ابلیس وقتی از درگاه رانده شد، به اینکه در مقابل خدا ایستاده (و رانده شده) افتخار میکند و میگوید حالا که مرا راندی و توانستم به جایی برسم که در برابر تو بایستم (و از درگاهت رانده شوم)، پس همین سِمَت مرا ادامه بده و بگذار تا روز قیامت (که مرحلهای است که دیگر مالکیت مطلق خداوند بر همه چیز آشکار میشود) در این مقام باقی بمانم.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر
روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه
منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این
سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 8 دی به آیه 37 سوره حجر پرداخته شده و در آن آمده است:
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ
سوره حجر (15) آیه 37
ترجمهفرمود: پس، بدرستی که تو از مهلتدادهشدگانی.
حدیث
حکایت
زیر را ابوالفتوح رازی (قرن6) در تفسیرش که به زبان فارسی است، آورده؛ لذا
عین عبارات او را بدون هرگونه دخل و تصرف میآوریم؛ و فقط برخی عبارات را
داخل [ ] توضیح دادهایم:
و در خبرى مى آيد از ابو هشام، گفت: من در
مسجد واسط نشسته بودم و دوستى با من نشسته بود. مردى از در مسجد درآمد
بارانياى پوشيده بر عادت مسافران، و نزديك اسطوانى رفت و دو ركعت نماز
كرد. آنگه بر ما آمد و بنشست.
گفت: همانا كه در اين مسجد شما تيامنى مى بايد كردن به قبله. [= نماز تحیت مسجد]
گفتم: چنين مى گويند.
گفت: من هرگز اين جا نماز نكرده ام پيش از امروز.
آنگه
گفت: مردمانى را می بينم كه مى گويند: «اللّهمّ انّي اسئلك باسمك
المختوم»، بار خدايا! به حقّ آن نام پنهانى تو؛ و خدا را نامى باشد پنهان
از بندگان خويش،
نبينى كه :
چون آدم و حوّا- عليهما السّلام- در
ماندند، خدا را به چه نام خواندند، گفتند: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا
...» [اعراف/23]، خداى تعالى توبه ايشان قبول كرد.
و نوح چون درماند از
دست كفّار، خدا را به اين نام خواند كه: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ
مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً» [نوح/26]، خداى تعالى دعايش اجابت كرد و
كافران را دمار بر آورد.
و ابراهيم- عليه السّلام- چون حاجتى داشت، خداى
تعالى را به اين نام بخواند، في قوله: «رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ
أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» [شعراء/83]، اجابتش آمد.
و موسى- عليه
السّلام- چون قبطى را بكشت، گفت: «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ
لِي»، اجابتش آمد: «فَغَفَرَ لَهُ» [قصص/28].
سليمان- عليه السّلام-
چون مُلك خواست از خداى تعالى و مغفرت، هم به اين نامش خواند: «رَبِّ
اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي»
[ص/35]، خداى تعالى اجابت فرمود.
زكريّا- عليه السّلام- چون از خداى
تعالى فرزند خواست هم به اين نامش بخواند، گفت: «رَبِّ لا تَذَرْنِي
فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ» [انبیاء/89]، خداى تعالى او را
اجابت كرد و يحيى را به او داد.
سيّد وُلد آدم خداى را به اين نام
بخواند كه: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»
[مومنون/118]، خداى تعالى او را اجابت كرد، گفت: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ
ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ» [فتح/2].
آنگه، صالحان
امّت او چون خداى تعالى را به اين نام بخواندند- در آخر سوره آل عمران- في
قوله تعالى: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» [آلعمران/191] تا به آخر
آيات، توقيع آيات اجابت ايشان چنين آمد كه: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
[آلعمران/195].
آنگه آن طريد مُمَلّك [= طرد شدهای که هیچ کاره است]
كه بدترين مملكت است خداى را هم به اين نام خواند: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي
إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» [حجر/36]، اجابت آمد كه: «إِنَّكَ مِنَ
الْمُنْظَرِينَ» [حجر/37].
پس خداى را تعالى نامى باشد از اين بزرگوارتر؟
اين بگفت و ناپيدا شد.
ما بدانستيم كه آن خضر است عليه السّلام.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج1، ص70-71
تدبر1⃣ «قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»
ابلیس به «در مقابل خدا ایستادن» افتخار کرد! و تقاضا کرد این مقام تا روز قیامت برایش باقی بماند؛ و خدا هم اجازه داد!
توضیح تخصصی
بعد
از اینکه ابلیس از درگاه خدا رانده شد، با توسل به ربوبیت خداوند گفت «پس،
مهلتم ده تا روزی که مبعوث میشوند» (آیه قبل)؛ و خدا هم با تعبیر «پس، تو
از مهلتدادهشدگانی» به او مهلت دارد.
با مقایسه این دو آیه با آیات
مشابه آن در سوره اعراف «قالَ أَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ قالَ
إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ» میبینیم حرف «فـ» - که برای نتیجهگیری است -
در اینجا در هر دو آیه اضافه شده است.
وقتی آیات قبلی این دو سوره را
مقایسه کنیم میبینیم در سوره اعراف صحبتی از رجم و لعن شیطان مطرح نشده، و
فقط خداوند فرمود «تو در اینجا حق نداری تکبر بورزی و از اینجا بیرون رو»؛
اما در اینجا میفرماید: «بیرون رو که تو رجیم هستی و تا روز قیامت لعنت
بر تو باد»؛ و شیطان میگوید حالا که من رجیم و لعین هستم، تا قیامت مهلت
بده و بگذار همین طور بمانم!
به تعبیر مرحوم نجفی همدانی:
ابلیس وقتی
از درگاه رانده شد، به اینکه در مقابل خدا ایستاده (و رانده شده) افتخار
میکند و میگوید حالا که مرا راندی و توانستم به جایی برسم که در برابر تو
بایستم (و از درگاهت رانده شوم)، پس همین سِمَت مرا ادامه بده و بگذار تا
روز قیامت (که مرحلهای است که دیگر مالکیت مطلق خداوند بر همه چیز آشکار
میشود) در این مقام باقی بمانم.
و خدا هم با تعبیر «پس» تو از مهلت داده شدگانی؛ این درخواست او را اجابت کرد.
این
نشان میدهد خباثت در اشخاص وقتی شدت میگیرد به حدی میرسد که خودشان آن
خباثت را برای خود خوب میپندارند و خواهان بهرهمندی همیشگی از آن خباثت
هستند.
(درخشان پرتوی از اصول کافی، ج5، تلخیصی از مطالب ص102-105)
اگر این را بفهمیم متوجه میشویم که چرا بسیاری از کافران به کفر خود میبالند و افتخار میکنند.
2⃣ «قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»
چرا نفرمود «فأنت من المنظرین» بلکه تاکید کرد و فرمود «فإنّک ...»؟
الف.
شاید میخواهد نشان دهد که این گونه نیست که «این مهلت دادن در برنامه خدا
لحاظ نشده باشد و صرفا در پاسخ او به او این مهلت داده شده» و تاکید کند
که حتما این مهلت را به تو میدهیم؛ چون اساسا زندگی انسان و رشد اختیاری
وی، بدون اینکه ابلیسی در سر راه او قرار بگیرد، بیمعنی است.
ب. ...