کد خبر: ۴۱۶۶۵۲
تاریخ انتشار:
جنایت‌سازِ اسطوره‌پرداز

"تلگرام" و "اینستاگرام" چه بر سر ما می‌آورد؟

به گزارش بولتن نیوز، صدها عکس و خبر تلگرامی و اینستاگرامی در روز چه بر سر ما آورده است؟

در خبرها آمده بود «شهرستان ملکان- روستای قوزلو سوپرمارکت لطفی جایی که برای خرید نیاز نیست صاحب مغازه را صدا بزنید یا منتظر شوید، هرچیزی را که لازم دارید برمی‌دارید و پولش را در صندوق می‌اندازید و می‌روید، به همین راحتی.» اما راستش را بخواهید شخصا فکر نمی‌کنم قضیه به همین راحتی هم باشد. اهالی روستای قوزلو در دنیای کوچک و مطمئن‌شان توسط دنیایی دیگر محاصره شده‌اند. دنیایی بزرگ، هولناک و تا حد زیادی نامطمئن. جایی مثل «دهکده» فیلمی که ام نایت شیامالان فیلمساز هندی – آمریکایی توصیفش کرد. جدای از زمان و مکان که وقتی یکی از اهالی پا به بیرون می‌گذارد با دنیایی چنان متفاوت روبه‌رو می‌شود که تصورش هم برای دهکده دشوار است.

خبر مربوط به روستای قوزلو را با اخبار دیگر نقاط کشور مقایسه کنیم. همین اواخر مادری، شوهر و فرزندانش را با چاقو به قتل رسانده، پزشک تبریزی متهم است خانواده‌اش را به وسیله قرص برنج به کام مرگ کشانده، شوهر عمه‌ای در چشمان دختری ٤ ساله آهک پاشیده و کورش کرده آن هم به خاطر اختلاف با پدرش! در اواخر تابستان امسال و در یک رخداد نمادین به گور چند بازیکن سابق فوتبال هم تعرض شد، غلامحسین مظلومی، بیوک‌ جدیکار، همایون بهزادی و رضا احدی سال‌ها پس از مرگشان هدف خشم افراد ناشناس قرار گرفتند. هجوم برای سلفی گرفتن در مراسم تشییع جنازه افراد مشهور و انتشار عکس یک قهرمان سابق کشتی با پیکر نیمه جان مرحوم پورحیدری که البته واکنش‌ها به این آخری با طنز فراوان برگزار شد هم در همان رده سقوط ارزش‌های اخلاقی تقسیم‌بندی می‌شود. در جهانی چنین بی‌رحم و تلخ چگونه می‌توان خبرهایی چون «سوپر مارکت روستای قوزلو» را تاب آورد؟ خلق و خوی مردمان یک جامعه در فرآیندی تدریجی و در اثر حوادث طبیعی و اجتماعی شکل می‌گیرد. ارزش‌هایی چون، ترحم، همدلی، وحدت و همدردی زمانی با انتشار اخبار و تصاویر زلزله‌ای ویرانگر بیش از پیش برجسته می‌شود و در طرف مقابل با رویدادهایی تدریجی مانند آنچه پیش از این ذکر آن رفت رنگ می‌بازد. اهمیت موضوع همین‌جاست. مردمی که زمانی با انتشار خبر زلزله ویرانگر بَم برای کمک به زلزله‌زدگان صف کشیدند حالا با بمباران اخباری از این دست چه بر سرشان خواهد آمد؟ می‌توان رسانه‌ها را به اغراق و بزرگنمایی متهم کرد. روزنامه‌هایی که برای فروش بیشتر رخدادهای هولناک را چنان روایت می‌کنند که خوانندگان‌شان تا مدت‌ها گیج و مبهوت شوند. از سوی دیگر باید توجه داشت که مدت‌هاست از آنچه کهکشان گوتنبرگی می‌خواندند فاصله گرفته‌ایم، حتی کهکشان دیجیتال هم با ورود و حضور قاطع و بی‌تخفیف شبکه‌های اجتماعی نتایج جدید به بار آورده است. همین چند روز پیش رکورد توییتر پس از پیروزی دونالد ترامپ نامزد جنجالی انتخابات آمریکا با ٧٥‌میلیون توییت شکسته شد. عددی که بیش از جمعیت بیشتر کشورهای جهان است. چند دهه پیش از این مارشال مَک لوهان که البته عمرش کفاف نداد تا تأثیر شگفت‌آور شبکه‌های اجتماعی را ببیند در سخنانی هشدار گونه فریاد برآورد که تأثیر تلویزیون بسیار بیشتر از مطالبی است که انتقال می‌دهد. از نظر مک لوهان این تلویزیون بود که نقشی اساسی در ساختن دهکده الکترونیک جهانی را برعهده گرفته بود. پس از آن بود که دیگر نظریه‌پردازان ارتباطاتی به نقش تلویزیون در بَرساختن دنیای جدید، یعنی چیزی حدود میانه‌های قرن بیستم به بعد پرداختند. این‌که تلویزیون که هنوز نقش محوری‌اش را در خانواده حفظ کرده چگونه به ساختن تاریخ، اسطوره و اخلاق اجتماعی می‌پردازد. مردم جهان در نیم قرن گذشته تاریخ را از قاب شیشه‌ای تلویزیون تجربه کرده‌اند. همان نقش البته به صورت بسیار جزئی‌نگر در شبکه‌های اجتماعی ادامه یافت. مردمی که به دلایل کاملا متقاعد‌کننده هیچ‌گاه نمی‌توانستند راهی به استودیوهای تلویزیونی پیدا کنند حالا رسانه را در جیب‌شان گذاشته‌اند و هر جایی که می‌توانند اثری در کهکشان دیجیتال به جای می‌گذارند. سلفی‌هایی در دستشویی که صدها لایک می‌گیرد و حمله‌های کاربران ایرانی به صفحات افرادی که حتی تصور کردنش هم تا پیش از وقوع رویداد دشوار است.

به‌دلایل بسیار زیاد ظاهراً استفاده از شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام برای ایرانیان تاکنون بسیار جذاب بوده است. در همین یکسال گذشته افرادی به شهرت رسیده‌اند که می‌گویند جز عکس گرفتن از خودشان هیچ کاری در زندگی نکرده‌اند. رسانه‌های محافظه‌کار در جریان محاکمه پسری که متهم به تجاوز و قتل یک خردسال بود تلاش کردند پای «تلگرام» را به‌عنوان یکی از مقصرین اصلی جنایت یاد شده به میان بیاورند. گفته می‌شد متهم از طریق گروه‌های سکسی تلگرامی برای جنایت اغوا شده است. یک خواننده زیرزمینی از طریق اینستاگرام به گفته خودش ارتشی از هوادارانش تشکیل داده و قرارهای اینستاگرامی صدها نوجوان همین چند ماه پیش یکی از بزرگراه‌های غرب پایتخت را بند آورد. تا همین چند‌سال پیش چیزی با عنوان گروه معنایی کاملا متفاوت داشت. همین چند وقت پیش وقتی ردیفی از پیرمردهای کوچه‌نشین را دیدم که داشتند تصاویر مدل‌های اینستاگرامی را به هم نشان می‌دادند! فکر می‌کنم صورت‌های گشاده و شلیک خنده‌های‌شان که سکوت شبانگاهی کوچه را می‌شکافت را باید ملودی آغاز جهانی دانست که دیگر هیچ چیز به روال سابق سر جایش نخواهد ماند. جامعه ایرانی وارد تونلی از اطلاعات، تصاویر اغواگرانه و خبرهای راست و دروغی شده که وقتی از آن بیرون می‌آید با آن هیأتی که از آن سراغ داشتیم کاملا متفاوت خواهد بود. حداقل فکر می‌کنم همه با این دیدگاه موافق باشند تنها اختلاف نظر بر سر میزان تفاوت است. آنچه بر جای می‌ماند چقدر قابل شناسایی است و ما به‌عنوان رسانه‌نویسان چقدر برای چنین مخاطبانی خود را آماده کرده‌ایم؟


منبع: روزنامه شهروند

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین