گروه بین الملل: در پی وقوع حرکت انقلابی در تونس همه چشمها به سمت مصر دوخته شد و پس از سقوط بن علی طولی نکشید که شعلههای قیام به مصر رسید، اگرچه در فرم ظاهری، مصر حرکت خود را از پنجم بهمن ماه ۸۹ ،۱۱ روز پس از فرار بن علی- آغاز کرد، اما واقعیت این است که مصر هیچ گاه خاموش نبود و حتی با وجودی که اکنون نیروهای انقلابی و مسئولان حکومت پس از بیداری اسلامی آن در زندان هستند، اما همچنان در التهاب به سر می برد.
مصر همچنان با فساد، دیکتاتوری و وابستگی در کنار فقر دست به گریبان است. مصر همچنان در گیر و دار حکومت اسلامی با جریانهای مذهبی به خصوص اخوان کنار نیامده است. مصر برای کشورهای عربی و حتی غربی حائز اهمیت است. هرتغییری در مصر بر منطقه و کشورهای عربی اثرگذار است. نگاهی کوتاه به گاهشمار تحولات مصر، بی ثباتی سیاسی را در این کشور مشخص می کند.
در ابتدا گروههای مختلف سیاسی در یک همگرایی طبیعی علیه مبارک بسیج شده و وی را از قدرت خلع کردند، دقیقاً پس از سرنگونی وی، کشمکش میان گروههای مختلف برای به دست گرفتن قدرت سیاسی شروع شد.
وقتی که در نتیجه یک انتخابات قانونی در سال ۲۰۱۲ نماینده اخوان المسلمین برنده شد، دیگر گروهها کمر همت به برکناری رئیس جمهوری قانونی بستند و با نادیده گرفتن رویههای دموکراتیک در کودتایی وی را سرنگون کردند. اوضاع مصر آنقدر پیچیده و در هم تنیده شده که بحث درباره آن را یک مقاله، تحلیل یا گفتگو محدود نمی کند.
با این حال سعی شده در گفتگو با مجتبی امانی، رییس دفتر سابق حفظ منافع ایران در مصر به بررسی تحولات مصر و به خصوص اخوان المسلمین بپردازیم:
- مصر دارای چه پیش زمینه و خلاهایی برای پذیرش بهار عربی بود؟ گرچه به سرانجام کامل نرسید*انقلاب در کشورهای عربی که دارای سه مشخصه دیکتاتوری، فساد و وابستگی بود، محتمل به نظر می رسید. کسی شک نداشت و خیلیها منتظر بودند که تحولات یا بهار عربی در کشورهای دارای این سه مولفه روی دهد. حضرت امام ( ره ) نیز بعد از قرارداد کمپ دیوید به این موضوع اشاره می کنند که سرانجام مردم مصر خشم خود را نسبت به اقدام سادات در سازش با صهیونیست آشکار می کنند. انقلابهای عربی از تونس به وسیله یک جرقه شروع شد.جرقه شروع بهار عربی در تونس نیز با اقدام بوعزیزی زده شد. بن علی فرار کرد و انقلاب تونس به یکی از اهدافش که همان ساقط کردن راس نظام بود، دست یافت. بعد از انقلاب تونس و قبل از پیروزی انقلاب مصر یعنی فاصله بین ۲۶ دی سالروز فرار بن علی تا ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ روز سقوط مبارک با شماری از شخصیتهای مصری دیدارهایی داشتم. آنها بیان کردند که می خواهند همانند مردم تونس عمل کنند. درواقع زمینههای اجتماعی چنین تحولی در مصر فراهم بود. مصر خود را برتر از آن می دید که در قضیه انقلابها پرچمدار نباشد. پس از تحولات روی داده، طی ملاقاتی با آقای هیکل، وی تعبیری به کار برد مبنی بر اینکه تونس آزمایشگاه کوچکی برای تجربه یک انقلاب بزرگ در مصر بود. یعنی آنها مشاهده کردند چون تجربه تونس موفق بوده، همان را در مصر انجام دهند. آنها بر این عقیده بودند که انقلاب مصر تاثیر منطقه ای وسیعی خواهد داشت، نه تونس٫ این مساله کمی به خودبزرگ بینی مصریها مربوط می شود و اینکه نمی خواستند خود را پیرو تونس بدانند. البته عوامل دیگری مانند فقر و احساس عقب ماندگی در مردم مصر بسیار بارز بود. آنها خود را سردمدار و دارای سابقه تمدنی چند هزار ساله و یک سر و گردن بزرگتر از اعراب می دانستند. آنها خود را ام البلاد مینامیدند. تمامی این موارد بر این تعبیر می شد که اینک تجربه یک انقلاب در آزمایشگاه کوچکی به نام تونس نتیجه بخش بوده، از این رو در مصر نیز شروع شد .
دیکتاتوری ، فساد و وابستگی سه عامل اصلی جنبشهای عربی در کنار مسایلی مانند فقر و عقب ماندگی به حساب می آید، اما به نظر می رسد تحولات مصر همانند یک ساعت شنی بود. درواقع ما دوباره به سه عامل اصلی دیکتاتوری، فساد و وابستگی در مصر رسیدیم. به نظر می رسد، تحلیلهای درستی از انقلاب تونس در مصر صورت نگرفت که شاهد بازگشت به نقطه اول هستیم.یکی از شعارهای اصلی مردم مصر، ساقط کردن نظام بود،اما در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۸۹ شمسی آنها فقط توانستند راس نظام را ساقط کنند. مردم مصر نمی دانستند چه می خواهند، ولی می دانستند که چه چیزی را نمیخواهند. آنها رهبری هم نداشتند. افراد فعال در صحنه و انقلاب از گروههایی بودند که تاریخ تشکیل آنها به چند ماه یا چند سال می رسید. تشکیلاتی دارای تاریخ مانند اخوان المسلمین وارد انقلاب نشده نبود. خواستههای گروههای با سابقه جزیی بود، اما در نهایت همه آنها روی یک شعار که همان ساقط کردن نظام بود، متحد شدند. به دلیل نوپا بودن گروههای انقلابی، محافظه کاری و کنار گذاشتن منش انقلابی توسط برخی گروهها مانند اخوان المسلمین، جنبش مصر صرفا توانست راس نظام را تغییر دهد. این مساله با توجه به ملاحظات و تجارب تاریخی ملت مصر نسبت به حاکمان و پادشاهان است. هنوز مبارک تحت حمایت نهادهای دولت عمیق مصر است. هیچ پرونده قضایی متناسب با جرم و فضای انقلاب برای او صادر نشده است. همانطور که گفتید، به دلایل مطرح شده ساعت شنی را شاهدیم. نظامی که تحت عنوان دولت عمیق در مصر از آن یاد می شود، و در همه ارکان نیز رسوخ کرده، توانست بار دیگر با یک راس جدید بازسازی شود. جنبش مردمی مصر نتوانست نهادی را از نهاد قدرت تغییر دهد و همچنین نتوانست نهاد جدیدی را ایجاد کند. نهادی که بتواند به حفاظت از انقلاب بپردازد و آن را هدایت کند. در عین حال فقدان رهبری، سردرگمی، دستپاچگی و در تردید به سر بردن انقلابیها موجب شد نظام سابق به راحتی خود را بازسازی کند. چه آنها که طرفدار آقای مرسی بوده و هستند، به خصوص اخوان و چه کسانی که مخالف اخوان و مخالف نظام مبارک، تجربه تلخی داشته و نتوانستند نظام را ساقط کنند. همه گروهها اعم از گروههای قومی عربی، لائیک، سکولار و مسیحیان ناراضی هستند. اتفاقی که اکنون منجر به حذف جریان انقلابی، ضد فساد، ضد دیکتاتوری و ضد وابستگی شده است .
- آیا معتقدید محافظه کاری جریان اخوان منجر به حذف جریان انقلابی و صرفا ساقط شدن راس نظام شد؟*اخوان المسلمین به دلیل شکستهای متحمل شده در زمان مبارک، پیمان فرمانبرداری از نظام مبارک را به عنوان اولی الامر قبول کردند تا فشارهای زندان و شکنجه علیه آنها کاهش یابد. به همین دلیل در مرحله انقلاب هیچگونه فعالیت انقلابی آشکاری نداشته تا به تدریج فضا برای ورود آنها به عرصه سیاست مهیا شد.سرانجام توانستند تعدادی از کرسیهای مجلس را تصاحب و همچنین یکی از رهبرانشان به ریاست جمهوری برسد. آنها با همین تردیدها و محافظه کاریهای خواهان رهبری انقلاب بودند.
این در حالی است که فضای انقلاب محافظه کاری را اقتضا نمی کند. آنها با بازماندگان رژیم سابق، نقشها و توطئههای کشورهایی که سالها مصر تحت سلطه آنها بود، مواجه بودند. افرادی که سعی بر به انحراف کشاندن انقلاب دارند. در مقابل انقلابیها هیچ کنش انقلابی از خود بروز نمی دادند. این موضوع را با انقلاب ایران مقایسه کنید. مردم ایران به دلیل رهبری حکیمانه، بیش از آنکه بدانند چه نمیخواهند، می دانستند چه می خواهند. شعار محوری ایران، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود. یعنی مردم می دانستند دقیقا چه مولفههایی را می خواهند. نوع حکومت در شعار مردم ایران مشخص بود. به یاد دارم اوایل انقلاب شعار استقلال، آزادی، حکومت اسلامی بود.
کمی بعد حضرت امام فرمودند شکل حکومت جمهوری اسلامی است. زیرا حکومت اسلامی می توانست حذف شاه را شامل نشود. یعنی حاکمیت اسلامی باشد و نظام پادشاهی باشد. پس از انقلاب نهادهایی مانند سپاه پاسداران، کمیته انقلاب، بنیادهایی مانند ۱۵ خرداد، شهید، و .. برای خدمت رسانی به مردم تاسیس شد. دادگاههای انقلاب تشکیل شد. سازمان امنیت شاه کاملا منحل شد. مسئولان وابسته به نظام شاهنشاهی محاکمه شدند. اموال سرمایه داران رژیم سابق مصادره و اجازه داده نشد پولهای آنها در خدمت ضد انقلاب قرار گیرد.
این مجموعه اقدامات انقلابی در مصر روی نداد. مردم مصر و حتی اخوان ادعای انقلاب داشتند اما در طی مسیر انقلابی عمل نکردند. یک نفر از عناصر وابسته به نظام مبارک و حتی شخص او حکم قضایی شدیدی نگرفت. تمامی سرمایه داران نظام مبارک حفظ شدند. نزدیک به ۲۰ شبکه تلویزیونی از سوی سرمایه داران وابسته به نظام مبارک تاسیس شده بود تا در کار انقلاب اخلال و مردم را دلسرد کنند. دادگاههای مصر به دلیل حفظ همان ساختار هیچ حکمی علیه افراد نظام مبارک صادر نکرد. هیچ موسسه ای به منظور خدمت رسانی به مردم ایجاد نشد. آقای سیسی در زمان مبارک رییس دستگاه اطلاعاتی ارتش و به نمایندگی از نظام مبارک با انقلابیها صحبت می کرد. اقای مرسی او را به عنوان وزیر دفاع برگزید.
انقلاب مصر خود را محصور قوانین زمان مبارک کرده بود. در حالی که این موارد در انقلاب ایران شکسته شد. انقلابیگری و انقلابی بودن حرف اول را بر همه قوانین می زد. فرض کنید در انقلاب ایران، مردم، ارتشبد نعمت الله نصیری رییس ساواک را مجدد بر سرکار خود بگذارند و بگویند که قوانین اجازه نمی دهد کسی پایین تر از ارتشبد رییس سازمان ساواک شود. یا همینطور در مورد وزرا. در ذهن انقلابیون مصر اینکه یک جوان ۲۴ ساله وزیر شود، جایگاهی ندارد. اما در انقلاب ایران اینگونه نبود. انقلاب نیازهای جدید دارد. با همان ابزارهای گذشته نمی توان انقلاب را اداره کرد.
تصور مصریها بر این بود که راه رسیدن به قدرت، یافتن راه حل مشکلات و اینکه با دردسر کم بر مصر حکومت کنند، این است که از طریق آمریکاییها که واقعا نفوذ بسیار زیادی در مصر داشتند وارد شده و موافقت آنها را جلب کنند. تلاشهای زیادی نیز انجام دادند. اخوانیها و حتی آقای مرسی در اوایل کار، برای اینکه اعتماد آمریکاییها را جلب کرده و نشان دهند کم خطر هستند، دو اقدام مهم در صحنه سیاست خارجی انجام دادند. نخست آنکه صهیونیست ستیزی را کنار گذاشتند و آقای مرسی اعلام کرد به همه قراردادهای خود _ منظور اصلی قرارداد کمپ دیوید بود_ پایبند است و دیگر آنکه از نزدیک شدن آشکار به ایران خودداری کرد تا حساسیت آمریکا برانگیخته نشود. این همان استراتژی مبارک بود، اما اخوانیها فرقشان با مبارک این بود که ادعا می کردند که این تاکتیک آنهاست. در نهایت جواب نداد و همان اتفاقی که بر سر مصدق افتاد، بر سر مرسی آمد. آمریکا با تمامی عناصر نظام مبارک دست به یکی کرده و مرسی را سرنگون کرد. ممکن است شما با نقل قولهای آمریکاییها مبنی بر ابراز نگرانی از سرنگونی مرسی و اینکه خواستار بازگشت او به قدرت شده باشند، مواجه شده باشید. اما در عمل سازمان سیا و پتناگون از آقای سیسی دفاع می کردند.
آمریکا کمکهای خود را قطع کردآمریکا به دلیلی شرایط انقلابی و مسایل اقتصادی خود، کمکهای خود را قطع کرده بود. اما آقای مرسی برای بازگرداندن کمکهای آمریکایی تلاش می کرد. از این رو سعی می کردند با در نظر گرفتن مواضعی مانند کنار گذاشتن صهیونیست ستیزی، کنار گذاشتن انقلابیگری و دوری از ایران از استمرار کمکهای آمریکا برخوردار باشد. کمکهایی که حتی در زمان مبارک به عنوان ابزار کنترل یک نظام مورد استفاده آمریکا بود. نیمی از کمکها هم به ارتش تعلق می گرفت. زیرا ارتش خود را در ارتباط مستقیم با آمریکا می دید. اینکه چقدر آمریکاییها کمک کرده یا عربستان چه میزان کمک کرد، به صورت آشکار در اخبار مشاهده می شود. اما در پنهان، آمریکا به دنبال تقویت یک جناح و گروه علیه گروه دیگر بود. اخوان تلاش می کرد خود را مجموعه ای سر به راه در برابر آمریکا نشان دهد. اما آمریکاییها علیرغم امتیازهای فراوان اخوان به آنها، به آنها اعتماد نکردند؛ بلکه از پشت خنجر زدند.
- آیا عملکرد نه چندان مطلوب اخوان در دوران حکومت داری مصر را به جایی هدایت کرد که تمامی جامعه علیه اخوان باشد و همه حرکتها علیه اخوان شکل بگیرد؟*دلایل مطرح شده دلیل بر ناتوانی و اشتباههای اخوان در هدایت، کنترل واداره وضعیت مصر است، اما اتهامهایی متوجه اخوان می شود که واقعا وجود نداشت. اخوانیها یک شبکه تلویزیونی در برابر دهها شبکه تلویزیونی مخالفان نداشتند. یک شبکه ضعیف داشتند که بلافاصله آقای سیسی به همراه چند شبکه متعلق به سلفیها آن را تعطیل کرد. معتقدم اخوان اساسا کاری انجام نداد. اصطلاحی در فضای رسانه ای وابسته به نظام مبارک ترویج یافته بود مبنی بر اینکه می خواهند حکومت را "اخونه” – اخوانیزه کردن کشور- کنند. یعنی اخوان را حاکم کنند.
در صورتی که تقریبا دو سوم کابینه آقای مرسی پیش از سقوط به توصیه ارتش و سازمان امنیتی در حمایت از سیسی استعفا دادند. اینکه اخوان در دولت خودش صرفا به اخوانیها توجه می کرد، یک دروغ محض است. من اشتباه مجموعه اخوان را در کارهای انجام نداده می دانم. فرض کنید در کاخ ریاست جمهوری به جز حداکثر ۱۰ نفر، همه از عناصر نظام پیشین هستند. وقتی به ملاقات آقای مرسی می رفتیم، شخصی که کنارش ایستاده بود، همان بود که در کنار مبارک می ایستاد. سازمان اطلاعاتی مصر تغییر نکرد. ایراد اخوان این بود که وزرای اخوانی نداشت. در حالی که هر گروهی که به قدرت می رسد، از مجموعه خود وزیر انتخاب میکند. کدام وزیر اخوانی وجود داشت؟ صرفا یک سری معاونان ومشاوران اطراف مرسی بودند که آنها هم اکنون در زندان هستند. اخوان تلاشی برای بازسازی و انجام یک عمل انقلابی نکرد. انقلاب را کنار گذاشتند و می خواستند با همان قواعد نظام پیشین، انقلاب را رهبری کنند که نتوانستند. بگویید مرسی چه چیزی را انجام داد؟
تغییراتی که در نهاد قضایی مصر صورت گرفت علیه مرسی شدنهاد قضایی مصر، نهاد قضایی مبارک است. اگر خواهان انقلاب هستید باید تغییراتی در نظام قضایی صورت دهید. از همین نظام قضایی دهها حکم اعدام برای مرسی و طرفدارانش صادر شده ولی یک حکم اعدام برای مبارک نداشته است. ماده و قانونی برای رسیدگی به جنایات مبارک وجود ندارد. زیرا در دوران مبارک، برخورد با انقلابیها قانونمند شده است. یکی از اتهامهای آقای مرسی فرار از زندان است. یعنی اینکه فرض کنید، پس از انقلاب اسلامی ایران، به زندانیان سیاسی زمان شاه اتهام فرار از زندان شاه را بزنند.
آیا مضحکانه نیست؟ یکی از تضادهای آقای مرسی با قوه قضاییه در این بود که هیچکدام از احکام و اتهامها علیه انقلابیها را لغو نکرد. در زمان حکومت مرسی کسانی دارای پرونده اقدام علیه نظام مبارک بودند و به همین اتهام حق فعالیت سیاسی نداشتند و هنوز در زندان بسر می بردند. روز چهارم انقلاب درهای زندانهای مصر باز شد. دیوارها فرو ریخته و هم بیرون آمدند. اسم این فرار نیست، اما اکنون یک جرم به جرم کسانی که در زندان بودند اضافه شد و آن هم فرار از زندان است.
- اقدام نیم بند مرسی علیه قوه قضاییه به منظور تغییر عناصر فاسد را چه تعبیر میکنید؟*به نظر من یکی از مشکلات مهم انقلاب مصر، نبودن دادگاه انقلاب بود. این در حالی بود که در یکی از تظاهرات گسترده مردم، محاکمه مبارک بود. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. حسن البنا رهبر و موسس اخوان المسلمین در ۶۵ سال پیش نوشته ای دارد که در آن اعلام می کند که اخوان به انقلاب فکر نمی کند. احتمالا این موضوع تاکتیکی است، اما در هرحال آنها در انقلاب مصر در یک عمل انجام شده قرار گرفته بودند. انقلابی در مصر روی داده و آنها حاکم بر انقلاب شدند. رییس جمهوری نیز دارای قدرتهای فوق العاده ای بود. به نظرم دیدگاه اخوان که به انقلاب فکر نمی کند یک تاکتیک بود، زیرا اگر می گفتند به انقلاب فکر می کنند، در همه دورانهای ملک فواد، ملک فاروق، ناصر و مبارک با آنها برخورد شدیدتری می شد.
طی چندین دوره تشکیلات اخوان منحل، افراد آنها زندانی و اموالشان مصادره شد. یک بار در سال ۱۹۴۸ توسط کمیته آمریکا، انگلیسی، فرانسوی، یک بار در زمان ناصر، و چند بار نه به صورت کامل در زمان مبارک و یک بار به طور کامل در زمان السیسی تمامی تشکیلات آنها را منحل کردند.
سادات تمامی زندانیان زمان ناصر را آزاد کرد. زیرا در آن زمان مشکل سادات، کمونیستها و سکولارها بودند. سادات خواهان استفاده از نیرو و ظرفیت مذهبیها علیه کمونیستها و سکولارها بود. البته دوره سادات نیز کوتاه بود. با این حال جمعیت اخوان نمی تواند به دور از فضای انقلابی، به فکر ساقط کردن حکومتهای ظالم نباشد. آنها به دنبال الگویی بودند که با کنار گذاشتن شیوه انقلابی به نتیجه برسند. تجربه نشان داد که مماشات اخوان با دشمنان منجر به سقوط خودشان شد. پس از انقلاب اسلامی ایران هیجان و امیدی در دل اهل سنت ایجاد شد. زیرا برقراری حکومت اسلامی در بین علمای اهل سنت ریشه دار است. آنها خلافت بنی امیه و بنی عباس را امتداد حکومت خود می دانستند که منقرض نخواهد شد.
بنابراین برای حفظ آن تلاش میکردند. آنها انقلاب اسلامی را حرکتی در راستای خلافت اسلامی می دیدند که یک گروه اقلیت شیعی، که هیچ خطر یا ابراز وجودی ندارد، خواهان حکومت اسلامی شده اند که می تواند در جامعه بزرگ تر اهل سنت هضم شود. از این رو اخوان در همان زمان به ایران تبریک گفت و نماینده فرستاد و جریانهای سیاسی جهان اسلام حمایت کردند.بیداری اسلامی منجر به روی کار آمدن النهضه در تونس شد. در یمن جریان اسلامی به قدرت رسید. حوثیها تحت عنوان جریان انصارالله وجود دارند. در بحرین به همین صورت. نقش مرجعیت شیعی در عراق و یک روحانی شیعی به نام سیدحسن نصرالله در لبنان.
از این نوع رقابتها در جهان اهل سنت نیز وجود دارد. ترکها به دنبال خلافت عثمانی هستند. اخوانیها بدنبال چیزی شبیه خلافت عباسی هستند. حکومت اخوان در مصر خطری برای ترکیه بود. ترکها به دنبال اخوان سرکوب شده بودند نه اخوان قدرت یافته. زیرا خلافت اسلامی از نظر اخوان با خلافت عثمانی متعلق به ترکیه متفاوت است. در این میان اخوان یک اشتباه بزرگ مرتکب شد. آنها تصور می کردند، کار تمام شده است. از این رو تصور می کردند که ایران نیز جزیی از خلافت اسلامی آنها خواهد بود. به همین دلیل ابتدا در مقابل ایران عرض اندام کردند. مسایل سوریه نیز داخل موضوع شد. مرسی تصور می کرد عربستان او را در احیای خلافت اسلامی کمک خواهد کرد. به همین دلیل اولین سفر خود را به عربستان انجام داد و اعلام کرد عربستان رهبر اهل سنت و مصر اخوانی حامی آن خواهد بود.
ما شاهد اخوانی هستیم که در ابتدای شکل گیری بیداری اسلامی نسبت به بروز انقلاب تردید دارد. در عین حال از لحاظ تاکتیکی عنوان می کند که به انقلاب فکر نمی کند. بنابراین اخوان در مرحله ای قرار می گیرد که آیا اساسا قرار است انقلابی صورت گیرد که نهادسازی هم انجام شود. آیا علت این مساله اخوان فاقد یک جریان فکری – ایدئولوژیکی برای حکومت داری بوده است؟ یا فاید شخصی که اندیشههای اخوانی را برای برقراری نظام سیاسی تئوریزه کند. شخصی مانند راشد الغنوشی در تونس اخوان را در تونس نجات می دهد.
- با توجه به تجربه اخوان طی سالها حضور در مصر، اکنون و آیندهاش چه خواهد شد؟ اخوانی که از طرف عربستان به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی می شود.*شرایط جهان و منطقه به خصوص به گونه ای است که پیش بینی حوادث خیلی سخت شده است. به این علت که عوامل و مولفههای مختلف و زیادی پیوسته است و باعث پیچیدگیهای زیادی شده است. موضع کشورهای مختلف به عنوان مثال آمریکا در حوادث مصر مشاهده می کنید که متناقض است، تحت تاثیر موضوعات مختلف تغییر کرده است. خانم کلینتون در خاطرات خود ابزار پشیمانی کرده که از مبارک به راحتی صرف نظر کردیم. البته شاید خانم کلینتون این را نداند که آمریکا به دلیل اضطرار مجبور به صرف نظر از مبارک شد تا نظام و ساختار آن را حفظ کند. اما همانگونه که سادات برای مساله داخلی یا تهدیدات داخلی اقدام به آزادسازی نیرویهای اخوانی از زندان کرد، چنین موضوعی هم اکنون برای اخوان متصور است. برخی از دلایل برخورد خشن با اخوان از سوی حکومت السیسی به روابط خارجی مصر مربوط می شود. یکی از دلایل مهم حمایت عربستان از السیسی دشمنی آنها با اخوان المسلمین بود. زیرا اخوان دارای ایده خلافت اسلامی است و عربستان باید در این خلافت اسلامی جایگاهی داشته باشد و بر پایی خلافت اسلامی بدون اینکه عربستان جزیی از این خلافت باشد، معنا ندارد. اما همین عربستان وقتی در صحنه یمن با این موضوع مواجه می شود که گروهی از اخوان المسلمین می تواند علیه حوثیها عمل کنند، با اخوان در آنجا مدارا می کند. قطعا این مدارا مخالفت آقای السیسی را به همراه داشته است. چه بسا اخوان یمن به عربستان فشار بیاورد که از ابزار خود برای کاهش فشار علیه اخوان مصر استفاده کند. یک شبکه درهم تنیده ای از منافعی که روز به روز تغییر می کند، وجود دارد و با توجه به تغییرات محتمل در مصر که با مشکلات عدیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه است ممکن است تغییراتی را در حکومت مصر شاهد باشیم. یا اگر فشار به عربستان در یمن از جانب اخوانیها زیاد شود یا حوادث مشابهی در مکانهای دیگر اتفاق بیفتاد، قطعا اولویت عربستان این نیست که تضاد خود را با اخوان ادامه دهد.
بنابراین در این چارچوب چندان نمی توان از بازنگشتن اخوان به عرصه حکومت مطمئن بود. باید هر موضوعی را محتمل دانست. اخوان المسلمین تشکیلاتی با قدمت ۸۷ ساله با تجارب مختلف است. شاید تجربه اخیر به بازسازی آنها کمک کند و به عرصههای جدید در انقلاب، حکومت و حفظ آن برسند. بنابراین باید بازگشت اخوان به عرصه سیاسی مصر و نه لزوما قدرت را دور از ذهن بدانیم.
منبع: روزنامه اطلاعات
- یک بار آمدن روی کار ایقد به سلفی ها و وهابیهای مصر رو دادن که با چوب و چماق به خانه ی شیخ شحاته ریختن و با همراهانش به شهادت رساندن
- اگر اخوانیون روی کار بودن همچون اردوغان یک پای حمایت کننده از تروریستها در سوریه بودن