شهروند در قبال حقوق شهروندی خود تعهداتی دارد که رعایت آن از الزامات شهروند بودن است. توسعه ی سیاسی، استقرار مناسبات مدرن در عرصه ی عمومی و بسط جامعه ی مدنی جز با مشارکت همگانی محقق نخواهد شد و لازمه این مشارکت در سطح عمومی بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومی در تمام زمینه ها از جمله حقوق فردی واجتماعی- سیاسی در میان آحاد افراد جامعه می باشد.
گروه سیاسی: در یادداشت پیش رو که شهناز زمردبخش - دکترای علوم سیاسی آن را نگاشته، آمده است: شهروند در قبال حقوق شهروندی خود تعهداتی دارد که رعایت آن از الزامات شهروند بودن است. توسعه ی سیاسی، استقرار مناسبات مدرن در عرصه ی عمومی و بسط جامعه ی مدنی جز با مشارکت همگانی محقق نخواهد شد و لازمه این مشارکت در سطح عمومی بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومی در تمام زمینه ها از جمله حقوق فردی واجتماعی- سیاسی در میان آحاد افراد جامعه می باشد.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
چگونگی ادارۀ جامعه از مسائل مهم حیات بشری است که ریشه در نیازهای طبیعی و اجتماعی وی دارد؛ بنابراین چگونگی تنظیم روابط اجتماعی و ادارۀ اجتماعات از همان آغاز همواره مورد توجه انسانها بوده است و لذا امروزه پس از سال ها تجربۀ حیات اجتماعی روش های ادارۀ جوامع از نظر شکل و محتوا یک روند رو به کمال را طی کرده است؛ بطوریکه محوری ترین تفاوت این روش ها را اصل مشارکت تعیین می کند و شهروندی به عنوان یک پدیده اجتماعی مدرن از مؤلفه های محوری نظام های امروزی و شاخصی کلیدی برای نشان دادن تحقق دموکراسی در یک جامعه مدرن است که عناصری نظیر هویت ملی و تعلقات اجتماعی- فرهنگی و مشاركت سیاسی از عناصر مهم در این مفهوم ( شهروندی ) به شمار می رود.
پدیده ی شهروندی از جمله پدیده هایی می باشد که در عصر تحولات سیاسی – اجتماعی در جهان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. ارائه نظریه ها و گفتمان های روز افزون از سوی جامعه شناسان، فیلسوفان سیاسی و حقوقدانان، در زمینه ی شهروندی، نشان دهنده نیاز دنیای مدرن امروز، به ساز و کار چگونگی اجرای حقوق و وظایف شهروندی در سطح جوامع است؛ به طوری که مسائل جوامع و راه های کاهش مشکلات شهروندان، آگاهی از حقوق و وظایف شهروندان و توجه به تهیه شیوه های تعمیم آن، خود از موضوعات مهم در سیاستگذاری اجتماعی – سیاسی- فرهنگی تلقی می شود.
واقعیت امر این است شهروندي يكي از مهمترين عرصه هاي سياسي - اجتماعي است كه در طول تاريخ به اشكال گوناگون و با تعابير مختلف حقوقي، سياسي، اجتماعی و فلسفي رواج داشته است. صاحبنظراني كه به قصد بررسي چگونگي تحول مفهوم شهروندي تورق تاريخ دست یازده اند، در این نكته اتفاق نظر دارند که شهروندي موقعيتي است كه هم حق افراد را براي برخورداري از حقوق به رسميت مي شناسند، و هم مسئوليت جمعي شهروندان را كه اداره با ثبات امور بر آن ها مبتني است را در بر می گیرد.
اگرچه در تعاريف مختلف مفهوم شهروندي، جنبه هاي حقوقي آن مورد تأكيد قرار گرفته است، با اين همه تجربه شهروندي تنها به پايگاه حقوقي فرد بستگي ندارد و علاوه بر حقوق، دربرگيرنده مجموعه اي از تعهدات و تكاليف است. اهميت اين مطلب از آن جهت است كه طبق اين تعريف مسئوليت شهروندي همان خودآگاهي مردم از حقوق شهروندي و احساس نياز همگاني براي ایفای نقش شهروندی است؛ بدین معنا که افراد تا نسبت به حقوق شهروندي خود آگاهي نداشته باشند، از وظايف خود آگاه نخواهند شد و به آن عمل نخواهند كرد؛ چرا كه حقوق بر مسئوليت ها دلالت داشته و در خلاء شكل نمیگیرد. پس براي اينكه وظایف شهروندي موثر باشد، شهروندان بايد حقوق يكديگر را بشناسند و آنها را محترم شمارند؛ البته لازم به ذکر است که شهروندي بيش از آن كه نيازمند بحث درباره شاخص ها و مولفه هاي حقوق و وظايف باشد، ضرورت بررسي پيرامون عوامل مؤثر بر ميزان آگاهي افراد از شهروندی را بازتاب مي دهد، بنابراین با توجه به توضیحات داده شده لازم است که بحث درباره ی حقوق و وظایف شهروندی و عوامل مؤثر بر آن به عنوان یک مسئله ی مهم ،میزان آگاهی از حقوق و وظایف شهروندی و اینکه چه عواملی با آن ارتباط دارد مورد بررسی قرار گیرد.
لازم به ذکر است که جذابیت شهروندی صرفاً به خاطر منافعی نیست که به فرد می رساند بلکه شهروندی همواره یک ایده ی دو جانبه مبتنی بر ایده اجتماعی بر مبنایی واحد فارغ از هویتها (جنسیت، طبقه،...)است چرا که شهروندی بیش از هر هویت دیگری قادر است انگیزه ی سیاسی اساسی انسان ها را ، که هگل آنها را " نیاز به رسمیت شناخته شدن" می نامد، ارضا نماید.
در عصر کنونی به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی توجه به موضوع حقوق اجتماعی شهروندی افزایش قابل ملاحظه ای یافته است؛ در این راستامشارکت سیاسی، دخالت در تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی مشابه اساس حقوق اجتماعی شهروند تلقی می شود.
در ارتباط با نقش زنان در مشارکت سیاسی و تعیین و تضمین حقوق اجتماعی خود بر مبنای مفهوم شهروندی باید اذعان نمود که بعد جنسیت به طور سنتی ، ا زمباحث اجتماعی و سیاسی و ازجمله نظریه های مربوط به شهروندی غایب بوده است؛ بدان معنا که وقتی زنان در حوزه خصوصی قرار گیرند، ارتباط آنها با ویژگی ها و فضیلت های مفروض شهروندی متزلزل می شود. از همین مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان به طور تاریخی عقب تر از مردان بوده و هنوز هم می توان گفت که از بسیاری جهات ناقص است هر چند حقوق رسمی شهروندی به همه افراد اعطا شده و ، به طور کلی ، جنسیت در این میان نقشی ندارد.
در هر حال انتظار سنتی از نقش زن برای حضور خصوصی ( تملک و عدم مشارکت ) به قیمت عدم حضور در عرصه ی عمومی است؛ وجود مناسباتی از این قبیل در جامعه در عرصه ی خصوصی بر مناسبات زنان در عرصه عمومی تأثیر می گذارد و لذا شرط لازم برای تحقق مشارکت در عرصه ی عمومی تغیییر نوع نگرش به هویت ها در عرصه ی خصوصی است.
با عنایت بدان آنچه عنوان شد شهروند در قبال حقوق شهروندی خود تعهداتی دارد که رعایت آن از الزامات شهروند بودن است . توسعه ی سیاسی، استقرار مناسبات مدرن در عرصه ی عمومی و بسط جامعه ی مدنی جز با مشارکت همگانی محقق نخواهد شد و لازمه این مشارکت در سطح عمومی بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومی در تمام زمینه ها از جمله حقوق فردی واجتماعی- سیاسی در میان آحاد افراد جامعه می باشد. بطوریکه آگاهي شهروندان از حقوق و وظایف شهروندي، مبناي اجراي عدالت اجتماعي است و فقط در صورت آگاهي مردم از حقوق و وظایفشان است که مي توان به ايجاد و تثبيت امنيت و رفاه اجتماعي پایدار و مستمر اميدوار بود .
نکته پایانی این که مفهوم شهروندی گسترده تر از شهرنشینی بوده وبا این نگاه شهروندان منفعل در فرآیندهای مشارکتی فاقد شخصیت مدنی تلقی می گردند. بنای مشارکت که در روند مدنیت جامعه مطرح است دارای زیر پایۀ حق و تکلیف است و مشارکت نقش اساسی و تعیین کننده در هویت یابی فرد و تبدیل آن به شهروند را داراست.
انتهای پیام/