از امیرالمومنین ع درباره این آیه روایت شده که: منظور از سنگینی و سبکی ترازوها، سادگی و دشواری حسابرسی است؛ در آن روز مردم در طبقات و جایگاههای مختلفی هستند: برخی کسانیاند «به زودى با محاسبه آسانى حسابرسى مى شود؛ و به سوى كسان خود با سرور و شادى بازمى گردد»
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 24 خرداد به آیه 8 سوره اعراف پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون
سوره أعراف (7) آیه 8
ترجمه
و وزن در آن روز حق است؛ پس کسی که ترازوهایش/وزنههایش سنگین شد [تنها] آناناند که رستگاراناند.
نکات ترجمهای و نحوی
«وزن» هم در معنای اسمی به کار میرود (الثقل، سنگینی) وهم در معنای مصدری به معنای «شناختن مقدار شی» (مفردات ألفاظ القرآن/ 868) و «اندازهگرفتن چیزی با چیز مثل خودش» (كتاب العين7/ 386) در زبان فارسی کلمه «سنجیدن» و نیز «وزن کردن» رایج است.
«موازین» جمع «میزان» است. «میزان» اسم آلت از همان ریشه «وزن» است که در اصل مصدر بوده است (الجدول في إعراب القرآن8/ 334) و هم به معنای «وزنه»ای که در یک طرف ترازو میگذارند و اشیاء را با آن میسنجند به کار میرود، و هم در مورد خود ترازو (لسان العرب، ج13، ص446) و به معنای «مقدار» هم به کار میرود (همان/447).
در جمله «الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» «الوزن» مبتداست و علامه طباطبایی سه گونه تحلیل درباره خبر آن گزارش کردهاند:
نظر خودشان این است که «وزن» به معنای سنگینی (نه به معنای مصدری: وزن کردن) است و «الحق» هم به معنای اسمی خود آمده و خبر قرار گرفته است که ترجمهاش چنین میشود: «وزنی که در آن روز اعمال با آن توزین میشود، فقط خود «حق» است» (حصر هم از اینکه خبر معرفه آمده، قابل استفاده است).
نظر اغلب مفسران دیگر این بوده است که «حق» به یک معنا صفت است و به صورت در تقدیر خبر است (یا بالعکس) که ترجمه آیه چنین میشود: وزن در آن روز، وزنِ حق است که همان عدل است.
احتمال سوم هم این است که «یومئذ» خبر باشد و «الحق» صفت برای وزن، که ترجمه چنین میشود: «وزن حقیقی فقط در روز قیامت خواهد بود». (المیزان8/ 12-13)
برخی با همین حالت اخیر، معنا را چنین دانستهاند: «وزن حقیقی در آن روز واقع میشود» (إعراب القرآن و بيانه، ج3، ص30) که ظاهرا اینکه «الـ» روی خبر آمده، دلالت بر حصر میکند را نادیده گرفته، یا آن را فقط از باب تاکید دانستهاند.
بر اساس قاعده امکان استعمال لفظ در بیش از یک معنا (جلسه9) به نظر میرسد هرسه میتوان درست باشد.
حدیث
1) جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ ع وَ قَالَ ... فَقَالَ لَهُ ع: ... وَ مَعْنَى قَوْلِهِ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ قِلَّةُ الْحِسَابِ وَ كَثْرَتُهُ وَ النَّاسُ يَوْمَئِذٍ عَلَى طَبَقَاتٍ وَ مَنَازِلَ فَمِنْهُمْ مَنْ «يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ «يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... بِغَيْرِ حِسابٍ» لِأَنَّهُمْ لَمْ يَتَلَبَّسُوا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ إِنَّمَا الْحِسَابُ هُنَاكَ عَلَى مَنْ تَلَبَّسَ بِهَا هَاهُنَا وَ مِنْهُمْ مَنْ يُحَاسَبُ عَلَى النَّقِيرِ وَ الْقِطْمِيرِ وَ يَصِيرُ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ وَ مِنْهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ قَادَةُ الضَّلَالَةِ فَأُولَئِكَ لَا يُقِيمُ لَهُمْ وَزْناً وَ لَا يُعْبَأُ بِهِمْ بِأَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ «فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ وَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُون»
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص: 244
از امیرالمومنین ع درباره این آیه روایت شده که: منظور از سنگینی و سبکی ترازوها، سادگی و دشواری حسابرسی است؛ در آن روز مردم در طبقات و جایگاههای مختلفی هستند: برخی کسانیاند «به زودى با محاسبه آسانى حسابرسى مى شود؛ و به سوى كسان خود با سرور و شادى بازمى گردد» (انشقاق/8-9) برخی کسانیاند که «بیحساب داخل بهشت میشوند» (غافر/40) زیرا ذرهای به دنیا آلوده نشدند و حسابرسی در آنجا برای کسی است که اینجا به دنیا گرفتار آمده باشد؛ و برخی کسانیاند که ریز و درشتشان مورد محاسبه قرار میگیرد و به وسی عذاب دردناک سوق داده میشوند و برخی پیشوایان کفر و رهبران ضلالت هستند که برایشان اصلا ترازویی برپا نمیشود (کهف/105) و اصلا به امر و نهی او در روز قیامت اعتنایی نمیشود و آنها «درجهنم جاودانهاند؛ و (شعلههاى) آتش سخت به صورتهايشان مىوزد و (چهره) آنها در آنجا عبوس و شكسته و دندانهايشان به سوختن لبها نمايان است.» (مومنون/103-104)
2)... وَ ذَلِكَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص يَوْمَ شَكَاهُ بُرَيْدَةُ ...
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَإِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَقْوَاماً تَمْتَلِئُ مِنْ جِهَةِ السَّيِّئَاتِ مَوَازِينُهُمْ فَيُقَالُ لَهُمْ: هَذِهِ السَّيِّئَاتُ فَأَيْنَ الْحَسَنَاتُ وَ إِلَّا فَقَدْ عَطِبْتُمْ؟
فَيَقُولُونَ: يَا رَبَّنَا مَا نَعْرِفُ لَنَا حَسَنَاتٍ.
فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «لَئِنْ لَمْ تَعْرِفُوا لِأَنْفُسِكُمْ- عِبَادِي- حَسَنَاتٍ فَإِنِّي أَعْرِفُهَا لَكُمْ، وَ أُوَفِّرُهَا عَلَيْكُمْ». ثُمَّ تَأْتِي الرِّيحُ بِرُقْعَةٍ صَغِيرَةٍ [وَ] تَطْرَحُهَا فِي كِفَّةِ حَسَنَاتِهِمْ، فَتَرْجَحُ بِسَيِّئَاتِهِمْ بِأَكْثَرَ مِمَّا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ، فَيُقَالُ لِأَحَدِهِمْ: خُذْ بِيَدِ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ إِخْوَانِكَ وَ أَخَوَاتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ قَرَابَاتِكَ وَ أَخْدَانِكَ وَ مَعَارِفِكَ، فَأَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ.
فَيَقُولُ أَهْلُ الْمَحْشَرِ: يَا رَبَّنَا أَمَّا الذُّنُوبُ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا، فَمَا ذَا كَانَتْ حَسَنَاتُهُمْ.
فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: يَا عِبَادِي، مَشَى أَحَدُهُمْ بِبَقِيَّةِ دَيْنٍ عَلَيْهِ لِأَخِيهِ إِلَى أَخِيهِ فَقَالَ: خُذْهَا فَإِنِّي أُحِبُّكَ بِحُبِّكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ لَهُ الْآخَرُ: قَدْ تَرَكْتُهَا لَكَ بِحُبِّكَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ لَكَ مِنْ مَالِي مَا شِئْتَ.
فَشَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ لَهُمَا فَحَطَّ بِهِ خَطَايَاهُمَا، وَ جَعَلَ ذَلِكَ فِي حَشْوِ صَحَائِفِهِمَا وَ مَوَازِينِهِمَا، وَ أَوْجَبَ لَهُمَا وَ لِوَالِدَيْهِمَا وَ لِذُرِّيَّتِهِمَا الْجَنَّةَ.
ثُمَّ قَالَ: يَا بُرَيْدَةُ إِنَّ مَنْ يَدْخُلُ النَّارَ بِبُغْضِ عَلِيٍّ أَكْثَرُ مِنْ حَصَى الْخَذْفِ الَّتِي يُرْمَى بِهَا عِنْدَ الْجَمَرَاتِ، فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُمْ.
در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسگری (ص136-139) حکایتی طولانی نقل شده که:
بریده اسلمی و دوستش (حاطب بن ابیبلتعه) تصمیم به اذیت امیرالمومنین ع میگیرند، جنسی را به ایشان گران میفروشند و بعد واقعه را طور دیگری نزد پیامبر نقل میکنند که گویی امیرالمومنین ع مقصر بوده است. پیامبر اکرم ناراحت میشوند و این اقدامشان را مصداق اذیت کردن خدا و رسول که موجب ملعون شدن شخص میشود (احزاب/57-58) معرفی میکنند و سخنانی در فضیلت امیرالمومنین ع و اثرات محبت واقعی به ایشان بیان میکنند تا بدینجا میرسند که: در روز قیامت گروهی را میآورند که کفه بدی در ترازوهایشان پر شده است. به آنها گفته میشود این از بدیهایتان؛ حالا حسناتتان کجاست؟
میگویند خدایا ما حسنه قابل ملاحظهای نداریم.
ندا از جانب خدای عز و جل میرسد که اگر شما برای خود حسنهای خبر ندارید، من حسنهتان را به شما نشان میدهم و کفه شما را برایتان با آن پر میکنم. سپس نسیم نامه کوچکی با خود میآورد و در کفه حسنات گذاشته میشود، آنگاه کفه بمراتب (بیش از فاصله آسمان و زمین) سنگینتر میشود ...
اهل محشر میگویند: پروردگارا! ما گناهان اینها را دیدیم، حسناتشان چه بود؟
خداوند عز و جل میفرماید: ای بندگانم! [آنها چنین افرادی بودند که با اینکه در مشقت بودند اما] یکی از آنها برای ادای باقیمانده بدهیاش نزد برادر [دینیاش] میرفت و میگفت: «این را بگیر که من تو را دوستت دارم به خاطر محبتی که به علی بن ابیطالب داری. آن دیگری میگفت: حال که تو این گونه علی بنابیطالب را دوست داری، من همبقیه بدهیام را به تو میبخشم و هرمدار دیگری هم که از مال من میخواهی، برای تو.
پس خداوند متعال عمل آنها را سپاس گفت و اشتباهاتشان را بخشید، و آن را در بطن نامهها و ترازوهای عملشان قرار داد و به خاطر این کار بر آنان و والدین و فرزندانشان که بر همین شیوه عمل میکردند] بهشت را واجب کرد.
سپس فرمود: ای بُرَیده! کسانی که به خاطر دشمنی با علی ع وارد آتش میشوند بیش از سنگریزههایی است که هنگام رمی جمرات به سوی جمرات پرتاب میشود، مبادا تو از آنها باشی!
- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.
الكافي، ج2، ص99
از امام سجاد ع از پیامبر اکرم ص روایت شده است: از حسن خلق چیزی بهتر در ترازوی اعمال افراد در روز قیامت گذاشته نمیشود.
[نکته: در حدیث قبل، حسن خلق با محبت امیرالمومنین ع جمع شده بود که چنان اثری کرد]
3) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَيْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِي كِتَابِ أَبِي بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدَانِيِّ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي قَدْ شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَل، فقال ع : ... وَ أَمَّا قَوْلُهُ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ وَ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَإِنَّمَا يَعْنِي الْحِسَناتُ تُوزِنُ الْحَسَنَاتِ وَ السَّيِّئَاتِ، وَ الْحَسَنَاتُ ثِقْلُ الْمِيزَانِ وَ السَّيِّئَاتُ خِفَّةُ الْمِيزَان
التوحيد (للصدوق)، ص268
از امیرالمومنین ع درباره این آیه روایت شده است که: حسنات است که با آن حسنات و سیئات وزن میشوند: حسنات سنگینکننده کفه ترازروست و سیئات سبککننده آن.
4) حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّ الْخَيْرَ ثَقُلَ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا عَلَى قَدْرِ ثِقَلِهِ فِي مَوَازِينِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ إِنْ الشَّرَّ خَفَّ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا عَلَى قَدْرِ خِفَّتِهِ فِي مَوَازِينِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ .
الخصال، ج1، ص17
از امام باقر ع روایت شده است: بدرستی که خوبی بر اهل دنیا همان اندازه ثقیل و سنگین میآید که قرار است مایه سنگینی ترازوهایشان در قیامت شود، و بدی بر اهل دنیا همان اندازه سبک میباشد که موجب سبکی ترازوهایشان در روز قیامت میشود.
و بدی بر اهل دنیا همان اندازه سبک میباشد که موجب سبکی ترازوهایشان در روز قیامت میشود.
تدبر
«الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»: هر چیزی با چیزی از جنس خود سنجیده و وزن میشود: سنگینی اجسام با سنگ ترازو، سردی و گرمی هوا با دماسنج (میزانالحراره) که حاوی مادهای است که نسبت به سدی و گرمی زود واکنش نشان میدهد؛ و ... . و همواره آن چیزی محک سنجش قرار داده میشود که خودش بالاترین صحت و دقت را در آن زمینه دارد.
سنجش اعمال و عقاید ما هم همین طور است: نمازهای مختلف را با نمازی که کامل باشد میسنجند و ... . برای همین است که آنچه معیار سنجش در این آیه معرفی شده است خود «حق» و حقیقت است (المیزان8/11)
یعنی اعمال ما همگی با حق و حقیقت سنجیده میشود و هرمقدار که از حق بهره داشته باشد، پذیرفتنی است. ظاهرا بر همین اساس است که فرمودهاند سنجش اعمال خوب و بد، بر اساس اعمال خوب است (حدیث3)
«الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»: چرا وزن از آنِ «حق» است؟ چون حق است که واقعا حقیقت دارد؛ و حقیقتش ماندنی است. آنچه حق نباشد، هرچند به زعم و گمان شما خیلی مهم و اثرگذار باشد، اما پوچ و باطل است و پوچ بودنش، شما را در روز قیامت غافلگیر میکند، تا حدی که خداوند تعبیر میکند «آنچه زعم و گمان میکردید از شما گم شد!» (انعام/94، بحث دیروز)
«مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ»: تعبیرات قرآن درباره وزن کردن اعمال خوب و بد، این گونه نیست که بگوید «اینها هر دو وزن دارند و بعد ببینیم وزن کدام بیشتر است» (هرچند گاه در روایات از باب ساده کردن فهم مطلب برای مخاطب چنین تعابیری آمده، مانند حدیث2)؛ بلکه این گونه است که حسنات عامل سنگینی و بدیها عامل سبکی ترازو معرفی میشود؛ [امروزه که ترازوهای دیجیتال جایگزین ترازوهای دوکفهای شده، این سادهتر قابل درک است!] (علاوه بر آیه حاضر: مومنون/103 و قارعه/11 و نیز حدیث3) پس، اعمال خوب و بد را با امری دیگر میسنجند، که همان «حق» است (المیزان8/11).
پس، وزین بودن اساسا خصلت حق است؛ هر چیزی که بهرهای از حق دارد، همان اندازه وزین است و هر مقدار که از حق فاصله میگیرد وزنش کم میشود؛ تا حدی که برای پیشوایان کفر و ضلالت اصلا وزنی نمیماند و لذا وزن کشیدنی برایشان انجام نمیشود (کهف/105؛ و نیزحدیث1)
«الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ»: حق وزن دارد؛ و چیزی که وزن دارد، سنگین است؛ پس حق بر انسانها سنگین میآید؛ لذا آنچه در دنیا بر ما سنگین میآید در آخرت کفه ترازوی ما را سنگین میکند؛ و همینطور هرچه انجامش در دنیا بر سبک میآید، در مورد سبکیها (حدیث4).
شاید بدین جهت است که انجام کار خوب، سنگین و دشوار است و خوب بودن با سختیها گره خورده است؛ و شاید بدین جهت بوده که بسیاری از بزرگان وقتی بین دو کار مخیر میشدند کار سختتر را انتخاب میکردند (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا خُيِّرَ عَمَّارٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ إِلَّا اخْتَارَ أَشَدَّهُمَا. امالی صدوق/405)
«مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»: کسی که بهره بیشتری از حق دارد، سنگینتر میشود و تنها هرکس سنگین و وزین باشد، رستگار میشود:
پس، سبکی و سبکسری و خود را حقیر کردن با دینداری جمع نمیشود و کسی که بزرگ و بزرگوار شد، غلبه بر شهوات بر او آسان میشود (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه؛ نهجالبلاغه، حکمت499) و خود را به معصیت پست و حقیر نمیسازد (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ لَمْ يُهِنْهَا بِالْمَعْصِيَةِ؛ غررالحکم و دررالکلم5/ 357)
«فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»
مقدمه1- چون «الـ» بر «خبر» وارد شده، دلالت بر حصر میکند؛ یعنی «فقط» اینان رستگاراناند. این عبارت در آیه 104 سوره آلعمران هم آمده بود (جلسه 82)
مقدمه2- وقتی میگویند «فقط الف، ب است»؛ و «فقط ج، ب است»؛ نتیجه میشود که: «الف، ج است».
نتیجه: خصلتی که در آن آیه آمده بود با خصلت مذکور در این آیه بر هم منطبقاند؛ پس: امتی که به خیر دعوت میکنند و امر به و نهی از منکر میکنند، وزین هستند؛ و کسانی وزیناند و ترازوی اعمالشان سنگین است، که به خیر دعوت کنند و به معروف وادارند و از منکر بازدارند.
(بر اساس، ضابطه منطقی فوق، سایر مواردی که در قرآن کریم تعبیر «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» آمده نیز در این اوصاف مشترکاند.)