دوستی میگوید: «رفتم مترو و مردم از دست من ناراحت نبودند که هیچ، جایشان را هم به من تعارف کردند.» به نظرتان این حرف آشنا نیست؟
به گزارش بولتن نیوز؛روزی علی دایی همین را پس از جام جهانی 2006 گفت و همه میدانیم آن روزها بالای 80 درصد همین مردم خواهان رفتن دایی بودند.
كاري به درستي يا غلطي اين باور نداريم. باور عمومي و نظر مردم نيز ملاك بحث ما نيست و فقط ميخواهم بگويم اينكه به خلق و صفا و مردمداري و روحيه تعارف يا «برخورد با آدم مشهور» ايرانيها به چشم ديگر نگاه كنيم، اشتباه است.
ما ايرانيها آدم معروف ميبينيم خوش و بش ميكنيم. حتي اگر طرف هنرپيشه بد از نظر ما باشد، حتي اگر كارگردان يا مربي را نشناسيم، همين كه ببينيم دور طرف شلوغ است، ميرويم و سلفي ميگيريم (قديما امضا مد بود) و هزار بار ديدهايم كه هزار نفر بعد از رفتن طرف تازه ميپرسند «كي بود؟»
يعني او را نميشناسيم و مشهور بودنش كافي است. يعني حتي شايد مربي تيم رقيب ما باشد و ما در ورزشگاه صد بار او را «هو» كردهايم ولي وقتي در مترو يا خيابان يا پاساژ او را ميبينيم، رسم ادب و تعارف حكم ميكند با او خوش و بش كرده و تعريف كنيم!
اولين بار گمانم برنامه 90 بود كه نظرسنجي گذاشت. از همان روز، هركس در هر زمينه از اين نظرسنجي سود برد و به مقصد رسيد، به آن به عنوان «نظر مردم» استناد كرد و هركس به خواسته نرسيد يا ضرري كرد، رفت در صف مخالفان كه اصلاً چرا بايد در امور تخصصي، مردم عادي نظر بدهند؟ عدهاي به طرزي شگرف يك در ميان صف عوض كردند! يعني نظرسنجي اين هفته كه باب ميل درميآمد، بر موجش سوار ميشدند و هفته بعد كه جايي در جمع برترينها نداشتند، از جانبداري «ظالم» و تحريم 90 حرف ميزدند!
اصلاً چرا راه دور؟ همين الان ميگويند استقلاليها 90 را تحريم كردهاند ولي وقتي عادل فردوسيپور را در ختم مرحوم احدي ميبينند، چه ميگويند؟! بحث قبلي را تكرار نكنيم، حتي اگر بپذيريم كه نصف بينندگان 90 هم نظرسنجي را تحريم كنند، باز آن نصف ديگر بالاخره جزو همين مردم هستند و نظرشان را بيتعارف ميفرستند؛ همان مردمي كه وقت احتياج خود را خدمتگزارشان ميناميم و تاج سر ما هستند اما واي به روزي كه حرفي و نظري مخالف ما داشته باشند!
اين روزها تيم اميد حذف شده و مسئولانش به جاي دفاع از عملكرد خود و توضيح دلايل شكست و حذف، فرار به جلو را ترجيح داده و در نقد عملكرد گذشته كروش سنگتمام گذاشتهاند و هركس از همين مردم بگويد «گودرز را چه به شقايق»، ميشود اجنبيپرست و كروشيپور!
ميخواهم فرض را بر روش و عقيده همين دوستان بگذارم. قبول! بياييد در مقام مقايسه شما و كروش، مردم را داور بگذاريم؛ همان مردمي كه در مترو صندلي خود را به شما تعارف ميكنند و اصلاً ناراحت از حذف اميدها نيستند.
ميپرسم چرا به قطر باختيد و از ژاپن 3 تا خورديد و حذف شديد؟ ميگوييد كروش هم از عراق 3 تا خورد و حذف شد. اينكه او مربي رئال و منچستر بوده و در اين 5 سال با تيم بدون ستاره ايران 5 باخت نداشته به كنار، اين هم كه شما در اين 20 سال عمر مربيگري يك موفقيت هم نداريد به كنار. قبول.
كروش از دقيقه 30، 10 نفره شد و 90 دقيقه با عراق جنگيد و دو بار عقب افتاد و با تيم 10 نفره جبران كرد اما شما روي دروازه حريف بعد از هر گل ژاپن «پخ» هم نكرديد، هيچ، اگر ژاپن ميخواست و حمله ميكرد، 3 تاي ديگر هم ميزد، هيچ.
پس از حذف تيم ملي مقابل عراق در جام ملتها (درست همين روزها در سال قبل) در يك نظرسنجي، همين مردمي كه در مترو جايشان را به شما ميدهند، 85 درصد رأي به ماندن كروش دادند. كروش اجنبي، كروش بيتعصب به ايران! آنها نمايش تيم 10 نفره و در پنالتي باخته را غيرتمندانه ديدند و ثابت كردند تختي به خاطر مدالهايش محبوب نشده و موحد بيشتر طلا دارد، يا سوريان و مهديزاده و امامعلي حبيبي و ابراهيم جوادي.
85 درصد از يك جامعه آماري، آنها كه آن شب بيدار و تماشاگر بودند، چه فوتبالي چه غير، چه آبي و چه قرمز و... رأي به ماندن كروش دادند. يادتان هست؟
حالا اگر براي شما نظرسنجي بگذارند، چند درصد رأي به ماندن شما ميدهند؟! شما كه عصاره اين فوتبال هستيد و زيباترين خاطرات را براي اين مردم ساختهايد؟ شما كه 9 ماه از سال خارج نيستيد و به ايران تعصب داريد! چند درصد رأي ميآوريد؟
منبع:خبرورزشی