از امام باقر ع درباره آیه «و بهیقین، از پیش به آدم سفارشی کردیم، که فراموش کرد، و او را دارای عزمی [راسخ] نیافتیم» روایت شده است که یعنی: سفارش کردیم به او در مورد حضرت محمد ص و ائمه بعد از او، پس رها کرد (=جدی نگرفت) و او عزمی نداشت بر اینکه آنها چناناند ...
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 1 تیر به آیه 115 سوره طه پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما
سوره طه (20) آیه 115
ترجمه:
و بهیقین، از پیش به آدم سفارش کردیم، که فراموش کرد، و او را دارای عزمی [راسخ] نیافتیم.
نکات ترجمهای:
«عهدنا»: ریشه لغوی عهد در اصل به معنای حفظ و مراعات چیزی است (مفردات ألفاظ القرآن/591؛ معجم المقاييس اللغة4/ 167) کلمه «عهد» وقتی با حرف «الی» متعدی شود به معنای «وصیت» (سفارش؛ برعهده گذاشتن) میشود و وقتی از عهد «بین دو نفر» سخن به میان آید به معنای «میثاق» (پیمان؛ برعهده گرفتن) میباشد (أساس البلاغة زمخشری/441) که البته در تفاوت «عهد» و «میثاق» گفتهاند میثاق محکمتر از عهد است و نیز گفته شده وقتی «میثاق» گفته میشود از جانب یکی از طرفین مدنظر است اما وقتی «عهد» گفته میشود از جانب هردو طرف مد نظر است.
«عزماً»: عزم، عبارت است از آنچه انسان در درون خود تصمیم میگیرد که حتما انجامش دهد (كتاب العين1/ 364؛ معجم المقاييس اللغة1/ 363) شاید مهمترین ویژگیهای عزم را بتوان «جدیت» و «قاطعیت» دانست. انسان کاری را جدی بگیرد، یعنی عزمش را بر انجام آن جزم کرده است.
«نَسِیَ» با اینکه معنای فراموش کردن برای کلمه «نسیان» خیلی متعارف است (کتاب العین7/ 304) اما برخی درباره ریشه «نسی» گفتهاند بر دو معنای متفاوت دلالت دارد: فراموش کردن و ترک کردن؛ و برای معنای «ترک کردن» به همین آیه استناد کردهاند (معجم مقائيس اللغة5/ 421) و روایتی از امام باقر ع نیز موید همین معناست: «فَنَسِيَ... إِنَّمَا يَعْنِي فَتَرَكَ» (بصائر الدرجات1/ 71؛ كافي2/ 8) و برخی هم توضیح دادهاند که با توجه به اینکه «فراموشی» امری غیرارادی است، مواردی که «نسیان» در قرآن کریم مورد مواخذه قرار گرفته (بقره/274؛ طه/115؛ توبه/67) همگی به معنای «ترک» است چنانکه ما هم میگوییم «ما را از عطای خود فراموش نکن» (متشابه القرآن (لابن شهر آشوب)1/ 164).
اما برخی بین این دو معنا چنین جمع کردهاند که: نسیان، ترک آن اموری است که قبلا انسان آنها را در قلب خود ثبت و ضبط کرده بود، که میتواند ناشی از ضعف قلب ویا غفلت ویا حتی عمدی باشد (مفردات ألفاظ القرآن/803)
ضمنا هم از ابنعباس (المعجم الصغیر للطبرانی2/ 140) و هم از امام صادق ع (عللالشرائع1/ 15) روایت شده که یکی از وجوه تسمیه انسان، به انسان این است که خداوند به او سفارشی کرد اما او نسیان کرد (البته انسان ظاهرا از ریشه «أنس» است و چنین مطلبی از باب اشتقاق کبیر است)
حدیث
1) روي عن الإمام السبط التقي أبي محمد الحسن بن علي صلوات الله عليهما
- كُلُّ مُعَاجَلٍ يَسْأَلُ النَّظِرَةَ وَ كُلُّ مُؤَجَّلٍ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ.
- وَ قَالَ ع اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ جِدُّوا فِي الطَّلَبِ وَ تُجَاهَ الْهَرَبِ وَ بَادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطَّعَاتِ النَّقِمَاتِ وَ هَاذِمِ اللَّذَّاتِ.
تحف العقول، ص236
از امام حسن مجتبی ع روایت شده است که:
- هرکسی که مهلتش تمام شده، تقاضای مهلت میکند، و هرکس که مهلت دارد، امروز و فردا میکند.
- ای بندگان خدا! تقوای الهی پیشه کنید و در طلب وبه سمت فرار [از شیطان] جدی باشید و به انجام عمل مبادرت ورزید قبل از اینکه آنچه سختیها و لذتها را یکجا با خود میبرد [= مرگ] فرارسد.
2) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَالَ لآِدَمَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ لَهُ يَا آدَمُ لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَةَ قَالَ فَأَرَاهُ إِيَّاهَا فَقَالَ آدَمُ لِرَبِّهِ كَيْفَ أَقْرَبُهَا وَ قَدْ نَهَيْتَنِي عَنْهَا أَنَا وَ زَوْجَتِي قَالَ فَقَالَ لَهُمَا لَا تَقْرَبَاهَا يَعْنِي لَا تَأْكُلَا مِنْهَا فَقَالَ آدَمُ وَ زَوْجَتُهُ نَعَمْ يَا رَبَّنَا لَا نَقْرَبُهَا وَ لَا نَأْكُلُ مِنْهَا وَ لَمْ يَسْتَثْنِيَا فِي قَوْلِهِمَا نَعَمْ فَوَكَلَهُمَا اللَّهُ فِي ذَلِكَ إِلَى أَنْفُسِهِمَا وَ إِلَى ذِكْرِهِمَا قَالَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ فِي الْكِتَابِ «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ» أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَتَسْبِقَ مَشِيَّةُ اللَّهِ فِي أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَلَا أَقْدِرُ عَلَى أَنْ أَفْعَلَهُ قَالَ فَلِذَلِكَ قَالَ اللَّهُ «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ» أَيْ اسْتَثْنِ مَشِيَّةَ اللَّهِ فِي فِعْلِك
النوادر(للأشعري)، ص56؛ الكافي، ج7، ص448
از امام باقر ع درباره آیه «و بهیقین، از پیش به آدم سفارشی کردیم، که فراموش کرد، و او را دارای عزمی [راسخ] نیافتیم» روایت شده است که: همانا خداوند هنگامی که به آدم گفت «داخل بهشت شو»، به او گفت که به این درخت نزدیک نشو و آن را به او نشان داد؛ آدم به پروردگارش عرض کرد: چگونه نزدیک آن شوم در حالی که تو من و همسرم را از آن نهی کردی؟
امام فرمود: اینکه فرمود به آن نزدیک نشوید، یعنی از آن نخورید.
به هر حال آدم گفت: بله، پروردگارا، ما نزدیکش نمیشویم و از آن نمیخوریم؛ اما این «بله»شان را مشروط به خواست خدا نکردند (انشاءالله نگفتند) پس خدا آنها را در این مطلب به خودشان و یاد [=حافظه] خودشان واگذاشت. در حالی که خدا در کتابش به پیامبرش گفته بود (کهف/23-24) که: «در مورد هیچ کاری نگو که من فردا انجامش میدهم؛ مگر اینکه خدا بخواهد» که آن را انجام ندهم؛ که در این صورت مشیت خدا بر اینکه من انجامش بدهم میچربد و نمیتوانم که انجامش دهم. برای همین است که خداوند [در ادامه] فرمود: «و خدا را یاد کن وقتی دچار نسیان شدی» یعنی مشیت خدا را در کارت استثنا کن.
3) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ: عَهِدْنَا إِلَيْهِ فِي مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَتَرَكَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَزْمٌ أَنَّهُمْ هَكَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّيَ أُولُو الْعَزْمِ أُوْلِي الْعَزْمِ لِأَنَّهُ عَهِدَ إِلَيْهِمْ فِي مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْمَهْدِيِّ وَ سِيرَتِهِ وَ أَجْمَعَ عَزْمُهُمْ عَلَى أَنَّ ذَلِكَ كَذَلِكَ وَ الْإِقْرَارِ بِهِ.
الكافي، ج1، ص416؛ تفسير القمي، ج2، ص66؛ بصائر الدرجات، ج1، ص70؛ علل الشرائع، ج1، ص123 ؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص313
از امام باقر ع درباره آیه «و بهیقین، از پیش به آدم سفارشی کردیم، که فراموش کرد، و او را دارای عزمی [راسخ] نیافتیم» روایت شده است که یعنی: سفارش کردیم به او در مورد حضرت محمد ص و ائمه بعد از او، پس رها کرد (=جدی نگرفت) و او عزمی نداشت بر اینکه آنها چناناند؛ و [پیامبران] اولوالعزم را اولوالعزم نامیدند زیرا به آنها در مورد حضرت محمد ص و جانشینان بعد از او و حضرت مهدی و سیره او سفارش شد و آنها بر اینکه: آن، چنان است و بر اقرار به این مطلب، عزمشان را جزم کردند.
[ظاهرا یعنی عزم کردند که چنان اقدام کنند که در اقدامشان، ثمراتی را که تا بعثت پیامبر ص و ظهور امام زمان ع بر کارشان مترتب میشود، جدی بگیرند]