با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، چگونگی روابط با فدراسیون روسیه به یکی از اصلیترین مسائل موجود در مباحث سیاسی این کشور در حوزۀ سیاست خارجی تبدیل شده است. نگارنده تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد؛ دلیل گرایش و حس مثبت موجود بین پوتین و ترامپ چیست؟
گروه بین الملل: در یادداشت پیشرو که به قلم دکتر مهدی هدایتی، دانش آموخته دانشگاه کازان روسیه و استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه گیلان، نگاشته شده، آمده است: موضوع سیاست آمریکا در قبال روسیه یکی از مسائل اساسی در سخنرانیهای نامزدهای هر دو طرف و مشاوران سیاست خارجی آنها بود. درواقع پدیده غیرمنتظرهای را شاهد بودیم، چراکه در کمپینهای انتخابات قبلی، در ارتباط با مسکو نه از سوی دموکراتها و نه از سوی جمهوریخواهان چنین موضوعی با این شدت دنبال نمیشد. تمرکز فزاینده بر موضوع روسیه نشان از غیرمعمول بودن روند مبارزاتی در فضای پیش از انتخابات آمریکا داشت.
هدایتی که در پاسخ به این سوال خبرنگار بولتن نیوز مبنی بر اینکه «
دلیل گرایش و حس مثبت موجود بین پوتین و ترامپ چیست؟» یادداشت حاضر را تهیه و ارسال کرده است، مینویسد:
روابط با روسیهٔ پوتین با توجه به انتخاب ترامپ، از شکل و ماهیت جدیدی برخوردار شده است. چراکه ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی بهدفعات، تمایل خود را برای بهبود روابط با روسیه نشان میداد؛ مسئلهای که با توجه به فضای موجود در روابط دو کشور دقیقاً در مقابل آرای هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه قرار داشت. مجموع این فرایندها نشان میدهد که در نگاه نخبگان سیاسی آمریکا، موضوعی به نام روسیه و چگونگی تعامل با رئیسجمهور این کشور - ولادیمیر پوتین- در صدر دغدغهها و نگرانیها واقعشده بود. بسیاری، این نگرانی را مربوط به کاهش اعتمادبهنفس نخبگان آمریکایی پیرامون تداوم برتری پایدار این کشور در عرصهٔ نظام بینالملل نسبت میدهند. این برتری در سالیان گذشته تحت تأثیر رقبایی جدی همچون روسیه قرارگرفته، بهنوعی که متحدان آمریکا را نسبت به تغییرات رفتاری آمریکا در دوران ریاست جمهوی دونالد ترامپ با تردید مواجه ساخته است.
ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی نشان داد که برای روسیه و پوتین رئیسجمهور این کشور نقش و وزن خاصی در معادلات جهانی قائل است و این دقیقاً به مسئله موازنه در دوران جدیدی از نظام بینالملل بازمیگردد. نظامی که در آن بهزعم بسیاری از اندیشمندان حوزهٔ سیاست بینالملل، در حال گذار به یک نظم جدید میباشد. در این نظم، شاهد هستیم که ساختار نظام بینالملل هرگونه استمرار رویههای تکبعدی را از امریکا سلب خواهد کرد. گذار آمریکا از انگیزههای ایدئولوژیک مداخلهجویانه به یک دورهٔ عملگرایانه در دوران اوباما آغاز شد، اگرچه در این دوره متحدان منطقهای، جور بسیاری از تصمیمات مداخلهگرایانه را در قالب جنگهای نیابتی بر عهده گرفتند، اما با توجه به کاهش پتانسیلهای ساختاری و داخلی آمریکا، پیشبینی میشود که رئیسجمهور منتخب امریکا- دونالد ترامپ- رویه فوق را ادامه دهد. بسیاری از پیامهایی که از درون رویکردهای ترامپ قابلدرک بود، نشان میداد که وی بر رویای آمریکا و بازیابی قدرت ازدسترفته این کشور تأکید دارد. درحالیکه ولادیمیر پوتین نیز در سوی مقابل بر احیای قدرت ازدسترفته روسیه دست گذاشته است. تأکید پوتین نقش روسیه در حلوفصل معادلات جهانی دقیقاً در امتداد کاهش ساختاری جایگاه ایالاتمتحده قابل ارزیابی است و ترامپ برخلاف سایر نخبگان آرمانگرای امریکا این مسئله را بهخوبی تشخیص داده بود. به همین دلیل وی نسبت به جایگاه روسیه در رویههای کنونی شأن و منزلت ساختاری قائل شده است.
مواجهه با روسیه در دوره ریاست جمهوری ترامپ در نگاه برخی به عصر همزیستی مسالمتآمیز و در نزد عدهای دیگر بازگشت به سالهای معاملهگری تشبیه شده است. هردوی این واژگان از بقایای تعاملاتی است که در ادبیات جنگ سرد مشاهده میشد. با این تفاوت که در دوره جدید، رئیسجمهور آمریکا، متوجه تأثیر شدید کسری بودجه کشورش در حوزههای بینالمللی شده است، بر اساس همین درک است که در حوزهٔ خارجی سیاست بینالملل به موضع دفاعی فرورفته، و تلاش دارد تا رفتار واقعگرایانهتر و مقرون بهصرفهتری ازنقطهنظر هزینه منابع برای هدایت سیاست خارجی از خود بروز دهد. استفان والت، استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد، بهخوبی به این مسئله اشاره داشته که «دیگر زمان آن گذشته است که ایالاتمتحده میتوانست موضوعات مختلف جهانی را در این سیّاره بهطور همزمان مدیریت کند. بدون توجه به اینکه مشخص باشد چه کسی برنده انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود، واقعیت مهمتر آن است که بودجه فدرال بهشدت همچون سابق محدودشده، و رئیسجمهور بعدی مجبور است انتخابهای دشواری را در اولویتهای خود جای دهد.»
بهطورکلی، رونالد ترامپ نسبت به وجود مسئلهای به نام سندروم ویتنام در ایالاتمتحده آگاهی کامل دارد و معتقد است که در صورت تداوم روندهای یکجانبهگرایانهای، ایالاتمتحده هزینههای مادی و سیاسی عظیمی را میبایست متقبل شود. این در حالی است که هنوز نتایج ملموسی از این هزینهها کسب نکرده است. بهطوریکه نخبگان سیاسی آمریکا مخالفت شدیدی را با چنین اقداماتی تجربه میکنند و آزمودن راه پرهزینه گذشته آنچنان هم مقرونبهصرفه برای آنان نخواهد بود. درصحنهٔ تعاملات دوجانبه با روسیه نیز این موضوع ابعاد ویژهای دارد. چراکه مسکو بار دیگر خواهان آن است که نقش این کشور در حلوفصل موضوعات بینالمللی مدنظر سایر بازیگران قرار گیرد.
ترامپ اگرچه درصحنه کارزار انتخاباتی بسیار ساختار شکنانه عمل کرده است، اما درصحنهٔ بینالمللی دقیقاً بر اساس واقعیتهای موجود در سیاست بینالملل رفتار خواهد کرد، بهویژه در ارتباط با روسیه. این مسئله از سویی ریشه در کاهش ساختاری پتانسیلهای قدرت ایالاتمتحده و از سوی دیگر ریشه در ارتقای تمایلات بازیگرانی همچون روسیه در معادلات قدرت در نظام بینالملل دارد. مسئلهای که شاید منجر بهگزینش راهبردی عقلانی از سوی طرفین برای حلوفصل بسیاری از موضوعات بینالمللی همچون اوکراین و سوریه گردد.
انتهای پیام/