کد خبر: ۳۵۲۰۳۲
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 22 ارديبهشت 95

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*      *      *

ابتکار/وزیر ارشاد در جمع خبرنگاران


تفاهم‌نامه شهرداری و ارشاد درباره شهر آفتاب به زودی نهایی می‌شود

علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر لزوم حفظ بار فرهنگی تبلیغات محیطی شهر آفتاب در ایام نمایشگاه کتاب تاکید کرد.

به گزارش ایلنا، جنتی بعد از بازدید از غرفه‌های ناشران مختلف در جمع خبرنگاران؛ برآیند بازدید خود از نمایشگاه را مثبت ارزیابی کرد و گفت: البته من فرصت نکردم که تمامی غرفه‌ها را بازدید کنم اما به غرفه تعدادی از ناشران پرکار و پرتلاش که در عرصه‌های مختلف فعالیت‌ می‌کنند؛ سر زدیم و در مجموع احساس می‌کنم نشاط خوبی در نمایشگاه وجود دارد و نگرانی از افت جمعیت و افراد بازدیدکننده جایی ندارد. خوشحالیم که کتاب و فرهنگ در کشور ما مخاطبان پرتعدادی دارد و هر ساله جمعیت زیادی از نمایشگاه بازدید می‌کنند. ناشران هم به نظر می‌رسد از فضای جدید نمایشگاه و امکانات آن رضایت دارند.وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به چرایی تعطیلی ۱۰ غرفه از ناشران در ۶ روز ابتدای نمایشگاه توضیح داد: توضیحات بیشتر در این‌باره را باید از معاون فرهنگی جویا شویم اما به هر حال هر ساله ناشرینی هستند که تخلف کرده و خارج از ضوابط نمایشگاه و حقوق هم‌صنفان به عرضه کتاب‌های دیگران می‌پردازند. همچنین گاهی ناشری وجود دارد که ممکن است اثری نامناسب یا بدون مجوز را عرضه کند در این صورت اگر تعداد اینگونه آثار محدود باشد؛ با تذکر به غرفه از عرضه آن جلوگیری می‌شود اما اگر سطح وسیعی از تخلفات را شاهد باشیم؛ کمیته رسیدگی به تخلفات ناشران حتما آن را بررسی می‌کند.جنتی درباره سرانجام تفاهم‌نامه میان ارشاد و شهرداری و مدت رایگان استفاده از شهر آفتاب گفت: مدت زمانی که شهر آفتاب قرار است رایگان در اختیار ما قرار بگیرد؛ چه ۵ سال چه ۱۰ سال چندان فرقی نمی‌کند اما پیگیری‌ها و مذاکرات با شهرداری ادامه دارد تا در همین روزهای آتی تفاهم‌نامه نهایی شود.

جنتی در پاسخ به پرسشی مبنی بر انتقاداتی که ناشران نسبت به عدم دسترسی به فضاهای بیرون سالن‌ها برای تبلیغات مطرح می‌کنند، اظهار کرد: بنای اصلی بر این است که در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب ،تبلیغات محیطی سالن‌ها فضای بیرون سالن‌ها و حتی متروی شهر آفتاب فرهنگی و در راستای نمایشگاه کتاب باشد و به هیچ وجه بر بعد بازرگانی و تجاری تکیه نشود. این مسئله یکی از خواسته‌های ماست که مطرح شده و احتمالا در تفاهم‌نامه نیز جای دارد.

او در پایان و در توضیح چرایی عدم حضور اعضای هیات دولت در شهر آفتاب گفت: تاکنون وزیر آموزش و پرورش و دادگستری از نمایشگاه کتاب بازدید کردند و کلیات انتقال نمایشگاه از مصلی به شهر آفتاب نیز به اطلاع اعضای هیات دولت رسیده و احتمالا طی روزهای آتی تعداد بیشتری از آن‌ها به شهر آفتاب می‌آیند.

 
ابتکار/تغییراتی که سرافراز درطول مدت ریاستش در سازمان صدا و سیما اعمال کرد؛


«سرافراز» در خط پایان؟

رسانه ملی از سال 1363 به صورت رسمی دارای سمتی به عنوان ریاست بوده است که این شخص به صورت مستقیم از سوی مقام رهبری تعیین می گردد. پس از چندین نفر که دوره هایی کمتر از ده سال را در مقام ریاست سپری کردند؛ علی لاریجانی و عزت‌الله ضرغامی هر دو به مدت ده سال ریاست این سازمان را بر عهده داشتند.

پس از ضرغامی طبق حکم مقام معظم رهبری محمد سرافراز به ریاست این سازمان منصوب شد. سرافراز هنگامی پا به رسانه ملی گذاشت که تلویزیون در شرایط بد مالی به سر می برد و تولیدات سیما به همین دلیل به حداقل کیفیت رسیده بودند؛ شاید همین مسئله مهم اقتصادی باعث شد در چندین ماه حضور او به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما سیل انتقادات به این رسانه سرازیر شود.

حالا تنها پس از گذشت 18 ماه از ریاست محمد سرافراز شایعه استعفای او به شدت قوت گرفته است. سرافراز با آمدنش به رسانه ملی تغییراتی بسیاری ایجاد کرد. که به صورت اجمالی اشاره ای می کنیم به تغییراتی که دوران مدیریت او صورت گرفته است.

تغییر اکثر مدیران زمان ضرغامی

سید رمضان موسوی‌مقدم از جمله مدیرانی بود که در دوره ضرغامی، با عنوان قائم مقام سازمان صداوسیما شناخته می‌شد. با آمدن محمد سرافراز این سمت از وی سلب شد و فرد دیگری جایگزین نشد. حجت‌الاسلام موسوی مقدم هم اینک به عنوان معاون امور مجلس و استان‌ها به کار خود ادامه می دهد و جایگزین کیومرث طهماسبی شد. با آمدن سرافراز به صداوسیما در بخش مدیر دفتری سازمان نیز تغییراتی انجام شد. «بخشی» مدیر دفتر رئیس سازمان صداوسیما در دوره ضرغامی بود که پس از وی «طائب» این سمت را برعهده گرفت. ریاست «حوزه ریاست سازمان صداوسیما» در دوره ضرغامی بر عهده رضا شاکری بود که این بخش هم با آمدن سرافراز دچار تغییر شد و با این تغییر، شاکری جایش را به مسعود گرجی داد.

علی دارابی هم در زمان ریاست ضرغامی، معاونت سیما را برعهده داشت که با آمدن سرافراز این سمت به علی اصغر پورمحمدی داده شد. پورمحمدی در دوره ضرغامی ریاست شبکه‌های سه و پنج را عهده‌دار و در اواخر این دوره، از صداوسیما دور بود. سرافراز با ورودش به صداوسیما در بخش معاونت صدا هم تغییراتی ایجاد کرد که در جریان این تغییرات محمدحسین صوفی جای خود را به نسرین آبروانی داد. مجید آخوندی هم در دوره ضرغامی، معاون سیاسی سازمان صداوسیما بود، اما با تغییرات انجام شده، پیمان جبلی این سمت را بر عهده گرفت و بعدها این معاونت با تغییر در ساختار به معاونت خبر تغییر نام داد. حسن تقدس‌نژاد در دوره 10 ساله‌ی ضرغامی معاونت اداری و مالی سازمان صداوسیما را عهده‌دار بود که در دوره سرافراز بخش مالی این معاونت حذف شد و معاونت سرمایه انسانی هم بعد از گذشت یک سال و چند ماه با عنوان مرکز سرمایه انسانی به ریاست جعفری تغییر کرد. همچنین در بخش مرکز نظارت و ارزیابی سازمان صداوسیما در دوره ضرغامی تا سرافراز تغییراتی انجام شد که در پی این تغییرات، رضا خاشعی جایگزین عبدالکریم خیامی شد. صادق مقدسی از دیگر مدیران دوره ضرغامی بود که در بخش مدیر کلی مرکز تحقیقات صداوسیما فعالیت داشت. سمت وی با ریاست محمد سرافراز به جعفر عبدالملکی سپرده شد و این مرکز به مرکز پژوهش و سنجش افکار صداو سیما تغییر نام داد. محمدتقی سهرابی هم که در دوره سید عزت الله ضرغامی، مدیریت اداره کل روابط عمومی سازمان صداوسیما را بر عهده داشت،‌ با تغییر رییس صداوسیما، جای خود را به داود نعمتی انارکی داد. حراست سازمان صداوسیما هم از جمله بخش‌هایی بود که با ورود سرافراز از قلم نیفتاد و این بخش هم دچار تغییراتی شد. رضاییان که در دوره ضرغامی در بخش حراست صدا‌و سیما فعالیت داشت، با تغییرات انجام شده، جای خود را به محمد باقر زهرایی داد. اداره کل بازرسی سازمان صداوسیما هم از دیگر بخش‌هایی بود که با ورود سرافراز با تغییر مواجه شد. در پی این تغییر حسینی جایگزین حجت‌الاسلام اربابی‌فر شد.

تغییر اساسی همه مدیران شبکه های سیما

شبکه اول که در دوره‌ی ضرغامی توسط مهدی فرجی اداره می‌شد، با آمدن سرافراز توسط محمد احسانی اداره شد که با استعفای وی، فضل الله شریعت پناهی به عنوان سرپرست معرفی شد. جعفری جلوه هم در شبکه دو سیما جایگزین علی بخشی‌زاده شد.

در شبکه سه سیما مجید زین العابدین جای خود را به غلامرضا میرحسینی داد. تقی رستم‌وندی هم که پیشتر مدیریت شبکه چهار سیما را عهده‌دار بود، با آمدن سرافراز از این سمت برکنار و غلامرضا غلامی جایگزین وی شد. غلامی در همان ماه‌های اول مدیریتش استعفا داد ولی با استعفایش موافقت نشد تا اینکه اخیرا مجددا استعفا داد و از شبکه چهار رفت. شبکه پنج سیما هم که در دوره ضرغامی ریاستش برعهده مسعود احمدی بود، با آمدن سرافراز مجید زین‌العابدین مدیریت این شبکه را برعهده گرفت. همچنین شبکه خبر هم با آمدن سرافراز دچار تغییر شد. در پی این تغییر عبدالرضا بوالی به عنوان مدیر جدید شبکه خبر معرفی شد و اردشیر زابلی زاده از مدیریت این شبکه رفت. در شبکه قرآن سیما که پیش از این با مدیریت حسن گروسی اداره می‌شد، با ورود رییس جدید ابتدا محمدی نیا به عنوان مدیر شبکه قرآن معرفی شد و سپس مدیریت این شبکه به موسوی سپرده شد. در دوره ضرغامی مدیریت شبکه جام‌جم برعهده علی طلوعی بود که در دوره جدید ریاست، این شبکه به سعید اشناب سپرده شد. همچنین مدیریت مرکز بسیج سازمان صداوسیما پیشتر بر عهده علی‌اصغر جعفری بود که با تغییرات انجام شده، سرافراز محمود عاطفی را به این سمت منصوب کرد. شبکه پویا نیز از دیگر شبکه‌های سیماست که سرافراز مدیریتش را تغییر داد. این شبکه پیشتر با مدیریت حسین ساری اداره می‌شد و در حال حاضر محمد سرشار مدیریت آن‌ را بر عهده دارد. حسین ساری نیز از جمله مدیرانی بود که علاوه بر مدیریت شبکه پویا در دوره ضرغامی، بخش صبا را هم اداره می‌کرد که با ورود سرافراز، اداره این بخش به مرتضی شمسی سپرده شد. مدیریت شبکه مستند سیما هم در دوره سید عزت الله ضرغامی بر عهده دکتر رضا پورحسین بود که بعدها، امیر تاجیک با حکم محمد سرافراز به عنوان مدیر شبکه مستند معرفی شد. رضا پورحسین هم در سمت قائم مقام معاون سیما در کنار پورمحمدی به کار در صداوسیما ادامه داد.

شبکه نسیم و نمایش تنها شبکه هایی هستند که مدیریت آن ها تغییر نکرد و همچنان بر عهده حسین کرمی است.

 
ابتکار/مهرجویی: همه‌ی فیلم‌هایم حساب شده است


داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی در یک قاب قرار گرفتند تا پس از سال‌ها «دایره مینا» به نمایش دربیاید.

به گزارش ایسنا، در برنامه‌ای که شامگاه 20 اردیبهشت ماه در سینما تک خانه هنرمندان برگزار شد، فیلم «دایره مینا» به مناسبت روز جهانی تالاسمی به نمایش درآمد و با اهدای تندیسی توسط مجید رجبی معمار مدیرعامل خانه هنرمندان، محمد سریر عضو هیات مدیره خانه هنرمندان، علی‌اکبر پورفتح‌الله مدیرعامل سازمان انتقال خون و با حضور مسعود کیمیایی از داریوش مهرجویی تقدیر شد. مسعود کیمیایی در سخنانی کوتاه در وصف مهرجویی گفت: هر حرفی بخواهم در مورد مهرجویی بزنم، بسیار کم است! اما خوشحالم که در روزگاری هستم که می‌توانم با ایشان فیلم بسازم. مهرجویی نیز در ادامه خطاب به کیمیایی با اشاره به فیلم «گوزنها»،ادامه داد: ما فیلمسازان دوست داریم نقشی در جامعه داشته باشیم تا بتوانیم اثری بگذاریم، یکی از بهترین کسانی که در مورد معضلات اجتماعی کار کرده است، همین آقای کیمیایی بوده‌اند.

در نشستی که پس از نمایش «دایره مینا» برگزار شد، داریوش مهرجویی یادآور شد: ابتدا می‌خواستم مستندی در مورد مسائل و مشکلات انتقال و اهدای خون در آن سال بسازم. در این مورد با مرحوم غلامحسین ساعدی صحبت کردم که او گفت؛ داستانی کوتاه با عنوان «آشغالدونی» دارد که در یک بیمارستان روایت می‌شود و می‌تواند فیلمنامه‌ی فیلم من شود.

او ادامه داد: ما پنج ماه روی سناریوی این فیلم بحث و گفت‌وگو کردیم. نکاتی در فیلم هست که در داستان ساعدی نبود و من آن را از افراد واقعی مانند دکتر علا الهام گرفتم. زمانی که فیلم ساخته شد، با وجود اینکه تهیه‌کنندگان فیلم نیز همگی از دامادهای شاه بودند، سه سال توقیف بود اما در نهایت پس از سه سال در آستانه‌ی انقلاب به نمایش درآمد و همانند امروز که در بحث آلودگی هوا اطلاع‌رسانی می‌شود آن زمان در باب مشکلات انتقال خون، آگاهی مردم را بالا برد.

این کارگردان خاطرنشان کرد: البته این تنها فیلم من نیست که به معضلات اجتماعی اشاره دارد، فیلم «بمانی» نیز درباره‌ی معضلات و مشکلات جوانانی بود که در ایلام دست به خودکشی می‌زدند و در آن زمان خودسوزی بسیار در میان آن‌ها شایع بود. فیلم پس از اکران شدن اجازه نمایش در آن منطقه را پیدا نکرد و حتی پس از نمایش آنونس‌های آن، از طرف خانواده‌های بازیگران‌مان به مرگ هم تهدید شدیم. مهرجویی در ادامه با اشاره به دومین همکاری‌اش با زنده‌یاد ساعدی و توضیح نحوه همکاری‌شان افزود: در کتاب «پاریس 58» که به زودی چاپ خواهد شد به صورت مفصل در مورد همکاری‌هایم با ساعدی و داستان‌هایی که در آن سال در پاریس نوشته‌ایم، گفته‌ام. زمانی که می‌خواستیم از روی داستان ساعدی فیلم بسازیم، بسیار روی آن صحبت می‌کردیم و حرف می‌زدیم و او با هوشمندی می‌توانست چیزی را که ما از داستان می‌خواهیم را به فیلمنامه اضافه کند و چیزهایی را نیز تغییر دهد.

این کارگردان در مورد شخصیت‌پردازی بازیگران فیلم «دایره مینا» گفت: تمامی شخصیت‌ها و کارهایی که انجام می‌دهند را آگاهانه به تصویر کشیده بودیم. فیلمنامه‌نویسی یک علم است و می‌توان گفت سینما یعنی فیلمنامه و پس از فیلمنامه شخصیت‌پردازی، نقاط عطف، بازیگری و... در مقام دوم قرار می‌گیرند. کارگردان خوب کسی است که بتواند اول متن خوبی را بنویسد و بعد بر روی تصویر دکور و حرکت دوربین کار کند. مهرجویی در ادامه به فیلم محمد (ص) اشاره کرد و افزود: یکی از ایرادهایی که من به فیلم «محمد (ص)» داشتم این بود که از فیلمنامه خوبی برخوردار نبود، به نظرم اگر به جای اینکه فیلمبردار و عوامل دیگری را از خارج بیاوریم که در خدمت فیلم باشند، به جای آن باید افرادی را برای کمک به نوشتن سناریو و بهتر شدن آن می‌آوردیم. در سینمای ایتالیا هم این‌طور است که همیشه چندین سناریست کنار کارگردان می‌نشینند و متن را به او می‌دهند. او در ادامه این نشست در پاسخ به سوالی مبنی بر تفاوت زیاد فیلم‌های قدیمی‌اش نسبت به فیلم‌هایی که اخیرا ساخته است، گفت: به نظر من هنرمند در هر حرفه‌ای که هست نباید خودش را تکرار کند، او باید با تعقل و کنجکاوی کارهایش را پیش ببرد و فقط به خاطر لذت تماشاچی خودش را دائم تکرار نکند. امروز دیگر زمانه مدرنیته گذشته است و به پست مدرنیسم رسیده‌ایم. دوران بازگشت به گذشته است و ما داریم از مرحله مدرنیته که دائما با شکست مواجه شدیم فرار می‌کنیم. دیگر آن دوران حرف‌های درشت گذشته است و ایدئولوژی‌های بزرگ از میان رفته‌اند. مسائل و مشکلات آرام‌تر شده و تغییر کرده است، اینکه منتقدان به من می‌گویند فیلم‌های اخیرم مشکلاتی دارد من نمی‌فهمم! همه فیلم‌های من حساب شده هستند و می‌دانم دارم چکار می‌کنم. او ادامه داد: من حتی می‌گویم فیلم «دختردایی گمشده» بهترین فیلم من است، دائما با این حرف‌ها مواجه می‌شوم که به فیلم‌های اخیرم ایراداتی وارد می‌دانند ولی می‌خواهم به آن‌ها بگویم به جای آنکه منتظر کارهای تکراری و مانند گذشته از من باشید تلاش کنید فیلم‌های جدیدم را ببینید. منتقدان ما این روزها فقط سینما را می‌بینند و در مورد فلسفه، هنر، جامعه‌شناسی و... که من در فیلم‌هایم از آن‌ها بهره می‌گیرم، استفاده نمی‌کنند و به خود اجازه می‌دهند که فیلم‌های مرا قضاوت کنند.

مهرجویی همچنین در ادامه این بحث خاطر نشان کرد:‌ به من می‌گویند که چرا دیگر فیلمی مانند «هامون» نمی‌سازم؟! ولی نمی‌دانند که من ده‌ها فیلمنامه مانند «هامون» و «بانو» نوشته‌ام که به من اجازه ساختن آن‌ها را نمی‌دهند. او در ادامه به فیلم «سنتوری» اشاره کرد و گفت:‌ مانند فیلم «سنتوری» که پس از تایید‌های بسیار روانه اکران شد و درست در شبی که فردایش بر پرده سینماها می‌رفت یکی از مسوولان وقت سینمایی در سخنانی مطرح کرد که این فیلم کمر مرا شکست! من نمی‌دانم چرا ایشان ده‌بار قبل که این فیلم را دیده بودند کمرشان نشکست و درست باید این اتفاق در شب اکران فیلم من بیفتد.


ایران/گفت‌و‌گو با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به بهانه جشنواره فیلم سبز


آرزوهای محیط زیستی آقای وزیر/ علی جنتی: وزارت ارشاد از هنرمندان فعال در عرصه محیط زیست حمایت می‌کند

 زهرا نجفی

 

فرهنگ و محیط زیست دو مقوله در هم تنیده‌اند و حفاظت از محیط زیست بدون فرهنگ‌سازی امکانپذیر نخواهد بود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این بخش نقش خطیری داشته و همواره حمایت‌های این نهاد از مسأله محیط زیست مورد مطالبه بوده است. علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این راستا دغدغه‌های ویژه‌ای دارد. وی برای هوای آلوده و پیامدهای ناشی از آن بسیار نگران است تا آنجا که خودش می‌گوید «محیط زیست» و مسأله حفاظت از آن از دغدغه‌های همیشگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است و آرزو دارد که هوای پاک روزهای پایدارتری در ایران، مخصوصاً در پایتخت داشته باشد. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌و‌گو با علی جنتی درباره جشنواره فیلم سبز است که از 24 تا 31 اردیبهشت در تهران برگزار می‌شود.

آقای جنتی سال گذشته بسیاری از مسئولان ذی ربط نسبت به بحران خشکسالی در ایران هشدار داده و اعلام کرده بودند که ادامه وضع بی‌آبی و اسراف و مصرف بی‌ملاحظه آب آشامیدنی در مصارف غیر ضروری موجب می‌شود حدود ٧٠‌ درصد ایرانیان یعنی جمعیتی معادل ٥٠‌ میلیون نفر برای زنده‌ماندن مهاجرت کنند.  با توجه به این اظهارنظرها وزارت ارشاد در فرهنگسازی برای استفاده بهینه از آب آشامیدنی چه نگاهی را دنبال می‌کند؟

ایران کشوری خشک است که بخش عمده‌ای از آن کویری است. به همین دلیل مسأله کم آبی، موضوع جدی در ایران است و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به سهم خود در عرصه فرهنگ‌سازی و تشویق اهالی فرهنگ و هنر برای فرهنگ‌سازی مصرف بهینه آب با خلق آثار در خور توجه فعال است. البته در سال گذشته همه ما نگران وضعیت دریاچه ارومیه و هامون بودیم اما امسال با بارندگی هایی که داشتیم وضعیت آنها بسیار تغییر کرده است. وزارت نیرو  هم در سال گذشته بسیار نگران آب‌های ذخیره شده در پشت سدها بود زیرا آنها مرتب در حال کاهش بودند. در حالی که امسال آنقدر آب زیاد بود که مجبور شدند سدهایی همچون «دز» را باز کنند و همین اتفاق برخی مشکلات را برای تعدادی روستا به وجود آورد.

شرایط آب و هوایی آنقدر قابل پیش‌بینی نیست که بخواهیم تا این اندازه نسبت به آن بدبین باشیم. هر چند که به صورت کلی آب و هوای کره زمین گرم شده و میزان بارندگی پایین آمده است اما من این مسأله را به گونه‌ای نمی‌بینم که آنقدر نگران کننده باشد.

 البته این را قبول دارم که سطح آب‌های زیرزمینی به خاطر حفر چاه‌های زیرزمینی که عموماً غیرقانونی بوده، پایین آمده است. در حال حاضر وزارت نیرو به دنبال این است که جلوی استفاده از این چاه‌ها را بگیرد و آنها را ببندد. در کنار این‌ها ما به صورت جدی در حال کار روی روش‌های آبیاری هستیم. به هر حال 85 درصد مصرف آب در کشور به کشاورزی اختصاص یافته است و اگر ما از روش‌های نوین آبیاری استفاده کنیم قطعاً بسیاری از مشکلات در مورد آب حل خواهد شد.

همانطور که اطلاع دارید مشکلات محیط زیستی فقط به آب ختم نمی‌شوند در واقع مشکلات محیط زیستی آنقدر گستردگی دارند که مسئولان نمی‌دانند به کدام بخش از آن بپردازند و فرهنگ‌سازی در این امر نقش مهمی دارد زیرا اگر مردم خودشان این مسائل را رعایت کنند، بسیاری از هزینه‌هایی که دولت صرف بخش مسائل محیط زیستی می‌کند، می‌تواند در جای دیگری صرف شود. نظرتان در این باره چیست؟

بله، همانطور که گفتید مسأله محیط زیست فقط آب نیست. آلودگی هوا، کارخانجاتی که موجب آلودگی می‌شوند، گازهای گلخانه‌ای، ریزگردها یا حتی اینکه چه مقدار باید فضای سبز داشته باشیم و به آن توجه کنیم، همگی در بهبود شرایط آب و هوایی مؤثر است و جزو مسائل زیست محیطی محسوب می‌شود.

اینکه به چه نحوی بتوانیم زباله هایمان را دفن کنیم یا چطور دوباره از آنها استفاده کنیم و... همه از مسائلی است که سازمان حفاظت از محیط زیست با همکاری دستگاه‌ها مکلف به انجام آنهاست.  البته باید درنظر داشته باشیم که مسأله محیط زیست هم مسأله‌ای نیست که فقط به یک وزارتخانه یا دستگاه مربوط شود. این مسأله به همه آحاد مردم کشورمان و همه مردم جهان مربوط می‌شود زیرا همه ما روی کره خاکی زندگی می‌کنیم و از همین آب و هوا استفاده می‌کنیم. بنابراین وظیفه داریم در راستای فرهنگسازی با همه ابزارهایی که در اختیار داریم افراد را با مشکلات محیط زیستی که بشر با آنها رو به روست، آشنا کنیم و آنها را تشویق و ترغیب کنیم تا مسائل محیط زیستی را رعایت کنند. در حال حاضر در سطح جهانی هم نشست‌های بین‌المللی با حضور سران قدرت‌های بزرگ جهانی برگزار و تصمیماتی در این زمینه گرفته شده است گرچه بسیاری از آنها عملی نمی‌شود اما ما با ابزار کتاب، فیلم‌های سینمایی، مستند، انیمیشن، هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی و... می‌توانیم برای اینکه توجه جامعه را به اهمیت محیط زیست جلب کنیم و آنها را از تخریب محیط زندگیشان باز داریم، استفاده کنیم.

به نظر شما سینما به عنوان هنری همگانی و در دسترس تر چه نقشی در فرهنگ‌سازی مسائل زیست محیطی دارد؟

اگر فیلم سینمایی دراماتیک خوبی در این زمینه ساخته شود که دارای جذابیت لازم باشد، می‌تواند بسیار تأثیر بگذارد و نباید از یاد ببریم که حتی فیلم ‌های مستند هم تأثیرگذار هستند. اگر ما بتوانیم نابسامانی هایی که در حاشیه شهرها داریم، آلودگی‌ها یا بیماری‌های ناشی از آنها را در قالب فیلم بخوبی منعکس کنیم می‌تواند تأثیر بسیاری بر افکار عمومی داشته باشد. در کنار این‌ها پخش تیزر در سینماها نیز می‌تواند مؤثر باشد اما در مورد فیلم‌های سینمایی نمی‌توانیم فیلم‌های داستانی صرفاً محیط زیستی بسازیم اما در ضمن داستانگویی اگر داستان جذابیت لازم را داشته باشد، می‌توانیم توجه مخاطب را به محیط زیست جلب کنیم البته با یک ظرافت خاص و به صورت غیر مستقیم. زیرا معمولاً کارهای غیرمستقیم تأثیر بیشتری از کارهای مستقیم دارند.

شما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامه خاصی برای تشویق و حمایت از هنرمندان دارید تا آثار بیشتری در زمینه حفاظت از محیط زیست خلق کنند؟

بله، به هر حال محیط زیست یکی از مسائل اساسی است که مورد توجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ما چند مسأله مهم و مورد توجه داریم تا به افرادی که در این زمینه‌ها بیشتر فعالیت می‌کنند، امتیازات بیشتری دهیم. حتی در حوزه مطبوعات هم همین‌طور است یعنی روزنامه هایی که بیشتر به این مسأله می‌پردازند طبعاً از یارانه بیشتری برخوردار می‌شوند. همین‌طور در حوزه کتاب، کتاب هایی که در زمینه محیط زیست نوشته می‌شود را بیشتر خریداری می‌کنیم و به کتابخانه‌ها می‌فرستیم.

مشخصاً برای فیلمسازانی که با موضوع محیط زیست فیلم می‌سازند چه تمهیداتی در نظر گرفته اید؟

در مورد سینما مواردی هستند که به فیلمسازان توصیه می‌شود تا آنها در فیلم هایشان مد نظر قرار دهند، مخصوصاً به فیلمنامه نویس ها. اما مشکل عمده‌ای که ما در سینما با آن مواجه هستیم نداشتن فیلمنامه‌های خوب است در حالی‌که مشکلی در ساخت فیلم نداریم. یعنی کارگردانان و بازیگران خوب و توانمندی در این زمینه داریم بنابراین بیشتر مشکلات ما در سینما ناشی از فیلمنامه‌های ضعیف است.

شما تفاوت جشنواره بین‌المللی فیلم سبز را با دیگر جشنواره‌های هنری و سینمایی در چه چیزی می‌دانید؟

جشنواره فیلم سبز بسیار مهم است از این جهت که کارگردانان، فیلمنامه نویسان و مستندسازان با آثارشان ما را به مسائل محیط زیستی جلب می‌کنند، آثارشان را به جشنواره فیلم سبز می‌آورند و در جریان آثار خارجی که در این زمینه ساخته شده قرار می‌گیرند.

معتقدم برگزاری این جشنواره کار ارزشمندی است که سازمان حفاظت از محیط زیست آن را بعد از گذشت 10 سال احیا کرده است و قطعاً جشنواره فیلم سبز تأثیرات خوب خودش را خواهد داشت. حتی می‌توانیم در بخش‌های دیگری به جز بخش محیط زیست مانند گردشگری هم از آن بهره برداری کنیم. اگر ما فیلم‌های خوبی از جاذبه‌های طبیعی و فضاهای سبز خوبی که درکشور داریم، بسازیم و بتوانیم طبیعت زیبای ایران را بخوبی منعکس کنیم این امر می‌تواند برگردشگری تأثیر بگذارد.

به خاطر دارم زمانی که در خارج از کشور سفیر بودم فیلم «رنگ خدا» را آوردند و نمایش دادند. بعضی از کسانی که فیلم را می‌دیدند، می‌پرسیدند واقعاً چنین فضاهایی در ایران هست؟! در حالی که آن فیلم، فیلم مستند هم نبود اما در آن از فضاهایی استفاده شده بود که برای آنها جذاب بود بنابراین پرداختن به محیط زیست می‌تواند به گردشگری هم کمک کند.

چه پیشنهادی برای جشنواره بین‌المللی فیلم سبز دارید تا این رویداد فرهنگی به شکل تأثیرگذارتری برگزار شود؟

باید روی این جشنواره کار تبلیغی گسترده‌ای انجام شود زیرا اگر جشنواره در تاریکی برگزار شود و فردی متوجه برگزاری آن نشود و فقط تعداد محدودی به این جشنواره دعوت شوند و اگر از طریق صدا و سیما انعکاس پیدا نکند، کمترین تأثیر را می‌تواند داشته باشد به همین دلیل باید روی آن کار جدی تبلیغاتی شود. حتماً باید از بیلبوردهای تبلیغاتی که شهرداری در سطح شهر دارد به نفع جشنواره استفاده شود و صدا و سیما باید تیزرهای جشنواره را نمایش دهد و اتفاقاتی که درجشنواره می‌افتد را پوشش دهد و در کنار آنها مطبوعات باید به این جشنواره بپردازند تا بتواند تأثیرگذار باشد.

شما چه آرزویی برای محیط زیست ایران دارید؟

آرزو دارم فضای سالم آب و هوایی در کشور داشته باشیم مانند گذشته که روستاها در تمام طول سال هوای پاک داشتند و خبری از آلودگی‌های نیروگاه ها، کارخانه ها یا ناشی از اقدامات انسانی در روستاها نبود. در حال حاضر تعداد روزهایی که ما هوای پاک داریم مخصوصاً در پایتخت بسیار کم است بنابراین همه باید تلاش کنیم تا این محیط را سالم کنیم. در حال حاضر زندگی ما مثل این است که برایمان لیوان آبی آورده‌اند و می‌دانیم که در آن قطره سمی هم ریخته‌اند اما با این وجود باز هم داریم از این آب استفاده می‌کنیم در حالی که همه ما می‌دانیم چقدر استفاده از این آب برایمان ضرر دارد. دلیل بسیاری از مراجعات به بیمارستان ها، بیماری‌های ریوی یا حتی بیماری‌های دیگر ناشی از آلودگی هوا است بنابراین آرزو دارم که هوای سالم و پاکی داشته باشیم  یابه جایی برویم که هوای پاک و سالمی داشته باشد.


ایران/گفت‌و‌گو با فرهاد توحیدی دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم سبز


روی بمب نشسته ایم مردم را آگاه کنید

   شایان مهدیزاده

دبیر پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم سبز معتقد است وظیفه سینما مطلع کردن مردم جامعه  از بحران‌های محیط زیستی است زیرا اگر چنین آگاهی وجود نداشته باشد، برمبنای آن اقدام و عملی هم وجود نخواهد داشت. فرهاد توحیدی بر این باور است که اگر بدانم که روی بمب نشسته ام، همچنان به نشستن روی آن ادامه نمی‌دهم و سینما می‌آید تا همین موضوع را بگوید اینکه روی بمب نشسته ای و دو روز دیگر چیز دیگری نخواهی داشت و آن روز قیامت خواهد بود.توحیدی درگفت و گو با «ایران » می گوید که سینما وظیفه دارد این آگاهی را بدهد تا در آینده  برمبنای آن اقدامی صورت بگیرد.

آقای توحیدی شما دغدغه محیط زیستی تان تا این اندازه بود که دبیری جشنواره بین‌المللی فیلم سبز را پذیرفتید؟

فکر می‌کنم در دنیای امروز هیچ فردی وجود ندارد که دغدغه‌های محیط زیستی نداشته باشد. ممکن است حتی خودش به این موضوع آگاهی نداشته باشد‌ اما اینکه نتواند بخوبی در این هوا نفس بکشد،‌ اینکه شیر آب را باز کند و آب قطع باشد، اینکه نگران باشیم در تابستان چند ساعت قطعی آب داریم، همه جزو دغدغه‌ها و نگرانی‌های محیط زیستی است. همه مردم به نوعی درگیر مشکلات محیط زیستی هستند اما مهم‌تر از دغدغه اینکه تا چه‌اندازه مردم به خاطر آن دغدغه دست به اقدام و عمل می‌زنند، مهم است. همیشه ماجرای انجمن سوئدی به نام«هر روز یک آشغال از روی زمین بردارید» را مثال می‌زنم و پاسخ معروف پادشاه سوئد به این سؤال که گفت چه می‌شود اگر هر روز هر فردی یک آشغال از روی زمین بردارد؟ و او هم می‌گوید می‌دانم سوئد با این اقدام بهشت نمی‌شود اما می‌دانم هر فردی که روزی یک آشغال از روی زمین بردارد، دیگر خودش آشغالی روی زمین نمی‌ریزد. بنابراین اگر همه ما متوجه شویم که حفاظت از محیط زیست، امر فردی و وجدانی است آنوقت هر کدام از ما یک قدم به سمت بهبود محیط زیست برمی‌داریم. قرار نیست کار خیلی متفاوت یا خاصی انجام دهیم، فقط کافی است به این فکر کنیم که چطور می‌توانیم آلودگی کمتری ایجاد کنیم؟ چطور می‌توانیم کمتر منابع طبیعی را مصرف کنیم. مثلاً فکر کنیم که در خانه‌مان همیشه عادت داریم تمام چراغ‌های خانه را روشن بگذاریم. فکر می‌کنیم برق هست،‌ برای خانه خودمان هم هست و پولش را می‌دهیم اما به این فکر نمی‌کنیم که برای روشن شدن این چراغ در خانه چقدر انرژی در حال مصرف شدن است و منشأ آن انرژی چیست. مثلاً سوخت فسیلی به خاطر آن در حال مصرف شدن است که برق تولید شود یا آب است که دارد توربین‌ها را می‌چرخاند. همه اینها انرژی‌هایی هستند که ما از آنها غفلت کردیم. همان سوخت فسیلی باعث می‌شود که زمین گرم تر شود. گوشت می‌خوریم، کباب دوست داریم اما آیا کسی می‌داند که دامداری‌ها چقدر گرم شدن کره زمین را تسریع می‌کنند. بنابراین ممکن است که همه دغدغه داشته باشند و این  امری طبیعی است اما این دغدغه‌ها باید به شکل آگاهی مؤثر در آید. من هم مانند همه افراد جامعه دغدغه‌های محیط زیستی دارم و آنقدر برایم مهم و جدی است که به خاطر آن کاری انجام دهم. تصور می‌کنم آگاهی سرچشمه اقدام و عمل است و سینما یکی از مهم ترین و مؤثرترین روش‌های آگاهی بخشی است.

تجربه دبیری پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم سبز تا به امروز چطور بود؟

من پیش از این هم در دوره‌های سیزدهم و چهاردهم، جشن خانه سینما را برگزار کردم و متأسفانه در هر جایی که دبیر بودم آن سال بدترین سال کشور از نظر مشکلات اقتصادی بوده است بنابراین تجربه دبیری، تجربه تازه‌ای برایم نیست. باید بگویم که اگر منابع مالی آماده نباشد، آخرین موهای سیاهت را هم سفید می‌کند اما با این حال فکر می‌کنم به شیرینی نتیجه اش می‌ارزد. مخصوصاً در این جشنواره که ما در حال انجام یک کار ملی هستیم.

یکی از موضوع های مهمی که در جشنواره فیلم سبز به آن پرداخته شده بحران آب است.  در مورد این معضل کشورهای دیگر به نتایج مثبتی رسیده‌اند اما در کشور ما چنین اتفاقی تاکنون محقق نشده، شما علت را در چه می‌دانید؟ به نظر شما جشنواره بین‌المللی فیلم سبز می‌تواند مسئولان و مردم را نسبت به این موضوع حساس کند؟

قطعاً یکی از وظایف جشنواره فیلم سبز ایجاد حساسیت در بین مردم و مسئولان نسبت به مقوله محیط زیست است اما نکته جالب این است که ایرانیان ملتی هستند که تاریخچه طولانی و درخشان در زمینه مهندسی و مدیریت آب دارند در حالی که متأسفانه ما هیچ چیزی از آن تاریخچه طولانی و درخشان با خودمان به زمان معاصر و مدرن نیاورده ایم یعنی از زمانی که جمعیت کشور افزایش پیدا کرده فشار تأمین منابع آبی هم بیشتر شده است.  در چنین شرایطی دولت‌ها ناچار هستند که در این زمینه برنامه ریزی کنند و به این موضوع فکر کنند که چطور باید منابع آب را برای مصارف مختلف اعم از آب شرب، کشاورزی و صنعتی  را تأمین کرد زیرا همانطور که می‌دانید ایران دارای اقلیم خشک و نیمه خشک است بنابراین مدیریت منابع آب اهمیت بیشتری دارد و باید به این موضوع فکر کنیم که آیا در سی سال اخیر که جمعیت کشور دو برابر شده است منابع آب هم دو برابر شده است؟ طبیعی است که پاسخ به این سؤال منفی است. بنابراین باید با همین منابع آب، جمعیت را تأمین کنیم. برخی معتقد هستند برای آنکه منابع آب کافی در دسترس داشته باشیم باید بتوانیم آب حاصل از بارندگی‌ها را جمع‌آوری کنیم، پس لازم است سد بسازیم تا بدین وسیله سیلاب‌ها را هم مهار کنیم. خوشبختانه این اتفاق در کشور ما افتاد و نهضت سد‌سازی در ایران شکل گرفت تا آنجا که بعضی‌ها با افتخار می‌گویند ما دومین کشور سدساز جهان هستیم. در حالی که مطالعات زیست محیطی نشان می‌دهد که این اتفاق نباید بدین شکل و اندازه می‌افتاده است اما بسیاری از کسانی که در رأس امور بودند این مطالعات را نادیده گرفتند یا سازمان حفاظت محیط زیست را وادار کردند تا از استانداردهای خودش چشم پوشی کند.

عیسی کلانتری مشاور معاون اول رئیس جمهوری در امور آب، کشاورزی و محیط زیست سال گذشته گزارش نگران کننده‌ای داد مبنی بر اینکه آنقدر از سفره‌های آب زیرزمینی استفاده کرده ایم که دیگر قابل استفاده نیستند و حتی اگر بارندگی هم شود، به این معنی نیست که وارد سفره‌های آب زیرزمینی می‌شوند اما بسیاری از مسئولان این هشدار را جدی نمی‌گیرند زیرا آنها فقط ظاهر قضیه را می‌بینند و به محض اینکه چند روزی باران بسیار می‌بارد می‌گویند ما مشکل آب نداریم. به نظرتان باید چه کار کرد که مسئولان این مسأله را جدی بگیرند؟

هر زنگ خطر و هشداری می‌تواند مؤثر باشد. نباید تا انتها منابع طبیعی مان را مصرف کنیم و بعد فکر کنیم که چه کاری انجام دهیم. اگر می‌خواهیم طبیعت با ما رفتار مهربانانه تری داشته باشد ما هم باید در مقابل با آن مهربان باشیم. در مرحله اول باید چیزی را که در اختیار ما قرار داده درست مصرف کنیم و چرخه زیست را نباید آنچنان دستکاری کنیم که طبیعت نتواند به ما جواب دهد. در حال حاضر قصد دارند از آب خزر به سمنان ببرند. یعنی آب خزر را باید دو هزارمتر بالاتر پمپاژ کنیم. آیا این منطقی است؟ با این‌کار طبیعت را دستکاری می‌کنیم و بعد انتظار داریم که طبیعت پاسخ درستی به ما دهد. آنقدر چاه‌های عمیق حفر کردیم که سطح آب زیرزمینی پایین رفته است و به همین دلیل دشت‌ها فرونشسته‌اند انگار که شهاب سنگ با آنها برخورد کرده است. قطعاً اگر مردم بدانند با طبیعت این‌طور رفتار نمی‌کنند. اگر بدانیم که روی بمب نشسته ایم، همچنان به نشستن روی آن ادامه نمی‌دهم. سینما می‌آید که همین موضوع را بگوید اینکه روی بمب نشستی و دو روز دیگر چیز دیگری نخواهی داشت و آن روز قیامت خواهد بود. سینما وظیفه دارد این آگاهی را بدهد تا در آینده  برمبنای آن اقدامی صورت بگیرد.


ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم زادروز هنرمندانِ متولد بهار: هنرمندان سرمایه عظیم فرهنگ کشور هستند/ از روزنامه ایران به عنوان حامی هنرمندان پیشکسوت قدردانی شد


ندا سیجانی

واکنش جنتی به حاشیه‌های ارکسترها و مسأله حج

 

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه مراسم هنرمندان پیشکسوت به سؤال‌های خبرنگاران در خصوص حج تمتع امسال  و سرنوشت ارکستر ملی ایران پاسخ گفت. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ابتدا در خصوص سرنوشت ارکستر پس از کناره‌گیری علی رهبری گفت: اختلافاتی که پیش آمد قدری به این دلیل بود که ایشان خارج از این چارچوب‌ها اختیاراتی را می‌خواستند که شدنی نبود. وی افزود: باوجود اینکه ما دوست داشتیم این همکاری ادامه پیدا کند، دوستان نتوانستند به توافق برسند و با هم کار کنند اما این‌طور نیست که در نبود ایشان ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک ما کسی را نداشته باشد. وی در پاسخ به سؤال خبرنگاران درباره نتیجه جلسات شورای عالی حج گفت: در جلسه آخری که با حضور وزیر امور خارجه و سایر دستگاه‌های عضو تشکیل شد مجموعه اقداماتی که تاکنون از طرف سازمان حج و زیارت و بعثه رهبر معظم انقلاب صورت گرفته مرور شد. سیاست کلی نظام این است که تمام تلاش‌مان را به کار بگیریم که زائران ما به حج بروند. اما تجربه ماه‌های گذشته نشان می‌دهد که عربستان مایل به همکاری در این زمینه نیست. جنتی با بیان اینکه در زمینه تأمین مسکن زائران، حمل و نقل و ویزا نتوانستیم با مقام‌های سعودی به توافق برسیم اظهار کرد: آنها حاضر به کمترین همکاری نشدند و از طرفی یک سری برنامه‌های تحکمی هم ابلاغ می‌کنند که جمهوری اسلامی ایران باید این کارها را بکند! ما به هیچ وجه زیر بار آن مسائل نمی‌رویم. اگر نظرات ما تأمین شود حج را انجام می‌دهیم و در غیر این صورت حج انجام نخواهد شد. ضمن اینکه حرمت زائران بیت الله هم باید رعایت شود اما با توجه به نوع برخورد سعودی‌ها حتی با هیأت اعزامی ما به نظر نمی‌رسد که آنها این حرمت را حفظ کنند.

شامگاه دوشنبه 20اردیبهشت ماه هنرمندان متولد بهار به میزبانی مؤسسه هنرمندان پیشکسوت زادروز خود را جشن گرفتند. این مراسم با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از هنرمندان عرصه‌های تجسمی، سینما، نمایشی، ادبیات وموسیقی در هتل پارسیان انقلاب برگزار شد.

به گزارش «ایران»، سیدعباس عظیمی، مدیرعامل مؤسسه‌ هنرمندان پیشکسوت در ابتدای برنامه گفت: با همکاری محمدباقر نوبخت (رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی) و علی جنتی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)، بودجه این مؤسسه نسبت به سال‌های گذشته بهبود پیدا خواهد کرد.همچنین  احتمالاً تا یک ماه دیگر مکان این مؤسسه نیز عوض خواهد شد که در ساختمان جدید، قرار است طبقه اول را به پاتوقی برای گردهمایی هنرمندان پیشکسوت اختصاص دهیم.

در ادامه‌ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در حضور هنرمندان حاضر در مراسم گفت: جمعی که اینجا نشسته‌اند، سرمایه‌ای عظیم برای فرهنگ کشورند. هرکدام از آنها کوله‌باری از تجربه به همراه دارند و عمری به فرهنگ و هنر کشور خدمت کرده‌اند و از این پس هم می‌توانند نقش زیادی در انتقال تجربیاتشان داشته باشند؛ هرکسی نمی‌تواند به سادگی این تجربیات را به دست آورد بنابراین باید این اندوخته را به نسل بعد منتقل کرد.

علی جنتی تشکیل این جلسات را همدلی و همفکری بین هنرمندان پیشکسوت بیان کرد و گفت: از نقاط امتیاز مؤسسه هنرمندان پیشکسوت علی عظیمی (مدیرعامل) آن است. از وقتی او را شناختم فهمیدم در بین مدیران فرهنگی ما هیچ مدیری به‌اندازه او به هنرمندان پیشکسوت عشق نمی‌ورزد. اگر این مؤسسه توانسته اعتبار بیشتری کسب کند و اقدامات رفاهی برای هنرمندان صورت دهد، مرهون پیگیری و تلاش ایشان است. وی در ادامه ضمن ابراز احترام و علاقه نسبت به پیشکسوتان فرهنگ و هنر، اظهار کرد: همواره سعی کرده‌ام در حد توانم -حتی به‌طور لفظی- از آنها حمایت کنم. در این راستا با همکاری سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و صندوق بیمه هنرمندان، کمک می‌کنیم تا جای ممکن آرامش خاطری برای هنرمندان فراهم شود.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره نحوه برگزاری این مراسم نیز به اظهار نظر پرداخت و گفت: این برنامه ابتکار خوبی است و اگر مدیر این مؤسسه بودجه آن را داشته باشد، بهتر است این برنامه‌ ماهانه برگزار شود و نه تنها در تهران، بلکه در جاهای دیدنی شهرهای دیگر و فضاهای باز خارج از تهران هم برپا شود. در این جلسات هم اگر بشود هرکدام از هنرمندان خاطرات آموزنده و شنیدنی خود را نقل کنند بسیار مفید خواهد بود و خوب است که این کار هم در برنامه‌های مؤسسه باشد.

در ادامه این مراسم صمیمی همچنین از دو کتاب «بی‌نقاب» نوشته خسرو حکیم رابط و «تحلیل کارگردانی نمایشنامه‌ مرگ پیشه‌ور» به نویسندگی ولی شیراندامی، با حضور نویسندگان این آثار و علی جنتی، حسین نوش آبادی، مصطفی کواکبیان، احمد مسجد جامعی، محمود دعایی، محمدعلی کشاورز، پری صابری و محمود عزیزی رونمایی شد. این کتاب‌ها به همت مؤسسه هنرمندان پیشکسوت و توسط انتشارات «نمایش» منتشر شده‌اند.

همچنین در این مراسم مصطفی کواکبیان (نماینده‌ منتخب مردم تهران برای مجلس آینده) دقایقی برای هنرمندان حاضر سخنرانی کرد و به آنها وعده حمایت و پیگیری امورشان در مجلس را داد.

در این مراسم که با حضور هنرمندانی چون هنگامه اخوان، محمد عزیزی،جواد انصافی، قطب‌الدین صادقی، اسماعیل خلج، عنایت بخشی، ایرج راد، داوود فتحعلی‌بیگی، محمدعلی بهمنی، محمد میرزمانی، سیاوش تهمورث، محمدعلی کشاورز، نصرالله قادری، اسماعیل شنگله، مریم نشیبا، هادی مرزبان، پری صابری، هادی منتظری و... برگزار شد، از روزنامه ایران به عنوان حامی هنرمندان پیشکسوت قدردانی شد.


جوان/فعاليت مجدد تنها سالن اختصاصي تئاتر مقاومت


«دختر شينا» به سرو حيات دوباره داد

با آغاز اجراي نمايش «دختر شينا» در تماشاخانه «سرو»، اين تماشاخانه بعد از چند ماه بلااستفاده ماندن، دوباره فعال شد. قرار است در دوره جديد فعاليت «سرو»، نمايش‌هايي با موضوعات مقاومت و دفاع مقدس، مذهبي و آييني در اين تماشاخانه اجرا شود.

نویسنده : محمدصادق عابديني

«سرو» اولين سالن تئاتر در كشور است كه به منظور اجراي آثار نمايشي حوزه مقاومت ايجاد شده است. نخستين تماشاخانه تئاتر مقاومت، سال گذشته فعاليتش را همزمان با جشنواره بين‌المللي تئاتر مقاومت آغاز كرد.

سرو از آغاز تا سكوت

در رقابت سالن‌هاي نمايش براي اجراي تئاتر‌هاي تجاري كه اغلب با هدف سودآوري و جذب مخاطب‌عام ساخته مي‌شوند، يكي از مشكلات مهم و حل نشده گروه‌هاي تئاتري كه مي‌خواستند درباره موضوعاتي مانند تئاتر مقاومت و مفاهيم ارزشي كار كنند، كمبود سالن بود. اين مشكل تا سال گذشته و راه‌اندازي سالن سرو به همت بنياد فرهنگي روايت ادامه داشت.

تماشاخانه سرو يك بلك باكس مجهز است كه در ضلع شمالي بنياد فرهنگي روايت در خيابان سپهبد قرني، خيابان شهيد فلاح پور واقع شده است. طرح ساخت اين تماشاخانه كمي بيش از يك ماه مانده به برگزاري پانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر مقاومت به مرحله اجرا درآمد. قرار بر اين بود كه با ايجاد اين سالن تئاتر بخشي از نمايش‌هاي جشنواره در آنجا برگزار شود. سرو با 160 صندلي پرتال با قابليت افزايش و يا كاهش تعداد آنها و تغيير در نوع چيدمان صندلي‌ها و سن ساخته شد. اين سالن همزمان با افتتاح جشنواره تئاتر مقاومت و با اجراي نمايش «شام آخر» در روز 28 آبان سال گذشته كارش را آغاز كرد. بعد از اين نمايش، «جان گز» از نمايش‌هاي برگزيده جشنواره مقاومت در سرو روي صحنه رفت. در ادامه ولي اجراي نمايش‌هايي مانند «سوسمارها هم دوز بازي مي‌كنند» نتوانست موفقيت جان گز را تكرار كند. در اسفند ماه سال گذشته حسين پارسايي، مدير تماشاخانه سرو از اين مجموعه جدا شد. پارسايي علت انصرافش را از مديريت تئاتر سرو، مشغله كاري عنوان كرد و با رفتن وي اين مجموعه بدون مدير شد. با دستور مديرعامل بنياد فرهنگي روايت، مديريت تماشاخانه سرو به انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس سپرده شد. جابه‌جايي مديريت و تعطيلات نوروزي باعث شد تا سرو كه شروع خوبي داشت، با يك سكوت ناخواسته روبه‌رو شود. در هفته آخر سال گذشته انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس فراخوان پذيرش آثار را منتشر كرد كه در آن شرايط اجرا براي گروه‌هاي نمايشي و دانشجويان در تماشاخانه سرو شرح داده شد. اكنون كه دو ماه از آن زمان مي‌گذرد، «دختر شينا» براي اجرا به سرو آمده است تا بار ديگر چراغ اين مركز هنري را روشن كند.

«دختر شينا» چراغ سرو را روشن كرد

از دوشنبه شب و با اجراي نمايش دختر شينا تماشاخانه سرو باز هم فعال شد. نمايش دختر شينا اقتباسي از رماني پرطرفدار به همين نام به نويسندگي بهناز ضرابي‌زاده است. اين نمايش به نويسندگي و كارگرداني علي مست‌علي به مدت ۲۰ شب از ساعت ۲۰ در تماشاخانه سرو اجرا خواهد داشت. رمان «دختر شينا» با محوريت خاطرات زنده‌ياد قدم‌خير محمدي كنعان، همسر شهيد حاج ستار ابراهيمي هژير از جمله كتاب‌هاي مربوط به دوران هشت سال دفاع مقدس است كه مورد توجه رهبر معظم انقلاب نيز قرار گرفته است. اين كتاب يكي از پرفروش ترين آثار داستاني در ادبيات دفاع مقدس است كه رهبر انقلاب نيز بر آن تقريظي نگاشته‌اند. اجراي اين نمايش بعد از چندماه بلااستفاده ماندن تماشاخانه سرو اتفاق خوبي به شمار مي‌رود. به گفته روابط عمومي انجمن تئاتر مقاومت قرار است تماشاخانه از اين به بعد فعاليت منظمي را داشته باشد. به نحوي كه در مناسبت‌هاي مذهبي، نمايش‌هاي آييني در سرو اجرا خواهد شد و در ديگر ايام نيز نمايش‌هايي با موضوع دفاع مقدس و مقاومت اجرا خواهد شد.

آينده تماشاخانه سرو

مديريت تماشاخانه سرو بر عهده انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس است. اين انجمن طي فراخواني با عنوان «اجراي عمومي آثار نمايشي تماشاخانه سرو در سال ۱۳۹۵» شرايط پذيرش آثار نمايشي را براي اجرا در تماشاخانه سرو اعلام كرد. در اين فراخوان موضوعاتي مانند«نقش مقاومت، رشادت و ايثارگري ملت شريف ايران در دوران هشت سال دفاع مقدس»، «توليد آثار نمايشي مبتني بر تقويت روحيه ايثار و مقاومت در نسل امروز»، «بازآفريني، تبيين و ارائه تعريف جديد و هنرمندانه از مفهوم مقاومت» و «خلق آثار آييني و نمايشنامه‌هاي مذهبي (ويژه مناسبت‌هايي چون محرم، صفر، رمضان، فاطميه)» را به عنوان موضوعات مد نظر براي اجرا مطرح كرد. علاقه‌مندان مي‌توانند اطلاعات تكميلي و فهرست كامل موضوعات را در سايت تئاتر مقاومت اجرا كنند. تئاتر مقاومت و هنر مقاومت به دليل رويكرد روشنگرانه و افشاگرانه‌اش درباره ماهيت نظام سلطه و ايجاد انگيزه براي مقاومت و تقويت محور مقاومت در برابر استكبار از اهميت فراواني برخوردارند. با توجه به اين موضوع فعاليت مستمر تماشاخانه سرو مي‌تواند اين سالن نمايش را به پايگاه تئاتر مقاومت تبديل كند به نحوي كه در طول سال علاقه‌مندان به فعاليت در اين حوزه از وجود سرو برخوردار شوند. تماشاخانه تخصصي تئاتر مقاومت مي‌تواند جريان تئاتر مقاومت را كه تا پيش از اين مختص به برگزاري جشنواره بين المللي تئاتر مقاومت است، به حركت مداوم تبديل كند و باعث شود تا گروه‌هاي تئاتري براي ارائه متن متناسب با موضوع مقاومت و اجراي آن مجاب شوند.


جوان/حجت‌الاسلام پناهيان: سينما از سطحي‌نگري دور باشد



موقعيت خاص روحانيون در جامعه را مي‌توان در سينما به‌طوري كه خلاف واقع نباشد، معرفي كرد و اين امر با تدبير سينماگران امكان‌پذير است.

حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان بيان اين مطلب افزود: سينما بايد به همه موضوعات اجتماعي و همه ابعاد حيات انسان بپردازد به جز بخش‌هايي كه براي سينما محدوديت‌هايي از نظر اخلاقي و انساني وجود دارد. از سوي ديگر يكي از صنوف اجتماعي، روحانيون هستند كه خدمت معنوي به مردم مي‌كنند و طبيعي است كه سينما به اين عرصه هم بايد بپردازد و حضور همه شخصيت‌ها از جمله طلاب و روحانيون در سينما امري طبيعي است. وي با بيان اينكه همان طور كه نبايد القاي غيرواقعي از هر صنف و گروهي داشته باشيم، بايد نسبت به روحانيت هم اين امر رعايت شود، افزود: مخصوصاً اينكه حساسيت‌هاي خاصي نسبت به اين قشر وجود دارد.

چنانكه هر شغلي را مي‌توان در قاب سينما معرفي كرد؛ ولي در مجموع آن برآيندي كه در ذهن مخاطب باقي مي‌ماند، نبايد موجب تمسخر و خلاف واقع باشد و وقتي كه نقطه ضعف‌هاي شغلي را به تصوير مي‌كشيم نبايد موجب ريخته‌شدن وجاهت آن شغل شويم و اين امر با هنرمندي و تدبير امكان‌پذير است. اين كارشناس مذهبي تأكيد كرد: ما هيچ انتظار فوق‌العاده‌اي نسبت به عالمان نداريم، بلكه توقع داريم حساسيت‌هاي هر صنفي رعايت شود. اگر در جامعه فضايي ايجاد شود كه قشري مورد اتهام و استهزا هستند و ما بر اين استهزا تأكيد كنيم و آن را تعميم دهيم به طوري كه ناآگاهان نيز در جرگه استهزاكنندگان قرار گيرند، مسلماً آن قشر را ناراحت مي‌كند. اين در ارتباط با هر صنفي ممكن است، مطرح باشد. حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان همچنين افزود: از سوي ديگر، پرداختن به موضوع روحانيت جدا از اين قاعده كلي نيست. اساساً سينما بايد عميق باشد و با موضوعات عميق، سطحي برخورد نشود. براي مثال سينماي عميق وقتي وارد موضوع خانواده شود، حرف عميقي در اين خصوص خواهد زد. بنابراين كلاً بايد از سطحي‌نگري به ويژه موضوعاتي كه حساسيت نسبت به آنها بيشتر است، فاصله بگيريم چراكه مردم طالبند حرف عميق، جذاب و تأثيرگذار بشنوند.


شرق/گفت‌وگو با حجت‌الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی


پیاله بچه‌های دانشگاه امام صادق(ع) را نپذیرفتم

فرانک آرتا

طبق تجربه‌ای اثبات‌شده همیشه «ناگفته‌ها»ی مسئولان فرهنگی، هنری – دست‌کم در حوزه مربوط به ما - بیشتر از «گفته‌شده‌ها»یشان است. دلیل ساده‌ای هم دارد. چون بیان هر کلمه‌ای جدا از چارچوب‌های تعیین‌شده در دایره قدرت، قطعا برای مسئول دولتی تبعاتی خواهد داشت، حالا بماند که بیشتر ابعاد چارچوب متغیر هستند! شرایط اما وقتی پیچیده‌تر می‌شود که حرف‌های ناگفته و سؤالات بی‌جواب مخاطبان تلنبار و مشمول مرور زمان شده و آنجا که مسئولان محترم باید پاسخ‌گو باشند که متأسفانه نبودند، تنها میراث برجای‌مانده‌شان چیزی جز مطالبات معوقه نیست و صدالبته دردسر‌های مدیر بعدی را بیشتر می‌کنند. چنین دردسرهایی گریبانگیر حجت‌الله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی، هم شده است. او که در سه‌سال گذشته سعی کرده به سینما آرامش بدهد و برزخ بی‌اعتمادی را با چاشنی سکوت و امید قابل‌تحمل کرده، حالا سعی می‌کند صریح‌تر صحبت کند. ایوبی این‌بار راحت‌تر توانسته حرفش را بزند. چون معتقد است مردم پشتوانه خوبی برای حرکت‌های فرهنگی - هنری هستند.

 با توجه به اینکه برایند تحلیل‌ها از دومین دوره برگزاری مستقل جشنواره جهانی فجر مثبت بود، آینده این جشنواره را چگونه می‌بینید؟

پیش از هر چیز از توجه و دقت نظرتان تشکر می‌کنم. به نظرم جامعه خبرنگاران آشنا به فرهنگ و هنر، به طور کلی نقش برجسته‌اي در نقد اصولی، بدون غرض، پیشرفت سینما و فرهنگ دارند. قطعا حساب خبرنگاران صاحب فکر و اندیشه در مطبوعات از کارمندان ارگان‌های حزبی جداست؛ اگرچه ارجاع به گذشته را نمی‌پسندم، ولی گاه ناچارم؛ زیرا گاهی تنها در مقام مقایسه می‌توان تحولات را فهم کرد. اگر به سه سال قبل برگرديد و وضعیت سینما را از نقطه‌نظر مخاطبان، مشارکت سینماگران، نحوه برگزاری جشنواره فیلم فجر، گیشه سینماها و... با امروز مقایسه کنید،‌ پیشرفت را حس خواهید کرد. کلا دو نگاه در مدیریت سینما وجود دارد؛ یکی اینکه از اهالي سينما و به طور کلی فرهنگ و هنر به‌مثابه ابزاری در دست دولتمردان استفاده می‌شود و براي آنها بالاتر از اين حقي هم قائل نیستند. نگاهي كه قبلا در عرصه‌های مختلف در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهدش بودیم. این حاصل نگاه مديراني بود كه فكر می‌‌كردند تعهد، ‌ديانت، سوابق و دلسوزي‌شان برای نظام جمهوری اسلامی ایران بیشتر از اهالي سينما، فرهنگ و هنر است. در اين نگاه اهالي فرهنگ و هنر جايی در تصميم‌سازي، تصمیم‌گیری و مديريت پروژه‌هاي فرهنگی و هنری ندارند! بنده این نگاه را نادرست و نوعی خودشیفتگی و خودبزرگ‌پنداری می‌دانم. اما نگاه دیگری وجود دارد که من هم به آن معتقدم که تعهد و دلسوزی اهالی سینمای ایران برای كشور، انقلاب و نظام و علاقه‌شان به اعتلای فرهنگ و هنر ایران‌‍‌زمین از ما، نه‌تنها كمتر نيست، بلكه در مواردی بيشتر هم هست. خیلی از بزرگان سینما موقعیت‌های بسیار خوبی برای زندگی بی‌حاشیه در بهترین کشورهای دنیا را داشتند و دارند، ولی بودن در ایران و خدمت به فرهنگ و هنر را به آسایش و رفاه ترجیح دادند. نشستن روی صندلی ریاست چیزی را تغییر نمی‌دهد. ما مدیران می‌آییم و می‌رویم. برای مدیران صندلی‌های سینما یک موقعیت است، ولی برای سینماگر، سینما همه زندگی اوست و طبیعی است که دلسوزتر از هر مدیری باشد. اگر به سوابق بعضی مدیران نگاه كنيد، می‌بینید چون روي صندلي صدارت نشستند، مدعی‌اند باید اهالی فرهنگ و هنر در خدمت‌شان باشند. آنها بايد حکم دهند و بقيه اطاعت كنند! اما مجموعه سازمان سینمایی فعلی معتقد است کارها باید به دست اهلش سپرده شود. اتفاقي كه در دو جشنواره اخير؛ جشنواره ملی و جشنواره جهانی فیلم افتاد حاصل این باور قلبی است. اینکه خانه را باید به دست صاحبخانه سپرد. ما مستأجریم، نه صاحب این خانه زیبا و باشکوه.

 برچه اساسی به افرادی همچون حیدری و میرکریمی اعتماد کردید؟

گمان می‌کنم هم محمد حیدری و هم سیدرضا میرکریمی در عمل به این پرسش پاسخ دادند. دو جشنواره باشکوه و کم‌نظیر را اجرا کردند. هر دو دبیر، خوش‌فکر با انرژی و معتمد اهالی سینما هستند.

 اما برخی معتقدند مسئولیت‌های متعدد آقای میرکریمی در کسوت مدیرعامل خانه سینما، دبیر آینده جشنواره جهانی فیلم فجر و اشتغال در امر فیلم‌سازی باعث می‌شود از یک‌سو کارها فقط به یک جریان فکری سپرده شود و از سوی دیگر، روی کیفیت برگزاری جشنواره تأثیر می‌گذارد.

شما سال‌هاست که فعال مطبوعاتی هستید و با سینما به‌خوبی آشنایید. هیچ انتخابی با موافقت صدرصدی همراه نخواهد بود. به‌‌هر‌حال هر صنفی درون خودش دسته‌بندی‌ها و مسائل خودش را دارد. انتخاب از درون یک صنف، حتما با مخالفت عده‌ای رو‌به‌رو خواهد شد، ولی نتیجه برای همه، حتی مخالفان هم رضایت‌بخش خواهد بود. برگزاری جشنواره‌ای باشکوه و جهانی سودش برای همه سینماست، حتی برای مخالفان آقای میرکریمی. چه به این موفقیت‌ها اعتراف بکنند یا نکنند. خلاصه همه سوار یکی کشتی‌اند. وقتی کشتی به ساحل نجات برسد، منتقد و غیرمنتقد، موافق و مخالف همه به ساحل امن رسیده‌اند.

 در کشورهای توسعه‌یافته، اداره امور هنری و فرهنگی را به مدیران متخصص و کاردان می‌سپارند و فارغ از اینکه کدام حزب سیاسی در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز می‌شود، به کارشان ادامه می‌دهند؛ مثلا مدیر موزه «لوور» ٢٠ سال در پست حساس خود می‌ماند یا سال‌ها رئیس جشنواره فیلم «کن» یک نفر است. چرا چنین نگاهی در فرهنگ و هنر ما وجود ندارد؟

امیدوارم ما هم به این پختگی برسیم و مدیریت فرهنگی را از مدیریت حزبی و سیاسی جدا کنیم.

 یکی از مشکلات این دوره جشنواره، فضای کوچک پردیس چارسو بود، هر چند دکوراسیون داخلی آن دلپذیر بود. برای رفع این مشکل چه تمهیدی در نظر گرفته‌اید؟

خب واقعا فضا کوچک بود! چون در ايران كاخ جشنواره نداريم. ساختن کاخ جشنواره از توان بنده هم بیرون است. بااین‌حال مناسب و گرم بود. سالن‌ها و لابي خوبي داشت. وسط شهر و محيط زندگي مردم بود و همه ویژگی‌های متناسب جشنواره را هم داشت. اميدوارم به اين نتيجه برسيم كه از جشنواره فجر نترسيم و به استقبالش برویم. بپذيريم جشنواره فیلم فجر، فرزند حلال‌زاده و خلف نظام جمهوری اسلامی ایران است. رصدخانه‌ها و توپخانه‌ها را به سمت‌های دیگر نشانه بگیریم.

  بااین‌حال هنوز برخی‌ها «دل‌نگران» سینما هستند. برای آنها چه  می‌کنید؟

دل‌نگرانی یا دلواپسی بر دو نوع است؛ دلواپسان حقیقی دغدغه‌هایی دارند و نگران فرهنگ و تعالی ارزش‌های دینی‌اند. این دلواپسی محترم و مورد توجه همه ماست. اما عده‌ای که شغل شریف‌شان دلواپسی است،‌ دلواپس چیزهای دیگری‌اند. قدرت به کام‌شان شیرین افتاده بود. حالا دست‌شان از بیت‌المال کوتاه شده. آنها دلشان برای حاتم‌بخشی‌های‌شان تنگ شده! آنها دلواپس مؤسسات صوری هستند که برای گرفتن پول مردم تأسیس می‌شدند! خطاب به دلواپسان واقعی می‌گویم جشنواره‌ای که برگزار شد آبروي نظام جمهوري اسلامي ايران بود. این همه افراد برجسته و هنرمند در كشوری امن و آرام دور هم جمع شدند و کار فرهنگی بزرگی را رقم زدند. اهالی فرهنگ با اين دولت و مردم كار کردند. براي خلق اين تصاوير ماندگار هرچقدر هزينه كنيم كم است. اگر «دل‌نگران‌نماهای کاسب» ذره‌ای دنیا را بشناسند و قدری دلشان برای این کشور بسوزد به تابلوهايي كه در این شش روز در دل و ذهن هنرمندان و مردم خلق و حک شد، ارج می‌گذاشتند،‌ دیگر ناگزیر بودند از همدلی صحبت کنند و نه اینکه تنور خصم را گرم‌تر و برافروخته کنند! اصلا من نه به عنوان رئیس سازمان سینمایی، بلکه به عنوان عضو کوچک اين مجموعه بزرگ و عمیق، می‌خواهم بدانم حس‌وحال «دل‌نگران‌ها» در برابر این موفقیت که در اصل توفیق سیاست‌های فرهنگی نظام است، چیست؟ وقتی با میهمانان خارجی صحبت می‌کردم ما را تحسین و نسبت به ایران و فرهنگش ابراز عشق می‌کردند. چرا نباید قدر بدانیم؟ اگر قدر ندانیم، ناشی از نبود خودباوری ماست. چون ما چیزی از دیگران کم نداریم؛ اما نمی‌دانم چرا می‌خواهند همه چیز را تلخ ببینند؟ به کسانی که دلشان واقعا براي «مقاومت» مي‌سوزد می‌گویم که اگر نام سی‌وچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر را «جشنواره مقاومت» مي‌گذاشتيم بجا بود. چون فیلم‌هایی که انتخاب کردیم درباره مرحوم صدر، مسائل کشور عراق، گروه تروریستی داعش و... بود. همین‌طور فیلم‌های ایرانی همچون «نفس» و «اروند» یادآور روزهای پیروزی انقلاب و دفاع مقدس بودند. در این جشنواره بزرگداشت آقاي سلحشور برگزار شد. بچه‌هاي جشنواره عمار در بخش «دارالفنون» حضور داشتند. واقعا این کارها قابل دیدن نیست؟ من از این‌همه انکار متحیرم!

  کلا در مسائل فرهنگی و هنری نسبت به برخی از کشورها دیرتر وارد گود می‌شویم که متأسفانه دیگر دوران آن سپری شده! به طور مثال این روزها گروه‌های مختلف سیاسی با توجه به قدرت سینما، ارادت ویژه‌ای به آن پیدا کردند. اما یادشان رفته که استفاده تبلیغاتی از فیلم و سینما از نوع فیلم «پیروزی اراده» به کارگردانی لنی ریفنشتال که درجهت حمایت از سلطه‌طلبی مخرب «هیتلر» بوده تاریخ مصرفش گذشته است. انگار سینما به‌مثابه ابزاری در جهت «جنگ قدرت» قرار گفته که طبعا درآینده خروجی خوبی نخواهد داشت. فقط متأسفانه همچنان شاهد سیطره سیاست بر هنر سینما هستیم!

ولی این نکته‌ای که به آن اشاره کردید برای خود اهالی سینما و کسانی که عاملان و خالقان هنر فیلم‌سازی هستند، این‌گونه نیست. جشنواره جهانی برای آقای میرکریمی و گروهش  نه براي نمايش و نه در جهت تظاهر بود. نه ناني داشت و نه معبری بود برای ترقی. البته می‌دانم و متوجه حرفتان هستم که قبلا برای خیلی‌ها نان و آبی داشت!

 آقای ایوبی! کار از تعجب گذشته! شاید زورشان زیاد است و همچنان می‌توانند سؤال کنند! بگذریم! با این نگاه دولت پيشنهادي براي ساخت کاخ جشنواره ندارد؟

دست نیازم را به سوي مردم دراز مي‌كنم؛ همان مردمي كه سالن‌های «چارسو» و «کورش» را ساختند. امیدوارم برای هنر و سینمایی که به آن باور و دوستش دارند همت کنند و کاخ جشنواره بسازند. بنده هم به عنوان نماينده دولت نهایت همکاری را می‌کنم که چنین امری محقق شود.

  البته فکر می‌کنم ریاست‌جمهوری می‌تواند دراین‌خصوص نقش بسزایی داشته باشد. به‌خصوص که شاهد بودیم با وعده دکتر روحانی و عملکرد دکتر جنتی ارکسترسمفونیک تهران احیا شد. آیا شما پیشنهاد ساخت کاخ جشنواره را نمی‌توانید مطرح کنید؟

 من هم امید فراوان دارم که چنین شود. امیدوارم دولت با همه گرفتاری‌هایی که دارد بتواند دراین مسیر کمک کند. یادم می‌آید بعد از حضورم در سازمان سینمایی برای نخستین‌بار که با شما گفت‌وگو می‌کردم، لطف مي‌كرديد و به من مي‌گفتيد خوشبين و حتی خوش‌خيال هستید. ولی الان می‌خواهم بگویم خرسندم که این خوشبینی فراگیر شده. دیدید که سینما دوباره برخاست و جان گرفت. الان هم به شما نويد مي‌دهم روزهای خوبی در انتظار فرهنگ و هنر ایران است. اين را به شما اطمينان مي‌دهم حضوري كه مردم الان در ساخت‌وساز سالن‌های سینما دارند آينده روشني را رقم می‌زند.

  هر جشنواره درجه الف، مدير هنري و سفیران قاره‌اي دارد كه نمايندگان جشنواره برای کشف استعدادها و انتخاب فیلم‌های جریان‌ساز به کشورهای مختلف سفر می‌کنند؛ برای مثال سال گذشته خانم آنِکه،‌نماینده جشنواره برلین، به ایران آمد و فیلم‌هایی همچون «رؤیای دمِ صبح» و « اژدها وارد می‌شود» را انتخاب کرد.آنها به مسائل سینمای ایران این‌قدر تخصصی و هدفمند نگاه می‌کنند؛ اما چنین نگاهی در کشور خودمان وجود ندارد. دراین‌زمینه جشنواره چه برنامه‌ای دارد؟‌

صحبت شما کاملا درست است. ما هم در حال انجام همین کاریم. در واقع تا امروز جشنواره بين‌المللي فجر ما دوساله بوده! بدون‌تعارف همه می‌دانیم تا به حال چیزی به نام جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نداشتیم. امسال هم شاهد بودید كه چقدر ايده‌هاي خوب و نو در این جشنواره نوپا اجرا شد. يكي از پروژه‌هاي فوري ما اين است كه براي جشنواره‌های مهم دنيا كه احتمال مي‌دهيم بتوانیم فیلم‌های خوبی در آنجا کشف کنیم، افرادي را آموزش دهیم يا از حرفه‌ای‌ها و آموزش‌ديده‌ها کمک بگیریم و اعزام‌شان کنیم.

 آیا مدیران و هنرمندان زن هم همچون مردان مشارکت فعال در این بخش خواهند داشت؟

حتما خواهند داشت.

 یعنی امیدوار باشیم که تعداد بانوان به یک نفر محدود نمی‌شود؟ به عبارت دقیق‌تر زنان به‌مثابه زینت‌المجالس حضور پیدا نمی‌کنند؟

 سعي‌مان را خواهيم كرد. چرا كه نه. حضور بانوان باسواد، فرهیخته و توانا باعث افتخار خواهد بود.

  جشنواره‌هاي الف دنيا زير نظر «فدراسیون بین‌المللی انجمن تهیه‌کنندگان فیلم» (FIAPF) فعالیت می‌کنند. همان‌طور که می‌دانید این فدراسیون بر كيفيت و كميت جشنواره‌ها تأثير می‌‌گذارد. از آقاي اسفندياري که چنین سؤالی را پرسیدم، گفتند ما نگاه ویژه‌ای به جشنواره جهانی داریم، ولی تاکنون درخواست عضویت دراین فدراسیون را نکرده‌ایم. نگاه شما دراین‌باره چیست؟

به نظرم با همین شیوه که در پیش گرفته‌ایم اگر جشنواره‌مان را درست اداره کنیم، پیشرفت خواهیم داشت. قرار نیست خودمان را با استانداردهاي «فياپف» مطابق کنیم، بلکه باید جشنواره را با نگاه و قرائت خودمان برپا کنیم.

 این صحبت شما نظیر این است که کشور ما درعین اینکه موافق «معاهده منع گسترش هسته‌ای» است، ‌خود را عضوی از «ان.پی.تی» نداند!

همین روش که در پیش گرفته‌ایم، خودبه‌خود باعث می‌شود دیگران هم ما را به رسميت بشناسند و مطمئن باشيد به رسميت خواهند شناخت.

 آیا نگاه‌تان دراین جشنواره با توجه به بضاعت فیلم‌های ایرانی، جذب حداکثری فیلم‌های خارجی است تا در جهت گسترش منافع نظام جمهوري اسلامي و جهان اسلام عمل کنید؟

كاملا درست است. چون قرار نیست شماره ٢ جشنواره کن را برگزار کنیم.

  اگر هم بخواهید، نمی‌توانید!

نمي‌خواهيم ولی حتما می‌توانیم. چرا نتوانیم؟!

 در این دوره خواستید نظرات طيف‌هاي مختلف سينمايي را جلب کنید. چرا؟!

بنا به فرمان رهبری دوست داريم جاذبه‌مان بيشتر از دافعه‌مان باشد. جذب حداكثري و دفع حداقلي هدف‌ ماست. معتقدم براي كمك به سينماي ايران، آنهايي كه سينماگر و هنرمندند بايد جذب شوند. در عوض كساني را كه دنبال منافع شخصي و حزبي در سينما هستند بايد از سينما طرد كرد. به نظرم حذف آنها خدمت بزرگي به سينماي كشور است. همان‌هایی که نفس سینما را به شماره انداخته بودند. همان‌ها که می‌خواستند کاخ‌های نخوت و کینه خود را بر ویرانه‌های سینما بنا کنند که خوشبختانه نتوانستند.

  برای حذف آنها زورتان می‌رسد؟

مردم آنها را حذف کردند.

 آیا برگزاری مراسم بزرگداشت آقای سلحشور درجشنواره هم در راستای همین جذب حداکثری بود؟

بله.

 در آن مراسم در سخنانی گفتید که نمايندگان سفراي كشورهاي مختلف درملاقات با شما، آثار آقاي سلحشور را طلب مي‌كردند؟

بله.

  در این میان سفرای کشورهایی مثل فرانسه، آلمان و ایتالیا چنین درخواستی هم داشتند؟

منظورم بیشتر سفرای كشورهاي اسلامي بود...

 شهرت آقای سلحشور درزمینه ساخت سریال‌های تلویزیونی است و نه فیلم‌های سینمایی که دراین‌صورت برگزاری چنین مراسمی در جشنواره تخصصی فیلم فجر موضوعیت نداشت؟

ايشان خودش هم مدعي سينما نبودند. ولي مي‌گفتند سريال‌هايي كه ساختم پربيننده و جذاب بود.

 دراین‌صورت چرا تلویزیون این بزرگداشت را برپا نکرد؟

از خودشان سؤال بفرمایید.

 تحلیل شما از آقاي سلحشور چیست؟ آیا ایشان نماينده يك جريان فکری بودند يا سينماگري بالفطره؟

ايشان خودش معتقد بود سينماگری بالفطره هستند که در هيچ مدرسه سينمايي تحصیل نکردند ولی كسي بود كه مفهوم تصوير را مي‌فهميد.

 هر جشنواره‌ای اساسنامه‌اي دارد كه مطابق آن برگزار مي‌شود. خط قرمزهاي جشنواره جهانی چيست؟

عده‌ای فكر مي‌كردند و هنوز هم مي‌كنند كه هيچ فيلم خارجي در ايران قابل نمايش نيست. اين جرئت را از سال قبل پيدا كرديم و به دارندگان چنین دیدگاهی ثابت کردیم که می‌توانیم فیلم‌های خارجی را مطابق قوانین و عرف جامعه ایران پخش کنیم. فيلم‌هاي خوبي در دنيا وجود دارد كه در ايران قابل نمایش‌اند. اگر فيلمي مميزي حداقلي داشته باشد، مي‌توان با صاحبان فيلم‌ها صحبت كرد كه تغييرشان دهيم. نه اینکه صاحبان فيلم را در زمان نمايش فيلم‌شان درجشنواره به بازار ببريم تا صنايع دستي بخرند و نبينند با فيلم‌شان چه کردیم!!!

يكي از وظايف «فياپف» اين است كه از حقوق معنوي هر اثر هنری حفاظت ‌كند. درحالی‌که در ايران رعایت‌نکردن قانون كپي‌رايت رایج است؛ برای مثال رضا عطاران فيلمی به نام «ردكارپت» ساخت و در جشنواره کن از ستارگانی همچون آیشواریا رای و تیلور سوییفت تصویر گرفت، بدون اینکه اجازه پخش از آنها داشته باشد. در جشنواره جهانی فجر به چنین نکاتی توجه می‌شود؟

اتفاقا بنده و آقاي ميركريمي تلاش كرديم صددرصد هنجارهای مربوط به كپي‌رايت و حق معنوي مؤلف را رعايت كنيم؛ چون هنوز در ايران خيلي با اين مفاهيم آشنا نيستيم؛ يعني نمي‌دانيم مالكيت معنوي فیلم از مادی آن مهم‌تر است. نفي نمي‌كنيم كه ممکن است اتفاقي از دست ما خارج شود، اما دست‌کم در این دو جشنواره اخير چنین اتفاقی نیفتاد. درست است كه ما قانون كپي‌رايت را امضا نكرده‌‌ايم، ولي وقتي اعلام مي‌كنيم جشنواره جهاني فجر، يعني ضوابط و مقررات جهاني را پذيرفته‌ايم.

  درباره حضور رسانه‌هاي خارجي چه برنامه‌اي داريد؟ مثلا براي ورود خبرنگاران به جشنواره كن حتما باید پولي پرداخته شود و ... .

يكي از تجربه‌هاي خوب اين جشنواره اين بود. كارهايي كه در كشورهاي پول‌دار و كم‌فرهنگ مثل كشورهاي عربي رايج است كه پول خرج مي‌‌کنند و هتل‌هاي پنج‌ستاره و ... در اختیار میهمانان می‌گذارند، نکردیم. حتي ما جوايز را به ريال اعلام كرديم. گمان نمی‌کنم تاکنون چنین اقدامی صورت گرفته باشد. به عنوان یک ایرانی این اقدام جشنواره را تحسین می‌کنم.

  اخيرا شوراي راهبردي سينماي ايران پنجمين بيانيه خود را درباره اکران آزاد فیلم‌ها منتشر کرد. نظرتان دراین‌باره چیست؟

 همه حرف‌ها و صداهای سینما شنیدنی و محترم‌اند. البته اصناف هم تعریف خودشان را دارند.

  در اظهاراتی گفتید سینماگران شنیدنی‌اند. آیا واقعا این‌گونه است؟

ممنون که یادآوری کردید. سینماگران ما شنیدنی و دیدنی هستند. آنچه در روزی نفس‌گیر پس از چند ساعت بازدید و سخنرانی و گفت‌وگو گفته شد، اصلا به این معنا نبود که عزیزان فرهیخته سینمایی حرف‌هاشان شنیدنی نیست. سؤال شد چرا به سخنان تلخ، گزنده و طولانی‌ای که کارگردانی علیه شما می‌گوید تنها با یک جمله پاسخ می‌دهید؟ در پاسخ می‌خواستم بگویم ترجیح می‌دهم به دلیل علاقه‌ام به سینما و سینماگران حتی منتقد، این سخنان را نشنیده بگیرم و به جای آن فیلم دیدنی‌تر او را ببینم. اصلا منظورم به اهالی سینما نبود. اگر چنین برداشتی شد حتما تصحیح می‌کنم. البته اهالی سینما هم این دانشجوی کوچک را می‌شناسند و یقینا چنین برداشتی نکردند.

 پیاله آلبالوی فاسدِ تقدیمی از سوی دانشگاه خودتان، ‌دانشگاه امام صادق (ع) را میل کردید؟! چسبید؟!

البته بچه‌های امام صادق(ع) را از خود می‌دانم و دوستشان دارم. بچه‌های بسیج امام صادق(ع) هم باید مانند همه بسیجی‌ها همین طور حساس باشند، حرف بزنند و نقد کنند. این ماهیت دانشجویی است. اما من این پیاله را چون گفتند «فاسد» است، نمی‌پذیرم و برمی‌گردانم؛ چراکه بنده از آن دسته از دانش‌آموختگان امام صادق(ع) هستم که در میخانه عشق و ادبِ پیر دیرمان استاد «مهدوی کنی» به می ‌ناب خو کرده‌ام و می ‌دروغین و فاسد به مزاجم ناسازگار است و به قول خیام: «من بی می‌ ناب زیستن نتوانم/ بی باده کشید بار تن نتوانم».


شهروند/مدیرکل روابط‌عمومی صداوسیما تمام تقصیرات را گردن مجری انداخت «حسنی» تفاوت میان صراحت و توهین را تشخیص نمی‌دهد


نحوه عذرخواهی فرزاد حسنی روی آنتن زنده تلویزیون و شایعه ساختگی بودن ویدیوی پشت صحنه برنامه «اکسیر»، باعث ادامه جنجال‌ها دراین‌باره شده، مدیرکل روابط‌عمومی صداوسیما که پیش از این تنها اعلام کرده بود عوامل «اکسیر» در برنامه‌ای توضیحات کافی در این زمینه را خواهند داد، پس از پخش توضیحات و ادامه موج نارضایتی عمومی بالاخره به این اتفاق واکنش نشان داد. به گزارش سایت راه دانا، داوود نعمتی‌انارکی که تاکنون واکنشی به جنجال برنامه «اکسیر» و رفتار فرزاد حسنی نشان نداده بود، به تازگی اظهارنظر جالبی دراین‌باره کرده است. او دراین‌باره گفته: «اگرچه فرزاد حسنی مجری توانمند و شناخته‌شده‌ای است اما تفاوتی میان صراحت و توهین به دیگران قایل نمی‌شود که اگر تفاوت میان این دو را تشخیص می‌دادند، با آن لحن با شرکت‌کننده در مسابقه صحبت نمی‌کردند.» همچنین مدیرکل روابط‌عمومی صداوسیما، درباره دادن آنتن زنده برای عذرخواهی به این مجری این‌طور می‌گوید: «بنده در مورد این موضوع با آقای میرحسینی مدیر شبکه سه صحبت کرده و انتقادها نسبت به رفتار فرزاد حسنی را به وی انتقال و پیشنهاد دادم که آقای حسنی از مخاطبان درباره این رفتار خود عذرخواهی کند.» هرچند مدیر روابط‌عمومی صداوسیما درباره نحوه انتخاب مجری این برنامه دخالتی نداشته اما به نظر می‌رسد مدیران مسئول باید نسبت به انتخاب مجری دقت بیشتری می‌کردند چراکه سابقه فرزاد حسنی در ایجاد حواشی اینچنینی کم نبوده است. ازجمله می‌توان به واکنش او نسبت به خواننده‌ زنی گفت که چند‌ سال قبل در صفحه‌ مجازی‌اش درمورد او نوشت. فرزاد حسنی در آن نوشته به تحقیر و تمسخر چهره خواننده پرداخت، حال ‌آن‌که بعد از مدتی خواننده زن ضمن تعجب از این اظهارنظر حسنی نوشت که باردار بوده است و در دوره بارداری تغییرات قیافه برای هر زنی امری عادی محسوب می‌شود. در هر حال نعمتی‌انارکی درباره نحوه عذرخواهی حسنی نیز این‌طور اظهارنظر می‌کند: «به اعتقاد من اگر فرزاد حسنی یک کلام عذرخواهی می‌کرد بسیار بهتر بود تا این‌که در برنامه «مردم چه می‌گویند» به توجیه و تفسیر برنامه و علت رفتار خود بپردازد؛ انتقادها نسبت به برنامه زنده فرزاد حسنی را نیز به آقای میرحسینی انتقال داده‌ام و حتی اگر رفتار غیرعمد بوده باید با یک معذرت‌خواهی کوتاه و ساده این موضوع را تمام می‌کردند.» از نظر نعمتی‌انارکی، فرزاد حسنی روی لبه توهین به مخاطب در این برنامه صحبت کرده: «اگر از ابتدا آقای حسنی می‌توانستند تفاوت میان توهین و صراحت را قایل شوند، هیچ‌گاه شرایط این برنامه به این شکل پیش نمی‌رفت.» مدیرکل روابط‌عمومی صداوسیما در پایان صحبت‌های خود به شکل عجیبی واقعی یا ساختگی بودن پشت‌صحنه این برنامه را رد یا تایید نکرده و گفته: «نمی‌توانم در این مورد اظهارنظری داشته باشم؛ این برعهده مخاطب است که این برنامه را ساختگی بداند یا این‌که آن را قبول کند.»


فرهیختگان/واکنش علی جنتی به رفتن علی رهبری: ارکستر ملی بدون رهبر نمی‌ماند


گروه ادب و هنر: چند روز بعد از اینکه علی رهبری ـ با اختلافی که بر سر شورایی اداره‌کردن ارکستر ملی پیدا کرد ـ جلسه بنیاد رودکی را ترک کرد و از ایران به مقصد سوئیس خارج شد، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درحاشیه مراسم هنرمندان پیشکسوت به این ماجرا واکنش داد و درمورد سرنوشت ارکستر ملی پس از کناره‌گیری علی رهبری نیز گفت: «علی رهبری شخصیت برجسته‌ای است که در کار خودش آدم ممتازی است و ما در ایران کمتر چنین فردی داریم و به همین دلیل از ایشان دعوت کردیم به ایران بیاید. قرارداد یک‌ساله‌ای هم داشت که مدت آن تمام شد. منتها قرار ما با ایشان این بود که ضمن حفظ احترام و اعتبارشان در چارچوب نظاماتی که ما داریم، عمل کنند.»

علی جنتی درباره موارد اختلاف پیش‌آمده هم گفت: «اختلافاتی که پیش آمد قدری به این دلیل بود که ایشان خارج از این چارچوب‌ها اختیاراتی را می‌خواست که شدنی نبود. بنابراین خودم شخصا دخالت کردم و تلاش کردیم فرمولی پیدا کنیم که هم نظر ایشان تامین شود، هم چارچوب و ضوابط ما رعایت شود. علی‌رغم اینکه ما دوست داشتیم این همکاری ادامه پیدا کند، دوستان نتوانستند به توافق برسند و با هم کار کنند اما این‌طور نیست که در نبود ایشان ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک ما کسی را نداشته باشد. ما چندین رهبر ارکستر در ایران داریم که افراد برجسته‌ای هستند و آمادگی هم دارند و از این نظر مشکلی نیست.» علی رهبری شنبه ۱۸‌اردیبهشت در شورای اجرایی ارکسترها متشکل از داود گنجه‌ای، حمیدرضا نوربخش، فریدون شهبازیان، شریفیان، محمد سریر، جمالی مدیرعامل بنیاد رودکی به همراه فرهاد فخرالدینی، به دلیل مباحث مطرح‌شده جلسه را نیمه‌تمام رها و از رهبری ارکستر ملی و سمفونیک استعفا کرد. علی رهبری بلافاصله در مصاحبه‌ای با یکی از خبرگزاری‌های منتقد دولت به اعضای شورای اجرایی ارکسترها انتقادهای تندی وارد کرد و صلاحیت آنها برای اظهارنظر درباره ارکستر ملی و سمفونیک را زیرسوال برد. در واکنش به همین سخنان بود که علی مرادخانی، معاون امور هنری گفت: «بی‌صلاحیت بودن شورای اجرایی ارکستر نظر شخصی افراد است، باید دید آیا این شورا به لحاظ علمی مشکلی دارد یا خیر؟ ضمن اینکه بحث حقوق اعضای ارکستر هم در یک چارچوب حل می‌شود. من سال‌ها درگیر این موضوع بوده‌ام و البته همه این مسائل به‌قدری حاد نیست که این اندازه حاشیه‌ساز باشد. ممکن است مسائل دیگری درمیان باشد و چون قابل‌طرح نیست موضوع حقوق و شورا پررنگ شده باشد.»  حالا شهرداد روحانی هم‌اکنون به‌عنوان رهبر میهمان ارکستر ملی و سمفونیک مشغول تمرین برای اجرای آینده است.


فرهیختگان/با آیدین‌آغداشلو نقاش‌معاصر: نه نقاش سیاسی هستم نه نقاش اجتماعی


با وجود آن‌که دوماه از سال جدید نگذشته، دوبار به خانه‌اش رفته‌ام. شب عید هم برای یک گفت‌وگو نزدش رفتم و در طول سال گذشته چندین‌بار دیگر هم. در سال‌های گذشته اینقدر هرازگاه به دیدنش رفته‌ام که دیگر حسابش از دستم در رفته است. دوستی می‌گوید از جان آغداشلو چه می‌خواهی و وقتی صمیمانه این نقل‌قول را با او در میان می‌گذارم، می‌خندد، به پشتی صندلی‌اش تکیه می‌دهد و می‌گوید: «حرف حساب زده است.» اخیرا مجموعه هشت‌جلدی مقالات آیدین آغداشلو به چاپ رسیده و رونمایی شده است، اما این موضوع گفت‌وگوی ما نیست، مساله تخصیص بودجه به خرید آثار هنری و افت‌و‌خیزهایی که این طرح تا امروز طی کرده دستمایه بحث ما است، اگرچه در میانه گفت‌وگو، صحبت به موضوعات دیگر هم کشیده می‌شود.

 

اگر خاطرتان باشد بحث خرید آثار هنری از سوی نهاد‌های دولتی بیش از یک دهه است، مطرح می‌شود، حتی از مجراهای دولتی عبور کرده و توانسته با تصویب مجلس هم مواجه شود، اما واقعیت این است که این طرح به‌رغم افت‌و‌خیزهایی که پشت‌سر گذاشته، نه از سوی نهادهای دولتی و نه مردم با اقبال مواجه نشده است، به نظر شما دلیلش چیست؟

در این بخش جا نیفتاده، چون درمجموع، فرهنگ و هنر معاصر ایران در دستگاه‌های دولتی و در ذهن خیلی‌ها جا نیفتاده است. هنوز یک اثر هنری تراز اولی که می‌بینند می‌پرسند این چیست! بنابراین این طرح را هم به چشم یک تصویب‌نامه دولتی نگاه می‌کنند و می‌توانند آن را دور بزنند و نادیده بگیرند. این مساله راه‌حل فوری ندارد. تصویب‌نامه اگر با حکم و اجبار خیلی قطعی ابلاغ شود، بازهم دستگاه‌هایی که باید این طرح را اجرایی کنند اهمیتی نمی‌دهند. برای اینکه همیشه فکر می‌کنند هنر آب و نان نمی‌شود. این تلقی مشخص دستگاه‌های دولتی و بسیاری از قشرهای مردم است. واقعیت این است که بله، هنر آب و نان نمی‌شود و طبعا آب و نان واجب‌تر است. ولی جامعه‌ای که فرهنگ و هنر نداشته باشد، نان و آبش هم چندان پایدار نیست و حاصلی نخواهد داد و همه‌چیز در حد بخور و نمیر یا در حد ترکیدن خواهد بود. جامعه‌ای که از تعالی خودش را بی‌نیاز بداند، جامعه‌ای می‌شود بدون حافظه و مثل هر آدمی که دچار عارضه فراموشی شده چیزی را به یاد نمی‌آورد، ناچار به زندگی روزمره بخور و نمیر قناعت می‌کند. بنابراین پاسخ فوری برای این مساله ندارم و این برمی‌گردد به تلقی گسترده‌تری که وقتی با تصویب‌نامه و قانون و غیرذلک همراه می‌شود، همچنان به دست کسانی سپرده می‌شود که اصلا تلقی و تصورشان این نیست. درنتیجه به محاق فراموشی سپرده می‌شود.

چه کار می‌توان کرد؟

هیچ کاری نمی‌توان کرد! همه‌چیز با تصویب‌نامه و قانون مجلس و حکم، اجرایی نمی‌شود، وقتی هم اجرایی می‌شود صورت فجیع و گاه مضحکی پیدا می‌کند. یعنی برای اینکه بودجه را خرج کنند، نازل‌ترین آثار را که واجد هیچ مولفه‌ای حتی اقتصادی هم نیست و هیچ نوع سرمایه‌گذاری‌ای هم به شمار نمی‌رود، (چون با نگاه کارشناسی و هوشیاری خریداری نمی‌شود) در نتیجه هرچه هم که می‌خرند تبدیل به پول تلف‌شده می‌شود، آثاری انبار می‌شوند و این آثار در طول زمان، قیمت خود را رفته‌رفته از دست می‌دهند و به صفر می‌رسند. چیزی ورای تصویب‌نامه و قانون باید عمل کند و اگر عمل نمی‌کند، به جای اینکه بیاییم یقه دولت و کارمندان دولت را که همچنان فکر می‌کنند هنر نان و آب نمی‌شود بگیریم، باید نگاه وسیع‌تری داشته باشیم و ببینیم تلقی جامعه نسبت به آثار هنری چیست.

در سال‌های اخیر بحث فرهنگ‌سازی پررنگ‌تر از گذشته مطرح می‌شود، کمااینکه به باور برخی، همه‌چیز مثل کتابخوانی، حفظ محیط‌زیست و... باید در درجه نخست از خودمان شروع شود و انتظار از دولت در مراحل بعد قرار می‌گیرد، با این‌حال خود شما فکر می‌کنید ارتقای فرهنگ عمومی باید به دست شهروندان صورت گیرد یا سیاستگذاران و قانونگذاران؟

هردو وجه باید همراه هم حرکت کنند و معمولا هم همین‌طور بوده است. طبعا شهروندان در همه جای دنیا از مشوقان و خریداران و حمایتگران اصلی بوده‌اند. منتهی این یک امر متمرکز نیست. کسانی احساس تکلیف می‌کنند به فرهنگ‌شان، پس به فراخور وسع‌شان، کمکی که از دست‌شان برمی‌آید برای پاسخ دادن به این نیازها انجام می‌دهند. اینجاست که معمولا دولت‌ها هم قدم پیش می‌گذارند و مسیر تعیین می‌کنند. به‌عنوان مثال، موسسات خصوصی در اغلب کشورهای دنیا، بار اصلی این امر را به عهده می‌گیرند. موسساتی که بیشتر حالت بنیادهای هنری دارند و مستقل هستند به خرید آثار هنری می‌پردازند: مثل بنیاد «مکت»، «راکفلر»، «بیلر» و... این بنیادها هرکدام کارشناسان خودشان را دارند و برنامه‌ریزی می‌کنند و مجموعه‌هایی را به وجود می‌آورند که بعدها تبدیل به موزه‌ها می‌شود. در ضمن چون از هنرمندان خریده می‌شود، حمایت مالی از آنان هم صورت می‌گیرد. یک وقتی قرار بود در ایران هم این کار را انجام بدهند. پیش از انقلاب یادم هست گروه صنعتی بهشهر در این امر پیشقدم شد و در طول سال‌ها مجموعه ممتازی را خریداری کرد اما در سال‌های بعد از انقلاب، این مجموعه متفرق شد و سرنوشت نامعلومی پیدا کرد و مجموعه‌ای که به خودی خود می‌توانست تبدیل به موزه مهم و قابلی شود، حاصلش را به دست نیاورد. این نوع نهادها و موسسات غیردولتی، معمولا کارشان را می‌کنند ولی خب! دولت هم کمک می‌کند که این مجموعه‌ها به موزه تبدیل شوند. در کشورهایی مثل اسپانیا و آلمان، اگر بانک‌ها اثر هنری بخرند از مالیات آنها کم می‌شود، یعنی به تسهیلات چشمگیری دست می‌یابند و به خاطر این امتیازها هم که شده دست به خرید آثار هنری می‌زنند و این تصویب‌نامه‌های دولت است که این مساله را ممکن می‌کند. مثال‌ دراین زمینه زیاد است ولی به‌طور کلی، دولت می‌تواند دراین زمینه همکاری کند، منتهی این همکاری اگر بی‌پایه باشد، درعمل به همان شکلی در می‌آید که در سوال اول خود به آن اشاره کردید، یعنی کاریکاتوری می‌شود از یک ایده درست. بعد هم وزیر یا معاون وزیری برای اجرایی کردن این طرح، دست به خرید نقاشی‌هایی می‌زنند که همان‌طور که گفتم، ارزش‌افزوده نخواهند داشت، چون که با نگاه کارشناسی‌ انتخاب و خریداری نشده است.

شما نقاشی بوده‌اید که در سال‌های گذشته به فراخور موضوعاتی که به آن توجه داشته‌اید به فعالیت پرداخته‌اید که مجموعه «خاطرات انهدام» نیز یکی از این موضوعات بوده است، امروز می‌بینیم بحران‌های خاورمیانه بر اغلب هنرمندان معاصر تاثیر گذاشته است و آنها تلاش می‌کنند چنین مضامینی را در کارهایشان منعکس کنند، آیا ممکن است در مجموعه‌های بعدی شما هم شاهد چنین مضامینی باشیم؟

من این نوع نقاش نیستم، درواقع من نقاش موضوعات و شیوه‌های روز نیستم. نقاشی هستم که به خودم نقاش تاریخی اطلاق می‌کنم، یعنی نقاشی که با اشاره به تاریخ به حضور انسان اشاره و اوج و فرودهایش را تصویر می‌کند. در‌نتیجه من این مضامین را در نقاشی‌هایم به کار نمی‌برم، چون همان‌طور که گفتم هیچ‌وقت نقاش به‌روزی نبوده‌ام، نقاش سیاسی نبوده‌ام، نقاش اجتماعی هم نبوده‌ام.

 خصوصی‌سازی در عرصه فرهنگ و هنر

هر موسسه و شخصی که جشنواره برگزار کند و بانی خیر شود که آثار هنری معرفی و خریداری شوند و درآمدی از این راه به هنرمندان اختصاص داده شود، هیچ آسیبی وارد نمی‌کند و اینکه نهادهای خصوصی بتوانند راسا به خرید نقاشی اقدام کنند، اتفاق خوشایندی است. امروز مجموعه‌داران مهمی درایران هستند که مجموعه‌هایشان را پربارتر و بعد آنها را به موزه تبدیل می‌کنند، این اتفاق خوبی است. بسیاری از مجموعه‌داران این کار را کرده‌اند. به‌عنوان مثال، موزه هنرهای تزئینی تهران که تعطیل شد از یک مجموعه خصوصی مایه گرفت و به‌تدریج آثاری به آن اضافه شد یا همین‌طور موزه کرمان که از یک مجموعه خصوصی شکل گرفت و آثار زیادی از سوی دولت به آن اهدا شد. مثال در این زمینه متعدد است و به‌طور کلی این کار درست و پسندیده‌ای است که دولت، نقش همراه در این زمینه داشته باشد و به این مجموعه‌ها کمک کند که شکل بهتری به خود بگیرند. اما این روند پیچیده‌ای است که در همه جای دنیا اوج و فرودهای خودش را داشته است.

 
قدس/سایه سنگین تروریسم روی جشنواره «کن»


در حالی که دیگر چیزی به آغاز جشنواره بین المللی فیلم کن باقی نمانده، فعالیت های امنیتی برای برگزاری آن افزایش پیدا کرده است.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، برنارد کازنو وزیر داخلی کشور فرانسه روز دوشنبه از افزایش تهدیدات تروریستی علیه این کشور اروپایی خبر داد. در این شرایط مسئولان برگزاری جشنواره بین المللی فیلم کن، بالاترین سطح مسائل امنیتی را در فستیوال امسال اجرا خواهند کرد. به طوری که هر روز ماموران بمب یاب در جشنواره حضور خواهند داشت.  گفته می شود کاخ جشنواره هر روز با محافظت 400 نیروی امنیتی برنامه های خودش را اجرا خواهد کرد. این در حالی است که صدها نفر به علاوه نیروهای ضربت در تمام طول شهر حضور خواهند داشت. نکته جالب توجه اینجاست که هر ساله به خاطر زرق و برق فراوان جشنواره کن، شاهد دزدی های زیاد طلا و جواهر از اتاق های هتل ها در سطح شهر هستیم. شاید امنیت بالای برگزاری این دوره باعث شود تا سطح این دزدی ها هم کاهش چشمگیری پیدا کند. نکته جالب توجه این است که روز دوشنبه کازنو خود شخصا به کن سفر کرده بود تا جزئیات مسائل امنیتی این شهر را رصد کند و به میهمانان اطمینان خطر دهد.

جشنواره بین المللی فیلم کن در دوره شصت و نهم خودش از فردا چهارشنبه 11 می آغاز و تا 22 می ادامه خواهد داشت.

 
قدس/نامه بسیج دانشگاه امام صادق(ع) به رئیس سازمان سینمایی: آقای ایوبی به جای اظهارات حاشیه‌ای در جمع دانشجویان حاضر شوید


بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) در نامه‌ای به رئیس سازمان سینمایی تاکید کرد: به جای طرح اظهارات حاشیه‌ای در رسانه در جمع دانشجویان حاضر شوید.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) در نامه‌ای به اظهارات اخیر حجت‌الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی در مصاحبه با یکی از روزنامه‌های صبح امروز درباره پیاله آلبالوی فاسدِ تقدیمی از سوی این تشکل دانشجویی پاسخ داد.

در بخشی از این نامه خطاب به ایوبی آمده است: مجموعه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)  برحسب وظیفه‌ خود نسبت به دیدبانی فضای فرهنگی انقلاب اسلامی مطالبه حل مسائل سینمایی انقلاب ‌را از مراکز علمی و اجرایی کشور وظیفه خود می‌داند و در همین راستا تاکنون چندین بار نگرانی و اعتراض خود را نسبت به برخی آثار سینمایی تولید شده به شما ابراز نموده است.

این نامه می‌افزاید: این در حالی است که علیرغم دعوت‌های مکرر انجام شده توسط این مجموعه طی نامه‌های مورخ 94/11/6، 94/11/14 و 95/2/8  برای حضور حضرتعالی در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) و یا حتی تشکیل جلسه خصوصی با جمع محدودی از دانشجویان که وعده آن را از زبان شما در رسانه‌ها شنیده‌ایم، هیچ پاسخی از شما دریافت نشده است.

در بخش دیگری از این نامه تاکید شده است: دانشجویان بسیجی دانشگاه امام صادق(ع)  دغدغه «ظهور یافتن» توصیه‌های اخلاقی آیت‌‌الله‌ مهدوی‌کنی(رة) در تمام حوزه‌ها به خصوص محصولات فرهنگی و هنری را دارند نه صرفاً سخن گفتن از آنها. ای‌کاش آلبالوهای فاسد را به صاحبان اصلی آن یعنی به اصطلاح هنرمندانی که با «محصولات فاسد و میوه‌های دروغین‌شان» باعث مسومیت مردم ایران می‌شوند، تقدیم می‌کردید.

در پایان این نامه آمده است: به جای پرداختن به مسائل حاشیه‌ای در فضای رسانه‌ای با حضور خود در جمع دانشجویان دانشگاه امام‌صادق(ع) حل مسائل اساسی سینمای انقلاب را در محافل علمی و انقلابی پیگیری کنید.


وطن امروز/همراه با بیست‌ونهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب


دشواری‌های رسیدن به یک دوست!

علی‌الله سلیمی: در ادامه یادداشت‌های روزانه‌ای که برای صفحه فرهنگی روزنامه «وطن امروز» می‌نویسم، امروز می‌خواهم نقدی بر چگونگی برگزاری نمایشگاه کتاب تهران داشته باشم که به ظاهر هم بین‌المللی نام گرفته است!  با وجود اینکه می‌دانیم سال اول برگزاری نمایشگاه کتاب در محل جدید «شهر آفتاب» است و نمی‌شود خیلی به کم و کاستی‌های آن خرده گرفت‏ اما واقعیت آن است که در این دوره از نمایشگاه برخی ناهماهنگی‌ها به قدری چشمگیر است که برخی مراجعه‌کنندگان به نمایشگاه «شهرآفتاب» را واقعا کلافه کرده است، در چند نوبت برخورد با مراجعه‌کنندگان، ناشران و نویسندگان در نمایشگاه این را دریافته‌ام. مثلا یکی از نویسندگان که در روز چهارم برگزاری نمایشگاه برای رونمایی کتاب جدیدش به غرفه ناشر مراجعه کرده و در ادامه به سالن‌های مختلف هم سرک کشیده بود‏ به شوخی می‌گفت: اگر کلاهم بیفتد دیگر برنمی‌گردم بردارم! چون در روز حضورم آنچنان کلافه شدم که ترجیح دادم هر چه زودتر از محل نمایشگاه خارج شوم تا نفس راحتی بکشم. اگر از اغراق و اغماض در این گفته غیرجدی بگذریم، باز هم نمی‌شود از برخی بی‌نظمی‌ها در نمایشگاه امسال گذشت.  نکته اول موضوع پارکینگ خودروهاست که به‌رغم وسعت فضا‎ نمی‌شود براحتی خود را به سالن‌ها رساند. البته این موضوع شاید به خاطر ناآشنایی مراجعه‌کنندگان باشد که با موقعیت سالن‌های اصلی و جنبی و همچنین بخش‌های خدماتی آشنایی ندارند که هر یک در گوشه‌ای قرار گرفته و تابلوهای راهنمای مسیر هم در این آشفتگی چندان راهگشا نیست.  بسیاری از مراجعه‌کنندگان خودروهای خود را در جایی از محوطه نمایشگاه که به‌عنوان پارکینگ اختصاصی تعیین شده پارک می‌کنند که باید بقیه مسیر را با پای پیاده طی کنند و این مسیر هم نسبتا طولانی است. البته وسیله نقلیه اختصاصی در داخل محوطه برای جابه‌جایی بازدیدکنندگان در نظر گرفته شده اما پیدا کردن محل‌های توقف این وسایل نقلیه هم کار دشواری است، چون ایستگاه‌ها به صورت پراکنده است و برای بازدیدکنندگان چندان شناخته‌شده نیست. با این حال، از این مساله هم براحتی می‌شود گذشت.  نکته بعدی، محل قرارگیری بخشی از غرفه‌ها در چادرهاست که با توجه به فصل بهار و روزهای بارانی که گاه با توفان نیز همراه است، هنگام باد و باران مشکلاتی را برای غرفه‌داران و همچنین بازدیدکنندگان ایجاد می‌کند. تازه‌ساز بودن محوطه و نیز خاکی بودن بخش‌هایی از محل برگزاری نمایشگاه در روزهای بارانی باعث دشواری‌های زیادی برای حاضران در آن محل می‌شود. حتی ناهموار بودن بخش‌هایی از زمین محوطه نمایشگاه باعث شده در قسمت‌هایی از آن و بیشتر در گودی‌ها آب جمع شود و به این صورت مشکلات چند برابر شود.  همه این ناهماهنگی‌ها به‌اضافه مشکلات ریز و درشت دیگر را می‌شود به حساب سال نخست بهره‌برداری از شهرآفتاب به عنوان نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران گذاشت اما طبعا برای برگزاری این رویداد بزرگ فرهنگی در سال‌های بعد انتظارها به مراتب بالاتر می‌رود. از سویی اگر نقدی هم به جامعه ایرانی درباره عدم توجه به ارزش والای کتابخوانی داشته باشیم، باید در ادامه کوتاهی‌های صورت‌یافته از سوی مسؤولان امر به نادیده‌گرفتن مردم برای مراجعه به نمایشگاه و نیز عدم خرید کالایی مطلوب چون کتاب بپردازیم، چرا که متاسفانه مشاهده می‌شود آنهایی هم که به نمایشگاه می‌آیند تنها می‌خواهند در یک دورهمی همانند گشت و گذار در روز طبیعت(!) دقایقی را در کنار هم بگذرانند که البته طیف جوان و دانشجو در این زمینه بسیار قابل مشاهده است. این در حالی است که با وجود گران شدن کتاب و مشکلات متعدد، نباید چشم‌های خود را به مطالعه بویژه درباره موضوعات مختلف غیردرسی ببندیم، چرا که آینده جامعه‌ای سالم و پویا و آگاه تنها با کتابخوانی حاصل می‌شود. البته برخی‌ هم تنها برای پُز کتابخوانی آثاری را تهیه کرده و در ویترین خانه می‌گذارند! که این هم در ادامه همان کج‌فهمی‌های ایجادشده درباره چرایی خواندن کتاب است.


وطن امروز/نگاهی به نمایش «یافت‌آباد» به نویسندگی و کارگردانی سیدمحمد مساوات


دنیای تناقضات!

نمایش «یافت‌آباد» جدیدترین اثری است که در سالن استاد سمندریان تئاتر ایرانشهر این روزها روی صحنه رفته است و تا 28 اردیبهشت ماه هم اجرای آن ادامه دارد.  «یافت‌آباد» یک نمایشنامه رئالیستی است که زمان آن به همین روزهای ما نزدیک است و ماجرای آن در یک خانه روایت می‌شود؛ قصه‌ای خانوادگی که همانند بسیاری از معضلات درون‌خانوادگی است اما در میان آن دردها و اتفاقات ناگواری برای اعضای خانه اتفاق می‌افت.  به گزارش تسنیم، داستان نمایش «یافت‌آباد» درباره خانواده‌ای است که در آستانه مراسم ازدواج خواهر کوچک به سر می‌برند. در این میان پدر در بستر بیماری است و ناگهان اختلافات آغاز می‌شود. از سویی ماهیت داماد تازه‌وارد زیر سوال می‌رود.    مساوات، کارگردان جوانی است که پس از گذشت یک سال باز به ایرانشهر آمده است و نمایشی در فضای خانوادگی را روی صحنه می‌برد. نمایش «یافت‌آباد» تازه‌ترین اثر مساوات بازگشت به شیوه نمایشی «قصه ظهر جمعه» است. پس از تجربه فضاهای انتزاعی در نمایش‌های «بیضایی» و «خانه‌واده»، دستمایه قرار دادن اثری با وجوه رئالیسم اجتماعی، می‌تواند علی‌الظاهر هواداران «قصه ظهر جمعه» را امیدوار کند اما این تنها در ظاهر است. 4 اثر نمایشی اخیر سیدمحمد مساوات با آنکه از منظر شیوه اجرا متفاوت است- حتی میان «قصه ظهر جمعه» و «یافت‌آباد»- اما اشتراکاتی را می‌توان میان این آثار یافت که آن روش طرح‌ریزی داستان یا بهتر است بگوییم طرح داستانی است البته رگه‌هایی از تفاوت هم وجود دارد. در آثار مساوات در هر 4 مورد اخیر اجرایی‌اش همه چیز از یک فضای آرام آغاز می‌شود؛ از یک ظاهر منسجم در مهم‌ترین رکن اجتماعی بشر. مخاطب در حال لمس کردن گرمی خانواده است و تاکید نگارنده نیز بر مفهوم خانواده است. ناگهان یک فاجعه رخ می‌دهد. هنوز فاجعه نخست حل نشده فاجعه بعدی رخ می‌دهد. همه چیز شبیه صحنه نهایی آثار آگاتاکریستی می‌شود، منهای هرکول پوآرو. حال مخاطب متوجه می‌شود گرمی لحظه نخست، همانند گرمی پس از زخمی شدن است. همه چیز از نوعی ناآگاهی نشأت گرفته و وقتی می‌فهمی، دردت می‌گیرد.  محمد مساوات در نوشتن یک نمایشنامه از یک ابزار ثابت استفاده می‌کند. این یک کلید برای رسیدن به درک بهتر از آثار این هنرمند جوان است. آنچه آثار مساوات را از هم متمایز می‌کند، فضاسازی یا در شکل کلی‌تر شیوه کارگردانی است. در «قصه ظهر جمعه» مساوات برای روایت داستانش به شکلی از شخصیت‌پردازی رو آورد که در آن تمایلی به خلق پرسوناژ نیست؛ بلکه سراغ تیپ‌هایی می‌رود که برای مخاطب آشناست. دهه 60 و ژست‌هایش و همین نکته نمایش را جذاب می‌کند. اما نمایش «یافت‌آباد» شق دیگری را دنبال می‌کند. اینجا دهه 60 کوپنی نیست؛ «یافت‌آباد» اکنون است و تیپ‌سازی ممکن است کار را به سمت لودگی ببرد. پس مساوات یک راه‌حل پیدا می‌کند و آن هم موبایل است. موبایل‌ها قرار است در نمایش نقش‌آفرینی کنند و برای برجسته شدنشان به یک پرده و پروژکتور پناه می‌برد. پس دیگر با نمایشی رئالیستی مواجه نیستم؛ حداقل در اجرا. اینجا موبایل‌ها خود تبدیل به شخصیت می‌شوند. همه چیز برای شخصیت‌پردازی آماده است، از مدل موبایل گرفته تا تصویر پیش‌زمینه که می‌تواند به وجوه روانشناسانه شخصیت‌ها کمک کند.  این تمام ماجرا نیست. آنچه بر صفحه نمایان می‌شود تناقض‌آمیز است و گام دیگری است برای دور شدن از رئالیسم؛ چیزی شبیه کارهای امیررضا کوهستانی که انگار همه چیز واقعی است ولی نیست. البته برخی از این تناقضات مشخصاً تعمدی است همانند تماس تلفنی سعید، شماره‌‌ای از غرب کشور و در ادامه شماره پشت یک نیسان آبی‌رنگ باز از غرب کشور. این دو را باید کنار اتهام به سرقت گذاشت. تناقض گاهی گیج‌کننده است در قضاوت که آیا مساوات همه چیز را آگاهانه چیده است؟ برای مثال ساعت هیچ یک از موبایل‌ها زبان واحدی را نشان نمی‌دهد. می‌شود استنباط کرد این رابطه دوستانه پیش از فاجعه، توخالی و پوشالی است یا اینکه زمانی که رامین با دیدن کله‌پاچه لودگی می‌کند، برخلاف کلیپ ویدئویی، زیر قابلمه روزنامه نیست. موارد زیاد است. همه چیز در یک دوگانگی به سر می‌برد و همه چیز به خوانش مخاطب بازمی‌گردد تا انگیزه مساوات.  تناقض دیگر نردبان است. در جهان واقعی نردبان نمی‌تواند بلندتر از دیوار داخلی باشد ولی در «یافت‌آباد» نردبان از دیوار راهرو بلندتر است یعنی از سقف عبور کرده است، پس ما دیگر با یک نمایش رئالیستی روبه‌رو نیستیم. آیا این انتخاب آگاهانه بوده است؟ جواب این سوال نیز تناقض‌آمیز است.  با این حال مساوات در «یافت‌آباد» در پی برهم زدن تمرکز مخاطب است. تمام آنچه گفته شد به این تمرکززدایی کمک می‌کند. شیوه دیالوگ‌گویی درهم‌ و برهم یا افتراق در میزانسن. جایی که چند شخصیت در حال جدال هستند، فرد دیگر مشغول کار با موبایل است.  تصویر روی پرده است و مخاطب قصد دارد هر دو را دنبال کند ولی چشم تنها یک قوس 120 درجه را پوشش می‌دهد و مخاطب نمی‌تواند حس جست‌وجوگرایانه‌اش را دنبال کند.


وطن امروز/دلنوشته‌ای برای فیلم «دلبری»؛ عاشقانه‌ای برای دفاع‌مقدس


نفس‌های تنگ روزگار فراموشی

محمدرضا حقگو*: برای دیدن فیلم «دلبری» ساخته سیدجلال اشکذری به سینما رفتم. سینما پر بود، آنقدر که صندلی‌های اضافه گذاشته بودند. صدای نفس نفس‌های میثم امانم را بریده بود!

گویی آذرماه سال 1390 است؛ لحظه‌های پراضطرابی که عزیزترینم را با اعلام کد 90 (موقعیت خطر) به بیمارستان بردند. 24 سال نفس نفس زدن را دیدم. بغض کردن‌ها و دم نزدن‌ها را... گریه‌های یواشکی و یا حسین یا حسین گفتن‌های نیمه شب، از سر درد را... و آلبوم نگاه کردن‌ها و گریه‌ها و آه حسرت‌ها را...، در فراغ همت‌ها و صیادها... وقتی فرماندهان ارشد سپاه سراغ رفیق قدیمی‌شان می‌آمدند و می‌پرسیدند چه خبر؟ او فقط می‌گفت خدا را شکر، همه چیز خوبه...!

وقتی فراهم آوردن داروهای گرانقیمت یک جانباز شیمیایی بالای 70 درصد را هیچ‌کس قبول نمی‌کرد... او نفس نفس می‌زد، اشک‌هایش را پاک می‌کرد و می‌گفت: الهی شکر دستمان به دهنمان می‌رسد؛ رفقایمان را چه کنیم؟

رفقایی که هر از گاهی با یک ماشین قدیمی قراضه شبیه خودشان! (به قول خودشان) به دیدار هم می‌رفتند... با اشک و لبخند می‌رفتند... از بنیاد جانبازان و امثالهم خوششان نمی‌آمد... با آنها حشر و نشری نداشتند و هشدار می‌دادند...

چند نفری وسط فیلم بلند شدند...! با اعتراض به فیلم بلند شدند...!

انگار از مجلس بزرگداشت پدربزرگ مظلوم من بلند می‌شدند و...!! گریه‌هایم بیشتر و بیشتر می‌شد... از این همه غربت...

روزی که درس سینما خواندم به آن ستاره دنباله‌دار قول دادم... قول دادم که «شریف» سینماگر شوم... و امروز دنباله آن شرافت را در رد نگاه اشکذری‌ها یافتم...

فهم و تخصص سینما با چند دیالوگ روشنفکری و پوزیشن دو هزار و شانزدهی جور درنمی‌آید...

نمی‌دانم شاید ما خوب درس نخوانده‌ایم(!) که سینما را مقدس می‌دانیم!

سینما تلفیقی است از اعتقاد و تخصص... تخصص بی‌اعتقاد می‌شود هالیوود! و اعتقاد بی‌تخصص می‌شود...!

که هر کس و نا کسی بنشیند و بگوید: در نیامده...!

«دلبری»، فیلمی از سر درد و پر از سینماست... خوب مطلق نیست اما خوب است؛ حقیقتا سینما است...

متن دارد، درد دارد، کارگردانی دارد؛ شرافت دارد...

وسط بازار بلبشوی افراطی‌ها و چند کیلویی‌ها و دلبری‌های بیهوده! فیلم دفاع‌مقدسی «دلبری» پر است از تخصص و درددل امثال من...

همه جای دنیا به سربازانی که برای وطنشان رفته‌اند احترام قائلند تا آنجا که شهر را در سالروز کشته‌هایشان بر تصرف کشور‌های دیگر(!) گلباران می‌کنند!

اما امروز عده‌ای از ما با عینک‌های کائوچویی بزرگ! موهای بلند بسته شده! سیگار بر لب...!، ژست هنرمندی! و هنرفهمی! می‌گیریم و نقد می‌کنیم...

یک سینمای حرفه‌ای را به جرم «عاشقی»، نقدی بی‌اساس(!) می‌کنیم، نقدی که نه از سر سازندگی، بلکه بغض دارد به عشق!

ماهایی که در دکوپاژ تیزر تبلیغاتی یک دقیقه‌ای پفک و پشمک فلان، رعشه 8 ریشتری می‌گیریم! پا روی پا انداخته و به محتوا و ساختار «دلبری»‌ها ایراد می‌گیریم...! که فلان است و بهمان...!

فیلم «دلبری» ساخته سیدجلال اشکذری، اثری است پر از بغض...

فیلمی که یک عروسی بهانه روایت آن می‌شود اما هیچگاه عروسی دیده نمی‌شود...!

آمبولانس‌هایی که هیچ وقت برای جانبازان نرسیدند و به دوربین «دلبری» هم نمی‌رسند...!

ندیدن چهره میثم به نشان قشر مظلومی که دیده نمی‌شوند و رد یک فردیت...!

حذف صحنه‌های اضافه و بسنده به دیالوگ‌های معنادار زن دایی! روی ری‌اکشن‌ها، و این پا و آن پا کردن‌های فرزندان شهدا و جانبازان... که در برزخ بی‌پناهی و تهمت گرفتارند... و همسری ایثارگر...

در فیلم «دلبری»، تقطیع کاملا بی‌نظیر و متفاوت سکانس‌ها، در تک‌لوکیشنی که خط بطلان بر پوسته زیرین فرهنگ مدرنیزم سینمای امروز می‌کشد، همه و همه هوشمندی و تخصص نویسنده و کارگردان این اثر را فریاد می‌زند. حال عده‌ای فارغ‌التحصیل قرن 21 زده و به ظاهر استادان بگویند در نیامده است! و این تکیه‌کلام را فقط از سینما می‌دانند و بس.

چه در نیامده؟! البته از بعدی درست می‌فرمایند! من هم معتقدم در نیامده! بله، سنگینی داغ برای آنها که نمی‌دانند در نیامده است! چون تا دردی را نچشید برایتان در نمی‌آید. مگر آنکه عاشق باشید که آن هم...!

 بگذریم از این قصه که سر دراز دارد و حکایت همچنان باقی است. آری! از سکانس پایانی و اشک‌ها و رویا‌های نیمه‌شب فرزندان مظلوم شهدا و جانبازان می‌گذرند و می‌گویند پایانش مشخص نیست! مبهم است! ناقص است! پایان باز است! برای شما چنین است که ابتدا و پایان‌تان چیز دیگری است! حال اگر در فیلم‌های غربزده دیگر اینگونه حرف بزنیم می‌شود اوووه مای گاد! چه پایان پرمعنایی!

بله! از نظر شما قلدران رسانه‌ای، اشکذری جوان کارش را بلد نیست! همان‌گونه که آن زمان آوینی کارش را بلد نبود! حاتمی‌کیا هم...! و اشکذری‌ها هم... چون اینان نه صرفا یک فیلمساز حرفه‌ای، بلکه یک سینماگر متخصص، متعهد و دردمند انقلابی هستند و در روزگار مصلحت و نفاق جایی ندارند... والسلام

*کارشناس سینما

 
منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین