علی
قزانی - مدیر ارکسترهای «نوای شهر آشوب» - در اینباره گفت: ارکستر زهی
بزرگسالان نوای شهر آشوب به سرپرستی و رهبری تنگیز شاولو خاشویلی (از کشور
گرجستان)، با هدف شرکت در فستیوالها، جشنوارههای داخلی و خارجی تشکیل شد
که در همین راستا و طی فراخوانی از تمام واجدان شرایط و نوازندگان سازهای
(ویولن، ویولا، ویولنسل، کنترباس) در گروه سنی ۱۷+ دعوت به همکاری کردیم.
او
ادامه داد: «مهلت ثبت نام برای حضور در این ارکستر تا پایان اردیبهشت ۱۳۹۶
است و هنرمندان میتوانند اطلاعات لازم را از طریق راههای ارتباطی مرکز
آموزش موسیقی نوای شهر آشوب کسب کنند.
پروفسور
«تنگیز شاولوخاشویلی» متولد سال ۱۹۴۶ میلادی در تفلیس گرجستان، در سال
۱۹۶۷ میلادی از کالج موسیقی تفلیس در رشته پیانو و تئوری موسیقی
فارغالتحصیل شد و در سال ۱۹۷۲ میلادی در کنسرواتور تفلیس، تحصیل در رشته
آهنگسازی را به پایان رسانده است. او در سال ۱۹۷۷ میلادی دوره آهنگسازی را
در اسپیرانتور با امتیاز عالی گذراند. وی ۳۰ سال بهعنوان استاد موسیقی در
کنسرواتور تفلیس و کالج موسیقی فعالیت داشت و دروس پیانو، تئوری موسیقی،
هارمونی، سلفژ، کنترپوان، آنالیز فرم موسیقی، آهنگسازی، ارکستراسیون و
سازشناسی را تدریس کرد.
معاونت
فرهنگی ارکسترا سمفونی دولتی گرجستان، مدیریت انجمن آهنگسازی گرجستان
(خانه موسیقی)، مدیریت گروه موسیقی در رادیو تلویزیون گرجستان، سردبیری بخش
موسیقی استودیو «کارتولی پیلمی» (فیلم گرجی) برای کودکان، نویسندگی قطعات
علمی در زمینه اپرا، سمفونی و کنسرتهای (پیانو - فلوت - ویلون)، نویسندگی
آثاری برای آواز خوانی، آواز گروهی و سازهای مختلف و موسیقی متن فیلم،
نویسندگی و تالیف مقالاتی در ارتباط با موسیقی معاصر برخی فعالیتهای او
است. همچنین وی در مدت اقامتش در ایران، به تدریس موسیقی در کنسرواتوری
تهران، اجرای برنامههای متنوع همراه با دانشجویان خود در مراکز هنری تهران
از جمله برنامهای برای کمک به زلزلهزدگان بم، رسیتال پیانو در فرهنگسرای
هنر (ارسباران)، آموزش روشهای آهنگسازی و اجرای موسیقی گرجستان و مقایسه
آن با موسیقی ایرانی، تدریس و آموزش دروس تخصصی موسیقی (آهنگسازی، هارمونی،
کنترپوان، فرم، آنالیز و پیانو)، حضور در هیئت ژوری و داوری در اجرای
موسیقی جشنواره موسیقی فجر پرداخته است.
هنرجویان،
هنرمندان و نوازندگان دارای شرایط عضویت در ارکستر زهی بزرگسالان
میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت www.shahrashoobmusic.com مراجعه
کنند یا با شماره تلفن ۸۸۰۸۱۶۳۹ (خط ویژه) تماس بگیرند. پس از ثبت نام
درباره زمان آزمون و مصاحبه حضوری متعاقباً اطلاعرسانی خواهد شد
شب
گذشته ۱۰ اردیبهشت اجرای محمد معتمدی در تالار وحدت برگزار شد و این
خواننده قطعاتی همچون «کویر»، «پرواز» و همچنین قطعاتی به صورت بداهه
پردازی و خیام خوانی اجرا کرد.
این
اجرا که قرار بود ساعت ۱۸ آغاز شود با حدود ۲۰ دقیقه تاخیر برگزار شد و
معتمدی در ابتدای کنسرت خود بیان کرد: خیلی خوشحال هستم که یک بار دیگر در
فرهنگی ترین سالن موسیقی تهران و ایران در مقابل شما نشسته ام و ممنونم از
همه انرژی هایی که در این مدت به ما داده اید.
وی
همچنین با اشاره به زمان اجرا توضیح داد: این اولین بار است که ساعت ۶ عصر
برای اجرای کنسرت می آیم اما چون بسیاری گفتند که شب دیر است این زمان
انتخاب شد.
بعد
از این سخنان معتمدی اجرای خود را با قطعه «کویر» آغاز کرد که این چنین
شروع می شد: «ای چشمان مست تو مینای شراب من/ یاد تو چه می کند با حال خراب
من»
قطعه
دوم این اجرا با تک نوازی های عود امیرمهدی مقدم آغاز شد و با ریتمی آرام و
ملایم توسط سازها ادامه یافت. سازهای موسیقایی در اکثر قطعات با موسیقی
آرامی خواننده را همراهی می کردند و تنها در چند قطعه نوای پرشورتری از
آنها بلند می شد.
از
دیگر قطعات این اجرا که به خیام خوانی اختصاص داشت با تک نوازی عود آغاز
شد و بعد از آن سازهای دیگر نیز به تدریج معتمدی را همراهی کردند.
در بخشی از این قطعه این بیت خوانده می شد که:
«خیام اگر ز باده مستی خوش باش/ با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است/ انگار که نیستی چو هستی خوش باش»
معتمدی
در اواسط این اجرا به حضور سجاد شهباززاده ورزشکار و بازیکن فوتبال اشاره و
بیان کرد: از حضور همه دوستان تشکر می کنم و از حضور افرادی مثل سجاد
شهباززاده که حضورشان در جمع ها فرصتی است که نسل جوان از آنها الگو بگیرد
نیز قدردانی می کنم.
وی
همچنین در این شب قطعه «پرواز» را اجرا کرد که تیتراژ سریال «گشت ویژه»
بود و عنوان کرد که آن را در اجراهایش به شهدا تقدیم می کند.
از
جمله قطعاتی که شب گذشته با استقبال مخاطبان مواجه شد اجرای تیتراژ فیلم
«سیانور» با نام «سوگند» بود که با همراهی عود، پیانو، ویولنسل، کلارینت و
سازهای کوبه ای اجرا شد. معتمدی در ابتدای این قطعه از بهزاد عبدی یاد کرد
که بازسازی این قطعه را بر عهده داشته و به عنوان مهمان نیز در این اجرا
حضور داشت.
امیر
مهدی مقدم نوازنده عود و تنظیم کننده قطعات، مسیح مردیها نوازنده ویولنسل،
احمد محمودیان نوازنده دودوک و کلارینت، داوود اسلفی نوازنده پیانو و
پویان جمشیدی نوازنده سازهای کوبه ای اعضای گروه اجرایی این کنسرت را تشکیل
می دادند.
معتمدی
در این کنسرت قطعه «امید جانم زسفر بازآمد» را اجرا کرد که با نوای
پرشورتر و با ریتمی تندتر و با همراهی ضربه ای سازها همراه شد.
وی
در پایان قطعه بیان کرد: روح همه کسانیکه در هر دوره ای برای موسیقی زحمت
کشیده اند و این نغمه ها را برای ما خلق کردند، شاد باشد. آنها این نغمه ها
را ساده حفظ نکردند و خون جگرها خوردند تا به دست ما سپردند. من برای همه
آنها طلب آمرزش می کنم و یادشان را گرامی می دارم.
قطعه بعدی در این اجرا با این ترجیع بند ادامه یافت و با ریتم والس پیش رفت.
«موی تو قرارم بهم می زند/ چشم تو به مستی رهم میزند
لبهای تو خون در دلم میکند/ یاد تو زخود غافلم میکند»
از
قطعات پایانی این اجرا شعری از سعدی بود که با این ترجیع بند «مشنو ای
دوست که غیر از تو مرا یاری هست» و با تک نوازی تنبور در دستگاه نوا آغاز
شد و معتمدی در ادامه اجرا و بدون فاصله ای شعر «ای ساربان» را آوازخوانی
کرد.
وی
در پایان این اجرا نیز تصنیف «وطنم ایران» را خواند که مردم ایستاده او را
همراهی کردند و بعد از آن به درخواست حضار داخل سالن قطعه «کویر» را
دوباره اجرا کرد.
آواز، میراث فرهنگی ایران است از
ابتدا تا پایان صحبتهایش با احترام از استاد خود نام میبرد و به سپاس
آن دوران که استاد اسماعیل مهرتاش بدون هیچ هزینهای موسیقی و آواز را به
اوآموخت این احساس دین را دارد تا به روش استادش همین راه را ادامه بدهد تا
او نیز نگذارد استعداد موسیقی در جامعه امروز به هدر برود. براستی که از
میان شاگردان بزرگ زنده یاد اسماعیل مهرتاش، محمد منتشری وامدار و ادامه
دهنده سبک آوازی او بوده است و حال امروز در 75 سالگی با نشاط همچون گذشته،
با شور وعلاقه این مسیر را ادامه میدهد. منتشری میگوید:استادمهرتاش هیچ
فرزندی نداشته و من فرزند معنوی ایشان هستم بنابراین این رسالت را در خود
میبینم که حافظ و نگاه دارنده راه او باشم و به دوستداران موسیقی، آواز
تدریس کنم.» او اکنون در چندین آموزشگاه تهران مشغول این کار است. علاوه بر
سبک آوازی او این ضرورت را میبیند که میراث فرهنگی تهران را با زبان
موسیقی فولکلور برای مخاطبانش و همچنین آگاهی نسل امروز روایت کند.
در ادامه شرح حال موسیقی آوازی را از زبان استاد آواز محمد منتشری میخوانید.
با توجه به تجربه و سابقه شما در موسیقی آوازی و آموزش آن در حال حاضر در آموزشگاههای موسیقی، ساز تدریس میکنید یا آواز؟
آواز؛
به هرحال ضرورت خواندن آواز، سازاست و بدون ساز نمیتوان این کاررا انجام
داد و به عقیده من هنرجویان برای آنکه گوش خود را به خواندن و صدا عادت
بدهند باید درهمان ابتدا آواز را با ساز بیاموزند و قطعاً نداشتن تبحردر
نوازندگی بیفایده خواهد بود.
با وجود این به نظر شما هنرجویان نسل امروز بیشترازموسیقی آوازی استقبال میکنند یا سازی؟
موسیقی
آوازی کاربسیار دشواری است خصوصاً شیوه و سبک کاری استاد مهرتاش؛ در
موسیقی آوازی ردیفهایی چون کریمی، دوامی و... وجود دارد ولی هیچکدام به
دشواری سبک استادم که من نیز آن را تدریس میکنم نخواهد بود. به این دلیل
که اولاً کسانی که این ردیفها را ضبط کردهاند خودشان آواز خوان نبودند،
بهطورمثال مرحوم کریمی بیشترآگاهی و تجربه درمطلع داشت اما آوازخوان نبود
یا مرحوم دوامی تصنیف خوان بودند.
نکته
دیگر اینکه درگوشههای آوازی تحریرهای بسیاری وجود دارد که علاقهمندان آن
را دنبال میکنند اما چون کاربسیار مشکلی است در میانه راه باز میمانند
اما درآموختن سازاینگونه نیست. نکته دوم اینکه در آواز خواندن داشتن صدای
خوب اولویت دارد و صدا نیز یک استعداد ذاتی است نه اکتسابی؛بنابراین باید
صدایی باشد که بتوانیم آن را پرورش بدهیم.اما همه میتوانند یک ساز را
بیاموزند و چندان نیازی به داشتن استعداد نیست.نکته دیگرآنکه درموسیقی
آوازخواننده با کلام سر و کاردارد بنابراین باید زبان فارسی را بدرستی
بداند و بیان کند. کسانی که با موسیقی آوازی سرو کار دارند براین نظرند
درآواز 60 درصد هنر شعر است و 40 درصد تحریر درحالی که من عقیده دارم 60
درصد تحریراست و 40 درصد شعر. بنابراین یک خواننده برای آنکه بتواند اشعار
شاعرانی چون حافظ، سعدی و... را تجزیه و تحلیل کند میبایستی به شعر و کلام
آگاهی و اشراف بسیاری داشته باشد اما متأسفانه اینگونه نیست؛ این درحالی
است که درساز با کلام سر و کار نداریم و تنها یک نت است که نواخته میشود.
نکته بعدی این است که آموختن آواز بیشتر بهصورت گوشی بوده و هنوز برای آن
نتی نوشته نشده است.
پس با این حساب هنرجویان موسیقی آوازی را از روی نت نمیآموزند.
بله
و بهصورت گوشی بوده است و در سرکلاسها زمانی که کاری را برای آنها
میخوانم آن را ضبط میکنیم و صدای ضبط شده که بهصورت سیدی بوده برای
یادگیری بیشتر در اختیار آنها قرار میگیرد.
یعنی به همان سبک و سیاق استاد مهرتاش صورت میگیرد؟
بله همان شیوه است به عقیده من سبک کاری ایشان بازدهی بالایی داشت.
صداسازی چطور؟
صداسازی
درموسیقی جایگاهی ندارد. همچنین مکتبی بهعنوان تهران و تبریز نیزوجود
ندارد اینها یک شیوه است نه مکتب. بهطورمثال اصفهانی به لهجه خودش
میخواند یا تبریزی و تهرانی.متأسفانه بعد از انقلاب حواشی بسیاری دامان
موسیقی را گرفت و اصل موضوع را کنار گذاشتند و به این حاشیهها پرداختند.
چه کسانی این اسامی را نامگذاری کردند؟
خانه
موسیقی و امثال آن. در موسیقی ما صداسازی معنایی ندارد. فلسفه ردیف یعنی
صداسازی که به موسیقی اروپایی برمیگردد آنها هم به این علت که آنها در
موسیقی ردیف ندارند و شیوه کاریشان با ما متفاوت بوده است.
اما افرادی که در خانه موسیقیاند از شاگردان استادان بزرگ موسیقی هستند و حتماً تفاوت مکتب و سبک را بخوبی میدانند.
بله
اما آنها به اصل مسأله نمیپردازند. چهل سال از انقلاب میگذرد اما آیا
آوازخوانهایی مشاهده میشود که همتراز آواز خوانهای قبل انقلاب باشند؟ خب
مطمئناً خیر، به این علت که آواز با تصنیف تفاوت دارد. آواز مقوله دیگری
است که نیازمند قدرت حنجره، داشتن دانش کامل زبان فارسی، قدرت خلاقیت و
زمان است. ولی در ترانه اینگونه نیست آهنگ را شخص دیگری میسازد و خواننده
هم آن را میخواند
در آموزشگاه تصنیف تدریس میشود یا آواز؟ آیا شاگردان با استعداد و علاقهمندی در موسیقی آوازی به چشم میخورد!
اول
آواز؛ اما بعد از هر آواز که تدریس میشود تا به اتمام برسد تصنیف هم
آموزش میدهیم، البته تعداد علاقهمندان به این هنربسیاراست تنها مشکل
نبودن فضای کاری و عدم حمایت از جوانان و علاقهمندان است. قبل ازانقلاب
اگر کسی بخوبی میخواند جذب رادیو میشد؛ در واقع ضابطه مطرح بود نه رابطه،
اما متأسفانه امروزه داشتن ارتباطات حرف اول را میزند و کسانی که امروزه
خواننده شدهاند به نوعی مداح هستند، یا پدرشان مداح بوده یا به صورت
رابطهای وارد این عرصه شدهاند، غیراز زنده یاد ایرج بسطامی و به عقیده من
مابقی افرادی که بعد انقلاب به عرصه موسیقی خصوصاً موسیقی آوازی وارد
شدهاند کپی ازدیگران هستند و بارها اعلام کردهام تقلید و کپی درهنر
جایگاهی ندارد مگر چند نفر میتوانند به مانند آقایانی چون ایرج، شجریان یا
شهرام ناظری بخوانند؟!
استادانی که نام بردید بعداز انقلاب نیز فعالیت داشتند!
بله اما به نظر من بعضی از این دوستان کارهای امروزشان قابل مقایسه با اوایل انقلاب نیست و این اتفاق خوبی نخواهد بود.
پس شما هم قبول دارید تعدادی از استادان موسیقی آوازی برای بهروز شدن با جامعه و دنیا مسیر را به اشتباه طی کردهاند؟
بله
به روز بودن و نوآوری باید از روی منطق باشد.هرآنچه علاقهمند باشیم
بخوانیم نوآوری نیست بلکه در این نوآوری باید یک تعداد ازاستادان بهروی آن
صحه بگذارند.
خوب این اشتباه از خود استادان بوده چگونه صحه بگذارند؟
عذر
بدتر از گناه. به قول معروف هرچه بگندد نمکش میزنند وای بهروزی که بگندد
نمک. استادان موسیقی باید در اوج هنر خود از موسیقی کنارهگیری کرده و به
گذشتههای خود افتخار کنند.به عقیده من صدا نیز مشمول زمان میشود باید
درهمان اوج و شهرت از هنر خود خداحافظی کنند خود من نیز به شخصه اگر احساس
کنم روزی صدایم افت کرده است بهترین قاضی خود هستم و دیگر نمیخوانم.
البته نواختن سازهم به همین صورت است و به مرور زمان و بالارفتن سن
انگشتان دست دچار لرزش میشود.
یعنی خواندن آواز تاریخ مصرف دارد؟
بله،
آواز و تحریربا حجم صدای بالا خوانده میشود اما در تصنیف با صدای پایین
میخوانیم و مشکلی نیست بنابراین وقتی سن بالا میرود حنجره ضعیف
میشود.بهطور مثال آوازی که 30 سال پیش خوانده شده است با صدایی که امروز
میشنویم بسیارمتفاوت است.
تعدادی
ازهمین هنرمندان موسیقی آوازی با فضای امروز موسیقی درحرکت هستند و براین
نظرند شاید نسل امروز دیگر به کارهای گذشته علاقه چندانی ندارند.
هنرموسیقی
و بخصوص آواز میراث فرهنگی و شناسنامه کشور ما است و از زمان ساسانیان به
ارث بردهایم وهیچکس حق ندارد راجع به آن اینگونه اندیشه داشته باشد. نسل
جدید موسیقی آوازی آثارخوبی گوش ندادهاند که اینگونه تصور میکنند و مقصر
اصلی آن رادیو و تلویزیون است و اگر به همان روش پیش از انقلاب صدای
استادان پخش میشد امروز میتوانستیم حرفی برای گفتن داشته باشیم اما آن
صداها حذف شد وآوازهای یکبارمصرف خودشان را روی آنتن گذاشتند. اگر آوازاین
است عطایش را به لقایش میبخشیم. یقین بدانید اینگونه آثار بزودی از بین
میرود و ماندگار نخواهد بود. به مانند موسیقی تلفیقی که این روزها مد شده
است؛ مگر ما میتوانیم موسیقیمان را مانند اروپاییها با یکدیگرتلفیق
کنیم! موسیقی که درحال حاضر با عنوان پاپ به خورد جوانان میدهند موسیقی
پاپ نیست. موسیقی پاپ ما موسیقی محلی کشورمان چون گیلکی، شیرازی، آذری و...
یا بیات تهران است. این موسیقی که برای سیاهپوستان، هندوستانیها،
افغانستانیها است بدون شناسنامه و هویت است و به نظر من 80 میلیون
نفرجمعیت ایران نیز میتوانند آن را بخوانند مگر اینکه لال باشند. کاری که
همه انجام میدهند هنر نیست.
اما
براین نظرم که به غیر از رادیو و تلویزیون، استادان موسیقی نیز در ادامه
ندادن این مسیر بسیار مؤثر بودند. به هرحال این استادان میتوانستند کنسرت
برگزار کنند اما ترجیح دادند گوشهنشین باشند تا فعالیتی داشته باشند؟
به
این دلیل است که مسئولان از ما هیچ حمایتی نمیکنند و سالنی برای کنسرت در
اختیارمان قرار نمیدهند. من نمیتوانم شبی 40 میلیون پول اجاره سالن
بدهم.
خب نهاد صنفی چون خانه موسیقی میتواند این حمایتها را داشته باشد.
اما
این حمایتها صورت نمیگیرد.فرهنگ شریف از جمله هنرمندانی بود که بیمه
نبود و نشد. در دنیا فقط یک فرهنگ شریف، جلیل شهناز، حسین تهرانی هستند و
به عقیده من این استادان به مانند کتابهای خطی یک نسخهای هستند.
چرا شما کاری برای موسیقی انجام نمیدهید بهطور مثال کنسرت برگزار کنید.
من
با مسئولان فرهنگی دراین باره صحبت کردم اما به نتیجهای نرسیدم حتی
بسیاری ازدوستان تقاضا دارند کنسرت برگزار کنم من هم گفتم به ما سالن بدهید
پولش را هم بعداً واریز میکنیم اما وقتی همان ابتدا به ساکن مبلغ را
میخواهند از کجا تهیه کنم؟ بنابراین یا باید در جمع این دوستان بود یا
اینکه همینآش وهمین کاسه است. درآخرباید بگویم وابسته به هیچ ارگانی
نیستم وفقط برای خودم کار میکنم و از این وضعیت هم رضایتمندم.
اشارهای داشتید به تاریخ مصرف خوانندهها، با وجود این تفکر آیا امروز زمان و فرصتی برای خواندن شما هم هست؟
من میخوانم و هرسال یک آلبوم منتشر کردهام.
بیشتراین آثارموسیقی فولک تهران بوده تا آواز؛ کارهایی که در بازار موسیقی طرفداران بیشتری دارد.
خیر.
آواز هم میخوانم مانند آلبوم «ردیفهای آوازی» که چندی پیش منتشرشد.البته
یک علت آن هم شرکتهای موسیقی هستند. این شرکتها برموسیقی سرمایهگذاری
میکنند که برای آنها درآمدزا باشد و بیشتراصرار به آثار تصنیفی دارند تا
موسیقی آوازی؛ به این سبب که آنقدر مردم ما آلبومهای بیمصرف گوش دادهاند
ذهنیتشان خراب شده است و براین خیال هستند که همه آلبومها به همین صورت
است بنابراین تا بخواهید ثابت کنی زمان لازم است، البته وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی نیزدر اینباره مقصر است وهرکار بیمصرفی از سوی این نهاد
مجوز دریافت میکند.نه خانه موسیقی و نه وزارت ارشاد هیچ کدام کارشان را
بدرستی انجام ندادهاند تا حداقل دلمان به آن خوش باشد.
درانتشار یک کار خوب شرکتهای پخش آثار مقصر هستند یا آهنگسازان؟
در
بیش از 30 سالی که از انقلاب گذشت تنها سه آهنگساز خوب بودند که به آنها
امید بسته بودیم که آن هم در برههای از زمان قطع شد. زنده یاد محمدرضا
لطفی، پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده. این دوستان تعدادی کار اوایل انقلاب
ساختند و به یکباره دیگر این کارها تکرار نشد. حال به نظر شما دراین مدت
آیا موسیقی وآهنگی ساخته شده است که مردم زمزمه کنند؟
اگرهمه
این دوستان آنگونه که من کار میکنم فعالیت کنند موفق خواهند بود و اگر
هماکنون با این عزیزان تماس بگیریم شروع به ناله میکنند ولی من میگویم
اگردرشرایط موجود کاری برای موسیقی کشورت انجام دادید جای تشکر دارد اگر
همه چیزسرجای خود باشد که همه کارمیکنند.من به شخصه در ابتدای کارهدفم
ادامه دادن راه استادم بود و در درجه دوم کشورم و هیچ منتی هم برسردیگران
ندارم.
اتفاقاً
کارشما جای تحسین دارد به هر حال شاید بسیاری از نسل امروز استاد مهرتاش
را نشناسند چه برسد سبک کاری ایشان را اما شما وامدار و ادامه دهنده راه
ایشان هستید.
استاد
مهرتاش ارزش این کار را داشته است. زمانی که من در محضر ایشان بودم
کلاسهای رایگان برگزار میکرد و شهریه نمیگرفت. بنابراین 90 درصد کسانی
که آواز میخوانند به نوعی میگویند شاگرد استاد مهرتاش هستند.به هرحال
کلاس استاد رایگان بود و همه شرکت میکردند.خود من به شخصه با شهامت
میگویم اگرآن دوران یک تومان از من شهریه میخواستند این پول را نداشتم و
خود استاد براین نظر بودند اگر این کار انجام نمیگرفت یک استعدادی هدر
میرفت.
شما چطور! اگر کسی بضاعت مالی نداشته باشد بهصورت رایگان او را میپذیرید؟
بله.
منتها این سخن را به کسی نخواهم گفت. وقتی میبینم که هنرجو با استعداد و
عشق و علاقه این کار را دنبال میکند به جرم اینکه دستش تنگ است نباید
ازهنر محروم شود؛ درصورتی که این کار وظیفه دولت بوده و باید یک فضایی را
در اختیار ما قرار میدادند تا علاقهمندان آموزش ببینند.حتی حاضرم فراخوان
بدهم و هفتهای یک روز به صورت رایگان تدریس کنم.
فضاهای آموزش موسیقی را در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
تعداد
استادان موسیقی آوازی انگشت شماراست.درحال حاضر 500 آموزشگاه موسیقی در
تهران دایراست اما سه معلم با تجربه هم وجود ندارد. آقای شهیدی که
براثرکهولت سن توانایی انجام این کاررا ندارند، آقای شجریان دوران بیماری
را میگذرانند. آقای ایرج هم که براین نظرند من معلم آوازنیستم آوازخوانم
دیگرچه کسی میتـواند به موسیقی آوازی ما کمک کند؟
دیگر معلمهایی که این کار را برعهده دارند همان تکرار سبک گذشتگان است و تقریباً نوآوری به چشم نمیخورد؟
تقلید
در هنر هیچ جایگاهی ندارد. سبک برای خوانندهای است که آن را خلق کرده
بنابراین کسانی که سبک کاری را تقلید میکنند باید خودشان باشند و شبیه کسی
نخوانند.
شما چه تغییراتی در سبک استاد مهرتاش ایجاد کردید؟
من
راه استادم را ادامه میدهم اما شبیه کسی نمیخوانم البته همانطور که
میدانید استاد مهرتاش آوازخوان نبودند و بیشترسازمی نواختند و تنها کسی که
دراین سبک کاری فعالیت میکند من هستم و شاگردانم نیز همین سبک را
میخوانند البته هنرجویانم این سؤال را دارند ما نیز از روی سبک کاری شما
تقلید میکنیم اما من به آنها میگویم استاد مهرتاش شاگردان بسیاری داشت که
در محضر ایشان تلمذ میکردیم اما وقتی روش کاررا یاد گرفتیم هر کدام یک
سبک را خلق کردیم.
اما نسل امروز چندان آگاهی از این نوآوریها ندارند؟
اشتباه
است باید وجود داشته باشد و اگر این گونه نباشد مسیر درست را انتخاب
نکردهاند. نسل امروز میبایستی درآشفته بازار این روزهای موسیقی به هنرخود
عشق بورزد. آقای احمد پژمان دریک مصاحبه تلویزیونی اشاره داشتند موسیقی
اروپایی را بخوبی میشناسم با موسیقی ایرانی نیزآشنا هستم اما به نظرم
بهترین موسیقی دنیا موسیقی ایرانی است حال اگرموسیقی ما جهانی نشده است
ایراد به موسیقیدانان است نه موسیقی؛ آنها توان این را ندارند که موسیقی را
به مانند شعرجهانی کنند و اگربه همان روش قبل ازانقلاب پیش میرفتیم
بیتردید امروز موسیقی ما نیزجهانی شده بود.
در 38 سال بعد انقلاب برخی افراد ناکارآمد و نابلد به این معرکه آمدند وحال باید شاهد این آشفته بازار باشیم.
موسیقی
گذشتگان هیچگاه ازبین نمیرود وبه مانند آتش زیرخاکستر است. درواقع
ازدوران ساسانیان موسیقی ما درفراز و فرودهای بسیاری بوده اما این هنرچون
اشعار حافظ و سعدی و... برای تمامی دوران همچنان مانا ماند. اکثریت شاعران
قدیمی ما به موسیقی اشراف دارند و در اشعارخوب از گوشههای موسیقی نام
بردهاند به مانند غزلی از مولانا.
چگونه درمراسم مذهبی و تعزیه وارد شد؟
هرزمان
موسیقی تحریم شد بهترین صداها یا تعزیه خوان شدند یا روضه خوان و مداح؛
البته این کاربه نوعی سبب حفظ موسیقی بود.ناگفته نماند ردپای موسیقی مذهبی
به سبب جبر زمان درردیفهای موسیقی آوازی ما وجود دارد مانند ردیف
حسینی.متأسفانه امروزه مداحان ما نه برشعرتسلط دارند و نه صدا تا جایگاهی
در رادیو داشته باشند.
به نظر شما سبک موسیقی آوازی گذشته نسبت به امروز چه تغییراتی داشته است؟
تنها
شیوه خواندن تغییریافته است.درآن دوران دستگاههای ارتباط جمعی،
تقویتکننده صدا و آمپلی فایر وجود نداشت و برای اجرای کنسرت چون میکروفون
وجود نداشت میبایستی با صدای بلند می خواندیم اما در حال حاضرآوازخواندن
جایگاهی ندارد.
استاد
چند سالیست درآستانه نوروز آثار نوروزانه منتشر میکنید در سال جدید نیز
بنابراین بود آلبوم«خاطرهها» با همین مضمون انتشار یابد در خصوص این کار
کمی توضیح میفرمایید و اینکه با وجود صدا و سبک زیبای موسیقی آوازی شما چه
اصراری براین دارید که بیشتر بر موسیقی فولک تهران و سبک بیات تهران کار
کنید.
این کاربزودی ازسوی انتشارات باربد منتشر می شود و منتظر مجوز اشعار آن از سوی ارشاد هستیم.
آلبوم
«خاطرهها» خاطرات حدود30 سال گذشته را روایت میکند. اما در مورد اینکه
چرا اصرار به اجرای این نوع سبک آوازی دارم باید بگویم بخشی ازموسیقی آوازی
ما به آواز بیات تهران اختصاص دارد. من متولد شمال کشور هستم اما چون 50
سال جنوب شهر تهران زندگی کردهام بخوبی این آواز را میخوانم. البته این
سبک آوازی ساخته و پرداخته استاد مهرتاش بوده که پیش از انقلاب بارها این
آثار را در رادیو و تلویزیون خواندهام و بعد از آن تصمیم گرفتم این کارها
را بهصورت مجزا و با سبک جدید بخوانم که در حال حاضر 4 آلبوم از این آثار
منتشر شده است.
این علاقهمندی به سبب پیشینه کاری در تئاتر بوده است؟
من فولکلورهای تهران را از ردیفهای آوازی بیشتر دوست دارم و به نظر من نشاط و شادی آوراست. ا
آیا امکان دارد این کارها بهصورت اپرا هم اجرا شود؟
بله
و دراین باره چنین تصمیمی هم داشتیم منتهای مطلب امکانات آن وجود ندارد
البته این کارها بارها با صدای خودم در جامعه باربد پخش شد و تقریباً اغلب
آنها را بازی کردهام و پیش از من نیز آقای عبدالوهاب شهیدی این کارها را
اجرا کردهاند.اپرا هنر بسیار زیبایی است اما کدام ارگان از ما حمایت خواهد
کرد؟
اشاره
کردید موسیقی فولکلور تهران بیانکننده فرهنگ تهران است اما متأسفانه
آثاری اینگونه از شما و زنده یاد مرتضی احمدی از رادیو و تلویزیون پخش
نمیشود.
بله. کارهای من از برنامه تلویزیونی پخش شد، اما متأسفانه کارهای مرحوم احمدی هیچ گاه روی آنتن نرفت.
آثار شما هم در برنامههایی که دعوت داشتید پخش شده اما هیچ گاه بهصورت آثار مناسبتی یا اختصاصی از رادیو یا تلویزیون پخش نشد.
این
کم لطفی رسانه ملی است.البته کارهای من با مرحوم مرتضی احمدی متفاوت بود؛
من یک آواز خوان هستم و یک قسمت از کارم موسیقی فولک تهران است منتها آثار
آقای احمدی اینگونه نیست ومیتوان گفت موسیقی روحوضی است.
در خصوص آموزش از روی نت توضیح میفرمایید به هر حال امروزه آموزشهای دیگری هم وارد شده است.
آواز
باید بهصورت سینه به سینه باشد و نمیتوان از روی نت آن را آموخت.باید در
حضور استاد خواند تا ایرادهای آن برطرف شود آن دوران ضبط وجود نداشت و ما
از طریق گوشی این کارها را میآموختیم و استاد مهرتاش همیشه تأکید داشتند
ضبط کردن تنها رفع مسئولیت است باید تأمل کنید تا بیاموزید. با دوستان
زیادی آن دوران همدوره بودیم اما امروز افسوس میخورند که چرا نتوانستهاند
جایگاهی در هنر موسیقی داشته باشند.
چطور
شد سبک استاد مهرتاش را انتخاب کردید؟ پدر شما نیز از خوانندگان آن دوره
بودند و پیشتر سبک هنرمندانی چون طاهرزاده، تاج اصفهانی و..به گوش شما
میرسید اما با وجود این سبک آوازی خود را استاد مهرتاش انتخاب کردید.
سبک
کاری استادم برای من بسیار جذاب بود. در آن دوران سبکهای آوازی چون
نورعلی خان برومند، کریمی و دوامی بود اما این استادان روی ردیف کار
نمیکردند و تنها چهارتا آواز بود.من به دنبال معلمی بودم که ردیف آوازی را
بخوبی بداند و همچنین شناخته شده باشد.استاد مهرتاش شاگردان بسیاری داشتند
که خوانندههای خوبی در عرصه موسیقی هستند البته مهمترین اصل این بود که
در شرایط وضعیت مالی من ایشان بهصورت رایگان تدریس میکردند و این امر در
آن دوران نسبت به شرایط زندگی من بسیار اهمیت داشت.
شما هم این راه را ادامه میدهید.
بله
البته بهتراست بیان نکنم. من معتقدم در این آشفته بازارموسیقی بهتر است
جوانان را جذب کنیم. به هر حال اگر او خواننده خوبی نشود یک شنونده یا
نوازنده خوب خواهد بود.
چرا نوازندگی ساز را از استاد نیاموختید؟
در
دورانی که ما آموزش آواز میآموختیم نیاز به ساززدن نبود البته ساز زدن هم
در تخصص من نیست در حدی که بتوانم هنرجویان را هدایت کنم.
اما شما پیشتر گفتید هر کسی میخواهد آواز تدریس کند باید سازهم بنوازد؟
بعد
از انتخاب آقای مهدی کلهر به ریاست موسیقی رادیو از ما دعوت به کار شد.
بعد از رادیو آقای کلهر از ما خواستند که به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی برویم
و در آنجا تأکید داشتند اگر کسی میخواهد آواز کار کند باید ساز هم
بنوازد.بنابراین یک مقدار با استاد کار کردیم و یک مقدار هم تلاش خودم بود.
آشنا بودن به نواختن یک ساز خیلی خوب است به شرط آنکه به آواز خواندن
لطمهای نزند.
چرا با ارکستر همکاری نمیکنید؟
اتفاقا
آقای شهبازیان از دوستان قدیمی من هستند اما برای حضور در ارکستر ما در
جایگاهی نیستیم که التماس کنیم باید از ما دعوت شود. حدود 40- 50 تا
ازآثارم با اشعاری از رهی معیری، نواب صفا، حافظ، سعدی و..وجود دارد که تا
به امروز به خاطر هزینه بالای آن نتوانستهام منتشر کنم. این آثار نیز جزئی
ازمیراث فرهنگی ما هستند و تنها ساختمانها نمیتوانند میراث فرهنگی ما
باشند.
محتوای شعر چقدر برای شما دارای اهمیت است؟
بسیار
زیاد. یکی از خصوصیات مکتب ما شعر است باید اشعار بدرستی بیان شود. اما
متأسفانه اوضاع شعر امروز بسیار آشفته است. وقتی کسی محتوای شعر را از
موسیقی آوازی متوجه نشود چه نیازی دارد این نوع موسیقی را گوش بدهد،
بهتراست موسیقی بیکلام گوش کند. شعر حرف اول آواز را میزند.
اوضاع بازار موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این چند سال اخیر آلبوم خوبی منتشر نشده است.
«خیام» آخر خرداد به صحنه میرود/ اجرای مجدد اپرای «عاشورا»