گروه اجتماعی: «ثروتمند شدن در 6 ماه»، «درآمد میلیونی ماهانه با کار حداقلی» و غیره. اینها تبلیغاتی است که در «دهکده جهانی» بارها با آن مواجه شده ایم. لابد گاهی هم از سر کنجکاوی نگاهی به آنها انداختهایم؛ پیشنهادهای وسوسهانگیزی که هوش از سر آدمها میبرد. بیشتر از سر جوانها که کمحوصله ترند و پر توقع. قدیمیها میگفتند آنهایی که میخواهند «یک شبه ره صد ساله را بروند». آنهایی که «غوره نشده، مویز میشوند» و سر از ناکجا آباد درمیآورند. ناکجاآبادی که اسم مدرنش شده «network marketing» یا «بازاریابی شبکهای». اما پشت پرده این نام شیک و جذاب چه خبر است؟
network marketing چیست؟به گزارش بولتن نیوز، network marketing یا همان بازاریابی شبکهای، شیوهای برای ارائه محصولات مورد نیاز مردم است؛ مبدع این نوع فروش محصولات، ایالات متحده آمریکا است که در دهه 1940م. شرکتهای هرمی را تاسیس کرد. کارکرد شرکتهای هرمی به این صورت است که فرد ابتدا در این شرکتها عضو میشود و به ازای مقدار خریدی که طی بازه زمانی مشخص-مثلا 1 ماه- انجام میدهد درصدی را به عنوان "پورسانت" از آنِ خود میکند که این درصد با توجه به مقدار خرید، متفاوت است.
راه دیگر پورسانت گرفتن از بازاریابی شبکهای، "عضوگیری و تیمسازی" است؛ مثلا فردی پس از مدتی کار کردن، 1 تا 3 نفر را زیر مجموعه خود قرار میدهد و آنان نیز به همین ترتیب افرادی را وارد مجموعه خود میکنند و این روند تا جایی که در پِلن درآمدزایی شرکت مشخص شده ادامه مییابد و فرد لیدر (بالادستی) از فروش زیر مجموعههایش نیز کسب درآمد میکند.
بازاریابی شبکهای در ایراناز آغاز دهه هزار و سیصد و نود، بازاریابی شبکهای در ایران به شکلی قانونی شروع به فعالیت کرد. (البته قانونی که هنوز مصوب مجلس نشده و مورد تایید شورای نگهبان نرسیده است و قانون داخلی وزارت صنعت و معدن است.) تعداد این شرکتها هم اکنون بیش از 10 تا میباشد و لیست آن در سایت "ایران هشدار" موجود میباشد.
وقتی انسانها مصرف کننده صرف میشوند!اجناس این شرکتها غالبا وارداتی هستند و اگر هم ایرانی باشند باز هم اعضای شاغل در شرکت، هیچ مالکیتی در آن ندارند و فقط خریدار و مصرف کننده آنان هستند در حالی که فکر میکنند فروشنده هستند؛ چرا که برای ارائه محصول به دیگران حتما باید آنان را خریداری کنند و چیزی به نام "تست" وجود ندارد. همچنین از بیمه هم خبری نیست و در صورت تعطیلی شرکت به هر دلیلی، دست مردم به جایی بند نخواهد بود و هیچگونه خسارتی به آنان داده نخواهد شد و این یعنی امنیت شغلی و مزایا، چیزی در حد صفر.
تیمسازی؛ تنها شرط بقادر این نوع کار، افراد هیچگونه مالکیت و درآمد ثابتی ندارند و باید همواره محصولات شرکت را خریداری و مصرف کنند. از آنجا که هر خانواده مصرف مشخصی دارد پس شخص شاغل در این کار مجبور میشود وارد بازار مصرف اقوام درجه یک و دوستان صمیمی خود هم بشود؛ چرا که آنان به او اعتماد دارند و برای یک بار هم که شده مایحتاج خود را از او میخرند اما نیازهای آنان نیز حدی دارد. از طرفی بازار سرد هم با توجه به قیمت بالای محصولات، کیفیت نه چندان مناسب اجناس و همچنین ناشناخته بودن بِرندها، دست رد به سینه آنان میزند. پس فرد مجبور میشود برای پورسانت گرفتن هرچه بیشتر، به عضوگیری و به اصطلاح "تیمسازی" روی بیاورد؛ بلکه بتواند از خرید زیر مجموعههایش پولی به جیب بزند.
شعارهایی که هیچگاه در واقعیت تحقق نخواهند یافتبا قاطعیت میتوان گفت همه کسانی که وارد این کار میشوند جوانانی هستند که یا طاقت زحمت کشیدن را ندارند و یا خواهان پولدار شدن در کوتاهترین زمان ممکن هستند. دبیرستانیها، دانشجویان و کسانی که به تازگی فارغالتحصیل شدهاند طعمههای این شرکتهای هرمی هستند.
لیدرهای این شرکتها با ترسیم الگویی به ظاهر ساده به راحتی جوانان را مجذوب میکنند. طبقه گفته آنان اگر شخصی در پایان ماه نخست 3 زیر مجموعه داشته باشد و آنان نیز هر یک در انتهای ماه اول 3 زیر مجموعه بگیرند پس طی شش ماه تیم آن فرد به 1092 میرسد. حال اگر این تیم ریزش نیز داشته باشد و هر کدام از آنان بتوانند مثلا 100 هزار تومان خرید کنند پول هنگفتی به دست خواهد آمد. حال اگر این روند ادامه یابد فرد میتواند به سرعت به درآمد ماهانه میلیونی برسد و قس علی هذا.
همچنین لیدرها با گفتن جملاتی نظیر: "این کار با گلد کوئست فرق داره، چون قانونیه" ، "برو از سایت ایران هشدار استعلام بگیر" ، "ما تحت نظر وزارت صنعت و معدن، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی هستیم." ، "ما تمام راهکارها و کلاسهای فروش محصول رو رایگان در اختیارت قرار میدیم" و... اعتماد مردم را کاملا جلب میکنند و با دادن وعدههای واهی، آنان را در رویاهایشان غرق میکنند و فرصتی برای تعقل به ایشان نمیدهند.
اما جوانان ساده و کم تجربه نمیدانند که در عمل هیچگاه این اتفاقات نخواهد افتاد و آنان دائما باید از شرکت خرید کنند و ضرر پشت ضرر؛ چرا که اگر این موارد اتفاق افتاده بود تا به حال تمام ایرانیان وارد این شغل شده بودند و بازاریابی شبکهای خیلی پیش از اینها اشباع شده بود و به قول معروف مانند بمب صدا میکرد.
پس از اینکه شخص با شنیدن دلایل فوق مجاب شد تا وارد این کار شود بدبختیهای وی تازه آغاز میشود. او باید بنده لیدرهایش بشود و مطیع بی چون و چرای آنان؛ چراکه به او تلقین شده است فقط در صورت فرمانبرداری از بالا دستیهایش ثروتمند خواهد شد. پس او برده فکری لیدرهایش میشود.
جالب اینجاست که در همان جلسه اول برای پرزنت شدن، به او تاکید میشود که تا مدتی احد الناسی –حتی خانوادهاش- نباید از کارهای او مطلع شوند تا اینکه او کاملا جا بیفتد (معتاد آن کار شده باشد.) از دیگر تلقینهای لیدرها این است که هرکسی که مانع از کار کردن تو بشود، ابتدا قانعش کن و اگر نتوانستی، بدان که او دشمن تو است و خیر تو را نمیخواهد. حتی اگر با مخالفت پدر و مادرت مواجه شدی از خانه بیرون بزن و تا مدتی هم بازنگرد! دلیل آن هم این است که آنها با استفاده از تکنیکهای روانشناسی به فرد میگویند: "ما هم اولش مثل تو بودیم. حتی چند شب توی پارک خوابیدیم. ولی بالاخره موفق شدیم و حالا هم بسیار پولدار و از کرده خود خوشحالیم."
از دیگر معضلات بازاریابی شبکهای این است که فرد تازه کار برای تیم سازی سراغ معتمدترین افراد اطرافش میرود و با توجه به صحبتهای لیدرهایش، اگر با پاسخ منفی آنان مواجه شود رابطه اش را با آنان قطع و یا کم رنگ میکند. چه دوستیهایی که به خاطر این کار از بین نرفته است.
جوانانی که در پارکها سودای ثروتمند شدن را دارند!پس از نخستین جلسه معارفه که در شرکت برگزار میشود مابقی جلسات و کلاسهای آموزش فروش و اطلاعات محصول در پارکها برگزار میشود! افرادی که با سودای پولدار شدن صبح تا شبِ خود را در پارکها میگذرانند و روزانه دوستان و آشنایان خویش را به پارک میبرند بلکه وارد تمیشان شوند و پورسانت بیشتری کسب کنند.
افراد از لحاظ فکری چنان تحت تاثیر قرار میگیرند که غالبا به این نتیجه میرسند که برای رسیدن هرچه زودتر به ثروت، باید روز به روز بیشتر وقت بگذارند. پس به توصیه لیدرها تحصیل را کنار گذاشته و حتی از شغل خویش نیز دست میشکند.
ایدئولوژیای که بوی کفر میدهدمهمترین تلقینی که در نتورک مارکتینک صورت میپذیرد این است که به هرچه فکر کنیم همان خواهد شد. اما ایراد این تئوری نادیده گرفته شدن خداوند است. گویا پروردگار هیچ کاره است و هرآنچه که اراده ما است محق خواهد شد و این یعنی اراده انسان در عرض اراده خداوند است؛ حال آنکه طبق آموزههای دینی و حجت عقل، اراده آدمیزاد در طول اراده خداوند است.
وقتی اشخاص در مقابل مراجع تقلید هم موضع میگیرند!هیچکدام از مراجع عظام تقلید با فروش مستقیم (یعنی شخص از شرکت خرید کند و به ازای آن خرید فقط و فقط خودش پورسانت بگیرد) مشکلی ندارند و آن را کاملا حلال میدانند اما در مورد فروش شبکهای اینچنین نیست و تمامی مراجع، از جمله امام خامنهای (حفظه الله)، آن را حرام میدانند. نظر مقام معظم رهبری در این باره به شکل زیر است:
به طور کلى بازاریابى شبکهاى صورت شرعی ندارد و این قبیل موارد باید بر اساس قوانین مصوّب مجلس شورای اسلامی و مورد تأیید شورای محترم نگهبان باشد و در صورت نبود قانون هم لازم است از طریق مجاری قانونی اقدام شود. و کسب درآمد از این طریق اشکال دارد.
با اینکه مراجع تقلید که پیروی از ایشان بر هر مسلمانی واجب است، اما از طرف لیدرهای شرکتهای هرمی بی سواد خوانده میشوند. دلیل آنان نیز این است که معتقدند چون در پرزنت کردن و راهنمایی فرد زیر مجموعه نقش داشتهاند و خریداری دیگر به شرکت معرفی کردهاند پس حق دارند مادامی که زیر مجموعه از شرکت خریدی انجام دهد درصدی را به صورت پورسانت اخذ نمایند.
حال سوال اساسی اینجاست که چرا با وجود فتاوای مراجع تقلید و امام خامنهای، مبنی بر حرام بودن سود حاصل از فروش شبکهای، وزارت صنعت و معدن به این نوع از شرکتها مجوز داده است و چرا اقدام به باطل کردن مجوز ایشان و اعلام غیر قانونی بودن فعالیتهای آنان نمیکند؟
چرا دولت در این زمنیه منفعلانه عمل میکند و این شرکتها را قلع و قمع نمیکند؟
نتیجهعلت اصلی روی آوردن مردم به این شغلهای کاذب، بیکاری و تنگدستی و همچنین ناآگاهی است. اگر دولت و سایر نهادهای ذی صلاح در اشتغال جوانان تلاش بیشتری کنند و وزارت صنعت و معدن و رسانه ملی اقدام به آگاه سازی مردم نمایند شاهد به وجود آمدن چنین مشاغل کاذب و ناکارآمدی نخواهیم بود.
منبع: خبرگزاری دانشجو