چرا عدهای در قیامت مبتلا به «نار موصده» (آتشی که دربسته است و دیگر مفری از آن وجود ندارد) میشوند؟ به نظر میرسد حقیقت جهنم، باطن دنیاست و بدین جهت است که قرآن میفرماید که همه ما انسانها حتما وارد جهنم میشویم (وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا؛ مریم/71).
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 21 اسفند به آیه 20 سوره بلد پرداخته شده و در آن آمده است:
عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ
سوره بلد (90) آیه 20
ترجمه
بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته].
نکات ترجمه ای
«مُؤْصَدَةٌ»
این کلمه هم با همزه (ؤ) و هم بدون همزه (و) قرائت شده است (الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص594) و در هر دو صورت، اغلب اهل لغت نیز در اینکه ماده آن «أصد» باشد ویا «وصد» نظر قطعی ندادهاند، بلکه توضیح دادهاند که در هر دو صورت، اصل این ماده به معنای اشتمال و فراگیریای است که کاملا بر شیء مورد نظر احاطه دارد و روی آن را میپوشاند و لذا به معنای «سرپوش»ی که کاملا روی چیزی قرار بگیرد و در آن را محکم کند نیز به کار رفته است (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص110 و ج6، ص117؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص872) و در همین راستا برخی اصل این ماده را به معنای «انضمام چیزی به چیز دیگر به نحوی که کاملا بر آن منطبق شود» دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص121) ؛ لذا اغلب اهل لغت و نیز مفسران «موصده» را معادل «مطبقه» دانستهاند. (ابنعباس و مجاهد، به نقل مجمعالبیان، ج10، ص751؛ المیزان، ج20، ص294) و برخی چنین توضیح دادهاند که مقصود از این آیه آتشی است که درب [=درپوش]هایش بر روی آن چنان محکم شده که نه راه خروجی برای آنها باقی نمیماند و نه نسیم ورحمتی از بیرون بدانها میرسد (مقاتل، به نقل مجمعالبیان، ج10، ص751)
این کلمه بدین صورت یکبار دیگر هم در قرآن کریم به کار رفته است (إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَة؛ همزه/8) و از این ماده کلمه «وصید» هم در قرآن کریم به کار رفته که بمعنای «درگاه منزل» میباشد (کتاب العین، ج7، ص145؛ المحیط فی اللغة، ج8، ص171) ظاهرا از این جهت که محلی است که درب در آنجا بر منزل بسته و منطبق میگردد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص121)
حدیث
1) از امام باقر ع روایتی طولانی نقل شده است که وضعیت کافر حقیقی از لحظه مرگ تا عالم قبر و ورود در محشر و نهایتا وضعیتش در جهنم را توضیح میدهند. فراز پایانی این حدیث (یعنی پایان کار کافرانی که همواره در جهنم خواهند بود) چنین است:
... پس درها جهنم بر آن گذاشته میشود و ستونش بر آنان مسدود میگردد دیگر نه روح و راحتیای بر آنها وارد شود و نه غم و اندوه هرگز از آنان بیرون رود و آن [آتش] بر آنها «موصده» یعنی دربسته، خواهد بود؛ نه فرشتگانی دارند که شفاعتشان کنند و نه از بهشتیان دوست صمیمیای دارند و پروردگار آنها را به فراموشی میسپارد و یاد آنها را از دلهای بندگان میبرد و دیگر هرگز یاد نخواهند شد؛ به خداوند عظیم و غفور و رحمان و رحیم پناه میبریم از آتش، و آنچه در آن است، و هر عملی که به آتش نزدیک کند؛ که همانا او غفور و رحیم و جواد و کریم است.
الإختصاص، ص365
سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَوْفُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قَبْضَ رُوحِ الْكَافِر... فَيُطْبَقُ عَلَيْهِمْ أَبْوَابُهَا وَ يُسَدُّ عَلَيْهِمْ عَمَدُهَا فَلَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهُمُ الْغَمُّ أَبَداً وَ هِيَ عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ يَعْنِي مُطْبَقَةٌ لَيْسَ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ شَافِعُونَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ صِدِّيقٌ حَمِيمٌ وَ يَنْسَاهُمُ الرَّبُّ وَ يَمْحُو ذِكْرَهُمْ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ فَلَا يُذْكَرُونَ أَبَداً فَنَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ الْغَفُورِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مِنَ النَّارِ وَ مَا فِيهَا وَ مِنْ كُلِّ عَمَلٍ يُقَرِّبُ مِنَ النَّارِ إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ جَوَادٌ كَرِيم.
2) در فرازی از مناجات امیرالمومنین ع که به «دعای کمیل» معروف شده، آمده است: آیا این طور خواهد بود – تو منزهی خدایا و تو را حمد می گویم –که صدای بنده مسلمانت شنیده شود که به خاطر مخالفت با او در بند شده و به خاطر معصیت او طعم عذابش را میچشد و بین درهای بسته آن به خاطر جرم و گناهش زندانی شده، در حالی که او فریاد میزند فریاد زدنِ کسی که آرزومند رحمتت است، و تو را با زبان اهل توحیدت میخواند و با ربوبیتت به تو توسل می جوید؟!
مولای من! چگونه او در عذاب بماند در حالی که امید دارد به آنچه قبلا از حلم و بردباری تو دیده؛ و چگونه آتش او را بیازارد در حالی که او به فضل و رحمت تو آرزومند است، یا چگونه لهیب آتش او را بسوزاند در حالی که تو صدایش را میشنوی و جایگاهش را میبینی، یا چگونه نَفَس آتش او را در خود گیرد در حالی که تو از ضعف او باخبری، یا چگونه بین درهای بسته به غل و زنجیر کشیده شده باشد در حالی که تو از صداقتش باخبری؟!
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص848
رُوِيَ أَنَّ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ النَّخَعِيَّ رَأَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَاجِداً يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَان ... أَ فَتُرَاكَ سُبْحَانَكَ يَا إِلَهِي وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ يُسْجَنُ فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِيرَتِهِ وَ هُوَ يَضِجُّ إِلَيْكَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وَ يُنَادِيكَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ وَ يَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يَا مَوْلَايَ فَكَيْفَ يَبْقَى فِي الْعَذَابِ وَ هُوَ يَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ يَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهَبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَكَانَهُ أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ أَمْ كَيْفَ يَتَغَلْغَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَه...
3) هنگامی که امیرالمومنین بعد از جنگ جمل وارد بصره شدند، احنف به قیس دعوت کردند که ایشان و [عدهای از خواص] اصحابشان وعدهای مهمان وی شوند. حضرت فرمود: با اصحابم کاری نداشته باش. احنف وقتی اصحاب حضرت را دید که چقدر حال افتاده و ظاهر رنجوری دارند، از حضرت پرسید: اینها را چه شده؟ آیا به خاطر گرسنگی است یا از ترس جنگ به این حال و روز افتادهاند؟
حضرت ع در وصف حال و روز این اصحابشان مطالبی میفرمایند که آنها چگونه آخرت را جدی گرفتهاند و از شدت آمادگی برای مواقف قیامت چه حال و روزی دارند؛ و سپس توضیحاتی درباره عذابهای جهنمیان و جایگاه بهشت برای متقین ارائه میدهند؛ در پایان میفرمایند:
و اگر می دیدی آنگاه که منادی ندا دهد: ای کسانی که اهل بهشت و نعمتهای آن شدهاید! ای کسانی که زینتها و زیورهای آن ارزانیتان گردیده! جاودانه باشید که دیگر مرگی در کار نخواهد بود؛ آن هنگام است که امید جهنمیان قطع شده، درها به رویشان بسته گردیده و تمام اسباب و راهها از دسترسشان خارج میگردد؛ آن روز چه بسیار پیرمردی که ندای «وای از پیریام» سر میدهد و چهبسیار جوانی که فریاد «وای از جوانیام» برمیآورد و چهبسیار زنی که فریاد «وای از رسواییام» سر میدهد در حالی که حجابش دریده شده؛آن روز چهبسیار محاصره شدگانی که بین درهای بسته آن زندانیاند؛ اما چه محاصره شدنی، بعد از اینکه لباس پنبهای بر تن کرده و بر سر ایوانها آب خنک و عذاهای رنگارنگ میخوردی، لباسی بر تن میکنی که هیچ مویی را آسوده نمیگذارد؛ و چیزی نمیخوری مگر اینکه تو را میگدازد، و نه چشمی مانده که به محبوبی بنگری مگر اینکه از حدقه درآمده باشد! این است آنچه خداوند برای محرمین آماده کرده؛ و آن چیزی [که قبلا بیان شد] بود که خداوند برای تقویپیشگان آماده نموده است.
صفات الشيعة (للصدوق)، ص44
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الدِّينَوَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْبَصْرَةَ بَعْدَ قِتَالِ أَهْلِ الْجَمَلِ دَعَاهُ الْأَحْنَفُ بْنُ قَيْسٍ وَ اتَّخَذَ لَهُ طَعَاماً فَبَعَثَ إِلَيْهِ ع وَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ يَا أَحْنَفُ ادْعُ لِي أَصْحَابِي فَدَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مُتَخَشِّعُونَ كَأَنَّهُمْ شِنَانٌ بَوَالِي فَقَالَ الْأَحْنَفُ بْنُ قَيْسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا هَذَا الَّذِي نَزَلَ بِهِمْ أَ مِنْ قِلَّةِ الطَّعَامِ أَوْ مِنْ هَوْلِ الْحَرْبِ فَقَالَ ص لَا يَا أَحْنَفُ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَحَبَّ أَقْوَاماً تَنَسَّكُوا لَهُ فِي دَارِ الدُّنْيَا تَنَسُّكَ مَنْ هَجَمَ عَلَى مَا عَلِمَ مِنْ قُرْبِهِمْ مِنْ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُشَاهِدُوهَا ...
... وَ لَوْ رَأَيْتَ مُنَادِياً يُنَادِي وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ وَ نَعِيمِهَا وَ يَا أَهْلَ حُلِيِّهَا وَ حُلَلِهَا خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ فَعِنْدَهَا يَنْقَطِعُ رَجَاؤُهُمْ وَ تُغْلَقُ الْأَبْوَابُ وَ تَنْقَطِعُ بِهِمُ الْأَسْبَابُ فَكَمْ يَوْمَئِذٍ مِنْ شَيْخٍ يُنَادِي وَا شَيْبَتَاهْ وَ كَمْ شَبَابٍ يُنَادِي وَا شَبَابَاهْ وَ كَمْ مِنِ امْرَأَةٍ تُنَادِي وَا فَضِيحَتَاهْ هُتِكَتْ عَنْهُمُ السُّتُورُ فَكَمْ يَوْمَئِذٍ مِنْ مَغْمُوسٍ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا مَحْبُوسٌ يَا لَكَ غَمْسَةٌ أَلْبَسَتْكَ بَعْدَ لِبَاسِ الْكَتَّانِ وَ الْمَاءِ الْمُبَرَّدِ عَلَى الْجُدْرَانِ وَ أَكْلِ الطَّعَامِ أَلْوَاناً بَعْدَ أَلْوَانٍ لِبَاساً لَمْ يَدَعْ لَكَ شَعْراً نَاعِماً كُنْتَ مُطْعَمَهُ إِلَّا بَيَّضَهُ وَ لَا عَيْناً كُنْتَ تُبْصِرُ بِهَا إِلَى حَبِيبٍ إِلَّا فَقَأَهَا هَذَا مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِلْمُجْرِمِينَ وَ ذَلِكَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لِلْمُتَّقِينَ.
تدبر1️⃣ در آیه قبل فرمود کسانی که به نشانههای خدا کفر بورزند، همنشین شومی و بیبرکتیاند؛ و در این آیه حقیقت این شوم بودن را توضیح می دهد: واقع شدن در میانهی آتشی فراگیر، که دربش هم تا ابد بسته خواهد بود، نه از بیرون کمکی و یا نسیمی میوزد، و نه اینها راهی به خروج از آن خواهند داشت.
2️⃣ چرا عدهای در قیامت مبتلا به «نار موصده» (آتشی که دربسته است و دیگر مفری از آن وجود ندارد) میشوند؟
به نظر میرسد حقیقت جهنم، باطن دنیاست و بدین جهت است که قرآن میفرماید که همه ما انسانها حتما وارد جهنم میشویم (وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا؛ مریم/71).
پس، حقیقت جهنمی شدن، از آسمان ماندن و زمینی شدن است (چنانکه خداوند وقتی میخواهد از جهنمی شدن برخی افراد صحبت کند، میفرماید: جاودانگیاش را به سمت زمین قرار داد: لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض؛ اعراف/176) و تمام همت شیطان این است که این زمین را زینت دهد (حجر/39) و انسان را زمینگیر کند. کسی که افق نگاه و نهایت همتش زمین و دنیا شد، دیگر گردنه قیامت (بلد/11) و نشانههایی را که خداوند سبحان برای راهیابیاش قرار داده (بلد/19)، جدی نمیگیرد، و پرونده خود را برای همیشه در دنیایی که باطنش جهنم است، میبندد؛ و آنگاه که در قیامت باطن امور آشکار گشت، میبیند که گرفتار «نار موصدة» شده است، گرفتار آتشی دربسته که نه مرگی دارد و نه راه فراری، زیرا در دنیاست که مرگ معنی داشت و جای اقدام و عمل بود، اما در آخرت فقط جای حساب و جزاست: «الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل» (نهجالبلاغه، خطبه43)
جمعبندی مباحث مطرح شده در سوره بلداین سوره، ابتدا با سوگندهایی تاکید کرد که انسان در سختی آفریده شده و او از این وضعیت خود غافل است. سپس تاکید شد که ما نعمتهایی (چشم و زبان و لب و نعمت هدایت) به او دادیم، اما گردنهای پیش روی اوست که او برای درنوردیدن آن اقدام نکرده؛ و این درنوردیدن، نه حرکتی فیزیکی، بلکه اقدامی انسانی بود: رها کردن گردنی [از یوق بردگی یا یوق آتش]، اطعام در شرایط قحطی به یتیمان خویشاوند و مسکینان زمینگیر؛ و از همه مهمتر ایمان داشتن و برقراری روابط اجتماعی مطلوب بر مدار توصیه به صبر و رحمت؛ کسی که این گونه شد انسان خوشیُمنی است؛ و کسی که این حقایق و آیات الهی را انکار کرد، انسانی بدیُمن، و محبوس در آتش خواهد بود.
شاید بتوان گفت محور آیات این سوره، آیه 4 (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ: حقاً انسان را در رنج [و سختی] آفریدیم) است. در واقع چهبسا هدف سوره، توجه دادن به این حقیقت است که متن خلقت انسان در دنیا، با رنج و سختی عجین شده، و باید انسان از گردنهای صعبالعبور بگذرد؛ و باید خود را برای این عبور آماده کند؛ آمادگیاش هم با ایمان و یک سلسله کارهایی که با منفعتطلبی دنیوی سازگار نیست، حاصل میشود؛ و کسی که این سختی و عبور را جدی نگیرد، این گونه نیست که دیگر مشکلی نخواهد داشت، بلکه در باطن این دنیا که آتش جهنم است، تا ابد محبوس خواهد ماند.
در حقیقت، شاید درس اصلی این سوره، این باشد که آسودگی حقیقی را در دنیا جستجو نکنیم و بدانیم رنج و سختی در زندگی دنیا، امری گریزناپذیر است؛ و تنها در افق آخرتبینی است که رنج و سختیِ این زندگی، نهتنها تحملپذیر، بلکه چهبسا دلپسند، میگردد؛ چرا که انسانی که به این منظر ایمان آورد و نشانههای راه را جدی بگیرد، این سختیها را مقدمهای برای یک زندگی بسیار دلپذیر میسازد.