کد خبر: ۳۸۴۳۹۱
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:

آینده گنگِ تحصیل کرده‌های رشته‌های فرهنگی / فوق لیسانس بگیریم یا دکتری؟!

همواره این‌گونه بوده است که کسانی که در رشته‌های فرهنگی تحصیل می‌کرده‌اند، به عنوان دانشجویانی از همه‌جا بی‌خبر فرض می‌شده‌اند...
به گزارش بولتن نیوز؛یکی برای جستن همسر، یکی برای پیمودن مراتب و درجات والای علمی، سومی برای فرار از خدمت سربازی، دیگری برای خالی نبودن عریضه و برخی هم از سر یافتن عنوان و امضایی تازه به‌ویژه برای جای خالی شغل در فرم‌های اداری مختلف. شما با چه انگیزه‌ای دانشجو شدید؟

از سه چهار انگیزه بالا، یکی‌ دو مورد، مدت‌هاست منتفی است؛ اولی مشمول قاعده بالارفتن بسامد حضور دختران به پسران در دانشگاه‌ها و از سوی دیگر تصمیم به مجردماندنِ اغلب مردان، دومی مشمولِ ... شوخی می‌کنیم؟ کدام مرتبه علمی؟، سومی خودش مشمول است چون در دوره کارشناسی بیش از دوازده ترم دیگر نمی‌توانید مهمانِ دانشگاه باشید و باید بروید سربازی، چهارمی ... . مگر این‌که تنها به واپسین انگیزه فکر کنید؛ این‌که فقط عنوان دانشجو را حمل کنید و این عنوان کارآیی و کاربردی برای‌تان نداشته باشد. اما آیا این‌ها همه انگیزه‌های شما برای حضور در دانشگاه است؟

بارها شنیده‌اید که تحصیل در فلان رشته دانشگاهی آینده شغلی دارد و فلان رشته آخر و عاقبتش بی‌کاری است. پیش از آن انگیزه‌های حالا دیگر مخدوش، همین قول معروف، یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های هنوز موجود برای انجام تحصیلات تکمیلی بوده است؛ توصیه‌ها را می‌شنوید، تحقیق و بررسی می‌کنید و به این نتیجه می‌رسید که مثلا نان در وکالت یا مهندسی است و عایدی رشته‌هایی مثل فلسفه یا ادبیات خربزه است که از قدیم گفته‌اند آب است.

همواره این‌گونه بوده است که کسانی که در رشته‌های فرهنگی تحصیل می‌کرده‌اند، به عنوان دانشجویانی از همه‌جا بی‌خبر فرض می‌شده‌اند. اتهام نخست آن‌ها این بوده که به رشته‌هایی گرایش دارند که ذهنی پویا و چالشی نمی‌طلبند و محصلان‌شان هم نیاز به ضریب هوشی بالا و ممارست و تلاش چندانی ندارند. واحدهای درسی‌شان طوری تنظیم شده که در شب امتحان و با چندساعت مطالعه از جنس حفظ‌کردنی سر و تهش با نمره‌ای مناسب هم‌ می‌آید. بدتر از این اتهام‌ها این است که از همان زمان تحصیل در مقطع متوسطه به دانشجویان رشته انسانی می‌گفتند بچه تنبل! می‌گفتند و هنوز هم البته می‌گویند بچه‌های انسانی محصلانی‌اند که برای فرار از ریاضی و فیزیک و هندسه و آمار و انتگرال و اعداد و ارقام پیچیده به گل و بلبل روی می‌آورند. جدای از این اتهام‌ها، از آن‌جا که تصور عمومی بر این بوده که خروجی رشته‌هایی از این دست، اغلب به جداول آمار بی‌کاران جامعه اضافه می‌شوند، از دانشجویان علوم انسانی به عنوان آدم‌هایی "خوشحال" یاد شده است؛ کسانی که آینده معیشتی برای‌شان اهمیتی ندارد و می‌توانند با مدرک لیسانس و حالا چه بسا فوق‌لیسانس به مسافرکشی بپردازند یا منشی شرکت‌های خصوص شوند.

از این رشته‌ها اغلب به عنوان رشته‌های فرهنگی، علوم انسانی یاد می‌شود؛ یعنی رشته‌هایی به جز حقوق و مثلا حسابداری.

مقوله فرهنگ

جدای از توسل به تعریفات اصطلاح‌شناسانه مرسوم، این "مقوله فرهنگ" هم داستانی دارد برای خودش. یعنی ما واقعا نمی‌دانیم وقتی یک مسوول سیاسی یا شهری از این واژه استفاده می‌کند دقیقا به چه چیزی اشاره دارد. همگان هم بر لزوم حضور آن در همه جا تأکید دارند. اما بر لزوم چه چیزی؟ آن‌قدر استفاده از این واژه، فرسایشی شده که حوزه‌های مختلف آن در هم تنیده است. مثلا وقتی به بنده خدایی می‌گویند بی‌فرهنگ، یا وقتی می‌گویند فرهنگِ بی‌فرهنگی یا "بررسی فرهنگ پیاده‌روی" و متناقض‌نماهایی از این دست، متوجه می‌شوید که شاید منظور، نوعی "فرهنگ عمومی" است. قضیه به همین جا ختم نمی‌شود و خیلی فراگیر هم است: اغلب روزنامه‌ها را که ورق بزنید یک صفحه عمومی دارند که نامش "فرهنگ" است. حالا در این صفحه با خبرها و گزارش‌های مختلفی مواجه‌اید؛ ادبیات، هنرهای تجسمی، سینما، تئاتر، دفاع مقدس، اندیشه، موسیقی، حکمت و ... . می‌بینید که چه بلبشویی است. واقعا "فرهنگ" یعنی کدوم؟

این رشته‌های فرهنگی در دانشگاه‌ها چه‌طور؟ دقیقا به کدام رشته‌ها می‌گوییم فرهنگی؟

این آینده شغلی مبهم

اگر نخواهیم به ملغمه مورد اشاره مقوله فرهنگی تن بدهیم و قائل به هر آن‌چه عموما به آن فرهنگ می‌گویند نباشیم، باید رشته‌هایی مانند "زبان و ادبیات فارسی"، "فلسفه"، گرایش‌های مختلف "هنر" و ... را فاکتور بگیریم و برای بررسی آینده شغلی رشته‌های فرهنگی، سراغ آن‌هایی برویم که در عنوان‌شان رد پای مشخصی از "فرهنگ" هست چون این رشته‌ها رابطه و مناسبت بیش‌تری با تعاریف اصطلاحی فرهنگ دارند.

در این گزارش، مشخصا سراغ این رشته‌ها رفته‌ایم: برنامه‌ریزی فرهنگی، مدیریت فرهنگی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، مطالعات فرهنگی، مطالعات فرهنگی و رسانه، فرهنگ و زبان‌های باستانی، گرایش "فرهنگ مردم، آداب و رسوم و میراث فرهنگی" در ایران‌شناسی، و تبلیغ و ارتباطات فرهنگی. همه این رشته‌ها گرایش‌هایی از علوم اجتماعی و زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشدند.

اگر می‌خواهید علوم اجتماعی و ادبیات فارسی و اغلب رشته‌های فرهنگی علوم انسانی را فقط تا کارشناسی بخوانید، با توجه به اشباع‌شدگی بازار کار از فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها، بی‌تعارف باید گفت بیش‌تر می‌توانید به شغل‌های مشترکی فارغ از تخصصی که فراهم آورده‌اید، فکر کنید؛ مانند مسافرکشی، استخدام به صورت منشی در شرکت‌ها، دست‌فروشی فیلم و کتاب [که البته تا حدودی مربوط به تخصص‌تان هم می‌شود!]، نگارش پایان‌نامه و تحقیق برای دانشجویان مقطع ارشد نزدیک به رشته‌تان، ویزیتوری، تراکت‌پخش‌کنی، نگهبانی و از این دست شغل‌های کاذب. پس اگر در این رشته‌ها لیسانس گرفته‌اید، همین الان، از خواندن باقی این گزارش صرف نظر کنید!

فوق لیسانس بگیرم یا نگیرم؟

خیلی ناامید نباشید، اگر دو سال دیگر دندان روی جگر بگذارید و مقدار متنابهی هم پول خرج کنید [البته اگر مفتخر به حضور در دانشگاه‌های آزاد هستید]، می‌توانید به روزنه‌های امیدی چشم بدوزید. البته همچنان چیزی تضمین‌شده نیست و اشتغال به همه مشاغلی که امکان جذب شما را دارند، کاملا به زرنگی شما بستگی دارد.

"هنرآنلاین" قصد دارد بداند، اگر رشته‌های فرهنگی را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادید و مدرک به دست از در دانشگاه خارج شدید، برای پیدا کردن شغل‌هایی مربوط به تخصص‌تان به کجاها می‌توانید سری بزنید و از شغلی که خواهید داشت چه درآمدی می‌توانید کسب کنید.

آن مدرک دل فریب دکتری!

یک پله اگر بالاتر بروید، آن وقت است که رشته با رشته فرقی ندارد؛ در واقع برای کسانی که در رشته‌هاشان دکترا می‌گیرند، همواره شغلی تضمین‌شده موجود است: اخذ مدرک دکترا، یاور استادشدن‌تان است. یعنی اول دکتر می‌شوید بعد استاد. اما هیچ تضمینی نیست که اگر دکتر شدید استاد بمانید!

البته استاد داریم تا استاد. اگر توانستید با مدرک دکترا عضو هیأت علمی دانشگاه شوید، نان‌تان در روغن است و با 24 ساعت تدریس در هفته تا سه میلیون هم حقوق می‌گیرید اما اگر نتوانید عضو این هیأت‌ها شوید، شما تنها یک استاد حق‌التدریس به حساب می‌آیید و شاید با 36 ساعت تدریس در هفته یک میلیون هم دست‌تان را نگیرد.

حالا سری بزنیم به برخی مصادیق این گزارش. از بین رشته‌های فرهنگی، کدام‌یک، فرصت شغلی دارند و با چه درآمدی؟

برنامه‌ریزی، مدیریت، و مطالعات فرهنگی: سه رشته برنامه‌ریزی فرهنگی، مدیریت فرهنگی و مطالعات فرهنگی ظاهرا پراقبال‌ترین رشته‌های فرهنگی در میان آگهی‌های استخدام‌اند. یکی از نهادهایی که چندسال یکبار آگهی می‌دهد و از فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها دعوت به همکاری می‌کند، آستان قدس رضوی است. آخرین باری که آستان قدس آگهی استخدام داده، از مجموع این سه رشته، 19 نفر را در اسفندماه دو سال گذشته جذب کرده است. از آن‌جایی که فارغ‌التحصیلان هر ساله این سه رشته چندان بیش‌تر از این تعداد استخدامی نیست، می‌توانید به کار در مشهد فکر کنید با حقوقی یک‌میلیون‌تومانی. اگر در مشهد زندگی نمی‌کنید، می‌توانید محل زندگی‌تان را تغییر دهید، در آزمون استخدامی آستان قدس که معلوم نیست چندسال یکبار برگزار می‌شود شرکت کنید، و اگر از مراحل مصاحبه و گزینش هم با سلامتی بیرون بیایید، با این کار زندگی کنید.

تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، و فرهنگ و زبان‌های باستانی: اگر فارغ‌التحصیل رشته‌های تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی یا فرهنگ و زبان‌های باستانی هستید، اصلا سراغ آگهی‌های استخدام دولتی نروید. نتیجه جست‌وجوی دعوت به همکاری از فارغ‌التحصیلان این دو رشته در سایت‌های معتبر آگهی استخدام دولتی و خصوصی مثل استخدام‌دات‌کام یا استخدامی‌دات‌کام، بسیار ناامیدکننده است: "موردی یافت نشد!"

حتما شنیده‌اید که می‌گویند سرنوشت شغلی فارغ‌التحصیلان رشته‌های تاریخ یا زبان‌های مربوط به آن مثل زبان‌های باستانی، تنها با تدریس همان تخصصی که دارید گره خورده است. و حتما هم می‌دانید که فوق‌ لیسانس، اصلا مدرک کافی و مناسبی برای تدریس در دانشگاه‌ها نیست. مگر این‌که راضی شوید به دانشگاه‌های آزاد یا پیام نور مناطق دورافتاده بروید و تازه اگر این رشته‌ها را در چارت آموزشی و ظرفیت‌های پذیرش‌شان داشته باشند، به صورت حق‌التدریس با حقوق ماهانه حداکثر هفتصدهزارتومان، استاد شوید!

تبلیغ و ارتباطات فرهنگی، مطالعات فرهنگی و رسانه: اگر علاقه‌مند به نقد ادبی یا مطالعات فرهنگی باشید، احتمالا اسم حسین پاینده، مترجم و منتقد ادبی را شنیده‌اید که ترجمه‌ها و تألیف‌هایی هم در حوزه مطالعات فرهنگی دارد. یا اگر دل در گرو پژوهش در حوزه رسانه دارید، احتمالا نام ناصر فکوهی و یک‌دو کتابی را که درباره مطالعات فرهنگی در باب رسانه‌ها ترجمه کرده، دیده‌اید. آیا مثال‌های دیگری به یاد می‌آورید؟ اگر مدت مدیدی فکر کنید شاید دو سه نفری را بتوانید به این فهرست دو نفره اضافه کنید. این خود نشان‌دهنده این است که کارتان زار است! البته شاید بگویید با این دو مدرک باید می‌توان در بخش‌های مختلف رسانه‌های عمومی مشغول به کار شد. اما بسا خیال باطل! شما همین الان بلند شوید و به روزنامه‌ها سری بزنید تا متوجه شوید در آن‌ها فقط تجربه را می‌خرند و کسی از شما مدرک رشته ارتباطات و روزنامه‌نگاری هم نمی‌خواهد چه برسد به این دو رشته با گرایش خاص‌تر.

ایران‌شناسی (میراث فرهنگی، فرهنگ مردم و ...): شما با فراغت از تحصیل در گرایش میراث فرهنگیِ رشته ایران‌شناسی، اگر بخواهید دقیقا در تخصص‌تان مشغول به کاری رسمی شوید تنها یک راه دارید و آن هم فعالیت در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است. البته مدت‌هاست از آزمون استخدام در این سازمان خبری نیست.

منبع:هنر انلاین

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Canada
|
۱۹:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۷
0
0
غالی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۸
0
0
اولین شرط زندگی در شرایط حاضر داشتن پارتی پارتی پارتی پارتی پارتی پارتی در هر زمینه هر جا و هرشکل و وصل شدن به اعضا پارتی در پارتی این شرکت به اون شرکت وغیره (پارتی شامل قوم گرایی وباند بازی میشود که غیراز پارتی بازان همه غیرخودی و وابسته به استکبار جهانی و عوامل بیگانه عثمانی بوده و مشغول توطئه برعلیه ما میباشندو محارب با ......محسوب میشوند) بدیهی است نه حق زندگی دارند نه تحصیل نه شغل و نه........ خلاصه کلام چه فکر کردیم چه شد
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین