با وجود اینکه حل معضل بیکاری یکی از کلیدیترین وعدههای رئیسجمهور در زمان تشکیل دولت تدبیر و امید بود ولی در آستانه پایان کار این دولت، وزرا همچنان نسبت به وقوع بیکاری بزرگ هشدار میدهند!
به گزارش بولتن نیوز، علی طیب نیا؛ وزیر اقتصاد میگوید حدود ۵ میلیون نفر دانشجوی در حال تحصیل و از متولدین ۳ دهه گذشته کشور آماده ورود به بازار کار کشور هستند که بدون رشد اقتصادی مستمر، امکان ایجاد اشتغال برای این تعداد جمعیت وجود ندارد.
همچنین عبدالرضا رحمانی فضلی؛ وزیر کشور هم اخیرا با هشدار نسبت به اینکه تا ۲۰ سال آینده ۱۶ میلیون بیکار داریم با اشاره به ضرورت تحقق اقتصاد مقاومتی و افزایش تولید و اشتغال تصریح کرد: با روند فعلی، ۳.۵ میلیون بیکار تا ۲۰ سال آینده ۱۶ میلیون نفر میشود.
یکی از کلیدی ترین وعده های دکتر روحانی در ابتدای فعالیت دولت تدبیر و امید حل معضل بیکاری و ایجاد اشتغال برای جوانان بود. وی در تابستان سال ۹۲ وعده هایی را در اینباره به جامعه داده بود که تا به امروز و در یکسال مانده به پایان دولت تدبیر و امید، این وعده محقق نشده و بیکاری همچنان به عنوان معضل اول بسیاری از خانواده های ایرانی خودنمایی می کند.
حل بیکاری؛ وعدهای که عملی نشد
در عین حال، با وجود هشدارهایی که از سوی مقامات مختلف دولتی در سال های اخیر پیرامون شکل گیری بیکاری بزرگ در ایران مطرح شده، هیچگونه راهکار عملیاتی و تغییر در اوضاع بیکاران به چشم نمی خورد. مراکز آموزشی پایه و عالی کشور همچنان به منوال گذشته کار می کنند و صدور مدرک دانشگاهی نیز ادامه دارد.
همچنان دانشگاه های مختلف کشور برای پُر کردن صندلی های خود با یکدیگر رقابت می کنند و نه تنها از تعداد رشته های دانشگاهی اشباع شده و بدون کاربرد در اقتصاد ایران کاسته نشده، بلکه ایجاد واحدهای دانشگاهی جدید و تشویق جوانان برای ورود به دانشگاه ها همچنان ادامه دارد.
نه خبری از بازنگری در رشته های بی شمار دانشگاهی است و نه تغییری در مدل ها و روش های تدریس در مدارس؛ بنابراین تا زمانی که دولت تصمیم به اعمال تغییرات اساسی در نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور نگیرد و فرهنگ کار در کشور تغییر نکند، وضع به همین منوال خواهد بود.
اینکه سال هاست در دانشگاه ها رشته هایی تدریس می شود که فرد پس از فراغت از تحصیل امکان ورود به بازار کار را ندارد و یا کارفرمایان، فارغ التحصیلان بسیاری از رشته ها را نمی پذیرند، از مسائل و موانع کلیدی اشتغال فارغ التحصیلان در بازار کار ایران است؛ بنابراین تا زمانی که دولت و دستگاه های مسئول از خود نپرسند که چرا وضع اینگونه است و کسی به فکر حل ریشه ای اینگونه مسائل نباشد، همچنان بسیاری از جوانان امکان ورود به بازار کار را نخواهند داشت و سخنرانی و هشدار گِرهی از مشکلات را باز نخواهد کرد.
فقط هشدار مسئله بیکاری را حل نمیکند
سوال مهم این است که اگر امروز عدم مهارت کارجویان به عنوان دلیل اصلی بیکار ماندن آنها مطرح می شود، چه کسی مسئول آموزش درست به افرادی بوده که سال ها عمر خود را در کلاس های درس گذاشته اند؟ آیا اگر نظام آموزشی کشور به سمت مهارت محوری، کشف استعداد و هدایت افراد جامعه به سمت فعالیت هایی که با توانمندی های آنها مطابقت دارد پیش برود شرایط جوانان برای اشتغال بهبود نخواهد یافت؟
اینکه مقامات دولتی تنها آمار بدهند و بگویند اگر کاری نشود بیکاری بسیار بدتر از امروز خواهد شد که مشکلی حل نمی شود چون اگر هم قرار است کاری بشود این دولت است که ابزارها و امکانات داشته و قدرت تصمیم گیری دارد. هر چند جوانان نیز باید خود را به علوم روز، مهارت و تخصص های گوناگون تجهیز نمایند ولی دستیابی فرد به مهارت، شناسایی استعدادهای افراد، دسته بندی توانمندی ها و علایق نیروی انسانی و مانند آن، پروسه ای طولانی است که در طول زمان به دست می آید و بهترین جایی که می توان آن را پیاده سازی کرد، نظام آموزشی است.
این دولت است که می تواند نظام آموزشی کشور را ملزم و مجبور به تغییر برنامه های آموزشی و شناسایی توانمندی ها و استعدادهای افراد از دوره پایه نماید و آموزش ها را به نحوی پیش ببرد که افراد در پایان دوران تحصیلات متوسطه آماده ورود به بازار کار در یک رشته خاص باشند.
اما آنچه که در ایران می گذرد این است که افراد وارد نظام آموزشی شده، چند سالی را در مدارس دروس عمومی می گذرانند که شاید به بسیاری از آنها علاقه ای نداشته باشند و هزینه و وقت افراد و همچنین منابع کشور هدر برود، سپس بسیاری بر اساس علایق و خواسته های خود و یا خانواده انتخاب رشته تحصیلی می کنند که آن هم بسیار محدود و تنها در چند گروه اصلی علوم انسانی، ریاضی و علوم تجربی است و همه یا می خواهند دکتر شوند و یا مهندس!
همه میخواهند دکتر شوند یا مهندس
بسیاری حتی در زمان انتخاب رشته دانشگاهی نیز هدف خاصی را دنبال نمی کنند و برای اینکه مدرکی داشته باشند وارد رشته ای می شوند که دانشگاه پیشنهاد می کند. در این شرایط است که فرد تنها به پشت میزنشینی فکر می کند چون توانمندی دیگری ندارد و اگر هم خود در دوران مدرسه توانسته استعدادی را در خود کشف کند، احتمالا در آن مسیر وارد نشده و حالا به جمع لیسانس و فوق لیسانس و حتی دکترهای بیکار کشور خواهد پیوست.
این در حالی است که در نظام های پیشرفته آموزشی دنیا نه تنها تمامی مشاغل از پایه به افراد شناسانده می شود، بلکه شغل و کار در رشته های مختلف محترم شمرده می شود و افراد به نسبت توانمندی ها و استعدادهای خود به سمت تحصیلات آکادمیک گام بر می دارند و انتخاب ها آگاهانه است.
دیگر اینگونه نیست که بسیاری از مشاغل خالی بمانند و افراد برای بعضی از مشاغل خاص صف تشکیل دهند. پس وقتی در این بخش مشکل داریم و تنها بخشی از مشاغل را در شان خود دانسته و مابقی را پَست تلقی می کنیم، در واقع فرهنگ کارمان دچار مشکل است و باید در مدارس محترم بودن همه مشاغل به ما آموزش داده می شد و اگر هم مشاغل گوناگون دارای درجه بندی ها و اهمیت های مختلف است، دستکم با دیده احترام به همه آنها نگریسته شود.
هدف از بیان این مسائل، طرح ضعف ها و موانع کلیدی و ساختاری آموزش ها در ایران است که نهایتا منجر به بیکاری میلیونی می شود و چون این مسائل حل نشده و اساسا درباره آنها فکری نشده است، مقامات دولتی تنها هشدار می دهند و می گویند خطر بیکاری بزرگ در راه است! در واقع این دولت ها هستند که به وظایف خود در باب حل اساسی مشکلات مربوط به بازار کار فکر نکرده و تنها نگاه مقطعی و شعاری به معضل بیکاری داشته اند.
به نظر می رسد در طول دهه های اخیر و همزمان با موج تقاضای جامعه برای ورود به دانشگاه ها، نوعی منبع کسب درآمد برای نظام آموزش عالی کشور ایجاد شده که امروز حاضر به متوقف کردن آن نیست و مرتبا صندلی به کلاس های دانشگاه ها اضافه می شود. برخی کارشناسان می گویند افزایش تعداد متقاضیان تحصیلات دکترا در ایران به بالای یک میلیون نفر در سال، دستاورد نیست بلکه هشداری برای سیاست گذاران کشور است که باید این روند را متوقف کنند چون در غیر اینصورت باید به فکر مشاغلی باشند که تحصیل کرده های عالی آنها را در شان خود بدانند و متناسب با تحصیلات آنها باشد و بسیاری از کارها روی زمین بماند و کسی حاضر به انجام آنها نباشد.
احتمال اجباری شدن آموزشهای مهارتی از دبستان
با این وجود، شاید تدوین برنامه ای که وزیر کار از آن به عنوان ابلاغ اجباری شدن آموزش های فنی و حرفه ای از دوره دبستان نام بُرده، بتواند کورسوی امیدی برای تغییر نظام تئوریک آموزشی در ایران و جراحی تاریخی در این سیستم فکری باشد. آموزش هایی که در صورت اجرای درست و هدایت جوانان به سمت پرورش استعدادها و علایق می تواند دستکم موضوع بیکاری و تقاضای شغل در ایران را طی دهه های آینده به صورت ریشه ای حل کند.
از یاد نبریم که زمانی نه چندان دور کشور پذیرای پزشکان خارجی از کشورهای آسیای جنوب شرقی مانند فیلیپین بوده که در ایران به کار طبابت مشغول بوده اند و امروز شرایط به گونه ای است که بسیاری از فارغ التحصیلان رشته های پزشکی خودمان بیکار مانده و در انتظار شغل هستند و اینها همه از آثار ترویج یکباره تحصیلات دانشگاهی در ایران است. بنابراین نه آن وضعیت که کشور را نیازمند خارجی ها در بخش پزشکی کرده بود قابل قبول بوده و نه امروز که جوانان خودمان در صف انتظار کار مانده و کشور با مازاد نیروی انسانی در بسیاری از رشته ها مواجه است، قابل قبول است چون در هر دو صورت مشکل نیروی انسانی پابرجاست و حل نشده و یکروز کمبود نیرو داریم و روزی دیگر مازاد نیرو!