کد خبر: ۳۲۹۳۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
مصاحبه با خانم خبرنگار مسلمان شده آمریکایی؛

خودشان می‌گویند رسانه آزاد در هیچ کجا اصلاً وجود ندارد

اگر مردها اخلاق اسلامی داشته باشند خانم‌ها هیچ وقت حس کمتربودن نمی‌کنند. پس هم مرد و هم زن باید راه اسلام را بروند. نتیجه این فمنیزم در آمریکا این‌ست که الان یک مرد آمریکایی با یک زن آمریکایی که ازدواج میکند انتظار دارد او هم پا به پای او کار کند حتی اگر بچه‌دار هم شد فرقی نمی‌کند.

مرضیه هاشمی، متولد ایالت کلورادی آمریکاست. خبرنگاری خوانده‌ست و در جوانی مسلمان شده. حالا هم که ایران است و خبرنگار پرس‌تی‌وی. توی خانه‌اش، که درهمسایگی پرس تی وی است، دیدمش و باهم درباره خیلی چیزها حرف زدیم. از نفقه و آرایشگاه رفتن‌زنان بگیر تا اسلام و آزادی زن. از فضای رسانه‌ای آمریکا تا خانه و ماشین امریکایی‌ها. از انقلاب خمینی تا مبارزات سیاهان آمریکا. از معجزه‌ي نسوختن قرآن تا سیاست‌های پنهان پشت قرآن‌سوزی اخیر. از تبعیض نژادی-مذهبی پنهان در آمریکا تا نقش کردیت کارت در زندگی امریکایی‌ها!


خانم هاشمی اول داستان مسلمان شدن‌تان را تعریف کنید.

 

سال آخر دانشگاه شروع کردم به جستجو درباره دین‌ها. بعد از دو سال مسلمان شدم. اسم مرضیه را به خاطر اینکه یکی از نام‌های حضرت زهرا (س) است انتخاب کردم. چون بهترین الگوی ما هستند. هاشمی هم نام خانوادگی همسرم است. مسلمان‌شدن من ربط مستقیمی به انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی داشت. زمان انقلاب دانشجو بودم. ایرانی‌های زیادی در آن دانشگاه بودند که ضد شاه تظاهرات می‌کردند و بعد از انقلاب هم این فعالیت‌ها را ادامه دادند. من‌هم چون به مسائل سیاسی علاقه داشتم راجع به انقلاب پرس‌وجو می‌کردم. من پروتستان بودم و چند سالی بود که از دینم راضی نبودم. از سیزده چهارده سالگی سوالاتی برایم بوجود آمده بود و احساس می‌کردم جواب سوال‌هایم را نمی‌گیرم. شروع کردم راجع به دین‌های مختلف تحقیق کردم. در این بین شخصیت امام‌خمینی برایم جالب بود. به خاطر همین جذابیت شخصیت امام بیشتر به اسلام گرایش پیدا کردم. 2 سال طول کشید تا مطالعه و مقایسه کنم و بعد به حمدالله مسلمان و شیعه شدم. با یک مرد ایرانی ازدواج کردم و بعد از آن چندباری به ایران آمدم و الان 2 سال است که ایران هستم. دوست داشتم پسر کوچکم با فرهنگ اینجا آشنا شود.

  

پس شما در هردو فضای ایران و آمریکا کار رسانه ای کرده اید؟

 

در آمریکا قبل از مسلمان‌شدنم در تلویزیون کار می‌کردم. بعد از مسلمان‌شدن و داشتن حجاب آن کار تعطیل شد!

  

منظورتان از تعطیل شد چیست؟ آنها تعطیل کردند؟!

 

صددرصد! وقتی مادرم اولین بار من را با حجاب دید گفت: ببین، اینکه دینت را عوض کرده‌ای یک بحث است. اما اگر بخواهی با این شکل اینجا بگردی نمی‌توانی توی رشته‌ي خودت پیشرفت کنی. مادرم چند مسلمان را می‌شناخت که حجاب نداشتند. می‌گفت: اگر می‌خواهی مسلمان باشی، باش اما مثل اینها! من می‌گفتم: من نمی‌توانم! من مقایسه و مطالعه کرده‌ام و به هر قیمتی، حتی اگر کارم را از دست بدهم باید وظیفه‌ام را انجام بدهم.

  

برخورد خانواده با مسلمان شدن شما چطور بود؟

 

برایشان سنگین بود. من با ایشان صحبت کردم درباره انجیل، قران و اسلام و غیره اما باز برایشان سنگین بود. اولش یک مقدار مشکل داشتیم. خصوصا توی آمریکا کسی مسلمان باشد اگر واقعا بخواهد رعایت کند مشکلات هم خواهد داشت. نه فقط حجاب، مثلاً خوراک. فرض کنید یک عمر در آن خانواده بزرگ شده، یک دفعه نمی تواند غذای مادرش را بخورد. چرا؟ به خاطر گوشت حلال. به هر حال برای مادر سنگین است و مسائل مختلف دیگر. البته مادرم قبل از فوتش به من گفت که راه تو درست بود. الان بچه‌های تو را که می‌بینم و مقایسه می‌کنم با نوه‌های دیگر، می‌بینم راه تو درست بود.

  

گفتید به خاطر حجاب تعطیل‌تان کردند! چطور؟ مگر لیبرالیسم بر آمریکا حاکم نیست؟ آزادی ادیان چه می شود؟!

 

آنها هیچ‌وقت مستقیم نمی‌گویند به خاطر حجاب. مثل ترکیه یا فرانسه نیست. آمریکایی‌ها کارشان را خیلی قشنگ بلدند! بهانه‌های دیگر می‌آورند. چون اگر بگویند به خاطر حجاب خلاف قانون اساسی‌شان است.

  

مثلاً چطور می گویند؟ لطفا عینی‌تر توضیح بدهید.

 

آنها می‌گویند الان بودجه نداریم... خدا کند بعداً بتوانید برگردید. یا مثلا می‌گویند ما فعلا در این قسمت نیرو لازم نداریم. در آن قسمت لازم داریم. شما تجربه دارید؟ ندارید؟ خب ببخشید. بعداً از شما استفاده می‌کنیم! چون اگر بتوانید به دادگاه ثابت کنید که آنها به خاطر دین یا حجاب شما را اخراج کرده‌اند دادگاه آنها را محکوم می‌کند ما می گوییم Sue میکند. آنها کاری نمی‌کنند که شما مدرک داشته باشید و این‌را اثبات کنید.

  

از طرف مردم چطور؟ آنها هم سوگیری دارند در برخورد با محجبه‌ها؟

 

کشورهای مختلف، متفاوت است. مردم آمریکا فکرشان بازتراست. اگر این تبلیغات ضداسلام نبود و اگر خود ما مسلمان‌ها الگوی بهتری بودیم می‌توانستند مسلمان هم بشوند. اما بعضی جاها فکرشان بسته‌تر است. جاهای کوچک‌تر هم فکرشان بسته‌تر است. به هر حال فراموش نکنیم که همین کشور است که سی چهل سال پیش، سیاه‌پوستان حتی آب هم بیرون نمی‌توانستند بخورند! فقط سی سال گذشته!

  

بعد از آن کار رسانه ای در آمریکا را رها کردید؟

 

دیگر در تلویزیون کار نکردم. بیشتر با مسلمان‌ها کار می‌کردم. با روزنامه‌ها و مجلات اسلامی. مثل کرسنت (هلال) که در کانادا منتشر می شود.

  

مخاطب این مجلات فقط مسلمان‌ها هستند یا غیرمسلمان‌ها می خوانندشان؟

 

بیشتر مسلمان‌ها. در بین روشنفکران و استادان دانشگاه، کسانی که دنبال خبرهایی غیر از بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان و ای‌بی‌سی و غیره هستند، این مجلات را می‌خوانند. مخصوصا سی سال پیش که اینترنت نبود، بیشتر به این مجلات مراجعه می‌کردند.

  

چقدر تاثیرگذار هستند؟ از لحاظ کیفی در چه حدند؟

 

خیلی قوی. مخصوصا کرسنت، سی چهل سال، دقیق یادم نیست می‌توانم آنلاین چک کنم بگویم، وجود دارد و قوی کار می‌کند. زمانی فقط سه شبکه اصلی داشتیم، ای‌بی‌سی، سی‌بی‌سی و ان‌بی‌سی. سال 82 یا 83 سی‌ان‌ان هم اضافه شد و این چهار شبکه 95 درصد خبر آمریکا را تولید می‌کردند و کسی غیر این دنبال منبع دیگری نمی‌رفت. ما می‌گوییم وقتی(ALTERNATIVE MEDIA) ، رسانه‌هایی با تفکر جدید، آنهم با کیفیت عالی بوجود می‌آید مردم استقبال می‌کنند.

  

گفتید در راستای اهداف انقلاب اسلامی کار می‌کنند. امام معتقد بود دو نوع اسلام داریم، اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی. با این چارچوب می‌توان تحلیل‌شان کرد؟

 

بله، یک عده‌ای هستند که ظاهراً مسلمان‌اند اما برطبق جیب آمریکا عمل می‌کنند! دوربرمان پُراند! از عربستان تا مصر. یا مثلا این بحث فلسطین و اسرائیل. وقتی اسرائیل گفته اصلا امکان ندارد حتی یک وجب عقب نشینی کند، پس دیگرمعنی این مذاکرات چیست؟! چرا؟ چون محمود عباس هم یکی ازهمین مدل‌های اسلام‌های آمریکایی‌است. یک ضرب المثل داریم divide and conquer یعنی تفرقه بینداز و حکومت کن. همیشه همین کار را کرده اند. خصوصا بعد از انقلاب اسلامی ایران. چون ضربه بزرگی بود برایشان و هنوز هم هست. الان مشکلترین قضیه ای که آمریکا دارد ایران است. چون در ایران راه استقلالی را انتخاب کرده‌اند و نمونه‌ای شده‌اند برای تمام کشورهایی که دنبال استقلال هستند. مثل همین کشو‌رهای آفریقایی. الان هم که می‌بینیم این مرکز اسلامی در نیویورک در رسانه‌ها بزرگ می‌کنند تا مردم را به جان هم بیندازند.

  

درباره ربط این ماجرا و ربطش با رسانه ها و تفرقه بیشتر بگویید.

 

این مرکز را نزدیک مکانی که یازده سپتامبر اتفاق افتاد می‌خواهند بسازند. آنها آمده اند گفته اند این بی‌احترامی‌است! اولاً 11 سپتامبر چه ربطی به مسلمانان دارد؟! همه می‌دانند که یک بازی بود و حتی شصت هفتاد نفر مسلمان درآن حادثه کشته شدند. جالب است با یکی از امامان واشنگتن صحبت می‌کردم دراین‌باره. ایشان می‌گفت که امام مرکز اسلامی نیویورک خودش با دولت آمریکا کار می‌کند! تمام این نقشه یک بازی است که مسلمان‌ها مشغول باشند با چیزهای مختلف تا اینها بتوانند از این بین یک تبلیغ منفی‌ای علیه اسلام از تلویزیون پخش کنند.

 

این مسئله قرآن‌سوزی را هم می‌توان به همین صورت تحلیل کرد. درست است؟

 

صددرصد. آمریکا کشوری است با سیصد و خورده‌ای میلیون‌نفر. حالا یک نفر یک چیزی گفته. اگر این در تلویزیون و روزنامه‌ها پخش نمی‌شد که کسی با خبر نمی‌شد. خودشان بزرگش کرده‌اند و هدف خودشان را دارند وگرنه هزاران اتفاق در روز می‌افتد چرا این را بزرگ کرده‌اند؟ برنامه‌ریزی شده بوده‌است، می‌خواهند مسلمانان واکنش نشان دهند تا از این واکنش‌ها تبلیغ منفی‌ای بر علیه اسلام کنند.

  

بالاخره اتفاقی بوده که افتاده، رسانه هم که کاری جز پخش خبر ندارد. خیلی‌ها این حرف شما را به حساب توهم توطئه می‌گذارند!

 

هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، قبل از جنگ دوم آمریکا در عراق، آمریکایی‌ها خیلی زیاد به تظاهرات ضد جنگ می‌رفتند. درست چند روز قبل از جنگ یک تظاهرات خیلی بزرگ در نیویورک اتفاق افتاد. آن‌موقع من آنجا بودم. باور کنید تلویزیون در این‌مورد هیچ خبری نداشت! بعضی از خبرها فقط چند دقیقه کوتاه گفتند که یک عده‌ای از مردم بعضی از شهرها، لاب لاب لاب.. و تمام! اینکه چه چیزی را بزرگ کنند و یا نکنند کاملاً برنامه‌ریزی شده است.

  

 اما عده‌ای در داخل ایران حرف شما را باور نمی‌کنند. خصوصا سال گذشته در ایران ما دیدیم بعضی‌ها به همین رسانه‌ها اعتماد کردند. اعتقاد دارند فرضا بی‌بی‌سی تمام اخبار را پوشش می‌دهد.

 

ببینید. من آنجا خبرنگاری خوانده‌ام. آنها خودشان می‌گویند رسانه آزاد در هیچ کجا اصلاً وجود ندارد. به خاطر اینکه صاحب شبکه تلویزیونی یا رادیویی به نفع خودشان خبر پخش می‌کنند. آنها فقط خیلی واردترند. قشنگ می‌دانند چطور یک خبر را به نفع خودشان پخش کنند. نه فقط خبرنگار، که روان‌شناس دارند که چطور چیزی را بگویند که دیگران قبول کنند. من خیلی با ایرانی‌ها بحث کرده‌ام دراین‌مورد. بعضی از ایرانی‌ها می‌گویند هرچی بی بی سی می‌گوید واقعا درست است. من بهشان می‌گویم: آقا، خانم، ببینید، انها روش‌شان اینطور است، چندخبری که شاید مهم نباشد و حتی علیه خودشان باشد را می‌گویند تا اعتماد شما را جلب کنند. حتی چندتا خبر منفی از انگلیس و امریکا می‌گویند. شما می‌گویید: آها، اینها راست‌گو هستند! بعداً می‌آیند آن خبر اصلی را می‌دهند. هر روز یک جنگ رسانه‌ای است.

  

یعنی صددرصد فضای رسانه ای امریکا در جهت سیاست های رسانه ای خودشان است؟ حتی یک رسانه آزاد هم ندارند؟

 

الان صددرصد نیست الحمدالله. الان اینترنت و ستلایت رادیو خیلی خیلی کمک می‌کند. آلترناتیو میدیا، یا همان رسانه‌هایی با دیدگاه‌های متفاوت همین‌ها هستند. اما به هرحال تلویزیون چون هزینه بالایی دارد بیشترشان دست دولت است. شاید بگویند مثلاً صاحب ای‌بی‌سی دولت نیست. خب پس کی هست؟ یکی از همین Corporationها (شرکت ها) هستند که اگر بروید ببینید پشت صحنه‌شان باز برمی‌گردد به همان ریشه. نه فقط در آمریکا، در همه دنیا همین‌است. بی‌بی‌سی عربی، سی‌ان‌ان ترکیه، هر زبان که بگوئید همین است.

  

دقیقاً منظورتان از "ریشه" کدام نوع تفکر است؟

 

صهیونیست‌ها، صددرصد صهیونیست‌ها. من الان تلویزیون را روشن کنم می‌توانم مشخص کنم که خبرها به نفع کی است. اگر کسی اطلاعات داشته باشد کاملاً می‌تواند متوجه شود. چند ماه پیش اسرائیلی‌ها به آن کشتی که به سمت غزه می‌رفت حمله کردند و نه نفر را کشتند. رسانه‌ها چه گفتند؟ همان دقایق اول گفتند: افراد القاعده روی کشتی بوده‌اند. بعد دیدند نمی شود چون از خیلی جاها بوده‌اند روی آن کشتی! بعد چندبار حرف‌شان را عوض کردند تا آخرش گفتند: ما دفاع کردیم! این چه جور دفاعی‌است؟ شما که حمله کردید فقط لغت‌بازی است. این لغت‌ها توی ذهن مردم می‌ماند. صد بار بگو دفاع .. دفاع .. بالاخره مردم باور می‌کنند. خود آمریکایی‌ها دارند الان بیشتر از همه سختی می‌کشند و دارند هزینه بالایی پرداخت می‌کنند و خودشان نمی‌دانند. آمار رسمی می‌گوید 10 درصد اما همه می‌دانند آمار بیکاری در اصل 20 درصد است الان. چقدر مالیات از مردم می گیرند و این پول می‌رود به اسرائیل. اطلاعات ندارند مردم و متأسفانه نمی‌دانند.

  

حتی اگر اطلاعات هم داشته باشند، با شناختی که شما از مردم آمریکا دارید به‌نظرتان عکس‌العملی نشان می‌دهند؟

 

در دهه 60 و 70 آمریکایی‌ها به دلائل مختلف خیلی تظاهرات می‌کردند. ضد جنگ یا بر سر حق و حقوق و چیزهای مختلف. اما الان در آمریکا راهپیمایی خیلی خیلی کم است. عرض کردم، در مورد جنگ عراق یک راهپیمایی شد که آن هم باز نسبت به کل جمعیت آمریکا درصد بالایی نبودند. اروپا و آمریکا خیلی با هم فرق می‌کنند. آن ریشه سوسیالیست اروپا، مثلا در یونان، آلمان ، فرانسه، باعث می‌شود که خصوصا در این اوضاع اقتصادی خیلی تظاهرات کنند. چرا؟ چون کارشان را از دست داده‌اند، قیمت همه چیز رفته بالا. آمریکا هم همین وضع اقتصادی را دارند اما تظاهراتی شکل نمی گیرد.

  

این عدم واکنش مردم، به نظر شما یک روند طبیعی در آمریکاست یا برنامه‌ریزی شده‌است؟

 

بعد از دهه 70 و پایان جنگ ویتنام، سران کشور، ما می‌گوییم think tankها (اتاق فکر) گفتند این جور نمی‌شود، هر روز تظاهرات. مثلاً سیاه پوست‌ها در دهه 60 خیلی فعال بودند. چه کارشان کردند؟ یا کشتن‌شان یا زندانی‌شان کردند. در محله‌های سیاه‌پوست‌ها چه کار کردند؟ یا کلیسا گذاشتند یا مشروب‌فروشی. کلیسا برای چی؟ چون دین مسیحیت می‌گوید ما با دشمن خودمان روبوسی می‌کنیم! می‌گوید ما از خودمان دفاع نمی‌کنیم! خدا از ما دفاع می‌کند! برای عده‌ای دیگر که حالت انقلابی نداشتند و کلیسا نمی‌رفتند، مشروب و انواع مواد مخدر را رواج دادند. این شده که الان آن حال قبلی اصلاً وجود ندارد. کل مردم امریکا همین‌طورند. با سرگرمی‌های مختلف مشغول‌شان کرده‌اند. الان ایرانی‌ها فکر می‌کنند خیلی سختی می‌کشند و خیلی کار می‌کنند. من بهشان می‌گویم: خیلی عذر می‌خواهم! معنی کار نمی‌دانید که چی‌است! بروید آمریکا ببینید مردم چطور کار می‌کنند.

  

از چه لحاظ؟ استرس شغلی یا سختی کار؟

 

کیفیت کار آنجا بالاست. باید کار بکنند. نه مثل اینجا، اول صبح می‌آیند باید نان و پنیر با چای بخورند. بعد یک ساعت بعد دوباره چای می‌خورند. دوباره ساعت بعد. آنجا این خبرها نیست! سخت کار میکنند.

  

در عوض رفاه هم دارند! اگر کارشان سخت است پس این کیفیت بالای زندگی که می‌گویند در آمریکا هست چیست؟

 

من نمی‌دانم چیست! ببینید رفاه دارند، چون اولاً از همه جا دزدیده اند! از خیلی از کشورها سوءاستفاده کرده‌اند. از طرفی خود آمریکایی‌ها هم خیلی کار می‌کنند. من درباره ایرانی‌ها با آمریکایی‌ها صحبت می‌کردم. پرسیدند در ایران چطور ماشین می‌خرند؟ گفتم: نقد. با تعجب می‌پرسیدند نقد؟!! آمریکایی‌ها اصلا پول نقد ندارند. تازه ماشین آنجا ارزان‌ترهم هست. فرض کنید کسی ده هزار دلار ندارد نقد ماشین بخرد. فقط با کردیت کارت خرید می‌کنند. این کردیت کارت‌ها هم که چون انسان را همیشه وامدار می‌کند، محافظه‌کاری می‌آورد. پدرشان را درمی‌آورد. آخر ماه می‌رسد هرچه در می‌آورند می‌دهند به قسط. پول نقد اصلا ندارند. زندگی‌شان بر روی کار می‌گردد. بله، یک روز تعطیل آخر هفته را می‌توانند بروند پارکی، تفریحی...

  

شما اولین بار کی به ایران آمدید؟ تصوری که قبلا از ایران داشتید تا چه حد منطبق بود با ایرانی که می‌دیدید؟

 

من سال آخر جنگ ایران آمدم. البته همسرم کمی آمادگی بهم داده بود که فکر نکنی همه حزب‌اللهی هستند و... یک بار آن اوایل داشتم در تهران می‌رفتم. خیابان شلوغ بود. دوتا راننده با هم دعوایشان شد و همدیگر را زدند. خیلی‌خیلی جا خوردم اصلا انتظار نداشتم.

  

من از چند نفر از کسانی که مسلمان شده‌اند و به ایران آمده‌اند شنیده‌ام که می‌گویند ما در ایران احساس معنویت می‌کنیم!

 

جالب‌است که این حرف را می‌زنید. یکی از دوستان که خیلی نزدیک است به مسلمان‌شدن، از انگلیس آمده بود ایران. می‌گفت: مرضیه، من به خیلی از کشورهای اسلامی رفته‌ام. وقتی مثلاً در تاکسی بودم و می فهمیدند که من انگلیسی هستم می‌پرسیدند: خانم شما قرآن ما را خوانده‌اید؟ اسلام می‌دانید چیست؟ اما در این مدت که در تهران بوده‌ام هیچ‌کس راجع به اسلام با من صحبت نکرده، فقط گفته‌اند: مال انگلیس هستی؟ خوش به‌حالت! راهی هست که ما بتوانیم برویم!! (خنده)

  

شاید چون آنهایی که من دیده‌ام رفته‌اند قم و این دوست شما تهران آمده. اگر همین دورو بر پرس‌تی‌وی (سعادت‌آباد) بوده باشد هم که دیگر بدتر!

 

البته من هم همین را به دوستم گفتم. (خنده) گفتم شما شمال و غرب تهران بوده‌اید. می‌دانی مشکل ایرانی‌ها چیست؟ ارزش چیزی را که دارند نمی دانند. عادت کرده‌اند. به هر حال مشکلات هست. همه جا مشکلات هست. من همیشه می‌گویم نگاه کنید به دور و برتان که کی هستند چی هستند. در عراق چی می‌گذرد. در افغانستان، پاکستان. در ایران امنیت هست. آرامش داریم. واقعاً آرامش داریم نسبت به آنها، نسبت به خیلی از کشورهای دنیا. اما متاسفانه قدر چیزی که داریم را نمی‌دانیم و فکر می‌کنیم خارج از ایران چه خبر است.

  

گفته می‌شود در اروپا و امریکا، زنان بیشتر به اسلام گرایش دارند. شما قبول دارید؟

 

بله، درست است. زنان بیشتر مسلمان می‌شوند.

  

چرا؟ چه‌چیز اسلام زنان را جذب کرده؟

 

به خاطر اینکه آزادی واقعی از طرف خدا می‌آید. قانون اسلام با قوانین دیگر اصلا قابل مقایسه نیست. یک دوستی داشتم در اروپا که الان مسلمان شده است. دوستم نقاش بود و با 4 مرد نقاش در پاریس یک نمایشگاه گذاشته بودند و برایشان خیلی مهم بود که کارشان را تبلیغ کنند و مطرح شوند. روزنامه‌نگارها و خبرنگارها آمده بودند و یکی یکی مصاحبه می‌گرفتند در مورد سبک کار و غیره. وقتی رسیدند به دوستم، یک خبرنگار گفت: چه چشم قشنگی داری! دوستم گفت: خب مرسی، حالا من در مورد کارم توضیح بدهم! خبرنگار گفت: ولش کن، بیا این شماره من و اصلاً حرف را می‌خواست به جای دیگر بکشاند! چندبار دیگر هم با این خانم اینطور برخورد کردند. بعد از مدت کوتاهی مسلمان شد. چون می‌دید اگر حجاب داشته باشد اینطور برخورد نمی‌کنند. چرا؟ چون جرأت نمی کنند با زن محجبه اینطور صحبت کنند. تمرکز می‌رود روی نقاشی. خود من دانشجو که بودم، استاد جوانی داشتیم که برخورد نزدیکی با دخترها داشت و در کلاس خیلی شوخی می‌کرد. من جمعه در کلاس شرکت کرده بودم. شنبه شهادتین گفتم و مسلمان شدم و دوشنبه دوباره سرهمان کلاس رفتم با روسری. باور کنید از آن‌موقع به بعد برخورد آن استاد با من کاملاً عوض شد. یک احترام خاصی می‌گذاشت چون دیگر می‌دانست که من در آن کلاس فقط برای یادگیری رفته‌ام و دنبال چیز دیگر نیستم. حجاب یک دیوار است، محافظ است.

  

اما برعکس، درایران خیلی از زنان گرایش های فمنیستی پیدا کرده‌اند.

 

خیلی‌ها که طرفدار فمنیسم شده‌اند اگر ازشان بپرسید اصلاً این معنای واقعی‌ش چیست نمی‌دانند. نمی دانند اصلاً دنبال چی هست. من سی سال پیش در جریان همین movement (جنبش) فمینیزم بودم. آن موقع خیلی فعالیت می‌کردند اما حاصلش چه شده؟ ضربه خیلی بزرگی زده. همه‌ش زن زن کردند و مرد را فراموش کردند. الان زن‌ها دیگر در خانه نیستند، خب این مثبت است؟! پشت این فمنیزم برنامه‌هایی هست. چون می‌دانند اگر بتوانند خانواده را از بین ببرند دیگر کار جامعه تمام است. روی خانم‌ها تمرکز کرده‌اند. چرا آنقدر روی حجاب تبلیغ منفی می‌کنند؟ همه برنامه‌ریزی شده‌است. خانم‌های مسلمان مخصوصا شیعه که حضرت زهرا (س) را به عنوان الگو دارد باید روی این دین مطالعه کنند. بعضی‌ها می‌گویند زنی که 1400 سال پیش زندگی می‌کرده چطور الگوی ما در 2010 باشد؟ اگر کسی اعتقاد داشته باشد به‌اینکه این دین از طرف خداست می‌فهمد که خدا الگویی می‌فرستد که برای تمام زمان‌ها باشد. از آن‌طرف هم اگر مردها اخلاق اسلامی داشته باشند خانم‌ها هیچ وقت حس کمتربودن نمی‌کنند و نمی‌گویند من چون قدرت اقتصادی ندارم از مرد کمتر هستم پس بروم در خارج خانه کار کنم که کمتر و ضعیف نباشم. پس هم مرد و هم زن باید راه اسلام را بروند. نتیجه این فمنیزم در آمریکا این است که الان یک مرد آمریکایی با یک زن آمریکایی که ازدواج میکند انتظار دارد او هم پا به پای او کار کند حتی اگر بچه‌دار هم شد فرقی نمی‌کند. 6 هفته مرخصی دارد و بعد دوباره باید برگردد سرکار. هم بیرون کار می‌کند، هم زن باید باشد، هم مادر باشد. خانه را تمیز کند غذا درست کند. فقط زجر می‌کشد.

  

پس تقسیم کار خانه‌ای که می‌گویند چیست؟

 

بله متأسفانه جوان ایرانی این‌را در هالیوود می‌بیند و باور می‌کند! زندگی واقعی در آمریکای سال 2010 اینجور نیست. بار بیشتر روی زن‌است. اتفاقاً یکبار با چند تا از زنان آمریکایی درباره اسلام صحبت می‌کردم. می‌پرسیدند شما حق کار کردن دارید؟ من گفتم بله، زنان مسلمان اگر بخواهند کار کنند درآمدشان برای خودشان است و اگر نخواهند مرد وظیفه دارد تأمین‌اش کند. با تعجب پرسید وظیفه؟!! گفتم بله! گفت تو می‌توانی یک مرد مسلمان برای من پیدا کنی؟ (خنده) دیگر خیلی خسته شده‌ام! الان بیشتر خانم‌های آمریکایی اصلا وقت ندارند به خودشان برسند. من به خانم‌های ایرانی می‌گویم همیشه که یک نعمتی دارید ولی نمیدانید چی دارید! چقدر به خودتان می‌رسید! یک عروسی می‌خواهید بروید کلی دنبال لباس می‌گردید، از صبح آرایشگاه می روید. آنجا چنین وقتی ندارند. یک جشنی می خواهند بروند خودشان بدو بدو یک کاری می کنند و تمام! خیلی فشار رویشان است. خیلی مسئولیت دارند. در کار هم درصد مدیران زن خیلی کم است اما شما در هالیوود ببینید همه زنها را در رده های بالا نشان می دهند که دیگر کشورها ببینند و فکر کند که خودشان چقدر عقب هستند! این هم یک راه شستشوی مغزی است برای کنترل دیگر کشورها.

  

امروز تلویزیون مصاحبه‌ای پخش می‌کرد از یکی از امامان جمعه امریکا که می‌گفت جمعه‌ای نیست که کسی نیاید اینجا برای مسلمان‌شدن. واقعا سرعت به‌این اندازه‌است؟

 

شهرهای مختلف متفاوت است. بله، شهرهای بزرگ اینطور است. مثلا در لندن بچه‌های مرکز اسلامی آنجا می‌گفتند روز عید فطر گروهی می‌آیند برای مسلمان‌شدن. بله سرعتش از این‌هم بیشتر می‌شود. تبلیغ‌هایشان برعکس جواب می‌دهد. بعد از این مسئله قرآن‌سوزی یک دوستی از آنجا می‌گفت در کتاب‌فروشی‌ها نمی توانید قرآن پیدا کنید از بس که می‌خرند که ببینند این چیست که می‌خواهند بسوزاندش. مثل 11 سپتامبر که خیلی‌ها بعد از آن ماجرا مسلمان شدند. ماجراهای عجیبی می‌شنویم. من هرروز سجده شکر می‌کنم که مسلمان شده‌ام.

  

خانم هاشمی بعد از مسلمان شدن‌تان در زندگی شخصی‌تان اتفاق افتاده که فکر کنید واقعا راهتان درست بوده؟

 

بله، یک بار در امریکا، خانه ام آتش گرفت. همه چیز سوخت. همه دیوار ها سیاه سیاه شده بودند. فقط دوچیز در خانه ام سالم مانده بود. یکی تابلوی «وان یکاد»ی که روی دیوار بود سالم ماند درحالی که دیوارهای اطرافش کاملا سیاه شده بود و یکی هم قرآنم که روی میز ب ود. لپ تاپم کنار قرآن بود و شدت آتش ذوب شده بود! اما قرآن سالم مانده بودمنبع:امروزنامه

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۹ - ۱۳۸۹/۰۷/۲۸
0
1
سلام تحت تاثیر قرار گرفتم. از اینکه یک مسلمان شیعه بدنیا آمده ام و قدرش را نمی دانم متاسفم. نمی دانم چرا اینطوری شد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین