین عشق و وظیفه است. فریده بعد از ملاقات با حامد در جایی به این نتیجه میرسد باید بین وظیفه و عشق و احساسات یکی را انتخاب کند. در قرار اول با مامور جوان، دختر شرایط را ارزیابی میکند و با آنالیز شرایط در قرار دوم، سر قرار سوم نمیرود تا مبادا کفه ترازوی عشق و احساسات در برخورد دوم با پسر جوان بر کفه ترازوی وظیفه غلبه کند. پیام دیگری که از سر قرار حاضر نشدن دختر به مخاطب منتقل میشود این است که او بدجوری با احساساتش درگیر شده است. در قرار دوم، با توجه به لحن حرف زدن حامد و کلماتی که استفاده میکند، شک و تردید فریده را نسبت به خودش برمیانگیزاند. هوش در قرار دوم باعث میشود فریده قرارهای بعدی را کنسل کند و از حامد فاصله بگیرد و نمیخواهد به راحتی با رفتن سر قرار خودش را به مخاطره بیندازد.