دارنده نشان درجه یک هنر در صنایع دستی با اشاره به اینکه این روزها کمتر به هنر هنرمندان داخلی توجه میشود گفت: حتی مجسمه سربازان هخانشی را از چین وارد میکنند!
گروه میراث فرهنگی: چند روزی به آغاز سال نو میلادی باقی مانده بود که جمعی از خبرنگاران صنایع دستی، روبهروی ساختمان اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران گرد آمدند تا با مدیرکل و معاون صنایع دستی استان به دیدار سه تن از هنرمندان برجسته ارمنی بروند و هم تولد حضرت مسیح(ع) را به آنها تبریک بگویند و هم با کارهاشان، بیشتر و بهتر آشنا شوند.
به گزارش بولتن نیوز، نخستین این هنرمندان، همان کسی است که مجسمههای موزه گنجعلیخان کرمان را ساخته؛ سردیس فرامز پایور در موزه موسیقی و مجسمه شهریار در خیابانی به همین نام در تهران و همچنین تندیسهایی از علی شریعنی و محمدجواد باهنر و محمدعلی رجایی در موزه عبرت از اوست و کمترین انتظار تو این است که هنرمندی چون او، پس از سالها تلاش، حقوق ثابتی داشته باشد و بیمهای و خانهای که از آن اوست اما نه بیمهای هست و نه حقوق ثابتی. خانه هم، یک خانه کوچک اجارهای در خیابان جمهوری است.
«نشان تانیک» هنرمند مجسمهساز که در زمینه صنایع دستی، نشان درجه یک هنری را دریافت کرده، کار خود را به طور خودآموز از ۱۲ سالگی آغاز کرده و حالا مردی ۷۴ ساله است که گرد پیری بر موهایش نشسته و اندکی تکیده شده؛ از آخرین مرتبه که با موم، مجسمهای زیبا از مردان و زنان سرزمینش ساخته، دو سال گذشته و خدا میداند در این مدت که دغدار از دست دادن پسر جوان خود هم بوده، چه کرده و چگونه روزگار گذرانده است؟
این هنرمند برجسته، دست ساختههایش را به مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی استان تهران و خبرنگاران این حوزه نشان میدهد و میگوید: امروز، هر کس که یک لیوان آب به دست ما داده مدعی است. چند روز پیش و در یکی از برنامههای صنایع دستی، جوان ۳۰ سالهای که مرا نمیشناخت گفت، مجسمههای موزه حمام گنجعلی خان کرمان را من ساختهام! من هم نگاه کردهام و چیزی نگفتم؛ میدانید، متاسفانه امروزه تقلب شایع شده است.
بعد آلبوم کارهایش را ورق میزند و با نگاه کردن به هر کدام از مجسمهها، حرفی و خاطرهای در ذهنش نقش میبندد. برای مثال وقتی به تصویر مجسمه شهریار میرسد میگوید: زمانی که آیتالله خامنهای رییس جمهور بودند، مجسمه شهریار را ساختم و به واسطهای مجسمه را نزد ایشان برد و همان زمان دو تقدیر نامه برایم نوشتند و قرار شد از آن مجسمه به تعداد ۵۰۰۰ تکثیر و در مراسم ادبی و فرهنگی به مهمانان ایرانی و خارجی هدیه داده شود. اما به دلیل برخی حسادتهای مدیریتی این کار متوقف و تنها ۱۰۰ نمونه ساخته شد.
تانیک، سالها شاگرد استاد «ارژنگنژاد» بوده؛ همان کسی که مجسمه تمام قد فردوسی را در توس ساخته و بعدها به پیشنهاد یکی از دوستان صمیمی استاد در موزه مردم شناسی کاخ گلستان مشغول به کار شده؛ مجسمه «کمال الملک» در کاخ گلستان، یکی دیگر از آثار او و حاصل فعالیت نشان در این مجموعه است.
این هنرمند ارمنی حالا ۷۴ ساله است و در پاسخ به رجبعلی خسروآبادی، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران که از میپرسد اگر فرصت کاری پیش بیاید، چه میکنید؟ آیا از فرصتهای تازه استقبال میکنید یا نه؟ میگوید: اگر فرصتی کاری پیش بیاید چرا که نه؟ اما مشکل اینجاست که شهرداری، تمام کارها را قبضه کرده است. برای مثال مجسمه سربازان هخامنشی را از چین وارد کردهاند. شیری که به عنوان یکی از نمادهای ایرانی، مورد استفاده قرار میگیرد، بیشتر به اژدهای چینی شباهت دارد.
به گفته نشان تانیک، عدهای از متولیان شهرداری، همه چیز را به انحصار خود درآوردهاند و پول کلان میگیرند و به جای آنکه از یک استاد کار بخواهند مجسمه بسازد، کار را با هزینه بسیار کمتر به دانشجویان میسپارند یا از آن بدتر به چین سفارش میدهند. در حالی که میتوانند از هنرمندان صاحب نام بخواهند تا به خلق اثری درخور بپردازند. چه اشکالی دارد اگر هنرمندان طراز اول به ساخت مجسمه مشاهیر و مفاخر سرزمین خود بچردازند. این همه سال از ساخت مجسمه فردوسی گذشته اما هنوز این اثر، چون نگینی در مرکز شهر تهران میدرخشد.
البته مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران به تانیک وعده میدهد تا با رییس سازمان زیباسازی شهرداری هماهنگ کند و از او بخواهد تا از وجود این هنرمند برجسته در ساخت مجسمههای شهری بهره بگیرند. اینجاست که خبرنگاران واکنش نشان میدهند و به رجبعلی خسروآبادی میگویند: ما همه گفتهها و وعده وعیدهاتان را ضبط و منتشر میکنیم و او با لبخند پاسخ میدهد: حتما این کار را انجام دهید. من بر سر عهد و پیمان خود هستم.
نشان تانیک، بار دیگر، رشته کلام را در دست گرفت و گفت: تبلیغات ما بسیار ضعیف است. ما نمیتوانیم کارهای خود را آنگونه که باید و شاید معرفی کنیم. بعد چهره پیرمردی را نشان میدهد که عباس کاتوزیان تصویر کرده و میگوید: این اثر، فوقالعاده است. تمام درد و رنج این مرد را در خطوط چهرهاش میتوان دید. ما کارهای آقای کاتوزیان را کمتر در مجلهها میبینیم اما اگر این هنرمند اروپایی یا آمریکایی بود، دنیا کارهای او را میشناخت.
این هنرمند در پاسخ به اینکه تا چه اندازه نقاشی به شیوه رئال در شرایط فعلی میتواند پاسخگو باشد؟ بیان میکند: من آدم بدی نیستم اما واقعیتها را میگویم. استعمار یک جنبه ندارد از طریق راههای متفاوت بین مردم نفوذ میکند. یکی از این راهها در رژیم گذشته ساخت موزه هنرهای معاصر و تبلیغ هنرهای این چنینی بود. من روزی چند مجله و روزنامه میخوانم به طوری که از کارم عقب میمانم.
او به نمونههایی از نقاشیهای مدرن نقاشان اروپایی که روی تقویمی چاپ شده است اشاره میکند و میگوید: این هنرها که تنها چند خط را نشان میدهند چه حرفی میتوانند برای گفتن داشته باشند؟ هنرمندان این آثار سالها نمیتوانند حتا یک خط از کارهای استاد کاتوزیان را طراحی کنند. اما خارجیها قدرت توجیه و تبلیغ را دارند.
تانیک در پاسخ به اینکه آیا، این روزها با وجود رواج عکاسی دیجیتابل، جایی برای مجسمهسازی و نقاشی به شیوه رئال باقی میماند یا نه میگوید: متاسفانه این روزها باب شده هر کس هر خط کج و کولهای میکشد اسمش را هنر میگذارد. زمانی هم که از او میپرسیم این چیست؟ میگوید هر چه شما فکر کنید! این شد هنر؟ چگونه هنرمند میتواند شروع به خلق کند، بدون آنکه فکری در ذهنش باشد؟!