گروه فرهنگی-در این گزارش برآن شدهایم در ادامه گزارش معرفی «استودیوی برادران وارنر» و فعالیتهای آن، به معرفی استودیوی فیلمسازی «مترو گلدن مایر»، محصولات و نوع عملکردش از بدو تأسیس تاکنون بپردازیم. استودیویی با آرم شیر غران.
* کمپانی «مترو گلدن مایر» در چه تاریخی و توسط چه کسی تأسیس شد؟
به گزارش بولتن نیوز،«مارکوس لوئه»، از خانوادهای فقیر یهودی تأسیس کننده کمپانی فیلمسازی «مترو گلدن مایر»
«مارکوس لوئه» یک تاجر بزرگ آمریکایی که دستی هم در صنعت فیلمسازی داشت، کمپانی «مترو گلدن مایر»، را آوریل سال 1924 تأسیس کرد.
مارکوس لوئه
او 7 می سال 1870 در خانوادهای فقیر یهودی در نیویورک متولد شد و مجبور بود از همان کودکی کار کند به همین خاطر خیلی زود مدرسه را ترک کرد. او که با باربری توانسته بود کمی پول پس انداز کند، یک دستگاه نمایش عکس خرید و به کسب و کار مشغول شد، کمی بعد توانست یک سالن نمایش کوچک تأسیس کند و به مرور نیز این سالن نمایش را توسعه داده توانست سینماهای زنجیرهای «لوئه» در سراسر آمریکا راهاندازی کند.
سال 1905 «مارکوس لوئه» تبدیل به تاجر موفقی شده بود و سال 1919 او کمپانی تولید فیلم خود را داشت که از شهرت خاصی برخوردار بود.
یک سال بعد او کمپانی «مترو پیکچرز» را خریداری کرد و کمی بعد نیز تمامی سهام و امیتازات مربوط به کمپانی «گلدن پیکچرز» را از آن خود کرد.
ورودی کمپانی مترو گلدن مایر
_دهه 30، دهه تولید پروژه گران قیمت سینمایی چون «بن هور»
او در دهه 30 درگیر تولید چند پروژه پر دردسر و بسیار گران چون پروژه 15 میلیون دلاری «بن هور» (تولید سال 1925 میلادی،گرانقیمتترین پروژه سینمایی آن زمان ) و همچنین قردادی پردردسر با «اریک فون استروهایم»، بازیگر و کارگردان استرالیایی شد که او را با مشکلات زیادی روبرو کرد.
فیلم «بن هور»
همین موقع بود که «لوئه» به فکر ملاقات با «لوئیس بی.مایر» افتاد، تهیهکنندهای که طی سالیان سال پروژههای کم بودجهای میساخت که در گیشه سر و صدا میکرد. البته چیزی که «لوئه» نمیدانست این بود که «مایر» بخش اعظمی از موفقیتش را مدیون «اروینگ تالبرگ»، مدیر تولید فیلمهایش است، کسی که پیش از آن در کمپانی «یونیورسال» مشغول بود.
تالبرگ
البته با موفقیت فیلمهای «مترو گلدن مایر» چون «بن هور»، علیرغم تمام مشکلات، این کمپانی خیلی زود توانست از کمپانی «یونیورسال» که در آنزمان بزرگترین کمپانی تولید فیلم بود، پیشی بگیرد و به موفقترین کمپانی فیلمسازی در آنزمان تبدیل شود که البته این موفقیت برای 30 سال پیاپی ادامه یافت
_مرگ «مارکوس لوئه» و واگذاری کمپانی «مترو گلدن مایر» به یک یهودی دیگر
نیکلاس شنک
پس از او ریاست این کمپانی به طور کلی به «نیکلاس شنک» واگذار شد. یک یهودی که خانوادهاش سالها پیش از آن از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده بودند.
_آرم و شعار گلدن مایر
تغییرات آرم کمپانی «مترو گلدن مایر»
«لوئه» از کمی پس از تأسیس کمپانی «مترو گلدن مایر»، شعار این کمپانی را «هنر برای هنر» (Ars Gratia Artis) تعریف کرد.چند سال بعد «مایر» تصمیم گرفت که این شعار را به «هنر متعلق به هنرمندان» است تغییر دهد ولی با مخالفت جدی «شنک» روبرو شد.
لگوی این کمپانی نیز در ابتدا طوطی بود ولی چند سال بعد «لوئه» و «مایر» پس از مدتها رایزنی، تصمیم گرفتند شیر را جایگزین طوطی کنند.طی سالها شیرهای زیادی در این لگو قرار گرفتند ولی اولین شیری که در چهارچوب لگوی کمپانی «مترو گلدن مایر» قرار گرفت، شیر جوانی به نام «لئو» بود که برای سالیان سال این وظیفه را به عهده داشت.
«لئو»، اولین شیر آرم گلدن مایر
در ابتدا این لگو به صورت صامت پخش میشد ولی از آگوست سال 1928 صدای غرش شیر به لگو اضافه شد.
سال 1932 به بعد کمپانی به این نتیجه رسید که ستارههای مطرح زیادی از این کمپانی وجود دارد که میتوانند به جای شیر در این لگو قرار بگیرند که از آن جمله «تام» بود.
لگوی مترو گلدن مایر با عکس تام
_کمپانی «مترو گلدن مایر» آخرین کمپانی پیوسته به جریان تولید فیلمهای صدا دار
کمپانی «مترو گلدن مایر»، آخرین کمپانی بود که به جریان تولید فیلمهای صدا دار پیوست، با این وجود از پایان عصر فیلمهای صامت تا اواخر دهه 50، این کمپانی موفقترین کمپانی فیلمسازی در هالیوود بود.
_ورشستگی کمپانی در اواخر دهه 60 میلادی و واگذاری سهام آن به یک سرمایهدار کانادایی
این کمپانی طی دهه 50 و 60 همواره دیرتر از بقیه کمپانیهای در برابر تغییراتی از جنس قانون، اقتصاد و ... دچار مشکل یا تغییر میشد و در گیشه نیز همواره موفق بود تا آنکه سرانجام در نیمه دوم دهه 60 قسمت اعظمی از سرمایهاش را از دست داد و دچار ورشکستگی شد تا آنجا که سرانجام در سال 1966 این کمپانی به «ادگار برونفمن جونیور»، سرمایهدار کانادایی فروخته شد، کسی که بعدها پسرش نیز استودیوهای «یونیورسال» را خرید.
ادگار برونفمن، سرمایهدار کانادایی
_خریداری کمپانی توسط یک تاجر ارمنی
سه سال بعد نیز کمپانی «مترو گلدن مایر» به یک تاجر آمریکایی با نام «کرک کرکوریان» که در یک خانواده ارمنی مهاجر متولد شده بود فروخته شد.
«کرکوریان» عده زیادی از کارمندان این کمپانی را اخراج کرد و بودجه تولید را تا حد قابل ملاحظهای کاهش داد و در این میان تولید محصولات کم بودجه رواج یافت، کمی بعد نیز در سال 1973 میلادی به طور کلی بخش توزیع محصولات سینمایی را منحل کرد. استودیو از آن پس تا سالها کارش را به تولید تنها 5 تا 6 فیلم در سال آنهم از بواسطه دیگر استودیوها بالاخص «یونایتد آرتیست» محدود کرد. «کرکوریان» سال 1981 کمپانی «یونایتد ارتیست» را خریداری کرد و از آن پس آرشیو فیلم «مترو گلدن مایر» را توسعه داد و در کنار آن بر تعداد تولیدات کمپانی نیز افزود.
«کرکوریان»، تاجر ارمنی
«کرکوریان» از آن پس تولیدات «مترو گلدن مایر» را در کمپانی «یونایتد آرتیست» ادامه داد که از جمله آنها میتوان به فیلم پرمنفعت «جیمز باند» اشاره کرد.
_فروش کمپانی به «رابرت ادوارد تد ترنر»، بنیانگذار شبکه «سیانان»
«کرکوریان» سال 1986 پس از آنکه در به دست آوردن شبکه «سیبیاس» شکست خورد، کمپانی «مترو گلدن مایر» را به قیمت 1 میلیارد و 500 میلیون دلار به «رابرت ادوارد تد ترنر»، تاجر آمریکایی و بنیانگذار شبکه «سیانان» فروخت ولی در مدت زمانی کوتاه «ترنر» بدهی زیادی بالا آورد و مجبور شد بخش اعظمی از سهام کمپانی را بار دیگر به «کرک کرکوریان» واگذار کند ولی همچنان آرشیو فیلمهای «گلدن مایر» را برای خود نگاه داشت.
علیرغم معامله انجام شده، این کمپانی همچنان بدهکار باقی ماند.
_خریداری کمپانی توسط یک ناشر ایتالیایی و ورشکستگیهای پیاپی
کمپانی «مترو گلدن مایر» که بدهی زیادی به بار آورده بود، در سال 1990 به «جیانکارلو پارتی»، ناشر بزرگ ایتالیا خریداری شد ولی «پارتی» نیز در پی یک شکست بزرگ مالی و عقبافتادن اقساط وامهایش مجبور به فروش استودیوی «مترو گلدن مایر» شد.
ولی بار دیگر این استودیو که بدهی بیشتری به بار آورده بود در سال 1996 به طور مشترک توسط «کرک کرکوریان»، «فرانک مانکاسو»، تهیهکننده و شبکه تلویزیونی «سون نتورک» استرالیا خریداری شد.
یک سال بعد کمپانی «مترو گلدن مایر» سهام مربوط به کمپانی «مترو مدیا» به ارزش 573 میلیون دلار را خریداری کرد.
«مترو مدیا» یک کمپانی بزرگ رسانهای است که در سراسر آمریکا ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی زیادی را در اختیار دارد.
سال بعد نیز «کرکوریان»، شبکه تلویزیونی «سون» استرالیا را خریداری کرد.
کمپانی سون
_شکست «مترو گلدن مایر» برای تصاحب کمپانی «یونیورسال»
«مترو گلدن مایر» سال 1999 یک آرشیو هزار و 300 عددی فیلم به ارزش 250 میلیون دلار را از کمپانی «پلیگرام فیلمد اینتریمنت» خریداری کرد و امتیاز بیش از 800 فیلم از آرشیو قبلی خود را نیز بار دیگر از «رابرت تد ترنر» خریداری کرد.
کمپانی پلیگرام
این کمپانی سال 2001 ، 20 درصد از سیستم تلویزیون کابلی خود به ارزش 825 میلیون را فروخت.
«مترو گلدن مایر» در سال 2003 تمام تلاش خود را برای به دست آوردن کمپانی «یونیورسال» کرد ولی در نهایت شکست خورد و مجبور شد تا سهام چندین شبکه کابلی خود را زیر ارزش واقعی در معرض فروش قرار دهد و در این میان نه تنها سود نکرد بلکه 75 میلیون دلا نیز ضرر کرد.
_«مترو گلدن مایر» کمپانی که در نهایت صد پاره شد
از شعار هنر برای هنر تا مکانی برای راهاندازی کازینو و هتل
بدهیهای پیاپی باعث شد که کمپانی «مترو گلدن مایر» دیگر نتواند استقلال خود را به عنوان یک کمپانی فیلمسازی حفظ کند و در نهایت در میان مزایدههای فراوان 23 سپتامبر سال 2004 میلادی سهام خود را با «شرکت آمریکایی سونی»، «کمپانی کامکست» (بزرگترین اپراتور شبکههای کابلی، یکی از بزرگترین شبکههای ارائهدهنده خدمات اینترنت خانگی، رسانههای گروهی و سومین ارائهکننده خدمات تلفن ثابت در ایالات متحده آمریکا)، کمپانی «تگزاس پسفیک گروپ» و چند سرمایهگذار دیگر به اشتراک گذاشت.
ساختمان مترو گلدن مایر
در حال حاضر ساختمان بینالمللی «مترو گلدن مایر»، تنها مربوط به استودیوهای فیلمسازی نیست بلکه این آرم سمبل یک هتل، یک کمپانی بزرگ کازینو و ... است.
_دوران درخشش محصولات کمپانی
اگرچه کمپانی «مترو گلدن مایر» از دهه 60 با بدهیهای مکرر روز به روز به ورشکستگی کامل نزدیک شد ولی دهه 30 اوج درخشش این کمپانی بود.
«تالبرگ» و «مایر» در این دهه بازیگران بزرگی چون «گرتا گاربو»، «جان گیلبرت»، «ویلیام هاینس»، «جوآن کراوفورد»، «نورما شیرر» و «اریک فون استروهایم» را تقریبا در انحصار خود درآورد.
با فرا رسیدن دوره فیلمهای گویا (1928_1929)کمپانی به سراغ بازیگران جدیدی چون «کلارک گیبل»،«جین هارلو»، «رابرت مونتگومری»، «اسپنسر تریسی»، «جانت مکدونالد» و «نلسون ادی» رفت و همچنان بر موفقیتهایش افزود.
کلارک گیبل
همچنین «مترو گلدن مایر» اولین استودیویی بود که در ساخت فیلمهایش از فنآوری «تکنیکالر» استفاده کرد و زمانیکه در مراحل پیشرفته تر سیستم تکنی کالر دو رنگه آمد، این کمپانی شروع به ساخت فیلمهایی چون «میهمان ناخوانده» (1923) و «بن هور» (1925) کرد.
فیلم «بر باد رفته»
از آن پس این کمپانی هر سال چندین فیلم با استفاده فنآوری تکنیکالر تولید کرد که فیلمهای «جادوگر شهر اوز» و «بر باد رفته» با بازی «ویوین لی» و «کلارک گیبل» از جمله آثار برجسته این دوره است.
جادوگر شهر اوز
_فعالیت 27 ساله کمپانی در عرصه انیمیشن سازی
کمپانی «مترو گلدن مایر» سال 1930 تمامی امتیازهای مربوط به یک سری از کارتونهای «فلیپ و قورباغه» به تهیهکنندگی «آب ایورکز» را خریداری کرد. این اولین کارتون صدا داری بود که با استفاده از فنآوری تکنی کالر دو رنگه ساخته شد.
کارتون فلیپ و قورباغه
این کارتون با شکست روبرو شد و در سال 1933 کمپانی «گلدن مایر» این بار دومین سری از این کارتون با محوریت شخصیت «ویلی هوپر» را پخش کرد که البته تهیهکنندگی این کارتون را نیز «آب ایورکز» به عهده داشت.
آب ایورکز
کارتون ویلی هوپر
سال 1934 پس از شکستهای پیاپی، کمپانی قرارداد خود با «ایورکز» را فسخ کرد و با «هیو هارمن» و «رادولف ایسنگ» تهیهکننده و کارگردان برای ساخت سری جدید از کارتونهای رنگی قرارداد بست. این دو پس از لغو قرار دادشان با کمپانی «برادران وارنر» همراه با شخصیت معروف «بوسکو» در کارتون «لونی تونز» به کمپانی «مترو گلدن مایر» پیوستند ولی سال 1937 «گلدن مایر» قراردادش را با «هارمان و «ایسنگ» فسخ کرد و استودیوی انیمیشن خودش را تأسیس شد.
هرمان و ایسنگ
شخصیت بوسکو
ولی پس از شکست سری کارتونهای «کاپیتان و بچهها»، کمپانی «گلدن مایر» سال 1939 بار دیگر با «هرمان» و «ایسنگ» وارد معامله شد.
کارتون کاپیتان و بچهها
این بار «ایسنگ» با خلق انیمیشن «خرس بارنی» اولین شخصیت کارتونی موفق کمپانی «مترو گلدن مایر» را به آن هدیه کرد.
خرس بارنی
البته «تام و جری» موفقترین شخصیتهای کارتونی کمپانی «گلدن مایر» بودند که توسط «ویلیام هانا» و «جوزف باربارا» در سال 1940 خلق شدند. کارتونهای تام و جری بینسالهای 1943 تا 1953 برنده هفت جایزه اسکار شد.
سازندگان تام و جری و هفت جایزه اسکار
پس از سال 1955 میلادی همه کارتونها در «سینما اسکوپ» ساخته میشدند تا آنکه سرانجام این کمپانی سال 1957 به طور کلی بخش کارتون خود را تعطیل کرد.
*شخصیتهای «تام و جری» را چه کسی خلق کرد؟/کدام کمپانی هماکنون مالکیت آن را در دست دارد؟
_تام و جری، گربه و موشی 73 ساله
«تام» و «جری» یکی از موفقترین کارتونهای سریالی جهان است که داستان آن روبط طنز گونه یک گربه و موش است.
این انیمیشن را «ویلیام هانا» و «جوزف باربارا» نوشته، تهیهکنندگی و کارگردانی کردهاند.
این دو طی سالهای 1940 و 1957 میلادی 114 قسمت کوتاه از این کارتون را برای کمپانی «مترو گلدن مایر» ساختند.
«هانا» و «باربارا» در اولین سالهای ساخت «تام و جری»، برنده هفت جایزه اسکار شدند و همین مسئله هم آنها و هم کمپانی را برای ساخت بقیه قسمتهای این انیمیشن تشویق کرد.
کمپانی «مترو گلدن مایر» سال 1961 ، 13 قسمت دیگر از کارتون «تام و جری» را به تهیهکنندگی «رمبرانت فیلمز» و بین سالهای 1963 الی 1967 ، 34 قسمت دیگر از این کارتون را ساخت.
در دهه 70 سری کارتونهای جدیدی از «تام و جری» به تهیهکنندگی «هانا» و «باربارا» برای تلویزیون ساخته شد و در سال 1992 فیلم بلند سینمایی «تام جری» پخش شد.
در حال حاضر کمپانی «تایم وارنر» امتیاز کارتونهای «تام و جری» را به عهده دارد، حق پخش این انیمیشن نیز هماکنون در مالکیت کمپانی «برادران وارنر» است.
_«تام و جری» موش و گربهای که نژادپرستیاشان جنجال آفرید
طی سالهای 1930 تا 1950 میلادی، کارتونهای زیادی در هالیوود ساخته شدند که علیرغم موفق بودنشان به خاطر مضامین نژاد پرستانهای که داشتند مورد انتقاد فراوان قرار گرفت، بیش از همه انیمیشنهای ساخت کمپانی «برادران وارنر» بود و در این میان برخی از قسمتهای «تام و جری» نیز به چشم میخورد.
در برخی از قسمتهای این کارتون، شخصیتهای موش و گربه و گاهی سگ نیز با صورتی سیاه و لبانی بزرگ و در حالیکه موهایشان را با پاپیون در بالای سرشان بسته بودند، دیده میشدند.
در این میان بیش از همه شخصیت مامی با دو کفش بزرگ بود که جنجال آفرین شده بود، یک خدمتکار فقیر سیاهپوست که با لهجه سیاهها نیز حرف میزد و همیشه با جری (موش) مشکل داشت.
«جوزف باربارا» که مسئولیت این حاشیهها به عهده او بود، ادعا میکرد که وجود این صحنهها در کارتون «تام و جری» به هیچ وجه به این معنا نیست که او افکار نژادپرستانهای دارد و آنها تنها آن چیزی را که در جامعه معمول است منعکس کردهاند.
در آنزمان صحنههای حساسیتبرانگیز در زمان پخش از کارتونها حذف میشود و در اواسط دهه 90 صدای شخصیت مامی که دوبله آن را «لیلین رندولف» به عهده داشت به صورتی که حساسیتبرانگیز نباشد دوبله مجدد شد و نتیجه این شده که مامی اکنون بیش از آنکه لهجه سیاهها را داشته باشد، لهجه ایرلندی دارد.
همچنین سعی شد تا در نسخههای تلویزیونی شخصیت موشی به نام «جمعه» که تصویرگر یک ساهپوست آدم خوار بود از کارتونها حذف شود.
سال 2006 شبکه تلویزیونی «بومرنگ» انگلستان تصمیم گرفت برای از بین بردن حساسیتهای به وجود آمده کارتونهای «تام و جری» که قرار است در انگلستان پخش شوند را به این صورت تصحیح کنند که شخصیت مامی را در حال کشیدن سیگار به تصویر بکشند تا شاید از این طریق شخصیت مقبولتری به او دهند ولی این اقدام آنها به شدت از سوی افراد حقیقی و حقوقی که کشیدن سیگار را رفتاری منفی میدانستند مورد انتقاد قرار گرفت، به عقیده آنها این کار نه تنها به شخصیت مامی کمکی نمیکند بلکه برای مخاطبان جوان این کارتون نیز به شدت بد آموزی دارد.
از سال 2011 به بعد نیز دو شبکه تلویزیونی «کارتون نتورک» و «بومرنگ» نیز به ندرت کارتونهای «تام و جری» حاوی شخصت خدمتکار سیاهپوست را پخش میکنند.
*وفاداری به هیتلر و سرمایهگذاری در کارخانه اسلحه سازی
کمپانیهای هالیوود از جمله کمپانی «مترو گلدن مایر» علیرغم آنکه توسط یهودیان اداره میشدند، طی دهههای 30 و 40 میلادی رابطه صمیمانه و تنگاتنگی همراه با رعب و وحشت با «هیتلر» و حزب نازی داشتند.
آنچنانکه فیلمهایش پیش از اکران توسط نماینده حزب نازی در لسآنجلس مورد بازبینی و در صورت لزوم سانسور قرار میگرفت.
«توماس دورتی» در کتاب «هالیوود و هیتلر 1933-1939» صراحتا به این مطلب اشاره میکند.
«بن ارواند» در کتاب «میثاق هالیوود با هیتلر» منتشر شده توسط دانشگاه هاروارد نیز مینویسد: برخی از رؤسای استودیوهای هالیوود، با آنکه تقریبا تمامی آنها یهودی بودند، از همان دقایق اول به قدرت رسیدن هیتلر، با او همکاری صمیمانهای داشتند،ارتباط هیتلر با هالیوود در دهه 30 به قدری نزدیک و تنگاتنگ بوده که تصور آن برای هیچ کس باورکردنی نیست، یک همکاری که بر خواسته از یک اشتیاق درونی بود نه یک اجبار بیرونی. آنچه که آنها خواستار آن بودند، دسترسی به مخاطبان آلمانی بود و آنچه که هیتلر میخواست تأثیرگذاری بر محتوای فیلمهای هالیوود بود و او در واقع به این خواسته خود دست یافت.این دهه نازیها یک حق وتوی کامل در ارتباط با محتوای فیلمهای هالیوودی داشتند.
شوکآمیزتر از همه مطالب عنوان شده، «ارواند» در بخشی از کتابش مینویسد: سال 1938 کمپانی «مترو گلدن مایر» در کارخانجات ساخت اسلحه در اتریش سرمایهگذاری کلان میکند.
این نویسنده یهودی در مصاحبهای که اخیرا در یوتیوب منتشر شده میگوید: این کمپانی که در آنزمان بزرگترین استودیو فیلم در آمریکا محسوب میشد در عرصه تولید جنگافزارهای رژیم آلمان در جنگ جهانی دوم سرمایهگذاری میکند. پس از آنکه آلمان به لهستان حمله میکند، این کمپانی با اهداء 11 فیلم از مشهورترین فیلمهایش به حزب نازی در جهت رفاه سربازان آلمانی در جنگ، پیمان خود با این کشور را محکمتر میکند.
«بن ارواند» در مصاحبه با روزنامه «آبزرور» گفت: «میثاق هالیوود با هیتلر» حرف من یا کشف شده من نیست. من این مطالب را از مدارکی موجود در دو طرف (حزب نازی و هالیوود) جمعآوری کردهام و میثاق دقیقا همان کلمهای است که در رابطه این دو متداول بوده است. رئیس آلمانی «مترو گلدن مایر» در آن زمان در یک جلسه مطبوعاتی متذکر شده بود که این همکاری دو جانبه رضایت بخش است.
بن اروند، مورخ و محقق دانشگاه هاروارد
این مورخ دانشگاه هاروارد افزود: نازیها همواره حرف آخر را میزدند، استودیوها نمیخواستند تجارتشان را از دست بدهند و برای نگاه داشتن این تجارت مجبور بودند به همکاریاشان با هالیوود نیز ادامه دهند.
به گفته «ارواند»، «لوئیس بی.مایر»، متولد شده در خانوادهای روسی یهودی و رئیس کمپانی «مترو گلدن مایر»، در کارخانجات اسلحه سازی اتریش و سودتنلند (مناطق غربی چکسلواکی که بیشتر محل سکونت اقلیت آلمانیتبارها بود) سرمایهگذاری عظیمی میکند.
*ساخت فیلم ضد ایرانی «بدون دخترم هرگز»
_راجر ایبرت: اگر هر فیلم دیگری به تندی و کینهتوزی این فیلم در مورد هر گروه قومی دیگری در آمریکا ساخته میشد، با عنوان نژادپرستی و تعصب محکوم میشد.
کمپانی «مترو گلدن مایر» سال 1991 براساس رمان «بتی محمودی»، همسر «بزرگ محمودی»، اقدام به ساخت فیلم ضد ایرانی «بدون دخترم هرگز» میکند.
فیلمی به کارگردانی «برایان گیلبرت» و بازی «سالی فیلد» و «آلفرد مولینا» که در حیفا، اسرائیل ساخته میشود.
«بدون دخترم هرگز» داستان پزشکی ایرانی است که پس از سالها دوری از وطن تصمیم میگیرد که به همراه همسر آمریکاییاش بتی و دخترش مهتاب در اوایل وقوع انقلاب اسلامی به ایران بازگردد.
«بتی» که از شرایط سیاسی ایران و همچنین تسخیر سفارت آمریکا باخبر است حاضر به همراهی همسرش نیست ولی زمانیکه دکتر «محمودی» به قرآن قسم یاد میکند که پس از دو هفته به آمریکا با خواهند گشت میپذیرد ولی زمانیکه به ایران میآیند شرایط کاملا عوض میشود، دکتر «محمودی» رفته رفته دیگر آن همسر مهربان سابق نیست و خانواده او نیز عرصه را بر بتی و دخترش مهتاب به قدری تنگ میکنند که او پس از مشکلات فراوان مجبور میشود به صورت قاچاق از ایران بگریزد.
در این فیلم همچون دیگر فیلمهای هالیوود درباره ایران و اسلام نه تنها تحریفهای تاریخی زیادی صورت گرفته است بلکه ایرانیان کاملا به صورت انسانهایی بیتمدن و فرهنگ معرفی میکند.
_بازتاب منفی «بدون دخترم هرگز» در میان منتقدان و عدم موفیت در گیشه
«راجر ایبرت»، منتقد مشهور سینمای آمریکا در آن زمان مینویسد: سازنده فیلم از همه مهارت خود برای برانگیختن احساسات ما استفاده کردهاست، در حالیکه خود موضوع فیلم که مادر و بچه اش را اسیر در یک جامعه مذهبی افراطی نشان میدهد خود به خود میتواند احساسات بیننده را تحریک کند. بینندگان تصور نمیکنند که این فیلم تنها تصویر یک کشور مسلمان را نشان میدهد بلکه با دیدن آن، نگاهشان به کل جامعه مسلمین تغییر میکند.
«ایبرت» در ادامه ضمن جانبداری از جوامع غربی برای انتقاد از مسلمانان میافزاید: در این فیلم هیچ تصویر مثبتی از یک شخصیت مسلمان معتقد نشان داده نشد و همه کسانی که به بتی کمک کردند مخالف و قانون شکن هستند، لازم است که ما نسبت به آنان اصول انصاف و جوانمردی را رعایت کنیم.
وی در ادامه متذکر میشود: اگر هر فیلم دیگری به تندی و کینهتوزی این فیلم در مورد هر گروه قومی دیگری در آمریکا ساخته میشد، با عنوان نژادپرستی و تعصب محکوم میشد.
«کارین جیمز»، منتقد سینمایی روزنامه نیویورک تایمز نیز درباره این فیلم گفت: در این فیلم به شدت به حاشیههایی در ارتباط با ایران وجود دارد، دامن زده شده است... این فیلم به طور مطلق از نظر هنری شکست خورده است.
منتقد سینمایی روزنامه «لسآنجلس» تایمز در تحلیل فیلم «بدون دخترم هرگز» در این روزنامه نوشت: در این فیلم حقایق کاملا تحریف شده و جانب انصاف در آن به هیچ عنوان رعایت نشده و سازندگان نتوانستهاند میان دولت و مردم مرزبندی کنند.
فیلم «بدون دخترم هرگز» نه تنها از سوی منتقدان غربی با استقبال خوبی روبرو نشد بلکه در گیشه نیز کمتر از 15 میلیون دلار فروش کرد. این در حالی است که بودجه ساخت فیلم بیش از 22 میلیون دلار اعلام شده بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com