چگونه فیلمسازانی که 2 فیلم توقیفی و به نمایش درنیامده دارند باز هم سراغ ساخت فیلم جدید میروند؟!
اينكه در سينماي ايران فيلمسازاني پيدا ميشوند كه ميتوانند حتي با توقيف فيلمهاي قبليشان همچنان به كار فيلمسازي بپردازند، پديده تازهاي نيست. اين پديده در سه دسته قابل بررسي است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از رونامه جوان، اينكه در سينماي ايران فيلمسازاني پيدا ميشوند كه ميتوانند حتي با توقيف فيلمهاي قبليشان همچنان به كار فيلمسازي بپردازند، پديده تازهاي نيست. اين پديده در سه دسته قابل بررسي است.
توقيف محصولات كارگردانان امتحان پس داده
زماني با كارگرداناني روبهرو هستيد مانند ابراهيم حاتمي كيا يا كمال تبريزي كه به واسطه كارنامه پر و پيمان قبلي خود وقتي با توقيف آثاري چون «پاداش» و «خيابانهاي آرام» يا «به رنگ ارغوان» و «گزارش يك جشن» روبهرو ميشوند باز هم ميتوانند شرايط توليد اثر را فراهم كند؛ در اينجا توقيف اثر، يك استثنا در كارنامه فيلمساز به شمار ميآيد و البته چون فيلمساز امتحان خود را پس داده، طبيعي است كه به واسطه كارنامه قبلياش باز هم حمايت پشت خود داشته باشد و فيلم توليد كند.
توقيف محصولات جشنوارهاي سازان
اما در مورد فيلمسازي كه هر چه ساخته، توقيف شده است و به دليل مشكلات مميزي امكان اكران قانوني نيافته، اين فيلمسازي دوباره چگونه صورت ميگيرد؟ زماني چهرههايي را داريم مانند جعفر پناهي و ابوالفضل جليلي كه به واسطه توليد فيلم در خدمت منويات جشنوارههاي آن طرفي و البته دريافت جوايز نقدي از اين جشنوارهها امكان ادامه فعاليت پيدا ميكنند يعني اين گروه به جاي آنكه براي مردم خودشان فیلم توليد كنند و به واسطه اكران در داخل، دخل و خرج كنند، آنتنهايشان را به سمت جشنوارههاي آن طرفي ميچرخانند و با نمايش تصاويري اگزوتيك از ايران و سود حاصل از لبخندهاي داوران آن طرفي(!) به فيلمسازي ادامه ميدهند. براي اين گروه البته خوردن انگ توقيف به فيلم نهتنها مضر نيست كه نوعي certificate (سند) است كه بتوانند به وسيله آن در جشنوارههاي آن طرفي بازار گرمي داشته باشند.
نوچههاي چهرههاي انحرافي
دسته سومي كه اخيراً در سينماي ايران در حال نشو و نما هستند، فيلمسازاني هستند كه نه فيلمهايشان مجوز اكران در داخل ميگيرد و نه چنان كه بايد در جشنوارههاي آن طرفي به نمايش در ميآيد، اما باز هم اين گروه قادرند فيلم بسازند! و البته حتي با توقيف فيلمهاي قبلي هم مشكلي براي دريافت پروانه ساخت فيلم جديد پيدا نميكنند. اينكه چنين فيلمسازاني چطور ميتوانند ارتزاق كنند را بايد به مشاغل فرعي اين فيلمسازان نسبت داد؛ مشاغلي كه در حاشيه زندگي ستارههاي شناخته شده سينما تعريف ميشود.
همانطور كه در بدنه سينماي ايران چهرههايي را داريم كه در نهايت اخلاق حرفهاي، زندگي سالمي را در پيش گرفتهاند، هستند چهرههايي كه در مسير انحرافي قرار گرفتهاند؛ مسيري كه از دل پارتيهاي شبانه و دورهميهايي ميگذرد كه در آنها مصرف همه جور مخدر و مسكراتي رايج است. طبيعي است كه اين چهرههاي انحرافي براي تهيه محصولات مصرفي در چنين دورهميهايي نياز به نوچههايي گوش به فرمان دارند كه سور و سات را براي آنها فراهم كنند.
اين نوچهها در قبال انجام اين مسئوليت شريف اندك اندك در كنار اين چهرهها از كيف كشي تا مديريت برنامه رشد میکنند و حتي به مقام كارگرداني هم نائل ميشوند. زمان كارگرداني نوچهها، ديگر وقت جبران است؛ چهرههاي انحرافي به رايگان در محصولات توقيفي نوچههاي خود ايفاي نقش ميكنند و البته كه چون ميدانند اين آثار بناست توقيف شوند، كمترين اهميتي هم به خروجي كار نميدهند.
لزوم برخورد صريح مديران نظارتي سينما
البته كه در اين مسير هم آن چهره انحرافي و هم نوچهاي كه كارگردان شده از نظر خود يك رابطه منطقي را پيش بردهاند، ولي چرا سيستم نظارت سينمايي نسبت به اين اتفاقات بي توجه است؟
چرا نظارت سينمايي كه نشان داده حتي يك واژه خطرساز هم از جلوي چشمانش بيسانسور عبور نميكند در برابر چنين نوچه-كارگرداناني بيتفاوت است؟ چرا وقتي فيلمساز كارنامهاش پر از فيلم توقيفي است، باز هم پروانه ساخت ميگيرد؟ و بعد از آنكه فيلم ساخته شد، همين سيستم نظارتي آن را توقيف ميكند؟ چرا سيستم نظارتي كه فيلم قبلي يك كارگردان را به دليل نماهاي گاه و بيگاه و بي دليلش از «مستراح» توقيف كرده بود حالا و در برخورد با فيلمنامه تازه اين كارگردان بدون كمترين سختگيري پروانه ساخت ميدهد؟