شکوه حاجی نصرالله در ارزیابی ادبیات کودک و نوجوان از دهه ۶۰ تا کنون، آن را ادبیاتی توصیف کرد که از باید و نبایدهای ایدئولوژیک به سمت ادبیات لذتبخشی که به خلاقیت میاندیشد در حال حرکت است، اگرچه هنوز با مشکلات عدیده مواجه است و تکلیف خود را در دنیایی که حذف فاصله بین کودک و بزرگسال را تجربه میکند، نمیداند.
ارش بولتن نیوز، به گزاین عضو شورای کتاب کودک اظهار کرد: سیر تحولات ادبیات کودک و نوجوان ما به گونهای است که اگرچه از اواخر دهه ۷۰ تا ۱۳۹۵ رو به رشد دارد اما با رویکرد آسیبشناسانه، همچنان نگاه سنتی به مخاطب و ناآشنایی پدیدآورندگان با کودک و نوجوان امروز مانعی در برابر آن است.
او تاکید کرد: در دهه ۷۰ علاوه بر شورای کتاب کودک و کتابخانههای کانون پرورش کودکان و نوجوانان و ... که در حوزه ترویج کتابخوانی فعال بودند سازمانهایی چون موسسه پژوهشی کودکان دنیا، موسسه مادران امروز، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان تاسیس شدند. حضور این نهادها در رشد ادبیات کودک تاثیر بسزایی داشت. در آخر دهه ۷۰ بخش اعظم نویسندگان کودک و نوجوان از رویکرد ایدئولوژیک جدا شدند و نمود آن تاسیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در سال ۱۳۷۷ است. در این زمان نگاه دوقطبی سیاه و سفید دهههای ۵۰ و ۶۰ به سمت نگاهی خاکستریتر گرایش پیدا کرد و ادبیات کودک اگرچه جنبه آموزشی داشت اما به لذتبخش بودن آثار توجه داشت.
حاجی نصرالله تاکید کرد: ادبیات کودک در دهه ۸۰ هم به سمت عاری شدن از مفهوم خوب و بد گرایش یافت و در بیشتر آثار این تلاش دیده شد که میکوشند فارغ از هر ایدئولوژی با کودکان همراه شوند. در این دهه ادبیات کودک همچنان جنبههای آموزشی همراه لذتبخش بودن را یدک میکشید اما به تولد کودک خلاق میاندیشید. همچنین در این دهه نظریهپردازی و رویکرد ادبی در ادبیات کودک فعال شد. رشته دانشگاهی ادبیات کودک برای نخستینبار در دانشگاه شیراز آغاز شد و مرکز مطالعات ادبیات کودک شیراز فعال شد. تعاریف زیباییشناسانه بر ادبیات کودک و نوجوان پرتو افکند. در شرایطی که دهههای گذشته به دنبال پرداختن به آسیبهای اجتماعی بود، در این دهه شاهد بودیم که ادبیات تلاش کرد آثاری تولید کند که به تصویر و کیفیت اثر تاکید میشد.
این پژوهشگر تصریح کرد: در دهه ۸۰ شاهد شکلگیری ادبیاتی بودیم که کودک در آن نقش فعال داشت. ادبیات کودک و نوجوان در دهه ۸۰ نیز تلاش کرد که مخاطب خود را در نظر بگیرد. به عبارت دیگر ارزیابی ادبیات به دست خوانندگان بسیار مهم شد. هر چند که هنوز نویسنده و اثر در جایگاهی برتر قرار داشتند. در حالیکه در همین زمان ادبیات کودک و نوجوان در دنیا از توجه به یک متن و یک زاویه دید به سمت درک اثر از چند زاویه دید یا زاویه دیدی نامتعارف و غیرمنتظره گرایش پیدا کرده است. البته در دهه ۸۰ نیز رگههایی از چنین تلاشهایی در ادبیات کودک ایران به چشم خورد؛ هر چند که هنوز فاصله بسیاری با این تفکر دارد.
شکوه حاجی نصرالله یادآور شد: از اواخر دهه ۸۰ تا ۱۳۹۵ کتابهای شعر و داستان کودکان به برچسبی تحت عنوان پرورش خلاقیت، پرورش کودک نوآور، یادگیری بر اساس هوش عاطفی و ... مزین میشوند و در پایان برخی از کتابها پرسشهایی طرح میشود برای پاسخگویی کودک و شوق و شعف بزرگسال قیم کودک. مشاهده میشود که ادبیات کودک هر چند میکوشد از آموزش بگریزد اما گریزی نیست. این کتابها بارها و بارها تجدید چاپ میشوند و خردسالان بسیار از آنها استقبال میکنند. زیرا کودکان خردسال که بیش از دیگر گروههای کودک برنامههای صدا و سیما را میبینند ذائقهشان اینچنین رشد یافته است.
او افزود: در دهه ۸۰ شاهد نگاهی تازه و نسبتا متفاوت به موضوع جنگ هستیم. از آن جمله کتاب «پل معلق» اثر بایرامی که به رد نگاه ایدئولوژیک خود در دیگر آثارش با موضوع جنگ میپردازد. در کتاب «جنگ که تمام شد، بیدارم کن» نوشته عباس جهانگیریان تاثیر مصائب جنگ بر خانوادهای جنگزده و آواره در بستری عاشقانه و متاثر از وقایع جامعه روایت شده است. در کتاب «سه گلدان» احمدرضا احمدی برداشتی سوررئال از جنگ تصویر میشود. در این دوره همچنان نقش زنان در جامعه به عنوان زن امروزی یعنی شخصیتی مستقل که در فعالیتهای اجتماعی حضور دارد و در خانواده جایگاه ویژهای دارد، نادیده گرفته شد. همچنین در این دوره همچنان اقلیتهای مذهبی، قومی، زبانی، کودکان با نیازهای ویژه و کودکان کار و فقر در ادبیات کودکان حضور نداشتند.
این محقق با تاکید بر اینکه در این دوره همچنان خط قرمزهای تعریفشده از سوی سیستم اجتماعی چه از نظر قانون و عرف توسط نویسندگان کودک و نوجوان رعایت شد و نویسندههای اندکی را میتوانیم پیدا کنیم که از خط قرمزی عبور کرده باشند گفت: امروز هویت به یک مسئولیت دشوار فردی تبدیل شده است. در چنین وضعیتی امکان بازسازی مفهوم هویت بر انسانیت انسانها و رابطه انسان با طبیعت معطوف شده و حق انسان متمایز بودن، توجیه شده و رسمیت یافته است. در این میان هنر و ادبیات به معنای بسیار گسترده آن، به صورت منابع اصلی بازسازی هویت درآمدهاند. اما متاسفانه ادبیات کودک و نوجوان در دهه ۸۰ نتوانست پاسخگوی این بحران هویت باشد. بحرانی که در ادبیات و هنر به دنبال نشانههایی از مکان بدون مرز، زمان فاقد تاریخ، و همزیستی فرهنگها در کنار هم است. اما در سالهای اخیر دهه ۹۰ توجههایی در این زمینه دیده میشود.
این عضو شورای کتاب کودک یادآور شد: اگر چه ادبیات کودک در دهه ۸۰ جریانی رو به رشد بود و در این سالهای دهه ۹۰ هم ادامه یافته است، اگرچه ترویج کتابخوانی میان کودکان نسبت به دهههای گذشته اهمیت بیشتری یافت، اگر چه توجه طبقه متوسط به خرید کتاب برای کودک و همچنین رشد تکنولوژی در صنعت چاپ، بازاریابی و پخش کتاب موجب شد کتاب کودک به عنوان کالا مطرح و سرمایه گذاری برای تولید آن تشویق شود، اما با رویکرد آسیبشناسانه، همچنان نگاه سنتی به مخاطب و ناآشنایی پدیدآورندگان با کودک و نوجوان امروز مانعی در برابر آن است. مخاطبی که با ماهواره و اینترنت و شبکههای اجتماعی به جهان پیچیده امروزی دسترسی دارد. جهانی که حذف فاصله میان کودک و بزرگسال را تجربه میکند. جهانی که از دوران اطلاعات میگذرد و پایههای جهان مفهومی را برپا میدارد. اما در ایران ما در وضعیت سرگیجهآوری در دنیای اطلاعات غوطه میخوریم. یعنی در این شرایط بیشتر آثار تالیفی منتشرشده برای کودکان و نوجوانان ایرانی در الگوهای آندرسنی (مربوط به دوره گذار جهان کشاورزی به جهان صنعتی) دست و پا میزنند.
او درباره راهکارهای خروج از این وضعیت گفت: به نظر می رسد راهکارهای بنیادی میتواند موانع رشد ادبیات کودک ایران را کنار بزند. ادبیات کودک و نوجوان ایران تا زمانی که سیستم آموزش و پرورش بر بستر رفتارنگر و به دور از رویکرد انساننگر، کودک واقعی را استحاله و به کودک ساختگی تبدیل میکند، نمیتواند رشد کند. لازم است تا تعیین پایههای تغییرات بنیادی در نظام آموزش و پرورش، مدارسی تاسیس شوند که بر اساس رویکردهای گوناگونی از جمله انساننگر اداره شوند. در سیستم انساننگر آزادی انسان از جمله کودک محترم است.
این پژوهشگر تاکید کرد: ادبیات کودک و نوجوان ایران تا زمانی که به دنبال مخاطب خاص است، ماهیت آموزشی دارد. این ادبیات تحت سلطه بزرگسالان قرار دارد و کودک را به سوی قالبهای تعریفشده در هر نظام و سیستمی سوق میدهد. هنگام خلق اثر به مخاطب نیاندیشد و مخاطب اثر بعد از تولید آن توسط ناشر، بررس و منتقد کتاب کودک و کتابداران آشنا به ادبیات کودکان تعیین شود. به سخنی دیگر خالق اثر نیست که مخاطب را انتخاب میکند بلکه مخاطب است که اثر را انتخاب میکند. لازم است مخاطب اثر بعد از تالیف آن توسط، ناشر، بررس و منتقد کتاب کودک و کتابداران آشنا به ادبیات کودکان تعیین شود.
شکوه حاجی نصرالله تصریح کرد: ادبیات کودک لازم است پوست بیندازد و چهره دیگری از خود به کودکان نشان دهد که واقعیتر و ملموستر و صمیمیتر باشد و از شعار و پند و اندرز و باید و نبایدها به دور باشد و در این مسیر بیش از هر عنصری لازم است بر ادبیت استوار باشد. تا زمانی که نویسنده ادبیات کودک و نوجوان پوستهای را که در سراسر زندگی از کودکی تا امروز بر اساس رویکرد رفتارنگری برایش بافته شده، سوراخ نکند و به تدریج از آن رها نشوند، رشد نمیکند. این پوسته برای نویسنده رسالتی قائل است، رسالتی که مانع رشد و پرورش خلاق کودک میشود.