صحنه تحولات شتاب آلود منطقه
طي ماه هاي اخير در بستر "بيداري
اسلامي ملت هاي منطقه " حقايق و دقايق درخور تاملي را در خود دارد.
خيزش و خروش ملت هاي مسلمان بر ضد حاكمان دست نشانده و
سرسپرده و حكومت هاي اسير و دربند سياست هاي آمريكايي- صهيونيستي آنچنان معادلات
سياسي را در پهنه منطقه- و حتي فراتر از آن- بهم ريخته كه رسانه هاي غربي هم
ناگزير به افول هژموني ايالات متحده و لابي صهيونيستي اعتراف دارند. گويا شانتاژهاي
مطبوعاتي و پروپاگانداي رسانه اي نيز ديگر كارگر نمي افتد.
از يكسو، اعترافات مكرر و عجزآلود رسانه هاي غربي و
صهيونيستي مبني بر الهام گيري خيزش ها و قيام ها از انقلاب اسلامي ايران و از سوي
ديگر، پاره اي از رخدادها و وقايع در صحنه عمل به وضوح نشان مي دهد "چشم انداز منطقه " كابوسي را براي مقامات كاخ
سفيد و تل آويو رقم زده است كه اينچنين بي پرده و علني، نگراني و واهمه شديد
خودشان را از "فرداي
منطقه " فرياد مي كشند.
براي اينكه صحنه و ميدان كنوني منطقه به روشني ديده شود
بايد ديد اعترافات و واهمه ها ناظر به چيست؟
مصر "حسني
مبارك " كه روزگاري براي آمريكايي ها يك متحد راهبردي به حساب مي آمد و در
جرگه منافقان امت، خدمات وقيحانه و بي شرمانه اي به صهيونيست ها- بخصوص در جنگ 22
روزه غزه- ارايه مي داد امروزه به عامل و متغيري "نامبارك
" براي واشنگتن و تل آويو مبدل گشته است.
اعتراضات گسترده و پرشمار مصري ها مبني بر لغو پيمان كمپ
ديويد، آشفتگي و سراسيمگي را به اردوگاه صهيونيست ها كشانده است.
همچنان كه توافقنامه معنادار آشتي ملي ميان فتح و حماس در
قاهره نيز وحشت را در دل و جان صهيونيست ها دوانده است تا جايي كه آويگدور ليبرمن،
بنيامين نتانياهو و ايهود باراك به صحنه آمدند و از سر خشم و عصبانيت توام با ترس
و وحشت رجزهاي توخالي سر دادند.
در همين خط و امتداد بايد موضوع بازگشايي گذرگاه رفح در
كرانه باختري را مورد تامل قرار داد؛ آنچنان كه خبرگزاري آمريكايي آسوشيتدپرس با
اشاره به تحولات منطقه و امكان بازگشايي اين گذرگاه مي نويسد:
"مصر جديد مناسبات پيشين خاورميانه را برهم زده
است؛ قاهره در تدارك گشايش مرز خود با غزه و عادي سازي روابط با دو دشمن اسرائيل و
غرب يعني ايران و حماس است ".
و در همين راستا بايد اشاره كرد به تمايل برقراري روابط
مصر جديد با ايران اسلامي كه وزير خارجه و سخنگوي كنوني دولت اين كشور رسما بر
ارتقاء روابط با تهران پافشاري و اصرار كرده و اين موضع رسمي را علني نمودند.
اينجاست كه ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا هفته
پيش به ميدان مي آيد و با تصريح بر اين كه سيطره آمريكا در پهنه منطقه اي ضعيف شده
اقرار مي كند ابتكار عمل در خاورميانه به دست جمهوري اسلامي ايران است.
اما آنچه در بحبوحه تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا
حاوي نكته جديد و درخور توجهي است سخنان كليدي و راهبردي رهبر بصير انقلاب است كه هفته
گذشته پيرامون گستره و افق آينده اين تحولات گوشزد نمودند.
"آقا " در جمع هزاران نفر از معلمان كشور
با اشاره به تحولات كنوني منطقه خاطرنشان كردند كه بيداري اسلامي ملت هاي منطقه تا
قلب اروپا پيش خواهد رفت و افزودند: "ملت
هاي اروپا بر ضد سياستمداران و زمامداران خود كه آنها را تسليم محض سياست هاي
فرهنگي و اقتصادي آمريكا و صهيونيست ها كرده اند به پا خواهند خاست. "
اكنون با توجه به ترسيم ياد شده از فضاي منطقه و هشدار
دورانديشانه رهبرخبيرانقلاب اشاره به نكاتي خالي از لطف نيست :
1- از ابتداي شكل گيري قيام ها و انقلاب هاي مردمي در منطقه،
نظام سلطه و حكومت هاي وابسته به آن سعي داشتند القاء نمايند كه جنس اعتراضات و
قيام ها "اقتصادي
" است و علت گسترش آن "شبكه
هاي اجتماعي و فضاي مجازي و اينترنتي " است اما رخدادها و وقايعي كه در پي
اين خيزش ها و خروش ها به وقوع پيوست آشكارا نشان داد كه هر چند مسايل اقتصادي بي
تاثير نبوده است اما جنس و ماهيت انقلاب ها و انتفاضه ها "آموزه
هاي اسلامي " است. شعارهاي توده هاي ميليوني مردم در مصر، تونس و... بيانگر
خواسته هاي اسلامي بوده و هست. همچنانكه نمادها و نشانه ها در تجمعات گسترده نيز
دلالت بر "اسلامي
بودن " قيام ها داشته و دارد. آيا شروع حركت ها از نمازهاي جمعه و جماعت و تاكيد
تشكل ها و گروه ها مبني بر تدوين قانون اساسي جديد بر اساس قرآن و احكام اسلامي
چيزي جز آن است كه جوهره و جنس اين تحركات و بيداري، اسلامي است؟
با فرار "بن
علي " از تونس مگر آحاد ملت پس از چند دهه استبداد و خفقان، با شوق و اشتياق
وصف ناشدني به سوي مساجد و نمازهاي جماعت رهسپار نشدند؟
مگر امروز در مصر جديد طبق نظرسنجي هاي مختلف - از جمله
نظرسنجي موسسه آمريكايي پيو- آحاد ملت بر تدوين قانون اساسي بر مبناي قرآن و آموزه
هاي اسلامي تاكيد ندارند؟ و از همه مهم تر آنچه كه در تونس، مصر، يمن، بحرين و...
جزو لاينفك قيام ها و انتفاضه ها است روحيه ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي است كه موج
مي زند.
بدون ترديد اين روحيه ناشي و برگرفته از آموزه هاي اسلامي
است زيرا آنچه كه به اعتراف و اقرار آمريكايي ها و صهيونيست ها همواره در جاي جاي منطقه
خاورميانه مانع افزون طلبي و سيطره جويي آنها بوده آموزه هاي اسلام ناب و اصيل
بوده كه امروزه ترجمان آن در جمهوري اسلامي تجلي و تحقق يافته است.
بنابراين اگر علت العلل و جوهره اصلي قيام ها و انتفاضه ها
در منطقه طرد سيطره و سلطه سياست هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي به بركت آموزه هاي اسلام
ناب است دليلي ندارد كه اين اقدام در مرزهاي كشورهاي اسلامي متوقف شود چرا كه
مبارزه با زور و سلطه چپاولگران و زياده خواهان بر گرفته از "فرهنگ
اسلام " ناب است نه جغرافياي اسلام.
2- از جمله آنچه كه باعث شده است تا "بيداري
اسلامي " به مرزهاي كشورهاي اسلامي ختم نشود و به تعبير حكيمانه "آقا " حتي تا قلب اروپا
امتداد يابد اين واقعيت است كه امروزه بر اثر تحولات منطقه و نضج يافتن نهضت عظيم
بيداري اسلامي، بيش از گذشته چهره اصلي و بدون رتوش آمريكا و رژيم صهيونيستي براي
افكارعمومي دنيا بخصوص در مقياس كشورهاي اروپايي بر ملا و عيان شده است.
اكنون جنايات ددمنشانه و مشمئزكننده آل خليفه و آل سعود در
بحرين با چراغ سبز آمريكا و اسرائيل انجام مي گيرد و نقاب دموكراسي خواهي، صلح
طلبي و حقوق بشر از چهره منفور آنها به زير كشيده شده است.
افكارعمومي نه تنها در اروپا بلكه در آمريكا ديگر قادر
نيستند سياست هاي به اصطلاح صلح و حقوق بشري دولت هايشان را به رخ ديگر كشورها
بكشند و حتي آنچه اكنون اتفاق افتاده است تحقير منزلت اجتماعي و سياسي آنهاست چه اينكه
مردم دنيا فهميده اند و به اين باور رسيده اند كه حقوق بشر، صلح، آزادي، دموكراسي
و شعارهايي از اين دست تنها اسم مستعاري براي چپاولگري و غارتگري غرب و آمريكا و
اسرائيل بوده است كه در اقصي نقاط مختلف دنيا، اين سياست پليد و پلشت شان را دنبال
مي كردند.
3- در سياست هاي جاه طلبانه نظام سلطه به سركردگي آمريكا، "اقتصاد
" زيربناست و چون در اثر شرايط منطقه اي وضعيت
اقتصادي آنها نيز لطمه خورده است بنابراين پس لرزه هاي تحولات منطقه اي در حال
نمايان شدن است. از باب نمونه مي توان به افزايش قيمت بنزين در آمريكا اشاره داشت
كه طبق گزارش خبرگزاري فرانسه، درصد قابل توجهي از آمريكايي ها علت افزايش بي
سابقه قيمت بنزين را جنبش ها و قيام هاي مردمي در خاورميانه مي دانند.
اين پس لرزه ها را بايد علاوه كرد بر شرايط نامساعد
اقتصادي در آمريكا و اروپا كه در سه سال گذشته در پي بحران مالي و اقتصادي از پرده
برون افتاده است و كماكان هيچ راهكاري براي آن به صحنه نياورده اند. بطوري كه نشست
هاي گروه 20 نيز بي خاصيت شده و رسانه هاي غربي از آن به عنوان نشستي براي "عكس يادگاري " ياد مي
كنند.
و از آنجايي كه سياست هاي اقتصادي نظام سلطه و كشورهاي
اروپايي دنباله روي آن با سياست هاي فرهنگي و اجتماعي گره خورده است با ضربه خوردن
"اقتصاد
" اين چالش براي عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي نيز بوجود مي آيد و هر چقدر چالش
ها عميق تر و گسترده تر شود روند و فرآيند اعتراضات جدي و دگرگون كننده بيشتر رخ
مي نمايد و افكار عمومي بيشتر در صحنه حضور مي يابند و نتيجه طبيعي همه اين فعل و
انفعالات امتداديافتن بيداري ملت ها فراتر از منطقه خاورميانه عليه سياست هاي
آمريكايي و صهيونيستي است.
4- و بالاخره آنچه قابل اعتناست عدم توانايي و مديريت شرايط خاورميانه و شمال آفريقا از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي است. واقعيت فضاي منطقه حكايت از آن دارد كه آنها در مصادره انقلاب ها و دستبرد به خيزش و خروش مردم در منطقه ناتوان بوده اند و جايگاه و موقعيت آنها با چالش جدي ملت ها و بيداري اسلامي روبرو است و همين مسئله كمك خواهد كرد كه فراتر از منطقه نيز روحيه ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي قد بكشد و حتي تا قلب اروپا رسوخ يابد و همه اينها در گرو قدرت نرم و خيره كننده و معجزه آساي اسلام اصيل و ناب است كه به تعبير روزنامه استراليايي سيدني مرنينگ هرالد، "اسلام از مرزهاي جغرافيايي عبور مي كند، مكتب هاي سياسي و رژيم ها را پشت مي گذارد و كشورهاي گوناگون شاهد تحرك سياسي و رشد پاينده اسلام خواهند بود " و اينك تحولات منطقه و بيداري اسلامي نشانه و نمادي غيرقابل انكار از درنورديدن مرزها حتي تا قلب اروپاست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com