حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 2 فروردین به آیه 15 سوره علق پرداخته شده و در آن آمده است:
حدیث1) از امام سجاد ع دعایی در خصوص فاصله بین نافلههای روز جمعه آمده است؛ فرازی از آن بدین صورت است: خدایا! همانا دلم امید به رحمت گستردهات دارد و جانم از شدت عقابت بیمناک است. از تو میخواهم بر محمد و آل او درود فرستی و مرا از مکر خویش ایمن داری و از خشم خویش در عافیت بداری و مرا از اولیای طاعت خود گردانی و با رحمت و مغفرتت بر من تفضل کنی و با فضل گستردهات مرا از ذلیل شدن در برابر بندگانت برتر داری و بر من رحم کنی از اینکه به ناامیدیِ مردودی، و «سَفَعِ» [= سوزانندگی و گرفتاری در] آتش محرومیت، مبتلا شوم.
مصباح المتهجد، ج1، ص348
2) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههای خود فرمودند: ...پس تقوای خدایی را پیشه کنید که شما در مقابل دیدگان اویید و ناصیه [= پیشانی، زمام] تان در دست اوست و تغییر و تحولاتتان در کف قدرت اوست؛ اگر [کاری را] مخفی دارید، بدان علم دارد؛ و اگر آشکار کنید، ثبت و ضبطش میکند...
نهج البلاغه، خطبه183
3) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبههایشان درباره خداوند میفرماید: ...مخلوقات را به خاطر ترس [از تنهایی] نیافریدی و به خاطر اینکه سودی ببردی به کار نگماشتی، به دنبال هر كه باشى از تو پيش نيفتد، و آن را كه بگيرى از چنگ تو بيرون نرود. کسی که عصیانت کند، از سلطنتت نکاهد، و کسی که اطاعتت کند، در مُلکَت چیزی نیافزاید، آن كه از قضا و قدرت خشمناك است قدرت برگرداندن فرمانت را ندارد، و هر كه از امرت روى گرداند از تو بىنياز نمىشود.
هر سرّی به نزد تو عیان است، و هر غيبى در پيشگاهت آشکار است. تو ابدى هستى پس پایانی برايت نيست، و تو منتها هستى از اين رو گريزى از تو نيست، و تو ميعادگاهى كه نجاتى از تو جز به تو نيست. ناصیه [= پیشانی، زمام] هر جنبندهاى در كف تو، و بازگشت هر ذیروحی به سوى توست...
نهج البلاغه، خطبه109
تدبر1️⃣ خداوند به انسان اختیار داده است، پس، این گونه نیست که انسان همواره در مسیر حق حرکت کند؛ بلکه در آیات قبل بیان شد که ممکن است کسی احساس استغنا کند و طغیانگر شود و طغیانش به حدی برسد که بندگان برگزیده خدا را مورد اذیت و آزار قرار دهد و حق را تکذیب و از حق رویگردان شود (علق/6-13). البته قطعا خداوند او را میبیند (علق/14) و بازگشت نهایی او به خدا خواهد بود (علق/8).
در واقع، آن بندگان واقعی خدا او را امر به تقوا خواهند کرد (علق/12)؛ اما اگر او زیر بار حق نرفت و دست از کارهای نادرست خود برنداشت، چنین نیست که او گمان کرده که واقعا از خدا بینیاز باشد (علق/7).
خیر، زمام او قطعا در دست خداست، از ناصیهاش [موهای جلوی سرش] میگیرند و او را با خواری و ذلت روانه جهنم خواهند کرد.
به تعبیر دیگر، میخواهد بفرماید:
چوب خدا صدا نداره، اگه بخوره، دوا نداره!
2️⃣ مقصود از «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ» چیست و چرا چنین تعبیری به کار رفته است؟
الف. ناصیه به معنای موی جلوی پیشانی و «سفع» به معنای «گرفتن با شدت و حدت و به سمتی خاص کشیدن» است؛ آن طغیانگر، در اثر احساس استغنا دچار کبر و غرور شده و در مقابل حق ایستاده، و این آیه میخواهد بفرماید که او را به نحوی تحقیرآمیز و با خواری و ذلت به سوی آتش جهنم میکشانند. (مجمع البيان، ج10، ص783)
ب. ناصیه به معنای خود پیشانی و «سفع» به معنای سیاه و سرخ شدن پوست صورت در اثر حرارت است، یعنی با حرارت جهنم سر و صورتش سوخته و سیاه میگردد. (مجمع البيان، ج10، ص783)
(موید این معنا سخن حضرت زهرا س است که وقتی واقعه هجوم به خانه خود را تعریف میکنند، بعد از اینکه فرمودند درب خانه را به روی من کوبیدند، میفرمایند «وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِي: در حالی که آتش شعله میکشید و صورتم را از شدت حرارت، سیاه میکرد»؛ بحار الأنوار، ج30، ص349)
ج. این تعبیر، کنایه از شدت مغلوب و مقهور بودن وی است، و به بهترین وجه میتواند تسلط کامل عالم ملکوت بر عالم ماده را نشان دهد (تفسير ابن عربي، ج2، ص446)؛
زیرا اگر موهای جلوی سر (یا خودِ «سر») شخصی را محکم بگیرند و به سویی بکشند، او دیگر توان کنترل حرکت خود را نخواهد داشت و امکان هر گونه حرکت به هر طرفی از او سلب میشود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص141)
د. با توجه به اینکه قسمت ناصیه (از پیشانی تا بالای سر) عملا همان محلی است که مغز در پشت آن مخفی شده است چهبسا درصدد است یکی از معجزات علمی قرآن برای آیندگان را نشان دهد؟!
توضیح مطلب این است که با توجه به اینکه مغز مرکز احساسات و ادراکات و توجهات آدمی است ( که این از کشفیات قرون اخیر است)، اگر ناصیه کسی (که مغز در آن قرار گرفته) کاملا در اختیار گرفته شود، در واقع از او سلب اراده شده و او کاملا مقهور و تحت کنترل خواهد بود. (اقتباس از التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص141)
3️⃣ انسان کاملا در کف قدرت خداست؛ اگر دو روزی به او مهلت دادهاند و او طغیان کند، این گونه نیست که تا ابد کار به کار او نداشته باشند: خدا به انسان طغیانگر مهلت میدهد؛ اما اگر دست از کارهای خود برندارد، نهایتا زمام او را به دست گرفته، با خواری و ذلت روانه جهنمش میکند.
4️⃣ در آیات قبل، از ترکتازیِ انسانی طغیانگر در مقابل بندهای هدایت شده در دنیا سخن گفت و در این آیه، از وضعیت نهایی این انسان طغیانگر در آخرت.
پاسخ به یک شبهه
گاه افراد انتظار دارند که اگر خداوند قدرت مطلقه است، پس اولیاءالله، نباید از جانب معاندان مورد آزار و اذیت واقع شوند؛ و بهتَبَع، انتظار دارند که اگر در مسیر خدا حرکت کردند، همواره در مقام ظاهر هم پیروز میدانها باشند؛ و با مشاهده شکست ظاهری، در خداییِ خدا و لزوم بندگیِ او شک میکنند!
اشتباه آنها این است که جایگاه دنیا و آخرت را با هم خلط کردهاند. خدا خداست و قدرت مطلقه است؛ اما در دنیا به انسان اختیار داده و لذا امکان این را قرار داده است که عدهای از دستور او تخطی کنند، تا حدی که برترین اولیاءالله را مورد بدترین آزارها قرار دهند؛ و البته کسی که خود را تحت ولایت خدا قرار داده، در تمام این سختیها و ناملایمات جز زیبایی نمیبیند (حضرت زینب در دربار ابنزیاد فرمود: ما رایت الا الجمیل)
بله، آخرتی هم قطعا هست که با ملاحظه آنجاست که میتوان فهمید که آیا نهایتا اولیاءالله برنده و پیروز شدند یا دشمنان آنها.
5️⃣ خدا چه اندازه مهربان و بردبار است: با چنان معصیتهای شدیدی، نفرمود که حتما او را چنین و چنان میکنیم، بلکه فرمود «اگر از کارش دست برندارد، او را چنین و چنان میکنیم.»
یعنی باب توبه حتی برای چنان انسان پلیدی که برترین بنده خدا (پیامبر اکرم ص) را اذیت کرده بود (جلسه 356، شأن نزول، لینک زیر) نیز باز است.
6️⃣ گویند یکبار ابنمسعود كه جثه اى كوچك و ضعيف داشت، ابلاغ سورهای به مشرکان قریش را برعهده گرفت؛ اما وقتی آن سوره را خواند، ابوجهل برخاست و چنان سيلى به صورت او زد كه گوش او پاره شد، و خون جارى گشت! ابن مسعود گريان به خدمت پيامبر ص آمد، هنگامى كه چشم پيامبر ص بر او افتاد، ناراحت شد، غمگین سر را به زير انداخت.
ناگهان جبرئيل نازل شد در حالى كه خندان و مسرور بود، فرمود: اى جبرئيل چرا می خندى در حالى كه ابن مسعود گريان است؟ عرض كرد به زودى دليل آن را خواهى دانست.
اين ماجرا گذشت، هنگامى كه مسلمانان روز جنگ بدر پيروز شدند، ابن مسعود هم دلش میخواست بهرهای در میان مجاهدان داشته باشد؛ در ميان كشتههاى مشركان گردش مى كرد، چشمش به ابوجهل افتاد، در حالى كه آخرين نفسهاى خود را می كشيد، ابن مسعود روى سينه او قرار گرفت. هنگامى كه چشم ابوجهل به او افتاد، گفت: اى چوپان حقیر! بر جايگاه بلندى قرار گرفته اى! ابن مسعود گفت الاسلام يعلو و لا يعلى عليه: " اسلام برترى مى گيرد و چيزى بر اسلام برترى نخواهد گرفت".
ابو جهل به او گفت به دوستت محمد بگو: در نظر من احدی از او مبغوضتر نبود، چه در زندگیام و چه الان در حال مرگم!
روایت شده که هنگامى كه اين سخن به گوش پيغمبر ص رسيد فرمود: فرعون زمان من، از فرعون موسى بدتر بود، چرا كه او در واپسين لحظات عمر گفت: من ايمان آوردم (یونس/90)، ولى اين طغيانش بيشتر شد!
به هرحال ابنمسعود سرش را جدا كرد اما نمى توانست آن را بلند کند و بیاورد و بناچار از موهای جلوی سرش گرفت و روی زمین میکشید و میآورد.
فخر رازی پس از ذکر این حکایت میگوید: چهبسا خداوند ابنمسعود را ناتوان از حمل آن سر قرار داده بود تا وعده خدا که «لنسفعا بالناصیه» (او را از موی سرش با خواری و ذلت میکشیم) در همین دنیا محقق شود.
(تفسیر کبیر، ج32، ص224- 225؛ تفسير نمونه، ج27، ص170-172)