گروه فرهنگی: امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
* * *
آرمان/کمال تبریزی سریالش را متوقف کرد
کمال تبریزی تصویربرداری فاز سوم از سریال «سرزمین کهن» را متوقف کرد؛ به گفته وی این تصمیم در «اعتراض به سکوت مدیران تلویزیون در برابر اهانت یک برنامه به اصطلاح سینمایی به کارگردان این سریال» گرفته شده است.این کارگردان سینما و تلویزیون در حالی به توقف ساخت «سرزمین کهن» تصمیم گرفته است که از شروع تصویربرداری فاز سوم این سریال تاریخی، فقط سه ماه میگذرد.تبریزی در گفتوگو با ایسنا در توضیح این تصمیم، گفت: ساخت سریال «سرزمین کهن» با توجه به اجرای پرزحمت و سنگین آن، به حمایت و پشتیبانی معنوی و روحیهبخش از سوی مدیران تلویزیون نیاز دارد؛ این در حالی است که یک برنامه تلویزیونی به خود اجازه توهین به من را داده است و مسئولان محترم سازمان صداوسیما هم بیهیچ عکسالعملی در این خصوص سکوت کامل اختیار کردهاند!او ادامه داد: بنابراین گروه سازنده پس از حوصله و تأمل چند روزه و ادامه رفتار مدیران تلویزیون، تصمیم به تعطیلی پروژه «سرزمین کهن» گرفت تا در اسرع وقت معلوم شود که بین سریالی با موضوع انقلاب اسلامیو برنامهای موهن! کدامیک از نظر سازمان باید بماند و کدامیک برود! آخرین خبرها از پخش فصل یک مجموعه «سرزمین کهن» از فصل پاییز به صورت هفتگی حکایت داشت و اینکه با پایان تصویربرداری فصل سه و تکمیل فصل دو، فصلهای بعدی هم پی در پی پخش خواهند شد.فصل سوم سریال «سرزمین کهن» پیش از نوروز کلید خورده بود و از ۱۷ فروردین ماه پی گرفته شد. در فصل سوم، آرش مجیدی به جای شهاب حسینی در نقش بزرگسالی رهی ظاهر میشود و سعید راد به جای فرهاد قائمیان نقش بزرگسالی او را ایفا میکند.ساخته کمال تبریزی است به وقایع اجتماعی سیاسی در فاصله زمانی بین دههی ۲۰ تا ۵۰ میپردازد. سریال «سرزمین کهن» سال ۹۲ روی آنتن رفت اما پس از پخش چند قسمت آن از شبکه سه، با اعتراض بختیاریها از آنتن خداحافظی کرد. آنها برخی از دیالوگها و شخصیتپردازیهای این اثر را توهین به قوم بختیاری میدانستند. این سریال در ابتدای پخش با اصلاحاتی مواجه و بعد پخش آن متوقف شد.کمال تبریزی در اواخر سال گذشته با اعلام خبر کلید خوردن فاز سوم این مجموعه، اعلام کرده بود که بازیگران جدیدی به این مجموعه که شخصیتهای متعددی دارد، اضافه میشوند. با این حال از میان بازیگران اصلی این مجموعه شهاب حسینی در فاز سوم حضور ندارد و آرش مجیدی جایگزین وی شده است؛ البته گفته شده که شهاب حسینی برای صحنههای باقیمانده از فاز دو همچنان مقابل دوربین تبریزی خواهد رفت.از جمله بازیگران این مجموعه پرشخصیت میتوان به نیکی کریمی، محمدرضا فروتن، حسن پورشیرازی، فرشته صدر عرفایی، جعفر دهقان، امیر آقایی، شبنم قلی خانی، الهام حمیدی، ثریا قاسمی، علی شادمان، پژمان بازغی، هنگامه قاضیانی، میتراحجار، پرویز پورحسینی، حسین محجوب، بیتا فرهی، هومن سیدی، مهرداد ضیایی، لیلا زارع، آشا محرابی، محسن تنابنده، جواد عزتی، رسول نقوی، شیوا بلوچی، متین حیدرنیا، امین رحیمی، درشن سینک، بهرام کمیجانی، فریبرز گرم رودی و... اشاره کرد.
ابتکار/درهای گنجینه سازمان اسناد ملی به روی خبرنگاران گشوده شد؛
شریک شدن ترکیه با ایران در ثبت «مثنوی معنوی»
رئیس سازمان مرکز اسناد ملی به تشریح برنامههای سال 95 سازمان اسناد و کتابخانه ملی پرداخت و گفت: با ترکیه توافق کردهایم که مثنوی مولوی را به صورت مشترک ثبت کنیم، مولانا یکی از نقاط مشترک فرهنگی ایران و ترکیه است.
به گزارش ایسنا، سیدرضا صالحی امیری، مشاور رئیس جمهور و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی درباره آرشیو ملی اسناد ایران گفت: ایران یکی از گستردهترین آرشیوهای دنیا را دارد. در این سازمان 200 میلیون برگ سند که مربوط به 700 سال گذشته است را نگهداری میکنیم. همچنین اسکن این اسناد را برای استفاده اصحاب فضیلت آماده میکنیم. مشاور رئیس جمهوری درباره همکاری نهادهای اسنادی بیان کرد: 15 نهاد اسنادی در ایران وجود دارد. وزارت خارجه، مجلس، دفتر مقام معظم رهبری و... جزو این نهادها هستند. طی چند سال اخیر برای همگرایی بیشتر، مجمع نهادهای اسنادی مهتاب تاسیس شده که امسال تمام این نهادها حضور فعال دارند. ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی درباره مجمع هماهنگی کتابخانههای کشور اظهار کرد: مکتب مجمعی است که نهاد کتابخانهها را با هم هماهنگ میکند. در این مجمع، نهاد کتابخانههای عمومی، کتابخانه آموزش و پرورش، کتابخانه آموزش عالی، کتابخانه مساجد، کتابخانه دانشگاه هاروارد، کتابخانه ارتش و نیروهای مسلح، کتابخانه مجلس و کتابخانه مرکز دایرهالمعارف اسلامی حضور دارند. او درباره حضور در عرصه اسناد بینالملل گفت: در حال حاضر چند حوزه اسنادی در یونسکو در حال ثبت است. یک سند مربوط به دوره صفوی در آستان قدس رضوی است که به زودی در یونسکو ثبت میشود. همچنین نقشه خلیج فارس مربوط به مرکز اسناد و اسناد مربوط به کربلا نیز ثبت خواهد شد.
صالحی امیری درباره همکاری با سایر کشورها نیز بیان کرد: تاکنون با 53 کشور سند همکاری امضا شده است. امسال با ترکیه و چین سند امضا کردهایم و کشور عراق نیز در دستور کار است. بناست تا پایان امسال 10 آرشیو ملی پیگیری شود. همچنین همکاری با ایکا (شورای آرشیو جهانی) جزو برنامههای امسال است. البته ایران حضور فعال در این حوزه دارد. ایران یکی از بزرگترین و غنیترین کشورها از نظر آرشیو و اسناد در منطقه و دنیاست. تاکنون ما 9 اثر خطی ثبت کردهایم. مشاور رئیس جمهوری درباره ثبت مثنوی مولوی شرح داد: امسال با ترکیه توافق کردهایم که مثنوی مولوی را به صورت مشترک ثبت کنیم. مولانا یکی از نقاط مشترک فرهنگی ایران و ترکیه است.
تاکنون 320 هزار سند فهرستنویسی شده است
صالحی امیری درباره اسناد ملی ایران گفت: طبق برآوردها در دنیا، از 2 میلیون سند متعلق به ایران، 1 میلیون از این اسناد در شبه قاره، نیم میلیون در آسیای میانه و نیم میلیون در ایران است. در حال حاضر 320 هزار سند در قالب 45 جلد فهرستنویسی شده است. باید در نظر داشت 200 هزار سند در منازل مردم نگهداری میشود، برهمین اساس با کشورهای منطقه از جمله عراق، عمان، ترکیه و هند تفاهمنامه تبادل اسناد آرشیوی امضا کردهایم و هر سندی که به زبان فارسی و عربی به ایران مربوط باشد، تبادل خواهد شد. او درباره ثبت جهانی مثنوی مولانا شرح داد: در حال حاضر در مرحله ثبت هستیم، ما به دلیل اشتراکات فرهنگی این کار را انجام دادیم. ایران و ترکیه اشتراکات فرهنگی زیادی دارند. باتوجه به اینکه مولوی در قونیه دفن شده، اما به زبان فارسی شعر گفته، هم ما و هم تُرکها شرایط ثبت داشتیم اما ما این حوزه مناقشه را به حوزه وحدت تبدیل کردیم. ایران با کشورهای همسایه حوزه مشترک فرهنگی و در ادامه اسنادی و خطی دارد به عنوان مثال کتابی به زبان فارسی درمورد قفقاز در ایران نوشته شده، اما ما به جای مناقشه این اثر را به صورت مشترک ثبت میکنیم. ممکن است اثری متعلق به ایران در مالکیت کشور اروپایی باشد. این اثر در اختیار ما نیست اما میتوانیم به صورت مشترک ثبت کرده یا از آن صرف نظر کنیم.
43 اثر ایرانی در نوبت ثبت در یونسکو
او درباره آثار در دست ثبت ایران در یونسکو اظهار کرد: در حال حاضر 43 اثر در نوبت ثبت داریم. ایران رتبه هفتم این فهرست است. البته به علت محدودیت یونسکو برای ثبت آثار که یک اثر در سال است امکان ثبت همزمان چند اثر وجود ندارد. همین امر باعث میشود ما به سمت ثبت مشترک آثار برویم. هم اکنون سه پرونده نیز در حال ارسال به یونسکو است. نقشههای فرش ایرانی، کتاب جامعالتواریخ و ثبت مشترک مثنوی بخشهای اصلی این سه پرونده هستند. رئیس مرکز اسناد ملی درباره همکاری با سوریه و عراق در حوزه اسناد بیان کرد: مذاکراتی با این دو کشور برای حفظ آثار خطی صورت گرفته است.
ما میخواهیم اسناد مهم را که در این دو کشور به علت حضور جریان تکفیری داعش در حال تخریب است نگهداری کنیم. تاکنون مذاکراتی برای اعزام هیات کارشناسی صورت گرفته است. او درباره جابجایی اسناد ریاست جمهوری و نخستوزیری گفت: در حال حاضر 20 هزار کارتن از اسناد نهاد ریاست جمهوری به مرکز اسناد ملی منتقل شده است و سایر اسناد نیز در حال انتقال است که پس از فهرستنویسی و اسکن، در دسترس عموم قرار میگیرد. همچنین اسناد مربوط به وزارت خارجه تا سال 55 نیز که جزو اسناد محرمانه نباشند به مرکز اسناد تحویل داده میشود. صالحی امیری درباره فعالیت دیجیتالسازی اسناد نیز اظهار کرد: یک برنامه پنجساله برای دیجیتالسازی 20 درصدی اسناد تهیه شده است. نُرم جهانی بین 15 تا 23 درصد است. در حال حاضر بودجه این کار تصویب و تجهیزات نصب شده است.
امکان خرید اسناد از مردم را داریم
رئیس مرکز اسناد ملی درباره اسنادی که مردم در منازل نگهداری میکنند نیز گفت: ما امکان خرید این اسناد را داریم. کارشناسان ما معتقدند اسنادی که در منازل نگهداری میشوند بیش از 50 سال سالم نمیمانند، به همین دلیل از مردم میخواهیم یا اسناد خود را به ما اهدا کنند یا به صورت امانی به مرکز اسناد بدهند تا ما در شرایط استاندارد به نام خودشان از آنها نگهداری کنیم. اسنادی که به ما امانت داده میشوند امکان عودت دارند. همچنین اسنادی که در دستگاههای اداری وجود دارند بخشی از حافظه تاریخی ملت هستند. دستگاههای اداری باید در نظر داشته باشند. نرمافزارهای مختلفی که در گذشته به ثبت اسناد میپرداختند، قابل بازخوانی نیستند و برخی سیستمهای اتوماسیون حافظه ملی را مخدوش میکنند.
غلامحسین امیرخانی، معاون رئیس سازمان اسناد ملی نیز درباره نسخههای خطی و اسنادی که در خارج از کشور است، گفت: اسنادی که خارج از کشور در تملک سایر باشد مربوط به همان کشور است، اما امکان تبادل و دریافت تصویر اسناد و نسخ وجود دارد. چنانچه ما با چین و هند چنین تبادلی را انجام دادیم. تصاویر 180 نسخه تهیه و نگهداری میشوند. او همچنین درباره خریداری نسخههای قرآن اظهار کرد: هرکس یک نسخه خطی از قرآن کریم داشته باشد قابل قیمتگذاری و خرید است. همچنین پارسال قرآن قزوینی خریداری شد. سال گذشته 93 جلد اهدا و 835 جلد خرید داشتیم.
رئیس مرکز اسناد ملی درباره فهرستنویسی مرقعات بیان کرد: در حال حاضر در حال جمعآوری نخستین جلد از مرقعات نسخ خطی هستیم که قبل از نیمه دوم سال راهی بازار میشود. تعداد مرقعات در مجموع 40 هزار قطعه شده است.
امحای اسناد مطابق تصمیم شورای عالی اسناد صورت میگیرد
یوسفیفر، معاونت سازمان اسناد ملی درباره امحای اسناد مربوط به دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی گفت: بررسیهای امحای اسناد از دو بخش حقوقی و حقیقی تشکیل میشود. دکتر حجت و دکتر داوری اردکانی اعضای حقیقی و وزیر آموزش عالی، دیوان محاسبات، وزارت امور خارجه، دادستانی و مرکز اسناد جزو این لیست هستند که به تعیین و تکلیف وضعیت اسناد مربوط به دستگاهها میپردازند. اسناد ملی پس از 40 سال جزو اوراق راکد سازمان به حساب میآیند. اسنادی که واجد شرایط میراث معنوی و تاریخی باشند، امحا نمیشوند اما بخشی از اسناد ارزش نگهداری ندارند. تشخیص کارشناس و نهایتا تصمیم آن اعمال خواهد شد اما تاکنون چیزی مبنی بر انهدام اسناد ریاست جمهوری نداشتیم.
تالار تابلو
در حاشیه این برنامه، خبرنگاران از بخشهای مختلف آرشیو ملی بازدید کردند. در بخش تابلوها و اسناد خاص نگهداری میشود. بخشی از اسناد موجود این سالن خریداری و بخشی هم اهدا شده است. به عنوان نمونه تابلوی «روبان دوزی» پروین اعتصامی توسط خانواده او به این بخش اهدا شده است. اسناد براساس مواد تشکیل دهنده آن دستهبندی میشود. اسناد دیداری و شنیداری، اسناد کاغذی، اسناد روی پوست حیوانات تهیه شدهاند و... هر کدام شیوه نگهداری خاص خودشان را دارند، در سازمان اسناد ملی شرایط محیطی برای نگهداری و حفاظت طولانی مدت آن مهیا است. به عنوان نمونه برای نگهداری کاغذها دما بین 18-22 درجه لازم است. محیط هم باید مناسب باشد، هر چه نور محیط کمتر باشد کاغذ بیشتر سالم میماند. اگر نور محیط نگهداری مناسب نباشد، فیلترهای نوری برای منبع نوری تهیه میشود. نور آذرخشی مانند نور خورشید اسناد را خراب میکند. بهترین نور برای نگهداری اسناد نور سفید و زرد به صورت همزمان است. تاریکی مطلق نیز باعث ثبات رنگ خواهد شد، به همین سبب ممکن است تا یک هفته چراغ بخش تالار تابلو روشن نشود. برای حفاظت اسناد از نور از شیشههای ضد UV استفاده میکنند. یکی دیگر از راههای حفاظت اسناد، قاب کردن آنهاست. قابهای اسناد قدیمی از چوب تهیه میشود زیرا قابهای فلزی و پلاستیکی به علت تبادل حرارت مواد شیمیایی باعث تخریب اسناد میشود.
نفتالین به ماندگاری اسناد کمک میکند
در میان مردم شایع است که کنار اسناد قدیمی تنباکو و نفتالین باشد بهتر میماند. عباس فاتحی، مدیر کل اطلاعرسانی و ارتباطات مرکز اسناد ملی درباره این گفته توضیح داد: تنباکو خیر، اما نفتالین به علت متصاعد کردن گازهای خاص مانع ویروسهای تخریبکننده میشود. در تمام بخشها سیستمهای اعلان و اطفاء حریق وجود دارد. این سیستمها به کمترین آتش دودزا عکسالعمل نشان داده و از طریق انتشار گاز CO2 آتش را خاموش میکند.
از اسناد خاص این مرکز میتوان به نقشه آب زایندهرود اشاره کرد که توسط شیخ بهایی ترسیم شده است. این سند 15 متر طول دارد و مبنای تقسیم آب زایندهرود محسوب میشد. همچنین قدیمیترین سند این مرکز سندی مربوط به سال 726 هجری قمری (دوره صفوی) است که فرامین آق قُیولنوها را شامل میشود. فرامین و وقفنامهها بخشی از اسنادی هستند که مورد استفاده قوه قضاییه قرار میگیرد. این سازمان برای رفع مرافعههای شهرها و استانها بر سر منابع و... از این اسناد استفاده میکند. از دیگر سو، اسناد امنیت ملی و اطلاعات در این سازمان وجود ندارد و توسط خود وزارت اطلاعات نگهداری میشود، اما برای علاقهمندان به اسناد غیرمحرمانه این سازمان 110 جلد اسکن اسناد تهیه و در مرکز اسناد نگهداری میشود. براساس قانون، اسناد ملی تا 40 سال راکد ماندن جزو اسناد آرشیوی محسوب نمیشود. البته به علت تازه تاسیس بودن این سازمان عدم ارسال اسناد طبیعی است. در بخش تالار تابلوها برخی اسناد در کشوها نگهداری میشود. یکی از این اسناد نقشههای قدیمی فرش است.
بخش تمبر
تمام تمبرهای این بخش از سال 1390 از وزارت دارایی به سازمان اسناد اهدا شده است. این تبادل در زمان تصدی شمسالدین حسینی انجام شده است. تمبرهای این بخش به دوره پهلوی بازمیگردد و هنوز فهرستنویسی نشده است.
اسناد ویژه
در این بخش اسناد ویژه که موضوعات ویژه دارند یا نمونهای خاص هستند نگهداری میشود. در این بخش اسناد معروف به «بیوتات» وجود دارد این اسناد در دوره قاجار و قبل از آن تولید شده است. در زمان قاجار اسناد دولتی به دفترهایی تبدیل میشد که به بیوتات معروف بود.
اسنادی که به دوره قاجار مربوط میشد و پراکنده بود را سازمان مرکز اسناد تحت همین نام جمعآوری کرده است. تاکنون 991 آلبوم شامل 150 هزار برگ سند از قاجار و قبل از آن تهیه شده است. این اسناد فرامین، خراج و مالیات، هزینه دستگاههای دولتی، عقدنامهها، وقفنامهها و... را شامل میشود. همچنین در این بخش طومارهای خاص هم وجود دارد. این طومارها به دلیل اهمیت از جنس خاصی تهیه میشدند که کیفیت بهتری دارند اما رنگشان به سمت زرد میرود.
فاتحی درباره علاقه مقامات خارجی که به این مرکز سر میزنند اظهار میکند: مقامات خارجی نسبت به گرایشات به بخشهای مختلف سر میزنند، به عنوان نمونه برخی به بخش ادبی سر میزنند به دنبال مشاهی ادبی میگردند.
مقامات سیاسی نیز به اسناد مربوط به کشور خودشان و فرمانها علاقه نشان میدهند. مقاماتی که به موزه اقتصاد مربوط میشوند به اسنادی علاقه دارند که به وضعیت اقتصادی سیاق اقتصاد دخل و خرج و خراج مربوط میشود.
تالار پژوهش
در این تالار خروجی تمام اسنادی که به صورت اسکن تهیه شده قرار دارد. مردم و پژوهشگران میتوانند از طریق نرمافزار جامع رسا شماره پرونده سند مورد نظر را پیدا کنند. پس از یافتن شماره پرونده سند اگر اسکن موجود باشد به درخواستکننده داده میشود.
اگر این اسکن نباشد فرد باید درخواست اسکن دهد. در ایران 11 مرکز اسناد وجود دارد که اطلاعات همه مراکز در نرمافزار ثبت شده است و بانک اطلاعاتی در مراکز وجود دارد. البته قابل توجه است که در این بخش تنها دو سیستم جستوجوگر قابل استفاده وجود دارد.
ابتکار/اصغر فرهادی در حاشیهی نشست خبری: توهم «داییجان ناپلئونی» در مورد موفقیتهای بینالمللی سینما از سر ترس است
اصغر فرهادی با همراهی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی، یک هفتهی پس از دریافت دو جایزه از جشنوارهی فیلم «کن» مقابل نمایندگان رسانههای داخلی نشست.
شامگاه 10 خرداد ماه سالن «خانه همایشها» در خیابان «فرشته»، میزبان عوامل فیلم «فروشنده» شد که به تازگی نشان بهترین بازیگر ی را شهاب حسینی و جایزه بهترین فیلمنامه را اصغر فرهادی از جشنوارهی فرانسوی فیلم کن برای این فیلم، دریافت کردهاند.
اظهارات اصغر فرهادی دربارهی اتهامات سیاهنمایی
او که مطالب خود را در پاسخ به سوالی درباره برداشت سیاهنمایانهای از فیلمهایش مطرح میکرد،ادامه داد: فکر کنم تمام کسانی که در این سالن حضور دارند؛ درباره فیلم «گاو» اتفاقنظر دارند که سینمای ما مدیون آن است و ما آن را فیلم بسیار خوبی میدانیم که البته من آن را یک شاهکار میدانم. فرض کنید آقای مهرجویی این فیلم را امروز میساخت و به جشنوارهها هم میرفت و جایزه هم میگرفت آیا این فیلم بد بود؟ آیا سیاهنما بود؟
کارگردان «جدایی نادر از سیمین» افزود: وقتی میگوییم سیاهنمایی، یک تعریف مشخص دارد. فیلم «گاو» داریوش مهرجویی درباره مردم یک روستاست که به فقر آنها هم اشاره میشود اما وقتی امروز آن را نگاه میکنیم فیلم را دوست داریم و شاید به خاطر این است که فیلم «گاو» مثل یک گنج میماند که زیباییهایی را در آن کشف میکنیم؛ درواقع ممکن است ظاهر یک فیلم تیره باشد اما آنچه از آن میگیریم الماسهای درخشان است که نمونه دیگر چنین موضوعی فیلم «آبادانیها» کیانوش عیاری است.
چرا «فروشند» دیر به کن رسید؟
فرهادی درباره دیر رسیدن فیلم به کن گفت: برای ارسال فیلم به جشنواره کن یک مهلتی وجود دارد تا گروه داوری بتواند فیلم را ببیند. فیلم ما در لحظات آخر آماده شد اما تصحیح رنگ و میکس صدا آماده نبود بنابراین یا باید به همان شکل میفرستیم و یا باید آن را نمیفرستادیم. ضمن آن که مراحل زیرنویس در فرانسه توسط فردی که مورد اعتمادم بود در حال انجام بود.
فرهادی یادآور شد: با وجود تلاشهایی که صورت گرفت فیلم با یک اشکال فنی به جشنواره کن رسید که البته برای آن اشکال فنی هم کسی مقصر نبود. اما در آخرین لحظهای که میخواستم فیلم را ببینم خبر دادند در بخشهایی زیرنویس با تصاویر سینک نیست و مشکل فنی وجود دارد و ما هم فکر کردیم چون دیر فیلم را رساندهایم دیگر به جشنواره راه نخواهد یافت و میتوانیم آن را برای اکران آماده کنیم. اما فردای همان روز مدیر جشنواره اعلام کرد که فیلم را اضافه میکند و این به معنی این بود که میتوان نسخهی دیگری را فرستاد و در نتیجه یکی، دو روز بعد فیلم را با کیفیت بهتری فرستادیم که پذیرفته شد.
او همچنین گفت: معمولاً در سالهای قبل هم چنین اتفاقی رخ داده که یک لیست اولیه معرفی شده و بعد یکی دو فیلم دیگر اضافه شده است.
کلید ماجرا در قصه گفتن است
اصغر فرهادی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به اینکه به نظر میرسد با توجه به استقبالی که از او و گروهش صورت گرفته سینمای هنری و عامهپسند در ایران یکی شده است اظهار کرد: یکی از مسائلی که بعد از ساخت اولین فیلمم یعنی «رقص در غبار» مد نظرم بود و توانستم پس از فیلم «شهرزیبا» روی آن متمرکز شوم؛ این بود که فیلمی بسازم که هم مردمی که به طور حرفهای پیگیر سینما نیستند بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و هم آنهایی که تخصصی و به شکل ریزبین آن را دنبال میکنند بتوانند آن را ببینند. اما به نظر میرسید این اتفاق شدنی نیست و باید در یکی از این دستهها قرار میگرفتم.
وی گفت: بر اساس تجربهای که از کار کردن در رادیو و تلویزیون و ساخت سریال «درشهر» داشتم این راه به نظرم رسید که کلید ماجرا در قصه گفتن است؛ چون همه آدم ها از شنیدن قصه لذت میبرند و قصه چیزی است که وقتی مخاطب میشنود برای شنیدن آن کنجکاوی و اشتیاق دارد. این موضوعی است که یک اتفاق مشترک بین مردم، نخبگان و منتقدان است.
واکنش شهاب حسینی به اظهارنظر یکی از رسانههای عربی
در بخش دیگری از این نشست شهاب حسینی درباره واکنش رسانههای منطقه از جمله عربستان که او را خطرناکتر از سردار سلیمانی دانستهاند، گفت: درباره آنچه در رسانههای عربی منتشر شد از یک بابت خوشحال شدم چون به نظر میرسد آنها تازه متوجه این موضوع شدهاند که این سرزمین چه جایگاهی دارد؛ ضمن اینکه کاربردی که امروزه فرهنگ دارد شاید تسلیحات نداشته باشد.
او اظهار کرد: عربستان طبیعتاً دارای پیشرفتهترین تسلیحات از کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس است و شاید به دلیل برخوردهایی که با زائران خانه خدا هم میشود نتوانسته است جایگاهی داشته باشد و چنین واکنشهایی نشان میدهند که البته نه فقط درباره بنده بلکه درباره این سرزمین است! با این حال بیشتر از هر چیز شادی و عزت مردم سرزمینم را آرزو دارم.
کدام کشور دنیا این همه فیلم خوب دارد؟!
فرهادی با اشاره به موفقیت فیلمهای ایرانی گفت : کدام کشور دنیا این همه فیلم خوب دارد؟! توهم «داییجان ناپلئونی» در مورد موفقیتهای بینالمللی سینمای ایران از سر ترس است نه اقتدار و با افتخار میگویم از سینمایی میآیم که 50 سال پیش این همه فیلم خوب در آن ساخته شده است.
کارگردان «گذشته» ادامه دارد: چرا ما اعتماد به نفس نداریم و خودمان را قبول نداریم، درحالی که خود من بیرون از کشور به شدت خودم را قبول دارم و تمام رفتارها و گفتارهایم با اعتماد به نفس است.
تولید فیلم با عوامل اسپانیایی
فرهادی دربارهی فیلم دیگرش که با پروژهی فروشنده همزمان شد گفت: مشغول نوشتن فیلمنامه و صحبت با بازیگران اسپانیایی برای ساخت فیلم جدیدم بودم و تقریباً همه کارها آماده شده بود. اما حس کردم به دلایل عاطفی دوست دارم در ایران کار کنم و تصمیم گرفتم پروژهی بعدیام را در ایران بسازم. میدانستم ممکن است حاشیههایی پیش بیاید اما همه سختیها را پذیرفتم.
وی اضافه کرد: معمولاً در طول تولید یک فیلم هیچ سختی ندارم اما مشکلات بعدش آغاز میشود. به هر حال آقای آلمادوار (تهیهکننده فیلم بعدیام) گروه اسپانیایی را قانع کرد تا ساخت فیلم را در ایران آغاز کنیم و یک سال وقت داشتیم. همزمان با نگارش فیلمنامه پیشتولید را هم آغاز کردیم.
در ایران زندگی بهتری دارم
در ادامه این جلسه یکی از خبرنگاران خطاب به فرهادی گفت که اگر پای شما هم مانند امیر نادری به خارج از کشور باز شود و بخواهید فعالیتتان را در کشور دیگری ادامه بدهید دیگر چیزی از شما باقی نمیماند. این خبرنگار همچنین خطاب به فرهادی گفت که کاش فیلمتان را اول برای اهالی رسانه نمایش میدادید.
در پاسخ به او فرهادی توضیح داد: اینجا زندگی بهتری دارم، در ایران دوستان بسیاری دارم و خانوادهام هم اینجا زندگی میکنند. کجای دنیا میتوانم چنین ثروتی داشته باشم؟ شما در جریان بعضی از مسائل نیستید. بسیاری از پروژههای بینالمللی را نپذیرفتهام چون دوست دارم در کشور خودم فیلم بسازم اما برای همکاری با گروههای دیگر کنجکاوی دارم. چون این همکاری ها باعث میشود به روزتر شوم و تکنیکهای بیشتری را بیابم و به کارم کمک میکند.
این سخنان فرهادی با تشویق خبرنگاران همراه شد.
وی ادامه داد: از آن جا که بازی بچهها در فیلم مورد توجه قرار گرفته بود حس میکردم شاید یکی از بازیگران ما جایزه بگیرد. فقط نگران این بودم که مبادا شهاب جا بماند و برای حضور در مراسم آماده نباشد. از این که او جایزه گرفت حس بهتری داشتم چون به راحتی بغلش کردم!
اگر فرهادی دید سیاسی داشت نمایندهی مجلس میشد!
سپس علیدوستی در پاسخ به پرسشی درباره این که گفته میشود فیلمهای فرهادی جوانان را به مهاجرت از کشور تشویق میکند، گفت: 14 سال از آشنایی و همکاری ام با ایشان میگذرد و به ندرت دیدهام آدمی این قدر دغدغه کشورش را داشته باشد. کسی که سینما کار میکند به دنبال مانیفست سیاسی و اجتماعی نیست بلکه دغدغه هنری دارد. فیلمسازان همه زندگیشان را نمیگذارند که کشورشان را سیاه نشان بدهند. آقای فرهادی اگر پیام سیاسی این اندازه مستقیم داشت، مثلاً نمایندهی مجلس میشد نه فیلمساز.
این بازیگر ادامه داد: بعید میدانم هیچکدام از فیلمسازان جهان در کنفرانس مطبوعاتی فیلمهایشان با چنین پرسشهایی روبرو شوند و آرزو دارم این مباحث از سینمای کشور ما هم حذف شود.
در همین زمینه شهاب حسینی نیز خاطرهای از فیلم «جدایی نادر از سیمین» تعریف کرد و گفت: به هنگام ساخت آن فیلم مستندی درباره دادگاههای ایران دیدیم و آقای فرهادی با دیدن آن مستند اشک به چشمش آمد و گفت: مشکلات مردم را ببینیم و بتوانیم آن را نمایش بدهیم. اگر او به دنبال اسکار و چنین مسائلی بود چنین اتفاقی برای فیلمش نمیافتاد.
حسینی با اشاره به دغدغههای جهانشمول فرهادی یادآور شد: او در فیلمهایش به مسائلی مانند قضاوت، دروغ و غیره میپردازد که صرفاً به مخاطب ایرانی مربوط نمیشود و همه مخاطبان در سراسر جهان آن را دریافت میکنند.
این بازیگر افزود: در هر کشوری محصولات صادراتی و داخلی وجود دارد. فیلمی که ساخت ایران باشد قابلیت صادر شدن دارد. فارغ از همه برچسبها آقای فرهادی با روحیهای ملی و عرقی مثالزدنی نسبت به خاکش کار میکند.
فرهادی نیز گفت : سیاستمداران مدام تلاش میکنند مرزها را پررنگ کنند چون بقایشان در این است. اما فرهنگ کاملاً برعکس این عمل میکند. همهی ما مخلوقات یک آفریدگار هستیم. این همه کینه و دشمنی نسبت به انسانها به خاطر جغرافیای مختلف، نادرست است.
شیفتگی نسبت به صادق چوبک، محمود دولتآبادی، هدایت و ساعدی
او در پاسخ به پرسشی دیگر درباره تاثیرپذیری از نمایشنامههای غلامحسین ساعدی یادآور شد: دوره نوجوانی شیفته چندین نویسنده ایرانی از جمله صادق چوبک، محمود دولتآبادی، هدایت و ساعدی بودم. به نظرم ساعدی هموزن میلر در ادبیات نمایشی است. اگر او به زبان انگلیسی مینوشت حتی از میلر هم بالاتر بود. البته در فیلمم به آثار ایشان اشاره مستقیمی نمیکنم اما خوشحالم همین اشاره مختصر هم وجود دارد.
وی با اشاره به تحصیلش در رشته تئاتر در دانشگاه افزود: در آن دوره روی آثار ساعدی متمرکز شدم. به ویژه این که زندگی خصوصی او هم پر از فراز و نشیب است. او پزشکی بود که بیماران نیازمند را رایگان درمان میکرد. اما متاسفانه سالهای آخر عمرش با سختی سپری شد و غریبانه خارج از کشور به خاک سپرده شد.
قصد ندارم فیلم بد بسازم
اصغر فرهادی پس از پایان پرسش ها به عنوان کلام آخر اظهار کرد: خوشحالم که بالاخره یک جلسه منظم در اینجا برگزار شد تا شما اهالی رسانه لااقل تصویری از آن داشته باشید. البته فکر میکردم سوالهای حاشیهای پرسیده شود و من مجبور شوم وارد حاشیه شوم اما این اتفاق نیفتاد که البته قرار هم نیست پاسخی به توهین ها و بیاحترامیها بدهم.
او تاکید کرد: اگر کسی از این جایزه شرمسار است به اختیار خود میتواند شرمسار باشد و در غیر این صورت میتواند مفتخر باشد.
وی خاطرنشان کرد: آدمها میتوانند از موفقیتهای من حرص بخورند و اگر قرار است این اتفاق بیفتد پس باید حالا حالاها حرص بخورند چون قصد ندارم فیلم بد بسازم.
اطلاعات/برگزیدگان جشنواره فیلم مدافعان حرم معرفی شدند
مراسم پایانی نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم، با رونمایی از تمبر یادبود شهدا، سخنرانی رئیس دفتر رهبری، جانشین فرمانده سپاه پاسداران، ابراهیم حاتمیکیا و… برگزار شد.
به گزارش ایسنا، ابراهیم حاتمیکیا از اعضای هیات داوران نخستین جشنوارهی فیلم مدافعان حرم، شامگاه دهم خرداد پیش از اهدای جوایز و معرفی برگزیدگان این جشنواره به روی سن آمد و بیانیهی هیات داوران را قرائت کرد. حجتالاسلام و المسلمین محمدیگلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری نیز که از حاضرین در مراسم بود، در سخنانی با بیان اینکه از بستر بیماری و فقط برای عرض احترام و ادب به ساحت شهدا به این مراسم آمده است، با بیان اینکه لقب شهدای مدافع حرم بسیار زیباست، گفت: شهدای مدافع حرم کسانی هستند که برای جهاد و دفاع انگیزهای جز رضای پروردگار و دفاع از حریم اهل بیت(ع) ندارند. آنها کسانی هستند که صادقانه جان خود را به کف دست گرفته و به دور از وطن خودشان جان به جانآفرین تسلیم کردند.به تعبیر خداوند آنها زندهاند و هرگز نمیمیرند.
رئیس دفتر مقام معظم رهبری خطاب به خانوادههای شهدای مدافع حرم، اظهار داشت: شما سرمایهگذاری بزرگی برای روز مبادایتان کردهاید و این را بدانید که شهید شما در روز قیامت بدون شما پا در بهشت نخواهد گذاشت.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه تقارن این جشنواره با ایام رحلت امام اتفاق جالبی است، خاطرنشان کرد: امام شخصیت والایی است که با قیام خود ارزشهای فراموششده اسلام را احیا کرد. ارزشهایی که در طول تاریخ فراموش شده بود که یکی از آنها مکتب شهادت است. قبل از انقلاب اسلامی، ارزش شهادت برای کسی مشخص و آشکار نبود و امام(ره) این ارزش را زنده کرد که این کار، کاری کارستان بود. مردم امامشان را خوب میشناختند و خوب همراهی کردند. آنها به امامشان جواب آری گفتند و تا پای جان ایستادند.
او ادامه داد: امام(ره) بر گردن ما حق حیات دارد و توانست یک سلسله فاسد و دشمن دین را براندازد. ایشان دو کار ارزشمند انجام دادند، اولاً رژیم ظالم پهلوی را از ریشه کندند و دیگر آن که اسلام، قرآن و ارزشهای فراموش شدهای مانند شهادت را مجددا برپا کردند.
حمید یادروج، دبیر نخستین جشنوارهی فیلم مدافع حرم، با اشاره به روند برگزاری این جشنواره از بهمنماه سال گذشته، گفت: هدف گذاری ما از ابتدا این بود که نگاه های مردم را به سمت مدافعان حرم جلب کنیم. کسانی که بسیار مظلومند و کمتر درباره آنها حرف زده میشود. گاهی شنیده میشود که عدهای میگویند مدافعان حرم پول میگیرند و به جنگ میروند. همین صحبتها جرقهای بود تا ما جشنواره ای ترتیب بدهیم و این نگاه غلط را تصحیح کنیم.او ادامه داد: برای ما جای خوشحالی دارد که جشنواره ای نوپا مخاطب خوبی پیدا کرده است. ما در شروع جشنواره تصور میکردیم نهایتا ۱۰۰تا ۱۵۰اثر برایمان فرستاده شود ولی در پایان مهلت ارسال آثار دیدیم که در حدود ۴۰۰اثر به جشنواره رسید.
دبیر این جشنواره خاطرنشان کرد: برای این جشنواره ما دو بخش مستند و نماهنگ را انتخاب کردیم و در این باره که چرا آثار سینمایی و داستانی نیست باید گفت که اثری در این حوزه ساخته نشده است. در حوزه نماهنگ نیز این نقد متوجه صداوسیماست که می تواند کلیپ های خوبی در این باره بسازد. یک کلیپ چند دقیقه ای می تواند اثرگذاری بسیار بیشتری داشته باشد.
برگزیدگان نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم به دبیری حمید یادروج که به همت خبرگزاری فارس و سازمان بسیج صدا و سیما برگزار شده بود، شامگاه دهم خردادماه به شرح زیر و با قرائت بیانیه هیات داوران توسط ابراهیم حاتمی کیابه شرح زیر اعلام شد:
در بخش کلیپ دیپلم افتخار بهترین کلیپ به «موج دریا» به کارگردانی جواد مزد آبادی اهدا شد. تندیس جشنواره برای بهترین کلیپ نیز به «لبیک» به کارگردانی محمد و حسین بوشهری اعطا شد. همچنین لوح تقدیر دبیرخانه جشنواره بنا به پیشنهاد هیات داوران به حامد زمانی تعلق گرفت.
هیأت داوران در بخش آثار مستند نیز پنج اثر زیر را جهت تقدیر معرفی کردند. دیپلم افتخار جشنواره به روحالله رفیعی کارگردان فیلم «خالد و مجتبی» اهدا شد. دیپلم افتخار دیگر جشنواره نیز به ناصر نادری تهیهکننده و کارگردان فیلم «رد پای فرشته» تعلق گرفت. همچنین جایزه ویژه هیأت داوران به محمد هادی نعمتاللهی کارگردان فیلم « فرمانده » داده شد. تندیس جشنواره برای بهترین کارگردانی نیز به وحید فراهانی کارگردان فیلم «بیجی» اهدا شد.
تندیس بهترین فیلم جشنواره به فیلم «پل» به تهیهکنندگی مرتضی شعبانی و کارگردانی امیرحسین نوروزی اعطا شد. همچنین تندیس جشنواره و جایزه ویژه دبیر جشنواره بنا به پیشنهاد هیئت داوران به مجموعه آثار محسن اردستانی رستمی تعلق گرفت.
در این برنامه از تمبر یادبود شهدای مدافع حرم توسط رئیس دفتر مقام معظم رهبری نیز رونمایی شد. تقدیر از خانوادههای شهدای مدافع حرم، اجرای آهنگی از علیرضا افتخاری، اجرای سرودی از گروه ارغوان از دیگر برنامههای این اختتامیه بود.
ایران/گفتوگو با رضا شریفی درباره <قرآن کریم با چهار ترجمه کهن>
چهار خلعت فاخر فارسی بر قامت کلام الهی/ این قرآن برای اهل ادبیات است
اسماعیل علوی
محمد شریفی از سال 68 با کتاب و نشر سروکار دارد و سال 87 نیز «فرهنگ ادبیات فارسی» را منتشر کرد. شریفی دلبسته ادبیات و زبان فارسی و نثر شیوای آن است. علاقهای که در کار استخراج و تنظیم اثر جدیدش، «قرآن با چهار ترجمه کهن فارسی» متجلی است.مؤلف در توضیح این کار میگوید: ترجمههای کهن قرآن اندک شمار نیستند، هرچند که شمار ترجمههایی که بهطور کامل به دست ما رسیده است چندان هم زیاد نیست. برای این کار چهار ترجمه مهم با استفاده از چهار تفسیر استخراج شده است که
عبارت است از:
1) طبری، که احتمالاً در اوایل نیمه دوم سده چهارم توسط گروهی از علمای ماوراءالنهر که بر ما شناخته نیستند صورت گرفته است. این ترجمه شاید به دلیل آنکه نخستین ترجمه کامل قرآن و لاجرم در دوره خود امری بسیار خطیر بوده است تقریباً ترجمهای لفظ به لفظ است و این شیوه بهگونهای رعایت گردیده که گاه حتی مخل دریافت معنی است اما فواید ارزندهاى از حیث قدمت واژهها و معادلها دارد.
2) سورآبادی، برگرفته از تفسیر سورآبادی که از حیث دقت و فصاحت و زیبایی، در میان چهار ترجمهای که در این قرآن آمده است رتبه نخست را دارد،
3) میبدی، برگرفته از کشف الاسرار و عُدَّه الاَبرارکه تفسیری مطابق با مشرب عارفان است، و این گرایش در ترجمه آیات نیز به چشم میخورد و از این حیث متفاوت با سایر ترجمههاست.
4) ابوالفتوح رازى، برگرفته از روضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تفسیرالقرآن مشهور به تفسیر ابوالفُتوح است و انتخاب حاضر از نخستین چاپ آن که در 1315 شمسى به پایان رسید استخراج شده و اغلاط و اشکالات آن با مراجعه به چاپ محمدجعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح اصلاح گردیده است.
کتاب حاضر را نشر نو به تازگی منتشر کرده است. با شریفی درباره این کتاب گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
جناب آقای شریفی! چطور به این ایده رسیدید؟ آیا پیش از این هم با متون قرآنی سروکار داشتید؟
در نوجوانی عربی میخواندم و به مطالعات قرآنی هم علاقه داشتم و آن را دنبال میکردم، همچنین با ادبیات هم سروکار داشتم. علت اینکه به این کار روی آوردم علاقه به هر دو اینها بود. زمانی که چنین ایدهای را مطرح کردم (سال 86) هنوز کاری با این موضوع چاپ نشده بود و در حد یک ایده بود. ولی الان چند کار نزدیک به این ایده منتشر شده است. به هر حال آن زمان که من این کار را دست گرفتم، هیچکدام از این کارها به بازار نیامده بود. این ایده زمانی به سراغم آمد که هنگام کار بر روی متنهای ادبی، به کرات پیش میآمد که ترجمهای از آیهای به سبک و سیاق نثر کهنی که با آن سروکار دارم لازم داشتم و وجود نداشت. فرض کنید مثلاً در یک جای تاریخ بیهقی لازم بود ترجمه آیهای نقل شود و برای اینکه آن ترجمه مطابقتی با متن داشته باشد و مناسب سبک و سیاق آن متن باشد لازم بود از ترجمهای استفاده شود که خیلی از زبان آن دور نباشد. این موضوع باعث میشد که گاهی اوقات برای رفع نیاز خودم از ترجمههای مندرج در تفاسیری که سراغ داشتم استفاده کنم و چون ترجمه سورآبادی را بیشتر میپسندیدم فکر کردم که ترجمه سورآبادی را استخراج و قرآنی با ترجمه سورآبادی منتشر کنیم. این ایده را با ناشر (آقای جعفری) مطرح کردم، ایشان هم پسندیدند و ما کار را شروع کردیم. بعد آقای جعفری پیشنهاد دادند که چرا دو ترجمه نگذاریم یا چرا سه ترجمه نگذاریم و بالاخره رسید به این چهار ترجمه و لابد اگر متوقف نمیشدیم احتمالاً این قرآن ترجمههای خوب و قدیمی دیگری را هم در برمیگرفت. مثل تفسیر «تاج التراجم» که حاوی یکی از بهترین ترجمههایی است که من تاکنون دیدهام. افسوس که نیمی از این تفسیر به صورتی مطلوب منتشر شده اما نیم دیگر آن هنوز درنیامده است. یا مثلاً «تفسیر نسفی» که ترجمه موزون و مسجعی از قرآن است. ابتدا ایده این بود که هر یک از این ترجمهها به همراه متن قرآن کریم به صورت مستقل در بیاید. یعنی یک قرآن با ترجمه سور آبادی، یک قرآن با ترجمه ابوالفتوح رازی و به همین ترتیب، ولی نظر آقای جعفری این بود که ما اینها را کنار هم بگذاریم و یک جا در بیاوریم. یعنی یک متن عربی با چهار ترجمه فارسی. بعد که امتحان کردیم دیدم این کار مزیت دیگری هم دارد و آن اینکه خواننده میتواند سیر تطور ترجمه قرآن و تحول زبان و نثر فارسی را طی حدود دو قرن ببیند و این یک ویژگی ممتاز برای این کار محسوب میشد.
ترتیب تاریخی هم در قرار گرفتن این ترجمهها در صفحه رعایت شده است؟
متأسفانه این کار به دلایل فنی و صفحهبندی ممکن نشد چون حجم ترجمهها یکسان نبود و ما مجبور بودیم ترجمه کوتاهتر را برای صفحهای که به خاطر متن عربی جای کمتری داشت در نظر بگیریم.
هر یک از ترجمهها در مقایسه با یکدیگر دارای چه ویژگیهایی است؟
وقتی شما ترجمهها را با هم مقایسه میکنید، آشکارا احساس میکنید که در اولین ترجمهای که به زبان فارسی صورت گرفته، یعنی ترجمه طبری، دست و دل مترجمان در هنگام کار میلرزیده است. به خاطر اینکه در آن شرایط این کار بسیار خطیر بوده. زیرا اولین باری بوده که اجازه داده شده است تا قرآن به فارسی برگردانده شود به شرطی که ضمن تفسیر باشد، نه به صورت مستقل. کاملاً دیده میشود که آیات قرآن، لفظ به لفظ به فارسی برگردانده شده است. مترجم وحشت داشته که کمی این طرفتر یا کمی آن طرفتر برود، به همین دلیل هم ترجمه خیلی روان و فصیحی نیست و خیلی مقید به لفظ است. بتدریج که میآیید جلوتر احساس میکنید این کار راحتتر و با آزادی عمل بیشتری انجام شده است. به «کشف الاسرار» که میرسید میبینید که مترجم برای خودش یک مشرب عرفانی و صوفیانه دارد و این مشرب به وضوح در ترجمه هم دیده میشود. این نتیجهگیری حاصل کنار هم قرار گرفتن این چهار ترجمه است، ویژگی که ما در ابتدا اصلاً به آن فکر نکرده بودیم. بعد که آنها را کنار هم گذاشتیم یک نکته دیگر هم برایمان جالب شد و آن جنبه ادبی بود. ما برای قیاس نثر سده چهارم با سده ششم متون مختلفی داریم، ولی ویژگی این قرآن این است که ما نثر فارسی در سده چهارم، پنجم و ششم را یکجا و هنگام بیان مطلبی واحد میبینیم و اینکه در آن ایام چه واژهها و عبارتهایی رواج داشته است و چه واژهها و عبارتهایی از رواج افتاده و چه واژهها و عبارتهایی جایگزین آنها شده است. و اینکه ساختار نحوی بیان عبارت در این دو قرن چه تفاوتهایی کرده است. این کار را ما فقط با ترجمه قرآن میتوانیم بکنیم چون هیچ متن دیگری از نثر قرنهای چهارم، پنجم و ششم نداریم که قصد بیان دقیق مطلبی واحد را داشته باشند. مثلاً اگر هم دو ترجمه از «کلیله و دمنه» در قرن ششم شده، این ترجمهها اصلاً ترجمه به حساب نمیآیند چون وفاداری به متن در این ترجمهها اصلاً در حدی نیست که شما بتوانید آنها را با یکدیگر قیاس کنید. این ترجمهها در واقع یک تهذیب یا تألیف جدیدی بر اساس متن اصلی است که اضافه دارد، کم دارد، حذف دارد، تغییر هم دارد. در حالی که اینجا شما میبینید تمام این آثار به نهایت درجه مقید به متن هستند. یعنی عبارت عربی را با هنجارهای زبانی دوره خودشان به فارسی برگرداندهاند و نتیجهاش الان این است که میتوان آنها را مقایسه کرد و از این جهت به درد اهل تحقیق میخورد.
این کار برای چه کسانی قابل استفاده است؟
من نمیتوانم این قرآن را به کسی که طالب ترجمه روان و امروزی از قرآن است معرفی کنم و بگویم که این یک قرآن با ترجمه سادهفهم و روان است، چون نیست. این قرآن بیشتر برای اهل ادبیات است. یعنی کسی که با نثر کهن فارسی آشناست و خواننده عادی و ناآشنا با ادبیات کهن در خواندن آن به اشکال برمیخورد. چون خواندن این متن و اساساً زبان این ترجمهها برای کسی که آشنا با متون ادبی نیست، سخت است. شاید حتی گاهی اوقات به نظر چنین کسی نامفهوم بیاید، هرچند که من برخی واژهها را معنی کردهام اما در کل، ساخت نحوی و زبانی این ترجمهها امروزی و سادهفهم نیست.
این کار را به مرجع متخصصی هم برای بازبینی ارجاع دادید که از نقطه نظر دینی مشکلی نداشته باشد؟
آقای بهاءالدین خرمشاهی این کتاب را دیدهاند و مقدمه را هم ایشان نوشتهاند، منتها نه به عنوان مرجع دینی بلکه به عنوان ادیب، مترجم و قرآن پژوه. این کار بیشتر از جنبه ادبیاتی اهمیت دارد. اگر شما قصدتان این باشد که یک ترجمه سادهفهم و سهلالوصول از قرآن ارائه کنید راهش این نیست که به متون متعلق به هزار یا نهصد سال پیش رجوع کنید. ضمن اینکه ترجمههای خوب و سادهتری از قرآن انجام شده و اکنون در دسترس عموم است. انگیزه تألیف این کتاب زنده کردن یک میراث کهن و نشان دادن سیر تطور و تحول نثر فارسی و ترجمه قرآن است.
چاپ و توزیع این قرآن از سوی مراکز نظارتی با مشکل مواجه نشده است؟
نه، هر سه مرکز نظارتی یعنی «دارالقرآن» که به متن عربی کار دارد و «مؤسسه عترت» که با ترجمه کار دارد و خود ارشاد که به عنوان کتاب با آن کار دارد، مجوزهای لازم را دادهاند. البته روند کار بیدردسر هم نبود، خیلی معطل شدیم تا جا بیندازیم که یعنی چه که یک قرآن چهار ترجمه دارد. اما بالاخره حل شد.
کار چقدر طول کشید؟
دقیق نمیتوانم بگویم برای اینکه من این کار را سال 86 شروع کردم و سال 95 منتشر شد. اما اگر بگویم 9 سال طول کشیده دقیق نیست چون در این 9 سال کارهای بسیار دیگری هم انجام دادهام.
این ترجمهها کدامش بیشتر متأثر از تفسیر است؟
تقریباً همه آنها. البته هر چه متأخرتر میشود این تأثیر هم بیشتر میشود. یعنی «کشف الاسرار» بیش از سایر ترجمهها متأثر از تفسیر است. به نظرم به غیر از طبری که سعی کرده کلمه به کلمه متن قرآن را برگرداند، بقیه متنها این تأثیرپذیری را دارند.
شما با جاهایی که ترجمه جنبه تفسیری گرفته چه کردهاید؟
اگر در متن توضیحاتی بوده که متعلق به صاحب تفسیر بوده و نه ترجمه نص قرآن، آنها را سوا کردهام و داخل تیره معترضه قرار دادهام تا خواننده بداند که اینها در قرآن نیامده و توضیح مترجم است.
هرچه که میگذرد زبان کارکرد خود را تغییر میدهد به این معنا که برخی کلمات یا محو میشوند یا تغییر حالت میدهند، با توجه به اینکه شما روی ادبیات فارسی هم کار کردهاید، بر اساس سیری که در این ترجمهها وجود دارد، زبان ما تا چه میزان نسبت به این متون تغییر کرده است؟
اصولاً فرض بر این است که شما با زبان 300-200 سال قبل خود تا حدی بیگانه باشید و با زبان 600 سال قبل، خیلی بیگانه و با زبان هزار سال قبل خیلی خیلی بیگانه باشید اما در زبان فارسی اصلاً این طور نیست. یک اتفاق عجیبی که در سیر تحول زبان فارسی وجود دارد این است که زبان و ادبیات فارسی دری هزار سال قبل صورت روان و سادهای دارد، بعد در قرن هفتم و هشتم که به اوج خود میرسد باز همچنان روان و ساده است و از قرن نهم به بعد شروع به افول میکند و در دوره قاجار به انحطاط میرسد. نتیجه این است که شما متن هزار سال پیش را کم و بیش میفهمید و اگر اهل مطالعه باشید کاملاً میفهمید و مشکل چندانی وجود ندارد، اما بسیاری از متون دوره قاجار را با رمل و اسطرلاب هم نمیفهمید و عین زبان یأجوج و مأجوج کسی از آن سر در نمیآورد. آنقدر ادا و اطوار و عربیمآبی و تصنع و تشبیهات و ترکیبات عجیب و غریب در آن وارد کردهاند که آن نثر شیوا و فصیح فارسی کاملاً به انحطاط کشیده شده و چیزی از آن فصاحت باقی نمانده است. تا دوره قائم مقام که نهضت بازگشت ادبی آغاز میشود و زبان فارسی دوباره بتدریج زبان همه فهم میشود. به این دلیل است که ما با نثر قرن چهارم، پنجم و ششم خیلی دور و بیگانه نیستیم. با کمی توضیح دستمان میآید که فلان عبارت یعنی چه. ساختار جمله چگونه است و دم به دقیقه به مشکل برنمیخوریم. یک سبک و ساختاری دارد که اگر آن سبک و ساختار را بشناسیم دیگر کار خواندن راحت پیش میرود.
گفتید که مخاطبان اصلی این قرآن اهل ادبیات و اهل تحقیق هستند، چه ویژگیهای دیگری در این کتاب هست که به درد این گروه بخورد؟
بخش قابل ملاحظهای از کتاب به فهرستها اختصاص دارد. این فهرستها کار من نیست. کار زندهیاد محمود رامیار است که خیلی سال پیش این کار را به سفارش آقای جعفری انجام دادهاند و یک بار یا بیشتر هم همراه با قرآن چاپ شده است. این فهرستها بهترین فهرستهایی است که من تاکنون دیدهام. بخشی از این فهرستها فهرست کلمات یا به اصطلاح کشفالآیات است و بخش دیگر فهرستهای موضوعی است. شما در جستوجوی هر موضوعی که باشید براحتی میتوانید ظرف چند دقیقه آن را از طریق این فهرستها پیدا کنید. فرض کنید که دنبال این هستید که ببینید آیا در قرآن حکم نجس بودن سگ آمده است یا نه؟ خیلی راحت میتوانید در بخش حیوانات، تمام آیات مربوط به سگ را بیابید و یا در بخش احکام ببینید حکمی در مورد سگ آمده است یا نه. یا مثلاً میخواهید ببینید از خداوند در قرآن با چه نامها یا صفاتی یاد شده است. این فهرست براحتی شما را در این جستوجو یاری میکند.
چقدر در کارتان سعی کردید آهنگ نثر را حفظ کنید؟
من نمیتوانستم چنین کاری بکنم چون نمیتوانستم در متن اصلی دست ببرم. این کار مترجم بوده که چنین ضرباهنگی را حفظ کند و اینکه موفق بوده یا نه در اختیار من نبوده است. در واقع کار من این بوده که با دقت ترجمه را استخراج و نقل کنم و مراقب باشم که عبارات ترجمه مطابق با نص آیات باشد و اگر عبارت اضافهای در آن هست برای خواننده مشخص شود. در سه تفسیر طبری و ابوالفتوح و کشفالاسرار مؤلف ابتدا ترجمه آیات را آورده و بعد به تفسیر آنها پرداخته است اما در مورد سورآبادی چنین نیست و او گاهی ترجمه را در لابهلای تفسیر آورده یا آیات را پاره پاره معنی کرده. بنابر این در مورد سورآبادی مجبور بودم با دقت بیشتری ترجمه را از تفسیر جدا کنم یا با عباراتی از تفسیر ترجمه را کامل کنم.
ممکن است خود شما یک روز قرآن را با دلخواه خودتان ترجمه کنید؟
من فکر میکنم با توجه به ترجمههای متعدد که از قرآن صورت گرفته و بعضی نیز از جهت دقت و فصاحت و روانی و شیوایی امتیازاتی دارند اگر کسی بخواهد دست به چنین کاری بزند لابد ویژگی درخشانی در فهم خود از متن و همچنین در نثر خود سراغ کرده و یقیناً آن کس من نیستم.
آیا این چهار متن از جهت فهم مفهوم تفاوتی با یکدیگر دارند؟
بله، تفاوتهایی در فهم آیات وجود دارد. اما اینطور نیست که مترجمی یک آیه را طوری فهمیده باشد و دیگری دریافتی کاملاً خلاف او داشته باشد.
در مجموع خودتان کدام یک از این ترجمهها را بیشتر میپسندید؟
ترجمه سورآبادی را ترجیح میدهم. چون هم نثر فوقالعادهای دارد و هم از نظر فهم مفهوم آیات دارای برجستگیهایی است. البته تفسیر ابوالفتوح هم درخشان است. ترجمه طبری صرفنظر از میزان دقت و صحت، از لحاظ زبانی به نظرم خشک و ناهموار است و چون اولین ترجمه بوده یک نوع زمختی خاص خود را دارد که ناشی از برگرداندن تحتاللفظی کلمات عربی است. ولی به مرور این نقیصه برطرف شده و نثر بهتر شده چندان که نثر ترجمه سورآبادی از برخی از کتابهای ادبی ما درخشانتر است.
مشرب صاحبان این تفاسیر را توضیح دادهاید؟
بله آقای خرمشاهی در مقدمه توضیحات بسندهای در این باره دادهاند که هر یک از مترجمان دارای چه مذهب و مشربی بوده و مسلک آنان از چه مختصاتی برخوردار است.
برش
این قرآن ممکن است برای مردم کشورهایی مثل تاجیکستان و افغانستان قابل استفاده باشد؟
خیلی. میدانید که فارسی آنها فارسی دری است و زبان آنان به زبان این متون بسیار نزدیکتر است. در این کشورها مخصوصاً افغانستان اصلاً زبان محاوره هم به زبان این ترجمهها نزدیک است. ما وقتی نثر «کشف الاسرار» را میخوانیم در آن واژهها و لهجه هروی میبینیم. بنا بر این هیچ عجیب نیست که وقتی با یک افغانی صحبت میکنیم مخصوصاً اگر تحصیلکرده و اهل ادبیات باشد، با همان واژهها و همان لهجه مواجه شویم. زبان فارسی ما به مرور زمان خیلی تغییر کرده ولی در زبان آنها این تغییر کمتر مشاهده میشود.
این ترجمهها عین همان متنی است که در تفاسیر آمده یا در جاهایی دست بردهاید؟
جواب شما هم آری است و هم نه. من عین متن را آوردهام اما هیچکدام بدون حک و اصلاح نبوده. منتها حک و اصلاح نه به این معنی که من کلمهای را تغییر داده باشم بلکه به این معنی که من از متن چاپی استفاده کردهام و متن چاپی به هر حال کتاب است و هر کتابی هم غلط چاپی دارد سهو مصحح دارد و انواع و اقسام مشکلات دیگر. در میان این ترجمهها کمترین تغییرات در ترجمه «سورآبادی» است به خاطر اینکه متن شسته رفتهتر و پاکیزهتری از آن چاپ شده است و بیشترین اصلاحات بر روی متن ترجمه «ابوالفتوح رازی» صورت گرفته است. در مورد ابوالفتوح من از نسخهای استفاده کردم که اولین چاپ حروفی در ایران است. یعنی زمان مظفرالدین شاه شروع شده و در زمان رضاشاه به پایان رسیده است. این تفسیر در پنج جلد چاپ شده و تفسیر مفصلی است که من از ترجمهاش استفاده کردم. در این متن اغلاط وحشتناکی وجود دارد که از حد غلط مطبعی خیلی فراتر است. ناگزیر من کلمه به کلمه هر چهار ترجمه را تطبیق دادم.
با متن قرآن؟
بله هر عبارت دو بار با متن قرآن، یعنی کل کار هشت بار کلمه به کلمه تطبیق داده شده تا اغلاط احتمالی اصلاح شود. در ابوالفتوح یک جاهایی ناگزیر شدم از تصحیح آقایان یاحقی و ناصح یا نسخه بدلهای آن کمک بگیرم و اشکالات را برطرف کنم. عبارتهایی از آن آنقدر پر غلط بود که گاهی نمیشد حتی واژه معادلی را برای آن حدس زد. بعضی اوقات هم به قرینه میشد حدس زد که این چه کلمهای بوده که غلط شده و به این شکل در آمده است. در «تفسیر طبری» هم شاید اصلاحات به 300، 400 مورد برسد. در مواردی مصحح متوجه کلمهای نشده و در متنی که تصحیح کرده از نسخه بدل استفاده کرده و کلمه یا ترکیبی را که رایجتر یا شناخته شده بوده آورده است، در صورتی که نسخه اساس درست بوده ولی کلمه مهجور یا نادری بوده است. در این موارد من از نسخه اساس یا در بعضی موارد از نسخه بدلها استفاده کردهام. یعنی آنچه ایشان ترجیح داده و در متن آورده است، من برعکس عمل کرده و از زیرنویس به متن آوردهام. بعد هم قرائن و شواهدی پیدا کردم که نشان میداد در بسیاری موارد درست عمل کردهام. اما همین جا باید بگویم که من روی این ترجمهها کار جدی تصحیح انجام ندادهام چه در این صورت باید از نسخههای خطی استفاده میکردم و اساساً کار به سمت و سوی دیگری میرفت. اما الان میتوانم با اطمینان بگویم که «تفسیر طبری» و «کشفالاسرار» نیاز به تصحیح مجدد دارند.
ایران/در همایش تاریخ و فرهنگ مشترک در حوزه تمدنی اکو مطرح شد
مرزهای فرهنگی ایران فراتر از مرزهای سیاسی است
راه های مقابله با افراط گرایی و خشونت و حلقههای وصل فرهنگ کشورهای منطقه امروز توسط جمعی از مقام های کشورهای منطقه،استادان دانشگاه و متخصصان حوزه فرهنگ و سیاست در همایش اکو در تهران بررسی شد. در این مراسم که با حضور چهرههای سیاسی و فرهنگی برگزار شد، معاون حقوقی و امور بینالمللی وزارت امور خارجه گفت: مرزهای فرهنگی ایران فراتر از مرزهای سیاسی آن است.
سید عباس عراقچی افزود: وجود ابنیه و آثار ایرانی، احترام به آیینهای باستانی مانند نوروز، شخصیتهای محترم مشترک و نشانه هایی از زبان و ادبیات فارسی در بخش هایی از قفقاز، شبه قاره هند و آناتولی نشان دهنده گستردگی مرزهای فرهنگی ایران است. عراقچی افزود: کشورهای عضو منطقه اکو از نظر قومیت، زبان، خط و تاریخ دارای مشابهتهای زیادی هستند و اکو در این منطقه میتواند موجب نزدیکی و گسترش همکاریهای آنان شود. معاون حقوقی و امور بینالمللی وزارت امور خارجه یادآور شد: اندیشههای بزرگان منطقه که همه در ایجاد تفکر بشری نقش داشتهاند و متون جامانده از آنان که منبع تدریس اندیشمندان امروزی است، چراغ راه آینده ما خواهد بود. عراقچی گفت: منطقه اکو چهرههای برجسته علمی، ادبی و عرفانی از جمله ابن سینا، مختوم قلی، خیام، مولوی، اقبال لاهوری و شخصیتهای دیگر جهان پرورده و به جهان فرهنگ عرضه کرده است. وی تأکید کرد: مقابله با خشونت و افراط گرایی در این منطقه منوط به اتخاذ سیاستهای واحد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. در این راه همچنین باید جوانان را با پیشینه قابل توجه منطقه از نظر فرهنگی آشنا کرد که این امر وظیفه سنگین اصحاب فرهنگ و دانشمندان اهل اکو به شمار میرود.
عراقچی اظهار کرد: شایسته است حلقههای اندیشمندان مختلف این فرهنگ را استخراج و به جهانیان بار دیگر عرضه کنیم.
همه با هم برای زندگی مسالمت آمیز
رئیس مؤسسه فرهنگی اکو هم در این مراسم گفت: پرداختن به مشترکات فرهنگی در این منطقه، جوانان را در برابر افراط گرایی و خشونت مصون میکند. افتخار حسین افزود: باور دارم پرداختن به حوزه های مشترک فرهنگی بدون تعصب میتواند جوانان را در برابر تهدیدهای افراط گرایی و خشونت که اکنون شواهد آن را در سراسر منطقه میبینیم، مصون کند.
حسین گفت: ظرفیت فرهنگی موجود در این کشورها از زبان گرفته تا مذهب، ادبیات، آیینها و ادبیات عامه میتواند به توسعه ارتباطات مدنی ملی و بینالمللی به منظور زندگی مسالمتآمیز و در کنار هم کمک کند.
ایران/در اختتامیه جشنواره «پرنده آبی» مطرح شد
خلاقیت بچهها باید فرصتی برای رشد داشته باشد
مراسم اختتامیه جشنواره «پرنده آبی» عصر دوشنبه (10 خرداد) در محل مجتمع فرهنگی-ورزشی نگین غرب برگزار شد.
علی ربیعی وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی در این نشست گفت: کتاب کودک فقط برای کودکان نیست، بلکه برای بزرگسالان هم لازم است. باید صدای بچههای آسیبپذیر شنیده شود. خلاقیت بچهها فرصتی برای رشد داشته باشد و کودکان خاص دیده شوند. همه اینها در زمره کارکردهای کتاب است. من خوشحالم که انتشارات علمی-فرهنگی با دعوت از نویسندگان و علاقهمندان این جشنواره را شکل داده است. باید از نویسندگان کودک حمایت و دبیرخانهای برای حمایت از آنها تأسیس کرد. مسعود کوثری، مدیرعامل انتشارات علمی-فرهنگی نیز در این مراسم گفت: اگرچه کودکان امروز به ظاهر پراهمیتتر جلوه میکنند، اما بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر شدهاند و در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند. بنابراین ما بیش از هر زمان دیگری به ادبیات کودک نیازمندیم. ادبیات کودک ما به دنبال راهی برای ورود به عرصه جهانی است و حرفهای زیادی در این زمینه دارد. بنابراین فکر میکنم شعر و داستان کودک میتواند همان گونه که سینمای کودک راه خود را به سوی جهانیان باز کرده و در این مسیر کامیاب شده، راه خود را باز کند. بنابراین سخت امیدوارم که ادبیات کودک ما هم بتواند نوبلهای جهانی را به دست آورد. به هر حال دهه حاضر دهه ادبیات کودک است و رشد ناشران این حوزه خود گویای این مطلب. این فضای همگانی در بخش نهادهای عمومی و خصوصی، اقبال و رشد به ادبیات کودک را نشان میدهد.
فریدون عموزاده خلیلی، مشاور مدیرعامل انتشارات علمی- فرهنگی نیز در این مراسم با طرح این مسأله که چرا داستان مهم است؟ تصریح کرد: هر داستانی در دل خود جهان تازهای را میآفریند و آنچنان که تالکین گفته است، داستان از آن لحظه که شروع میشود و شما به واقعیتهای تازهای فکر میکنید حائز اهمیت است. به این دلیل جشنوارههای ادبیات کودک شکل گرفت که یکی از آنها جشنواره «پرده آبی» است. به گفته وی، در این جشنواره 120 نویسنده با نگارش رمانهایشان مشارکت داشتهاند.
در پایان این مراسم از برگزیدگان جشنواره جایزه «پرنده آبی» قدردانی شد
جوان/تقدير از خانوادههای شهداي مدافع در اختتاميه جشنواره فيلم مدافعان حرم
مدافعان حرم بازماندگان كاروان كربلا هستند
داريوش ارجمند، بازيگر پيشكسوت سينما و تلويزيون در مراسم اختتاميه جشنواره فيلم مدافعان حرم، از شهداي مدافع حرم با عنوان بازماندگان كاروان كربلا و فرهنگ متعالي محتوايي كشورمان ياد كرد.
نویسنده : وحید مهری
آيين اختتاميه نخستين جشنواره فيلم مدافعان حرم دوشنبه 10 خرداد ماه در سالن مركز همايشهاي بين المللي سازمان صداوسيما برگزار شد. در اين مراسم برگزيدگان نخستين جشنواره فيلم مدافعان حرم با حضور گسترده مسئولان كشوري و لشكري و مقامات ارشد دولتي، فيلمسازان، هنرمندان و چهرههاي شناخته شده فرهنگي معرفي شدند.
شهداي حرم؛ شهداي مظلوم
حميد يادروج، دبير جشنواره فيلم مدافعان حرم در ابتداي اين مراسم با بيان اينكه، نخستين جشنواره فيلم مدافعان حرم با همت خبرگزاري فارس و مؤسسه كتيبه نواي فاطمي و مركز بسيج صدا و سيما كار خود را از بهمن ماه سال گذشته آغاز كرد، گفت: فراخوان اين جشنواره از اسفندماه 94 منتشر شد. در ابتدا تصور ميكرديم نهايتاً 150 اثر به دبيرخانه ارسال شود، اما ارسال 400 اثر براي شركت در جشنواره از تصورات ما فراتر بود.
يادروج با اشاره به اينكه مدافعان حرم امروزه بسيار مظلوم هستند، تصريح كرد: در فضاي مجازي ميبينيد كه ميگويند مدافعان حرم پول ميگيرند. شايد اين جرقهاي بود تا بخواهيم مظلوميت اين شهدا را درك كنيم و جشنوارهاي براي تصحيح اين نگاه برگزار كنيم. دبير جشنواره فيلم مدافع حرم، هدف از برگزاري اين جشنواره را ارزيابي آثار توليد شده درباره شهداي مدافع حرم عنوان و از ارائه 400 اثر به جشنواره ابراز خوشحالي كرد.
اداي دين به شهداي مدافع حرم
حجتالاسلام محمدي گلپايگاني، رئيس دفتر مقام معظم رهبري كه با وجود كسالت به اين مراسم آمده بود، طي سخناني به بيان ارزشهاي دفاع از حرم اهل بيت و ارزش كار شهداي مدافع حرم پرداخت و گفت: چه زيباست نام شهداي مدافع حرم براي اين شهدا. كساني كه جز براي جلب رضاي پروردگار و دفاع از حرم حريم اهل بيت نيتي نداشتند. صادقانه و خالصانه جان خود را در كف گرفتند و دور از وطن خويش-اگرچه وطن اسلاميشان بود-جان به جان آفرين تسليم كردند. گلپايگاني با اشاره به آيات و رواياتي درباره شهيدان افزود: از خصوصيات شهيد طبق حديثي اين است كه اولين قطره خوني كه براي رضاي خدا از بدن شهيد ميريزد، خداوند همه گناهانش را ميآمرزد و در هنگام شهادت دو فرشته الهي همراهش هستند و گرد و غبار جنگ را از چهرهاش پاك ميكنند. وي همچنين خطاب به خانوادههاي شهيدان مدافع حرم حاضر در مراسم ادامه داد: شما سرمايهگذاري بزرگي براي روز مبادايتان كردهايد. بدون شك شهيد شما روز قيامت بدون شما پا در بهشت نخواهد گذاشت و اين حق شفاعتي است كه خداوند بزرگ به شهدا عنايت كرده است. رئيس دفتر مقام معظم رهبري با ارزشمند دانستن نزديكي زمان برگزاري جشنواره فيلم مدافعان حرم با سالروز رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران عنوان كرد: امام خميني(ره) با نهضت الهي و قيام خود ارزشهاي فراموش شده اسلام را احيا كرد. ارزشهايي كه در طول تاريخ توسط حاكمان جبار فراموش شده بود، توسط امام خميني (ره) زنده شد كه از جمله اين مكاتب شهادت است. تا پيش از انقلاب ارزش شهادت براي مردم ما چندان روشن نبود. امام اين ارزش را براي آنها زنده كرد و با انقلاب خود در همراهي با مردمی كه امامشان را خوب ميشناختند و نيك يارياش كردند، حماسه آفريد. ملت ايران به امام خود جواب آري گفتند و استقبال عظيمي مردم را در زمان ورود امام به كشور که در تاريخ ديده نشد ه است.
رونمايي از تمبر شهداي مدافع حرم
در ادامه مراسم اختتاميه نخستين جشنواره فيلم مدافعان حرم تمبر يادگاري با حضور شخصيتهاي كشوري و لشكري رونمايي شد. حجتالاسلام و المسلمين محمدي گلپايگاني رئيس دفتر مقام معظم رهبري، سردار بهمن كارگر رئيس بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، ايرواني رئيس بازرسي و نظارت دفتر مقام معظم رهبري، داريوش ارجمند، مسعود ده نمكي و ابوالقاسم طالبي از خانوادههاي شهيد سردار حسين همداني، محسن قداسلو اولين شهيد مدافع حرم از ارتش جمهوري اسلامي ايران، عمر ملازهي اولين شهيد مدافع حرم از اهالي سنت، محمدرضا خاوري جانشين فرمانده تيپ فاطميون، مجتبي و مصطفي بختي دو برادر شهيد مدافع حرم، شهيد محمد بلباسي تقدير كردند.
تجليل داريوش ارجمند از شهداي مدافع حرم
داريوش ارجمند، بازيگر سينما و تلويزيون از جمله مدعوين مراسم اختتاميه جشنواره فيلم مدافعان حرم بود. اين بازيگر طي سخناني در اين مراسم، ارادت خود را نسبت به شهداي مدافع حرم بيان كرد و گفت: چيزي كه امروز از آن رنج ميبريم، این است که فرمها بر محتواها غلبه كردهاند. در حالي كه فرهنگ ما يك فرهنگ متعالي است؛ وقتي حضرت حافظ در وصف ذوالفقار شعر ميسرايد. اين مدافعان حرم بازمانده همان فرهنگ هستند؛ فرهنگ محتوايي سرزمين من؛ فرهنگي كه ميكوشند فرم گرايش كنند و همان طور كه كوشيدند ما را كثرتگرا كنند و هركس كه پولدارتر است، محترمتر است. اين آمارگراييها پدر فرهنگ ما را در ميآورد، در حالي كه ما اين گونه نبودهايم؛ فرهنگي كه مدافعان حرم از حرم چه كساني دفاع ميكنند؟ حرم كساني كه محتواگرا بودند و تنها ولي خداوند با آنها بود. اين حرم، حرم هستي و شرف و ايمان و خاك و فرهنگ ماست و متبلور شده در بانوي ديني ما حضرت زينب؛ با آن درايت و جمله بزرگ ما رأيت الا جميلا را پرتاب ميكند به قلب تاريخ در حضور سران كفر و زر و زور و تزوير. وي اظهار داشت: من امروز خوشحالم كه جواناني داريم كه به اين شدت معتقدند به اين محتواي دروني برسند. جاي شكر دارد كه ما چنين جواناني داريم. آن كساني كه در كربلا جنگيدند، فرمي و عددي نبودند ولي چه داشتند كه ما هنوز به آنها مينازيم و جانهايمان را فدايشان ميكنيم؟ اميدوارم كه جامعه ما بيشتر از قبل محتواگرا بشود. ما اينها را لمس ميكنيم و ميبينيم. جوهر مردي اگر هست، پس آن شمشير است.
داريوش ارجمند با گريه گفت: هفته پيش در شمال بودم و پوسترهاي مدافعان حرم را ديدم و زنان و مرداني را ديدم كه اين پوسترها را زيارت ميكردند و اينها راهنماي سنگهاي مسير ما هستند تا راه را گم نكنيم. خداوند به آنها درجات برتر بدهد و اگر روحشان اينجا هست شفاعت ما را بكنند.
در انتهاي اين مراسم، برگزيدگان جشنواره فيلم مدافعان حرم معرفي و تجليل شدند. بنا بر اين گزارش در بخش مستند، فيلم «خالد و مجتبي» به كارگرداني روح الله رفيعي و «ردپاي فرشته» به كارگرداني ناصر نادري ديپلم افتخار گرفتند و فيلم «فرمانده» به كارگرداني محمدهادي نعمتاللهي جايزه ويژه هيئت داوران را گرفت. تنديس بهترين كارگرداني به فيلم «بي جي» به كارگرداني وحيد فراهاني رسيد. تنديس بهترين فيلم نيز به فيلم «پل» به تهيه كنندگي مرتضي شعباني رسيد.
جوان/منابع آگاه از تبعات منتفي شدن حضور ايران در حج خبر دادند
اختلاف در دربار و ۴ فرمان ضدايراني آلسعود به رسانهها
تبعات انصراف ايران از برگزاري حج تمتع 95 به سراغ سعوديها آمده و حتي به دربار اين كشور رسيده تا آنجا كه كار به بركناري شاهزاده «محمد بن نايف » و صدور اولتيماتوم و اخطار تحكمآميز به رسانههاي سعودي، قطري و اماراتي كشيده است.
نویسنده : الناز خمامي زاده
چهار روز از اعلام تصميم ايران مبني بر منتفي شدن برگزاري حج تمتع 95 ميگذرد. كارشكني سعوديها و طفره رفتن آنها از تضمين امنيت زائران ايراني از دلايل عمده اين تصميم بوده و آنگونه كه مسئولان سازمان حج ايران ميگويند مقامات سعودي چندان ميلي براي رسيدن به تفاهم با هيئت مذاكرهكننده ايراني نداشتهاند. اينكه با كنار رفتن ايران از ليست كشورهاي حاضر در مراسم حج، براي سعوديهاي ثروتمند آب از آب تكان نخورد تصور غالب بسياري از مردم بوده است، اما حالا منابع آگاه از بروز برخي اختلافات در دربار آلسعود خبر ميدهد.
خبرگزاري «مهر» به نقل از اين منابع آگاه نوشته است: «پس از تصميم قطعي جمهوري اسلامي ايران مبني بر حضور نداشتن در مراسم حج امسال، عدهاي از شاهزادگان سعودي و حتي تعدادي از مقامات وزارت حج عربستان نارضايتي خود را از رفتار سياسي و به دور از عقلانيت مقامات ارشد دربار اعلام كردهاند.» از قضا رياض كه در صدد تحميل شروط غيرعقلاني خود به دولت جمهوري اسلامي ايران و تحقق حجي غيرعزتمندانه براي حجاج كشورمان بود، نهتنها به هدف خود در اين زمينه دستنيافته، بلكه هم اكنون با تبعات سوء ناشي از برخورد و مواجهه سياسي خود با مقوله حج دست و پنجه نرم ميكند.
نابساماني در دربار كه منابع آگاه اعلام كردهاند، مربوط به بركناري وليعهد عربستان ميشود. «مهر» به نقل از اين منابع نوشته است: « شاهزاده محمد بن نايف، وليعهد در آستانه بركناري و محمد بن سلمان، جانشين وي سعي دارند خود را از اتهام كارشكني در مذاكرات هيئتهاي ايراني و سعودي مبرا كنند و در پاسخ ديگر شاهزادگان دربار، تقصير را بر گردن يكديگر بيندازند.»
از ديگر تبعات تصميم ايران براي سعوديها سانسور و نيز خودسانسوري رسانهاي براي رسانههاي عربي است ؛ وزير خارجه عربستان پيشتر در واكنش رسانهاي به تصميم ايران، هرگونه قصوري را به گردن ايران انداخته و از اشاره به بندهاي منفي و تحكمآميز كشورش در تفاهمنامهاي كه هيچگاه به امضاي ايران نرسيد، سرباز زده است. ممنوعيت نصب پرچم ايران در مكه و حمل قرآن به زبان پارسي در عربستان از جمله اين بندها بودند. مقامات دربار سعودي براي جلوگيري از افشاي اين بندهاي منفي چهار محور را براي رسانههاي خود و نيز رسانههاي قطري و اماراتي وابسته به خود تعيين كردهاند. اين محورها بايد در تحليلها و گزارشهاي آنها در خصوص رخدادهاي به وجود آمده در مراسم حج امسال در دستور كار قرار بگيرد. محتواي اين بندها از اين قرار است:
الف)در تحليلها و گزارشها بايد جمهوري اسلامي ايران به عنوان مقصر اصلي برگزار نشدن حج امسال براي ايرانيان قلمداد و معرفي شود.
ب) هيچ يك از رسانهها حق بيان شروط آلسعود در خصوص حمل نكردن قرآنها با ترجمه فارسي توسط زوار ايراني، نصب نكردن پرچم ايران بر جايگاه زوار ايراني، حضور نداشتن پزشكان ايراني در منا و عرفات و... را ندارد.
ج) لازم است در تحليلها و گزارشهاي رسانهاي روي سياسي كردن مقوله حج از سوي ايران مانور ويژهاي داده شود.
د) رسانهها حق ندارند كمترين اشارهاي بر تأكيد جمهوري اسلامي ايران مبني بر حفظ عزت زوار ايراني در عربستان داشته باشند.
مقامات دربار سعودي به رسانهها اخطار دادهاند كه هرگونه خبر يا تحليلي خارج از چارچوب عنوان شده، منجر به برخوردهاي شديد با آنها خواهد شد.
به گفته مقامات سازمان حج و زيارت كشورمان در طول سه ماه فراخوان زائران براي حج تمتع امسال از 64 هزار نفر فقط 17 هزار زائر ثبتنام كردند كه از اين تعداد هم حدود 6 هزار نفر انصراف دادند. اكنون به نظر ميرسد كه برآورد ضررهاي مالي اين انصراف براي اقتصاد حج عربستان در كنار اجتناب آلسعود از تشديد درگيري سياسي با ايران از جمله دلايل بروز اتفاقات اخير در دربار آلسعود باشد.
جوان/هنرمندان برجسته عرصه نقاشي، موسيقي و سينما با حضور مخاطب توليد اثر ميكنند
تهران و 7 شهر بزرگ ميزبان رويداد «هنر ناگهاني»
براي اولين بار در ايران هنرمندان رشتههاي سينما، موسيقي و نقاشي با حضور مخاطبان و علاقهمندان به هنر اقدام به خلق آثار هنري بر اساس ايده «هنر ناگهاني» خواهند كرد.
نویسنده : هادی عسگری
نشست خبري رويداد «هنر ناگهاني» روز گذشته با حضور دستاندركاران اين رويداد در محل موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد. كامبيز درم بخش که از جمله هنرمنداني است كه در برپايي رويداد «هنر ناگهاني» حضور دارد، درباره اين رخداد گفت: «هنر ناگهاني» يك حركت دستهجمعي است. يكي از ويژگيهاي اين رويداد اين است كه هنرمند ميتواند خودش را ثابت كند و كاري كه در لحظه انجام ميشود، تأييدي بر هنر او باشد. در واقع هنرمند ميتواند ثابت كند كاري كه انجام ميدهد كپي نيست، مسئلهاي كه خيلي مهم است، اما كسي نيست كه به آن رسيدگي كند. سميرا نجفي دبير اجرايي اين رويداد نيز در بيان اهداف و چگونگي برگزاري «هنر ناگهاني» گفت: اين رويداد صرفاً به عواملي وابسته است كه بتواند آن را شكل دهد. ما چند هنرمند شاخص در حوزه سينما، عكاسي، نقاشي و موسيقي داريم و هنرمندهاي ديگري هم در خلال اين رويداد به پروژه اضافه ميشوند. قرار است اين اتفاق در شهرهاي ديگر هم برگزار شود، اما ابتدا در تهران به عنوان دروازهاي به روي شهرها رونمايي ميشود. موضوع اين دوره شهر، هنر، زمان و اجراست. وي ادامه داد: شيراز، اصفهان، رشت، يزد، تبريز، مشهد و اهواز از شهرهايي هستند كه اين رويداد در آنها اجرا ميشود و در 17 خرداد شاهد افتتاح آن در موزه هنرهاي معاصر هستيم. تورج اصلاني، سيفالله صمديان و هنرمندان بنام ديگري در اين رويداد با موضوع تهران، آثاري را با همكاري مخاطبان حاضر در برنامه خلق ميكنند. يكي از اهداف ما در اين برنامه اين است كه تمركزمان را از گالريهايي كه به شكل ثابتي نمايشگاه هنري برگزار ميكنند، برداريم و در اينجا به سراغ آب انبارها، بازارها و موارد اينچنيني رفتهايم. نادر مشايخي، موسيقيدان و از اعضاي رويداد «هنر ناگهاني» نيز در اين نشست با انتقاد از روشهاي آموزش كارگاههاي هنري گفت: اين رويداد درست از آن مواردي است كه بايد به آن فكر ميكردم و چيزي كه اينجا اهميت دارد، اين است كه ما در ايران براي اجراي چنين فعاليتهايي به علت و معلول كاري نداريم. در واقع به گونهاي سرهمبندي را كه نوعي تفكر است، انجام ميدهيم. من نيز در اين رويداد با همين روش يعني سرهم بندي يا كلاژ كار ميكنم. علاقهمندان به حضور در اين مراسم هنري ميتوانند روز 17 خرداد ماه به موزه هنرهاي معاصر تهران مراجعه كنند. علاقهمندان شهرستاني نيز در روزهاي آينده منتظر حضور اين رويداد در شهرهايشان باشند.
شرق/گفتوگو با کمال تبریزی، در پی توقف «سرزمین کهن»
نمیتوان با سیاستِ یکبامودوهوا پیش رفت
بهناز شیربانی
«سرزمین کهن» پروژه عجیبی است. حواشی ساخت این پروژه طی چند سال گذشته موج رسانهای بسیاری به راه انداخته است و بعد از خبر خوشحالکننده ازسرگیری تصویربرداری این سریال، در اقدامی جدیدتر کمال تبریزی، کارگردان این مجموعه تلویزیونی، تولید این سریال را با توجه به توهینی که به او و فیلمش، «دونده زمین» در برنامه هفته گذشته «هفت» شد، متوقف کرد. در برنامه هفته گذشته «هفت»، مسعود فراستی، فیلم جدید کمال تبریزی یعنی «دونده زمین» را بهمثابه دیاثت! دانسته بود و همین، جنجالهای زیادی را برانگیخت. تبریزی معتقد است ساخت سریال «سرزمین کهن» با توجه به اجرای پرزحمت و سنگین آن، به حمایت و پشتیبانی معنوی و روحیهبخشي از سوی مدیران تلویزیون نیاز دارد؛ این در حالی است که یک برنامه سخیف تلویزیونی به خود اجازه توهین به او را داده است و مسئولان محترم سازمان صداوسیما هم بیهیچ عکسالعملی در این خصوص سکوت کامل اختیار کردهاند! بنا بر همین موضوع، گروه سازنده پس از حوصله و تأمل چندروزه و ادامه رفتار مدیران تلویزیون، تصمیم به تعطیلی پروژه «سرزمین کهن» گرفت تا در اسرعوقت معلوم شود که بین سریالی با موضوع انقلاب اسلامی و برنامهای موهن! کدامیک از نظر سازمان باید بماند و کدامیک برود!
آقای تبریزی، اینکه تصویربرداری سریال شما بعد از انتقادهایی که مسعود فراستی در برنامه «هفت» نسبت به فیلم شما، «دونده زمین» داشت، متوقف شود، کمی دور از ذهن بود. آیا صحبتهایی مبنیبر توقف پروژه توسط شما با مدیران سیما انجام شد؟
بعد از پخش برنامه هفته گذشته «هفت» و صحبتهایی که درباره فیلم «دونده زمین» انجام شد و البته دلخوریای که نسبت به صحبتهای مطرحشده در برنامه «هفت» داشتم، جلسهای با حضور آقای پورمحمدی و سیفیآزاد که قبل از عزلونصبهای جدید اتفاق افتاد، داشتم و در این جلسه گلایههایم را نسبت به موضوع پیشآمده مطرح کردم و خواستار عذرخواهی آقایان در برنامه «هفت» شدم که آقای پورمحمدی و سیفیآزاد طبق گفته خودشان پیگیر این ماجرا بودند و گفته شد که خیلی زود این عذرخواهی انجام میشود که بعد از گذشت یک هفته این عذرخواهی انجام نشد و منتظر بودم که سازمان چه تصمیمی میگیرد و چون هیچ اتفاقی نیفتاد، همانطور که پیش از این با مدیران رسانه ملی مطرح کردم، پروژه را متوقف کردم. طبعا دوست نداشتم کار به اینجا برسد اما در جایی باید تکلیف مشخص شود. تأکیدم در مورد افرادی است که در سازمان صداوسیما کار میکنند و باید مشخص شود اگر توهینی به هر شخصی در سازمان صداوسیما شود، باید به این اتفاق رسیدگی شود.
در مدتی که از پخش سری جدید برنامه «هفت» میگذرد، انتقادهای بسیاری از جانب بسیاری از سینماگران نسبت به رویکرد این برنامه مطرح شد و اتفاقا یکی از این حواشی پررنگ در ارتباط با صحبتهای مسعود فراستی نسبت به فیلم شما، «دونده زمین» اتفاق افتاد. فکر میکنید برخورد با رویکرد این برنامه شبیه عملی که شما انجام دادید میتواند در نوع نگاه سازندگان این برنامه تأثیرگذار باشد؟
در شرایطی که همه ما با یک هدف مشترک برای رسانه ملی کار میکنیم و همه خودمان را در یک موضوع مشترک که مخاطب است، سهیم میدانیم شایسته نیست که یکی از برنامههای تلویزیون ملی ما اینچنین با اهالی سینما رفتار کند یا فردی مثل من که درحالحاضر برای تلویزیون کار میکنم و در یک پروسه بلندمدت قرار است سریالی را برای مخاطب آماده کنیم. در چنین مواقعی احساس بدی به آدم دست میدهد. اینکه انگار هیچ پشتیبانی در سازمان صداوسیما نداری. نمیدانم پخش برنامه «هفت» قرار است تا چه مدت ادامه داشته باشد و ظاهرا صحبتهایی در مورد پخشنشدن این برنامه در ایام ماه مبارک رمضان است. با تمام نکاتی که شما در پرسشتان مطرح کردید و از رویکرد برنامه «هفت» و انتقاد سینماگران صحبت کردید، من هم بهعنوان یکی از افرادی که در سینما و تلویزیون کشورم کار میکنم و در رسانه ملی به من توهین شده است، خواستم برای اولین و آخرینبار تکلیف اینچنین رفتارهایی مشخص شود که اساسا در چه سازمانی کار میکنیم؟ نمیتوان با سیاست یکبامودوهوا پیش رفت. همکاری در صداوسیما دوجانبه است. اینکه در یکی از برنامههای صداوسیما با الفاظ زشت دیگران را خطاب کنند بههیچوجه شایسته تلویزیون رسمی یک کشور نیست و امیدوارم با تصمیمی که ما برای رسیدگی به این جریان گرفتیم این موضوع یکبار برای همیشه حل شود.
چرا باید اهالی سینما یا تلویزیون از رسانه ملی رانده شوند، بهویژه آنهایی که خاستگاهشان از تلویزیون است و سالها برای آن زحمت کشیدهاند؛ بازیگرانی مثل شهاب حسینی که حتی اگر قصد بازی در سریالی دارند هم سریالی در شبکه نمایش خانگی را انتخاب میکنند. سازمان عریضوطویل صداوسیما تا چه زمانی قصد دارد با جریان سینما مخالفت کند؟ باید به خودمان بیاییم. این چنددستگی و چندگانگی بههیچوجه خوب نیست و یکی از عواقبش هم این بود که به پروژه ما ضربه زد و باید جلوي آن گرفته شود. در دورانی مجبور بودیم حرف نزنیم و گوش کنیم اما الان دیگر مجبور نیستیم. نمیتوانیم همه در یک خانه کنار هم باشیم اما اهالی این خانه مدام با هم مشکل داشته باشند.
قدس/بیست و پنجمین «شب شاعر» بزرگداشت زکریا اخلاقی/
امیری اسفندقه: او سهراب سپهریست که عمامه نهادهست/ ادای احترام ویژه موسوی گرمارودی به زکریا اخلاقی
حجتالاسلام زکریا اخلاقی و فعالیتهای ادبی او در بیست و پنجمین «شب شاعر» مورد تجلیل و تشویق قرار گرفت.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس، بیست و پنجمین برنامه از سلسله برنامههای «شب شاعر» پاسداشت حجتالاسلام زکریا اخلاقی با حضور چهرههای متنوع فرهنگی در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار شد.
*زکریا اخلاقی «سهراب غزل» است
حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی در ابتدای این مراسم با اشاره به شعر اخلاقی، گفت: در شعری که از اخلاقی میشنویم علاوه بر اینکه مضمون دارای اهمیت است زیرا رویکرد او در غزل معطوف به غزل سنتی است. کارکردهای ناگهانی که از کلمات به کار میبرد خواننده را به یاد رویکرد شعر نو میاندازد.
وی افزود: چه بخواهیم و چه نخواهیم هنگام مطالعه شعر اخلاقی با رویکرد ایدئولوژیک شاعر آشنا خواهیم شد هر چند این اتفاق خیلی زود روی نمیدهد. فضای کلی غزلهای اخلاقی ما را به یاد سبک هندی میاندازد. در حالی که بعد از خواندن تمام اشعار او میبینیم که اشعار در فضایی میان سبکهای هندی و عراقی قرار دارد هر چند اشعار او تمایل بیشتری به سبک هندی دارد.
شکارسری گفت: اگر رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک را از اشعار او جدا کنیم میتوانیم اخلاقی را سهراب سپهری غزل بخوانیم البته احمد عزیزی هم چنین لقبی را میتواند داشته باشد.
این منتقد ادبی گفت: دایره واژگان در اشعار اخلاقی دایره وسیعی است و این دایره از کلمات روزمره تا واژگان رایج در حوزه علمیه را در برمیگیرد. اگر در آینده منتقدان بخواهند در مورد اشعار اخلاقی صحبت کنند به نظرم اشعار غیرتاریخی و سیاسی او دهان به دهان خواهد گشت.
او در پایان گفت: به نظرم غزل اخلاقی غزل فرازمانی و فرامکانی است بدون اینکه گرد اتفاقات سیاسی و اجتماعی روی آنها بنشیند.
*اخلاقی یکی از پرچمداران شعر حوزه است
حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی در بخش دیگری از این مراسم، گفت: وقتی امروز از شعر حوزه صحبت می شود اولین اسمی که در ذهن هر کسی متبادر میشود نام زکریای اخلاقی است. او در اشعارش بدون ذکر اصطلاحات حوزوی معارف حوزه را به خواننده منتقل میکند. او حتی اگر عمامه و لباس هم نداشت این نکات در اشعارش بروز داشت.
او در پایان سخنانش گفت: اخلاقی یکی از پرچمداران شعر حوزه است و شباهت زیادی از نظر شعری به حافظ دارد زیرا حافظ هم در زمان خودش شناخته نشد و بعد از خودش آن طور که ما امروز میشناسیم معرفی شد.
*توجه به شعر در حوزه کمرنگ شده است
جواد محقق در بخش دیگری از بیست و پنجمین شب شاعر، گفت: حوزههای علمیه محل پرورش استعدادهای درخشان بوده که در شعر نیز توانسته استعدادهای درخشانی را رشد دهد. حافظ، مولانا، سعدی و ... از شاگردان پرورشیافته در حوزههای علمیه بودهاند.
وی افزود: اما در قرون اخیر ضربههایی به این کارکرد حوزه وارد آمده زیرا به خاطر اشتغال به برخی فعالیتها توجه به شعر کمی کمرنگ شده است. از سال 1355 تصمیم گرفتم که تذکره علمای شاعر و شعرای عالم را بنویسم. در ابتدای راه بر این باور بودم که طی دو سال این کار جمع خواهد شد اما تا سال 65 جمعآوریاش طول کشید.
محقق گفت: برای این تذکره بیش از 35 هزار زندگینامه خواندم که این زندگینامهها از یک صفحه بود تا چند جلد و از بین آنها زندگی علمای اهل ذوق و شعر را استخراج کردم. در طول این سالها که به این تذکره میپرداختم متوجه شدم که بسیاری از علما اصلاً دیوان اشعار خود را منتشر نکردهاند در حالی که اشعار قابل توجهی داشتهاند.
او در پایان گفت: زکریا اخلاقی در میان علمایی که شأن شعری دارند از نظر زبان و جنس کار یکی از چهرههای استثنایی و ممتاز شعر حوزه است.
*برای این بزرگداشت با سر آمدم
سیدعلی موسوی گرمارودی با اشاره به اینکه برای سخنرانی به این مراسم نیامده بود اما به اصرار مجری و علیرضا قزوه پشت میکروفن حاضر شد، گفت: من برای ادای احترام به این شخصیت علمی و شاعر ملی در این مجلس شرکت کردم و وقتی خبردار شدم که بزرگداشتی برای حجتالاسلام اخلاقی برگزار شده با سر آمدم.
*حوزه امروز از ادبیات غافل شده است
علیرضا قزوه در بخش دیگری از این شب شاعر، گفت: اخلاقی علاوه بر اینکه در حوزه علمیه معلم است، معلم شعر هم است و برای شاعران انقلاب نیز معلم اخلاق است. شاعران جوان امروز بسیار اهل نمایش دادن خود هستند در حالی که شاعرانی مانند اخلاقی اهل این حرفها نیستند و این ویژگی شاعران نسل او است.
وی افزود: خواندن اشعار برخی جوانان حال خوبی به خواننده نمیدهد اما اشعار اخلاقی را که میخوانیم حال نشاط پیدا میکنیم. این در حالی است که رویکرد شعر امروز به سمت هرزهنگاری و مسائل غیراخلاقی حرکت میکند. در حالی که شعر از اساس توجه به تعالی انسان دارد.
قزوه گفت: امروز چیزی که حوزهها از آن غافل شدهاند ادبیات است و به نظرم چیزی که میتواند نفوذ حوزه را بیشتر کند، توجه آنها به ادبیات است. در غزل اگر اسم سه نفر را به عنوان سرآمدان غزل امروز از من بخواهند نام اخلاقی حتماً در میان آنها است زیرا غزل این خود را نشان میدهد.
*سهراب سپهریست که عمامه نهادهست
مرتضی امیری اسفندقه در ادامه این مراسم، با قرائت شعری مرتبط با زکریا اخلاقی سخن خود را آغاز کرد و گفت: «این کیست که شبیه خُم باده است / سهراب سپهری است که عمامه نهاده است»
وی در ادامه گفت: خدمتی که شعر اخلاقی به موسیقی کناری شعر فارسی کرده است یکی از دلایلی است که اگر کسی بخواهد از شعر فارسی حرف بزند باید به آن بپردازد. در حوزه پیکره نیز خدمتی که شعر او به شعر انقلاب اسلامی کرده است در خور توجه است.
وی افزود: حتماً تاریخ شعر اخلاقی را فراموش نخواهد کرد زیرا تاریخ با فراموش نکردن او میخواهد سهمشناسی خود را اعلام کند. سهم اخلاقی در تاریخ شعر مختص خودش نیست بلکه سهم شعر انقلاب اسلامی است.
*این بزرگداشت را بزرگداشت شعر میدانم
زکریا اخلاقی در پایان این مراسم ضمن تشکر از برگزارکنندگان این برنامه گفت: همیشه وقتی صحبت از بزرگداشت و کارهایی مانند این میشود یاد سخنی از یکی از نزدیکانم میافتم که میگوید مگر چقدر شعر گفتهای که بخواهند برایت بزرگداشت بگیرند. از این رو واقعاً من جایگاهی برای بزرگداشت گرفتن ندارم.
او در پایان گفت: من این بزرگداشت را بزرگداشت شعر میدانم و حضورم در این مراسم ادای احترام به برگزارکننده و شرکتکنندگان در آن است.
در پایان این مراسم، از حجتالاسلام زکریا اخلاقی تقدیر به عمل آمد.
وطن امروز/در اختتامیه جشنواره کاریکاتور هلوکاست مطرح شد
حقیقت پنهان نمیماند!
گروه فرهنگ و هنر: آیین اختتامیه دومین مسابقه بینالمللی کاریکاتور «هولوکاست» عصر روز دوشنبه با حضور هنرمندان در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. به گزارش فارس، در ابتدای مراسم امیرحسین مدرس که اجرای آیین اختتامیه را بر عهده داشت، گفت: با شروع اطلاعرسانی درباره این مسابقه، دنیا در مخالفت با موضوع آن واکنش نشان داد و با روکشی از حمایت از حقوقبشر و دفاع از قربانیان کشتار جمعی، اصرار داشت از هر طریقی شده این کار را متوقف کند. با این حال، برگزارکنندگان این مسابقه در نامههایی رسمی، مواضعشان را مطرح و بیان کردند که به دنبال حقیقتخواهی هستند. وی ادامه داد: افتخار برگزارکنندگان دومین مسابقه کارتون و کاریکاتور هولوکاست، تقریظ و حمایت رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که مهر تایید و تحسینی بر روند برگزاری این فراخوان زد.
کاریکاتورهایی با نامهای مستعار
در ادامه این مراسم، سیدمسعود شجاعی طباطبایی، دبیر دومین نمایشگاه بینالمللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست، گفت: در این نمایشگاه، آثاری از هنرمندان کشورهایی دیده میشود که در کشورشان مجازاتهایی برای سخن گفتن از هولوکاست در نظر گرفته شده است.
به عنوان مثال 18 نفر از فرانسه در این نمایشگاه اثر دارند، چند نفر نیز با اسم مستعار در این نمایشگاه شرکت کردند اما عزم جدی داشتند که نسبت به اتفاقاتی که در جهان اطرافشان در حال رخ دادن است، از طریق زبان هنر اعتراض کنند که این جدیت آنها به ما انرژی و اراده بیشتری میدهد. همچنین حسن عباسی در آیین اختتامیه دومین مسابقه بینالمللی کاریکاتور «هولوکاست» با تبریک برای موفقیت این نمایشگاه، اظهار داشت: میگویند در طول 5 سال، 6 میلیون یهودی را در کورههای آتشسوزی انداختند، اما جالب است که هیچکس نمیپرسد مشکل مردم اتریش و آلمان با یهودیان چه بوده و این موضوع چه ریشهای داشته است. ما همیشه از جنگ دوم جهانی به بعد را شنیدهایم و نمیدانیم چه شد که کار به اینجا رسید و اگر هم هولوکاستی وجود دارد، کسی درباره اینکه چه شد چنین اتفاقی افتاد حرفی نمیزند. این پژوهشگر کشورمان یادآور شد: دوستان جوشکنی که این جو به وجود آمده را میتوانند با هنر انقلابیشان بشکنند، بدانند که کاریکاتورها و کارتونهای آنها میتواند لرزه بر اندام یونسکو و سازمان مللی که با بنیان رژیم صهیونیستی شکل گرفته است، بیندازد. امیدواریم این حرکت در وادی سینما، شعر و انیمیشن و همایشهای علمی تکرار شود و این رزمندگان جبهه آزادگی در صحنه تنها نمانند. در ادامه این مراسم، کتاب دومین مسابقه بینالمللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست که با 150 اثر در 172 صفحه چاپ شده است، رونمایی شد؛ ضمن اینکه این کتاب در اختیار شرکتکنندگان در اختتامیه قرار گرفت. تجلیل از خانواده شهیدان آبشناسان، سعید جانبزرگی و آیتالله محمدعلی شاهآبادی بخش دیگری از مراسم بود که با قدردانی از این خانوادهها صورت گرفت. داوری آثار دومین مسابقه بینالمللی کارتون و کاریکاتور «هولوکاست» در تاریخ 23 اردیبهشت 1395 در محل حوزه هنری با حضور سیدمحسن نورینجفی، محمدحسین نیرومند و سیدمسعود شجاعیطباطبایی انجام گرفت و از میان 864 اثر از 50 کشور دنیا نفرات برتر اعلام شدند.
از حاشیههای این اختتامیه این بود که برخی از هنرمندان خارجی بنا به محدودیتهایی نتوانستند در آیین اختتامیه شرکت کنند؛ برخی از آنها مانند «جیتت کاستانا» از اندونزی، «شانکار پامارثی» از هند و «لوک دسچیمائکر» از فرانسه پیام تصویری به مسابقه ارسال کردند که برای حاضران به نمایش درآمد. «زنون» کاریکاتوریست فرانسوی است که رتبه اول بخش کارتون را از آن خود کرد؛ وی به دلیل شرایط سخت حاکم، با اسم مستعار در این رویداد بزرگ هنری شرکت کرد که در طرح خود، صنعت هولوکاست را به چالش کشیده است. گفتنی است همزمان با روز نکبت در 25 اردیبهشت (14 مه) دومین دوره نمایشگاه کاریکاتور «هولوکاست» در حوزه هنری برپا شد؛ در این نمایشگاه 100 اثر کارتون و 50 اثر کاریکاتور چهره با محوریت نتانیاهو وجود داشت.
وطن امروز/جریانشناسی سینمای جشنوارهای در گفتوگوی «وطنامروز» با فریدون جیرانی
روشنفکر نیستم تناقض ندارم
محمدرضا کردلو: شاید یکی از سختترین گفتوگوهای سینمایی گفتوگو با کارگردانی باشد که سالها پیش از کارگردانی، در مطبوعات فعالیت میکرده و ژورنالیست بوده است. در روزهایی که «کن» و حواشی فراوانش به چالش و بحث اصلی سینمای ایران تبدیل شده است، برای گفتوگو با فریدون جیرانی که مرد خوشحافظهای در سینماست و از پیش از انقلاب، سینما و جشنوارههای خارجی و فیلمهای داخلی و فستیوالها را دنبال میکرده، به دفتر روزنامه «سینما» رفتیم. به نظرم آمد ممکن است به خاطر اینکه در میانه دوقطبیهای سیاسی و سینمایی قرار نگیرد، سعی کند کمی ملاحظه احوال سینما را بکند. خودش هم گفت که از این دوقطبیهایی که در فرهنگ ایجاد شده ناراحت است و دوطرف این قطب تناقضهایی دارند و گفت خودش چون روشنفکر نیست، تناقض هم ندارد. متن حاصل از گفتوگوی «وطن امروز» با فریدون جیرانی را درباره جریانشناسی و تاریخچه سینمای جشنوارهای و روشنفکری و موضوعات دیگر در زیر میخوانید.
***
ما در روزها و هفتههای اخیر درگیر حاشیههای زیادی از «کن» بودیم. شاید حتی از آن سالی که «آبی گرمترین رنگ است» که یک فیلم همجنسگرایانه است، جایزه گرفت هم بیشتر درباره کن و موضوع و مساله جریان سینمایی «کن» بحث میشود. نظر شما درباره واقعیات و تحلیلهای مربوط به کن چیست؟
من خیلی کنشناس نیستم. تا این لحظه هم به کن نرفتهام. یک بار به خاطر «قرمز» در جشنواره نانت شرکت کردم، یک بار هم رفتم قاهره. یعنی مرد جشنوارهها نیستم. خیلی هم کندوکاو نکردم. دورادور جشنوارهها را دنبال میکردم. خیلی هم آدمی نبودم که از نظر نگرش سینمایی عاشق فیلمهای جشنوارهای باشم. در یک برههای هم مخالف فیلمهای جشنوارهای بودم اما الان مخالف نیستم و تحلیل خاص خودم را از این سینما دارم. من شاید از نسلی باشم که خیلی اسکار را دوست داشت و خیلی تمایل به اسکار داشت. جشنوارههای اروپایی داستانش با جشنوارههای آمریکا خیلی فرق میکند. اروپا داستان خودش را دارد. اروپا به طور کلی و فرانسه که خود را مهد فرهنگ و تمدن و اینها میداند، همیشه دلش میخواسته در موضوع فرهنگی از آمریکا عقب نیفتد که در یک جهاتی از نظر فرهنگی عقب افتاده و همین عقبافتادگی را سعی کرده با گرایش به یک نوع سینما پاسخ دهد. یعنی اینکه کن تمایل پیدا میکند به جنس فیلمهای ضد داستانی آمریکایی، تمایلی است که اروپاییها دارند برای پیدا کردن یک جنس سینمایی که در تقابل با هالیوود باشد. البته اگر برگردیم به دههای که ما زندگی میکردیم، دهه 70میلادی آنقدر چپ قدر قدرت بود و روشنفکری تحت تاثیر چپ بود که تفکر آمریکایی خود به خود در خود آمریکا هم طرفداری نداشت. یعنی در آن موقع زمانی که ما جوان بودیم سینمای ضدآمریکایی در خود آمریکا مد بود. ما آن زمان عاشق «فلینی» و «آنتونیونی» و اینها بودیم تا فیلمسازان آمریکایی. آمریکا از آخر دهه 60 در مقابل رشد کمونیسم در کشور خودش نتوانست به تقابل برسد، بویژه که در ویتنام هم شکست خورده بود و جنگ ویتنام نفرتی را در آمریکا نهادینه کرده بود. بویژه که اوج رشد ایدئولوژیهای مارکسیستی در آمریکای لاتین هم بود و در خاورمیانه و روشنفکران همه دنیا حتی آمریکا تمایلات ضدآمریکایی داشتند. در آن برهه آمریکا هم فیلمهایی میسازد، فیلمهایی که از خودش انتقاد شدید میکند که راننده تاکسی از دل این انتقاد بیرون میآید و در واقع فیلمهایی ساخته میشوند و فیلمسازان نیویورکی شکل میگیرند که تمایلاتشان چپ است، اما بعدها داستان فرق میکند. کن هم سمبل جشنواره روشنفکران بود. برلین و ونیز به خاطر تحولات زیاد سیاسی در کشورشان، هیچ وقت مانند جشنوارهای مثل کن نبودند که شده بود معبود روشنفکران در دهه 70 و اوایل دهه 80. در کن سعی کردند به کشف سینمایی روی بیاورند که علیه هالیوود باشد. کیارستمی از دل این تفکر بیرون آمد. کن در آن مقطع میخواست یک سینمای ضدآمریکایی و ضدهالیوودی را تبلیغ کند. قبلا هم همین کار را میکرد. به هر حال کن تا یک تاریخی معبود روشنفکران چپ بوده و از دل وقایع مه 1968هم عبور کرده و دچار تحولاتی شده است. تحولاتی که از یک دانشگاه کوچک شروع شد و روی آمریکاییها بیشتر تاثیر گذاشت.
اما جشنواره «کن» امروز دیگر تحت تأثیر آن وقایع نیست.
کن شاید الان در موقعیت قبلی نباشد اما در بین جشنوارههای اروپایی به عنوان یک جشنواره معتبر مطرح است. اینکه حالا جشنواره دگرباشهاست یا به این قضیه جایزه میدهد، هر پدیدهای را باید با پارامترهای داخل خودش تحلیل کرد. به هر حال سبک زندگی آنهایی که در اروپا زندگی میکنند با ما فرق دارد. ما به سبک زندگی و اخلاقیاتی معتقدیم که اروپاییها در یک پروسهای به یک چیزهای دیگری رسیدهاند. خوب و بدش را کار نداریم. دموکراسی میگوید یک گروه کوچک هم بتوانند حرفشان را بزنند. آنها در دموکراسی معتقدند به اینها هم باید جایزه داد. این مورد تایید ما که در یک کشور با اخلاقیات خودمان زندگی میکنیم نیست، اما چه نتیجهای میخواهیم بگیریم، آیا شرکت نکنیم؟!
درباره حرفهای افخمی و حقیقتی که گفت بحث میکنیم، نه شرکت کردن یا نکردن. خب در آن جشنواره پروتکلهایی وجود دارد که به مثلا همجنسبازها جایزه میدهند.
شرایط آنها، اخلاقیات و سبک زندگیشان با ما فرق میکند. اصلا سر این دگرباشها در اروپا دعواست. این دعوای آنهاست، نه دعوای ما.
من و شما هم میگوییم قابل انطباق با اخلاقیات ما نیست. قبول هم داریم اما بحث مشابهت دادنهاست. مثلا میگویند جشنواره فجر شبیه کن شود؟
بحث مشابهت دادن فجر به کن بحث محتوایی نیست. ما اصلا نمیتوانیم شبیه آنها باشیم. نکتهای که درباره فجر میگوییم این است که فجر شبیه هیچ کدام از جشنوارههای دنیا نیست. هیچ جای دنیا جشنوارهای با حدود 25 یا 30 فیلم از کشور خودش شرکت نمیکند که به همه این فیلمها و به همه رشتهها جایزه بدهد. در دورهای مثلا عسگرپور به این نتیجه رسید که تعداد جوایز را کم کند و تعداد را رساند به 7 جایزه که همه جشنوارههای جهانی همین 7 جایزه را دارند. بهترین فیلم، کارگردان، فیلمنامه، بازیگر مرد، بازیگر زن، یک جایزه فنی و یک دستاورد هنری. همه جشنوارهها بیشتر از این تعداد جایزه ندارند. ما هستیم که صدا داریم، جلوههای ویژه داریم، فیلمبرداری داریم. اینها را در اسکار جایزه میدهند اما در جشنواره جایزه نمیدهند. صحبت از مشابهت، این نیست که محتوایی بشویم شبیه جشنوارههای خارجی. یک فرم طبیعی مدنظر ماست. مردم ما و فرهنگ ما شبیه فرانسویها نیست. به آمریکاییها شبیهتریم. علت اینکه آمریکاییها از فیلمهای مجیدی خوششان میآید این است که آنها یک جورایی به اخلاقیات سینمایی ایران نزدیکترند.
شما حافظه خوبی دارید. با اینکه خودتان گفتید هیچگاه متعلق به سینمای جشنوارهای نبودید، اگر امکان دارد، کمی هم درباره سیر تحول در این سینما صحبت کنید.
سینمای جشنوارهای در ایران تاریخچهای طولانی دارد. همیشه هم دعوا بین سینمای جشنوارهای و سینمای غیرجشنوارهای وجود داشته است. قبل از انقلاب وقتی به زمان نمایش خشت و آینه در تهران برگردیم که همزمان میشود با نمایش گنج قارون، تبلیغاتی که زیر آگهیهای خشت و آینه هست، اشاره به تعریف و تمجید منتقدان خارجی از فیلم دارد. فیلمی هم هست که در 2سینما نمایش داده میشود. اما در همان موقع در خود فضای روشنفکری با انتقادات جدی مواجه میشود. شمیم بهار در نشریه روشنفکری اندیشه و هنر آقای ناصر وثوقی بشدت این فیلم را میکوبد. شاملو در مصاحبه با مجله فردوسی فیلم را میکوید.
شما متوجه میشوید که یک مرزبندی بین این فیلم که خودش را به سینمای روشنفکری منتسب میکند با آدمهای مطرح جریان روشنفکری آن موقع وجود دارد. این اختلاف در فیلم فریدون رهنما، سیاوش در تختجمشید که 3 روز نمایش داده میشود، شدیدتر میشود و منتقدان 2دسته میشوند، بنابراین این دعوا آن زمان هم شکل میگیرد. تا زمانی که قیصر و گاو ساخته میشوند و گاو اولین فیلم ایرانی است که وقتی به فستیوال میرود، مردم از رفتنش به فستیوال خوشحالند، در واقع وقتی انتظامی در شیکاگو جایزه میگیرد، فضای ضد روشنفکری شکسته میشود اما این ادامه پیدا نمیکند، چون بلافاصله فیلمهای دیگری ساخته میشوند مثل «چشمه» که دعوا سر آن در روزنامهها جدی میشود. از چشمه که بگذریم، به گزارش کیارستمی و کلاغ بیضایی میرسیم که ارتباط تنگاتنگی بین سینمای جشنوارهای و سینمای مردمی به وجود میآید. بعد از انقلاب سینما به طور کلی تغییر پیدا میکند. یعنی سینمای پس از انقلاب قرار است شکل دیگری داشته باشد. مدیران سینمایی از سال 62 دنبال این هستند که فیلمفارسی شکل نگیرد و سینمای سربلند ایرانی ارائه شود. بدون اینکه آنها بخواهند از دل همین فضا فیلمهایی مثل «دونده» و «خانه دوست کجاست» بیرون میآید که با خط مدیران سینمایی ساخته نشده است. امیر نادری قصهاش را به کانون میدهد، کانون میپسندد، کیارستمی هم همینطور اما 2 فیلم میشوند فیلم جشنوارهای. نارونی هم همینطور.
و این در حالی است که هر سه این فیلمها دولتی بودند و با امکانات دولت ساخته شده بودند؟
بله! در کشورهایی مثل ایران و حتی در اروپا سینمای غیرمتعارف با سرمایه بخش خصوصی راه نمیافتد. بخش دولتی هزینه میکند. بعد از اینکه این فیلمها در اواخر دهه 60 رشد کرد، فارابی متوجه این شد که آنطرف (بیرون از مرزها) یک سینمایی را میپسندد. سمت و سویی که به این سینما داده شد، یک اختلافی را شکل داد. توازن به هم خورد. یعنی سمت و سوی مدیریت رفت به سمتی که در بخش بینالملل فارابی گسترش پیدا کرد و از دل این اختلافاتی به وجود آمد. یک گروه هیات هنرمندان مسلمان که با ریلگذاری مدیر وقت فارابی مشکل داشتند و یک گروه دیگر مثل شهید آوینی که معتقد بودند نارونی، هامون و... سینمای ملی ایران را نابود میکنند.
بعد از این مجادلات تغییراتی در مدیریت رخ داد، مثلا لاریجانی آمد اما سینمای جشنوارهای به حیات خودش ادامه داد. چون سینمای جشنوارهای آنطرف برای خودش شکل پیدا کرده بود. تماشاچی پیدا کرده بود. بیضایی مصاحبهای همان موقع با نشریه «گفتوگو» که یک مجله روشنفکری بود، انجام داد. مصاحبه خیلی مهمی بود و در آن مصاحبه گفت: تماشاچی اروپایی به ما خط میدهد!
تا آن تاریخ سینمای جشنوارهای سمت و سوی فیلمهای کیارستمی بود. من وقتی رفتم نانت، سینمای روشنفکری آسیای میانه متاثر شده بود از کیارستمی. اما از اصلاحات به بعد تغییراتی رخ داد که جنس سینمای جشنوارهای شکل دیگری گرفت و وارد فاز دیگری شدیم. در دوره اصلاحات چهره شاخص سینمای روشنفکری دیگر کیارستمی نبود. نسل بعد از کیارستمی آمدند، مثل جعفر پناهی و... .
البته یک خلأیی بود!
بله! اما فیلمهای داستانی رفتند فستیوالها. «دو زن» رفت فستیوال و یک سینمای داستانی قصهگو، با عنوان معترض اجتماعی جایگاه پیدا کرد!
منشأ به فستیوال رفتن این فیلمها همان «تماشاچی» پیدا کردن در آن سوی مرزها بود یا اینکه این فیلمها ویژگی دیگری داشتند؟
ببینید! اروپاییها متوجه تغییر در ایران شده بودند، اصلاحات که آمد آنها تحولات ما را مطالعه کردند. جنس فیلمهایی که در آن دوره ساخته شد و در جشنوارهها رفتند، هم این را نشان داد. کما اینکه خود من هم با «شام آخر» رفتم. خیلی متعجب بودند که چنین فیلمهایی در ایران ساخته میشوند. یکی از اتفاقات جالب هم این بود، من در نانت که بودم، یکی آنجا بلند شده بود و مدام از [ابوالفضل] جلیلی تعریف میکرد و من به او توضیح دادم که دوست عزیز! تو اگر از جلیلی به عنوان کارگردان سینمای معترض یاد میکنی، جالب است بدانی که جلیلی با سرمایه دولت فیلمهایش را ساخته است. من به او گفتم که جلیلی همه فیلمهایش را با سرمایه دولتی ساخته است.
سینمای سیاه و سینمای تلخ تعابیر جدیدی بود که بعد از اصلاحات وارد سینما شد. این سینما از دل شکست اصلاحات بیرون آمد و فیلمهای اجتماعی جور دیگری شدند و الان هرچه از دوران دولت قبل فاصله میگیریم، باز سینما جور دیگری میشود. سینما معلول شرایط اجتماعی است. سینمای جشنوارهای دیگر کیارستمی نیست. طبیعی بود که از دل فضای سیاسی فیلم سیاسی هم در میآید. اما نباید بزرگنمایی کرد. اگر به طور طبیعی با پدیدهها برخورد کنیم و تحلیل طبیعی داشته باشیم، هیچکس الکی بزرگ نمیشود. ما با پدیدهها برخورد سیاسی میکنیم. فضای سیاسی 88 خیلی خاص است. فضای سال 88 را شاید الان راحتتر بشود تحلیل کرد و 5 سال بعد خیلی بهتر بشود تحلیل کرد بنابراین پدیدهها معلول شرایط هستند. وقتی درباره یک فیلمی جبهه گرفته میشود و سیاسی و سلبی برخورد میشود و قبل از تحلیل مردمی، تحلیلهای دیگری درباره فیلم مطرح میشود، فضای طبیعی به هم میخورد. نمیشود درباره آن فیلم اظهارنظر طبیعی کرد. خیلیها نمیخواهند در جبهه سیاسی قرار بگیرند، اما میخواهند فیلمها را تحلیل و نقد کنند. ما با ممنوعیت از یکسری آدمها قهرمان میسازیم. وقتی تفکری خریدار نداشته باشد، با ممنوعیت ایجاد کردن، برایش خریدار ایجاد میشود. بدبختی ما این است که طبیعی نیستیم.
همین جا بحث را نگه داریم. میگویید سینما معلول شرایط اجتماعی است. از سال 90-89 با شرایطی در جامعه مواجهیم که نمیتوانیم نسبت به آن بیتفاوت باشیم. مسالهای که شاید آزادی یا چیزهای دیگر هم ردیف با آن نباشند. موضوع «امنیت» مطرح است. به نظر میرسد حالا هم دیگر باید اظهرمنالشمس باشد که هدف داعش چیست و کانون اصلی و هدف اصلی گروههای تکفیری، ایران است. با توجه به همین موضوع نسبت سینما با شرایط اجتماعی چرا برای این ماجرا سینما سکوت کرده است؟
اینکه «امنیت» ایران مثالزدنی است و همه ملت ایران هم به این اعتقاد رسیدهاند که امنیت، مساله خیلی مهمی است، شکی نیست اما فرهنگ دوقطبی شده است. معضل بزرگی است. از قبل از سال 88 هم این دوقطبی وجود داشت. این دوقطبی بودن به رشد بالای خودش رسیده است. الان درباره «مدافعان حرم» یا مقاومت، هیچکس از جریان روشنفکری هم حتی اینها را انکار نمیکند. منظورم این است دوقطبی کردن در عرصه فرهنگ، بین ما اختلاف انداخته است. رفتارهای رادیکال اختلافها را تشدید کرده و این اختلاف نمیگذارد حرفها صریح زده شود اما یک سوال مهمتر در واکنش به سوال شما وجود دارد؛ سینما که همهاش دست روشنفکری نیست. یک بخش فیلمسازان روشنفکری داریم که اصلا دنبال این موضوعات نمیروند، در این تردیدی نیست. یکسری فیلمساز دیگر هم هستند که کماند. یک بخش وسط سینما دارد، چرا اینها نمیسازند؟ سینما 400 کارگردان دارد، 10نفرشان روشنفکر هستند، بقیه چرا نمیسازند؟ ساختن یک فیلم از این جنس اولا اعتقاد میخواهد، ثانیا پول میخواهد. چون پول هم مهم است؛ خیلی از انقلابیها هستند میخواهند فیلم بسازند، پول ندارند. نکته دیگر اینکه برخی موضوعات هستند که حساساند و ظرافت دارند. یعنی اگر کسی بخواهد وارد این موضوعات شود، از چند جا به او توجه میکنند. توجه یعنی اینکه ورود پیدا میکنند و کار را سخت میکنند. در واقع کارگردان حین ساخت باید به هزار نفر پاسخگو باشد. خب! کار را سخت میکند. آمریکا اینطور نیست. وقتی آنجا سر منافع ملی توافق میکنند بعد کمپانیها و فیلمسازان با هم به توافق میرسند، دیگر کار برای کارگردان و فیلمساز راحت است. چارچوبها مشخص است. ما چون سر منافع ملی توافق نداریم! هنرمندان خودشان بر سر منافع ملی توافق ندارند. سلیقههایی میآید وسط که بعضی وقتها سلیقههای حاکمیتی نیستند. یعنی خیلی جاها نظر مقام معظم رهبری طور دیگری است و موافق فیلمساز است اما برخی مدیران میانی سلیقه شخصیشان با رهبری متفاوت است و این اشکال است، چون آن مدیر میانی یا اجرایی دیدگاههایش را با حاکمیت تطبیق نداده است. آنجا آمریکا «24» میسازد، فیلمی که حتی فکر کرده چطور روی من ایرانی تاثیر بگذارد، اما اینجا اختلافنظرها نمیگذارد تخصص فیلمساز بیاید در خدمت موضوع مدافعان حرم قرار بگیرد، اگرنه موضوع مدافعان حرم، سوژه من هم هست. من کاری به دیگران ندارم اما این مساله من هم هست. همین سینمای دفاعمقدس رشد نکرده است. علتش فقط سرمایه نیست، علتش همین نگاهی است که برخی دارند که سینمای دفاعمقدس باید اینطوری باشد.
به نظرم میشود گفت اینها بهانه است. حاتمیکیا در همین فضا فیلم دفاعمقدسی خوب ساخت.
حاتمیکیا یک استثناست. همان موقع یکسری فیلمهایی «رد» میشد که «از کرخه تا راین» جزو آنها بود. حاتمیکیا قدرت فیلمسازی و نفوذش استثناست. سینما با استثنا نمیچرخد، با قاعده میچرخد. ملاقلیپور هم استثنا بود. «سفر به چذابه» به نظر من عالیترین فیلم تاریخ دفاعمقدس است اما زمان خودش جایزه نگرفت. بعدها تمجید شد. من اگر میگویم برخوردهای سلیقهای و نه حکومتی، چون نظر مقام معظم رهبری درباره بسیاری از این فیلمهایی که توسط مدیران سلیقهای رد شدند، مثبت است. مثل از کرخه تا راین، بازمانده، آژانس شیشهای، آدمبرفی و...(مصاحبه منوچهر محمدی در این باره بسیار گویاست) همان فیلمها سانسور و توقیف شدند. سینمای دفاعمقدس میتوانسته رشد کند، همه دولتها هم دوست دارند، بسازند، چون حداقل در گزارش کارشان اهمیت دارد تا پزش را هم بدهند. نکته اینجاست که درباره مدافعان حرم هم اگر فضای سینما طبیعی باشد، خیلیها سوژهشان این موضوع است.
شما خودتان در نقد روشنفکری فیلم ساختید. روشنفکری متعلق به یک طبقه اقتصادی و اجتماعی هم هست. منظورم طبقه متوسط نیست. چرا در حال حاضر در سینما به جای نقد این طبقه، تبلیغ این طبقه به سندروم تبدیل شده است؟
ببینید! طبقه متوسط با طبقه نوکیسه تازه به دوران رسیده فرق دارد. طبقه متوسط در ایران از دل سرمایهداری بیرون نمیآید. اتفاقا از دل دیوانسالاری به وجود میآید. از زمان رضاخان هم رشدش آغاز شده. ارزشهایی که طبقه متوسط دنبالش هست، با ارزشهایی که طبقه نوکیسه دنبالش است فرق دارد. ممکن است بخشی از سبک زندگی غربی را پذیرفته باشد، خیلی از ارزشها را هم از زندگی غربی نگرفته است. چیزی که مثلا وحید جلیلی درباره طبقه نوکیسه میگوید، من هم قبول دارم. من هم اعتقاد دارم طبقه نوکیسه مرفهی است که ارزشهای خودش را دارد که دو دستهاند: مدرنها و سنتیها اما طبقه متوسط ما بحران گذار از سنت به مدرنیته را دارد. همه ما طبقه متوسطیم. اما الان طبقه متوسط به خاطر فشارهای اقتصادی به طبقه پایین نزدیک شده. ارزشهای من و تو با ارزشهایی که طبقه نوکیسه دارد، فرق دارد. فیلمساز هم عضو طبقه متوسط است و خود او هم اسیر همین بحران گذار از سنت به مدرنیته است. این بحران اشکالاتی به وجود میآورد. او فیلمش را شکل گرفته از همین بحران میسازد.
باید از دل این بحران «قصهها» در بیاید؟!
ببینید! بخشی از جامعه نخبگان، روشنفکرانی هستند که قواعد خودشان را دارند. نمیتوانی نادیدهشان بگیری، هستند. رخشان بنیاعتماد هست، حاتمیکیا هم هست، عیاری هم هست. نظر خودشان را دارند. ما هم در همین حد میتوانیم آنها را نقد کنیم. فقط نقد کنیم.
قبول دارید فاصله این نخبگان با فضای اجتماعی زیاد است؟
این فضا معلول شرایط حذفی است.
سینمای روشنفکری همیشه که با حذف مواجه نبوده اما همیشه از این فیلمها ساخته است.
فرض کنیم اینطور باشد اما چرا یک عده میخواهند جواب این فیلمها را با مصاحبه بدهند. یک موقع شما نقد میکنید، کارتان نقد است. فیلمساز و کارگردان که نباید در جواب یک فیلم، مصاحبه کند. خب! او هم فیلم بسازد. من مطمئنم امکانات هم دارند، پس فیلم بسازند. جواب فیلم را با فیلم بدهد. مثلا درباره همین مدافعان حرم، شیخ طادی، فیلم بسازد، بهمنی فیلم بسازد، شورجه فیلم بسازد، چرا نمیسازند؟
خوبی دهنمکی همین است. حداقل فیلم میسازد. فیلم ساخت. داخل جامعه هم رفت، محبوب هم شد. آدمی که خود من در مصاحبه با او صریح گفتم یک عده به تو میگویند چماقدار! اما این آدم فیلم ساخت، در جامعه محبوب هم شد. گفتم خودت «برند» هستی! نکته دهنمکی این است. بقیه هم فیلم بسازند. بحثم این نیست که رسوایی 2 خوب است یا نه. بحثم فیلم ساختن دهنمکی است.
و روشنفکری همین دهنمکی را هم تحمل نکرد.
خودم بارها بحث کردم که چرا به دهنمکی فحش میدهید. این طرف هم آدم افراطی زیاد داریم. من که طرف دهنمکی را میگرفتم.
شما منتقد شرایط فعلی سینما هستید، مدام هم میگویید سیر طبیعی نیست. بر چه اساسی این حرف را میزنید؟
بحث زیاد است. مثلا درباره سینمای تجارتی. سینمای تجارتی اگر با سیر طبیعی خودش رشد میکرد، وضع اینطور نمیشد. عقابها وقتی در سینمای ایران فروخت و تا حالا پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، وقتی آنطور فروخت یک نقد مثبت راجع به آن نوشته شد. همه منتقدان دچار تعارض بودند و نمیدانستند چه میخواهند؛ نه ایدئولوژیکها، نه روشنفکران.
شما این وسط کجا بودید؟
من از اول طرفدار سینمای بدنه بودم. نه متعلق به جریان روشنفکری بودم، نه جشنوارهای بودم. طرفدار سینمای بدنه بودم. و پدرم را درآوردند چرا میگویم سینمای بدنه. آنقدر فحشم دادند که نگو!
منظورتان از سینمای بدنه چه بود؟
سینمایی که نه روشنفکری است نه مبتذل و در میانه اینها قرار دارد. من تا اوایل دهه 70هنوز فیلم نساخته بودم از عقابها دفاع کردم، از افعی دفاع کردم. من میگفتم این سینما باید رشد کند، این حرف که توازن به هم خورد ناشی از تعارضهای دوطرف بود. من روشنفکر نیستم، تناقض ندارم اما آنهایی که تناقض داشتند، نگذاشتند این سینما رشد کند.
شما قشر روشنفکر را در «مرگ تدریجی یک رویا» نقد کردید، طبقه مرفه را هم در «من مادر هستم» نقد کردید اما یک طبقه دیگری داریم که «تازه لیبرالها»ی سینما هستند. نظرتان درباره اینها چیست؟
ببینید! آدمها تغییر میکنند، من خودم تاریخ زنده جمهوری اسلامی هستم. از سال 56که در مطبوعات بودم، انواع تغییرها را در آدمها دیدهام. حالا نمیخواهم درباره این تغییرها حرف بزنم. خیلی چیزها میدانم اما حرفی نمیزنم.
بین سینمای سیاهنمایی و سینمایی که نگاه نگران و دغدغه شرایط اجتماعی دارد چه تفاوتی وجود دارد؟
ببینید! مثلا نگاه ابراهیم حاتمیکیا در بادیگارد خیلی تلخ است، چون یک عنصر انقلابی از سیستم حذف میشود و وقتی شهید میشود، زمانی است که سیستم او را اخراج کرده است. این خیلی تلخ است اما چون حاتمیکیا خودش یک آدم معتقد است، اسم این فیلم سیاهنمایی نمیشود. یا مثلا نگاه دهنمکی در «رسوایی2» خیلی تلخ است. چون آن آدم زاهد میرود و جامعه با فساد میماند.
سوال آخر؛ گفتید در تلویزیون که بودید، کسی به شما دستور نمیداد. توضیح میدهید.
در هفت که بودم، هیچ وقت ضرغامی به من نمیگفت این کار را بکن، مشورت میدادند که مثلا فلانی را دعوت نکنی بهتر است اما هیچ وقت هیچ کس به من دستور نمیداد. هیچ کس هیچ وقت این را باور نکرد. همیشه فکر میکردند در تلویزیون دستور میگیریم. همه جا هم میگفتم اما هیچ وقت این را از من قبول نکردند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com