سپاس نویسنده مرده از کیمیا
در آخرین مورد از این نوع سوتیها اتفاقی است که در سریال کیمیا روی داد. برخی از انتقادها بهاین سریال بهعبارت زیر است:
پیش از انقلاب میوهها را در پاکت میفروختند نه کیسه نایلونی. پدر کیمیا
وسط تابستان نارنگی میخورد. کیمیا در آن سنو سال، ابروهایش را برداشته
است. آرم شبکه موبایل همراه اول روی در مغازه بازار دیده میشود. نشاندادن
یک ماشین آمریکایی مشکی که مدل آن از سال ۱۹۹۰ بود و این ماشین سال ۱۳۵۷
اصلا نبود. تابلوی علائم جادههای امروزی را بهعنوان تابلوی ۵۰سال پیش
نشان دادهاند. در سریال کیمیا خانم طاهری، چادر عبایی را با آن آستینهای
توردوزیشده سرش کرد، چادرهای آستیندار تازه به بازار آمدهاند و طبیعتا
قبل از انقلاب نبودهاند. همچنین فضای داخلی قطار اهواز- مشهد دراین سریال
متعلق به امروز بود نه ۴۰سال پیش. تیربرقهای نشاندادهشده در سریال
کیمیا تیربرقهای بتونی امروزی هستند نه از نوع ۴۰سال پیش. همچنین فرخ روی
پشت بامی نشسته که ایزوگام شده است، حال آنکه ایزوگام محصول دو دهه اخیر
است. دراین سریال عروس چادر مشکی سرش میکند، حال آنکه این اصلا مرسوم
نبوده. ابروهای کیمیا دراین سریال گویی هاشور ابرو شده است درحالیکه این
مدل آرایش در چند سال اخیر مد شده است. کیمیا بهطور کلی بازنمایی درستی از
خرمشهر سالهای ۵۰ خورشیدی نشان نمیدهد. از آخرین سوتیهای این سریال نیز
ویرایش کتاب پرتوی از قرآن نوشته استاد آیتالله طالقانی است. کتاب «پرتوی
از قرآن» مرحوم آیتالله طالقانی در اصل ازسوی محمد جعفری ویراستاری شده
است که در آن زمان که در سریال تشکر مولف کتاب (آیتالله طالقانی) به کیمیا
ابلاغ شد، ویراستار اصلی یعنی محمد جعفری، از دنیا رفته بود.
بردن شاعر امروز به دیروز
در قسمت دوم سریال معمای شاه شبکه یک ساخته محمدرضاورزی شاهد یکسوتی و
گاف بزرگ بودیم که در آن دکتر وزیری با بازی سعید نیکپور درحال خوشنویسی
این بیت شعر است که «یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد» آن هم در سال ۱۳۱۸،
زمانیکه محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران است، اما شاعر این شعر معروف دکتر
محمود اکرامی شاعر معاصر است که در سالهای اخیر این شعر را سروده و بارها
آن را در تلویزیون و محافل هنری و ادبی خوانده است.
فرمانداری زیرآب حذف شود
سریال پایتخت که در سری چهارم خود هم توانسته مخاطبان زیادی را پای
تلویزیون بکشاند سوتی عجیبی در تیتراژ پایانیاش داده است. در تیتراژ
پایانی این سریال وقتی نوبت به تقدیر و تشکر از مجموعهها، نهادهای دولتی و
افراد حقیقی و حقوقی میرسد، نکته جالبی به چشم میخورد و آن این است که
جملهای یک خطی تحت عنوان «فرمانداری زیرآب حذف شود» باعث تعجب بسیار
میشود. وقتی بهاین جمله دقت میکنیم، متوجه میشویم که قرار بوده تقدیر
از این فرمانداری حذف شود که نهتنها این کار صورت نگرفته، از دید
دستاندرکاران سریال پایتخت نیز پنهان مانده است.
صدای محمد اصفهانی ۳۰ سال زودتر
سازندگان «گذر از رنجها» در یک اقدام عجیب، دعای تحویل سال محمد اصفهانی
را که چند سال بیشتر از زمان ضبط آن نمیگذرد، برای مقطعی از داستان که
مربوط به زمان پیروزی انقلاب است استفاده کردند!
اخیرا در گزارشی به حرکت جالب سازندگان سریال «گذر از رنجها» پرداختیم که
برای بخشی از داستان بهتناسب مقطع روایت، میدان آزادی تهران را با تهیه
اتومبیلهای قدیمی و بستن موقت دو خروجی به شکل سهدهه پیش آن درآورده
بودند. این اقدام که تقریبا در طول سالهای اخیر در سینما و تلویزیون ما
سابقه نداشته، البته کاستیهایی نیز داشت و ازجمله آنها رویت پرچم
جمهوریاسلامی بهجای شیر و خورشید و نیز عیانبودن تغییرات مشهود فضای سبز
میدان آزادی بود. دیگر گاف عجیب سازندگان سریال، در قسمت اخیر آن صورت
گرفت که شنبهشب گذشته روی آنتن رفت. دراین بخش که قصه به زمان پس از
انقلاب اسلامی رسیده، ایام نوروز است و کاراکترها در انتظار شنیدن صدای توپ
تحویل سال هستند. گاف عجیب سریال هم دقیقا همینجا رقم خورد که برای دعای
تحویل سال، از صدای محمد اصفهانی بهره گرفته شده بود. این دعا را محمد
اصفهانی نخستینبار در نوروز ۸۸ در تلویزیون اجرا کرد و زمان ضبط آن به چند
سال پیش بیشتر بازنمیگردد. سریال گذر از رنجها به کارگردانی فریدون
حسنپور از شبکه یک درحال پخش است.
مشترک مورد نظر در شبکه نیست
در سریال «آوای باران» به کارگردانی حسین سهیلیزاده که در بهمن ۹۲ پخش
میشد، پدر خوانده باران، مهران احمدی، در زندان ازطریق تلفن با
ملاقاتکننده خود گفتوگو میکند اما تلفن که ناشیانه روی پیشخوان و
روبهروی چشمان مخاطب تیزبین و نکتهسنج قرار دارد خالی از هر نوع سیم
ورودی و خروجی ارتباطی است!
کلکسیون سوتی
کلاه پهلوی ازجمله سریالهای نورچشمی تلویزیون با آن کارگردان نور چشمیترش
نیز خالی از سوتی نبود. در این سریال یکبار فروغ خانم (مریلا زارعی)
اعلام کرد که در۱۴سالگی با سیدرضا تدین (محمدرضا شریفینیا)که۶سال از او
بزرگتر بوده ازدواج کرده و۱۷سال از زندگی مشترکشان میگذرد. با این حساب
آسدرضا۳۷ساله است! این در حالی است که آسدرضای نشان دادهشده بیشتر به ۶۰
سالهها میماند. علاوهبراین یک گاف دیگر یافت شد و آن هم اینکه فهمیدیم
در دوره رضاخان هم از واژه پارتیبازی استفاده میشد. علاوهبراین در
انتقاد از این سریال خسرو معتضد گفته بود اتومبیل جیپ در سال ۱۹۴۱ اختراع
شده اما ایشان در سال ۱۹۳۵ سوار جیپ میشوند! خندهدار است. لباس
ژاندارمهای زمان رضاشاه بهاین شکلی که به تصویر کشیده نبوده است.
«کلاهپهلوی» در سال ۱۳۱۴ منسوخ شد. زنها کجا اینقدر شیکپوش بودند؟! من
تصاویر زنان آن زمان را دارم، شاید فقط ۱۰۰ زن درباری شیکپوش بوده باشند.
ایشان نمیدانند جنگ دوم جهانی ۱۳۱۸ شروع شده و در ۱۳۲۰ به ایران سرایت
کرده است، بهخاطر اینکه مشورت نمیکند و فیلمنامه را خودش مینویسد، مورخش
خودش است، طراح لباسش خودش است. در این فیلم همه مردها کراوات میزنند و
کلاه شاپو دارند. فیلمهای آن زمان در آرشیوها موجود است و میتوان دید که
مردم چقدر مندرس بودند، کجا مردم اینقدر خوشپوش بودند؟!«مختاری» که در
سریال «کلاه پهلوی» به تصویر کشیده بود، آیا واقعا این شکلی بود؟ فقط شنیده
بود که ویولن میزند بههمین دلیل یک ویولن هم به دستش داده بود. مختاری
یک هنرمند دارای دو شخصیت بود اما دراین سریال بهعنوان یک آدم دلقک و
مسخره نشان دادهشده است. در قسمت ۴۳ سریال «کلاه پهلوی» سارا خویینیها
بازیگر نقش عالیه دمپایی «نادر» پایش کرده است. انگار عوامل صحنه این سریال
فراموش کردهاند که این نوع دمپایی در زمان رضاخان هنوز اختراع نشده بود.
آرایش نداشتهات را پاک کن
شگفتانگیزترین و عجیبترین دیالوگ تاریخ تلویزیون و سینمای پس از انقلاب
ازسوی نویسنده، کارگردان و بازیگر سریال «مادرانه» در قسمتهای اولیه این
سریال خلق شد. چیزی شبیه همان چند دیالوگ درخشانی که پدر به دخترش میگفت:
«آرایشتو پاک کن، دختر!» درحالیکه هیچ آرایشی بر صورت وی دیده نمیشد!در
قسمتی که مرداد ۹۲ از تلویزیون پخش شد بعد از اینکه اردلان از دست ماموران
گریخت، مریم همسر اردلان که جایی جز مدرسه نداشت به آنجا پناه برد. در
اینجا بود که آذر ثانی، همسر محمدجواد، به دیدن مریم آمده درحالیکه
بههمراه خود کیفی دارد که از داخل آن اقلام زیر را خارج میکند: دو عدد
موز، دو عدد لیوان، یک بسته نان، یک ظرف خرما، یک ظرف غذا، یک ظرف سبزی، یک
رادیو و سفره. بهراستی این همه وسایل در یک کیف جا میشود؟ اما ماجرا به
اینجا ختم نمیشود و لحظاتی پس از اینکه سفره سحری آماده شد «آذر» خطاب به
«مریم» میگوید: «حالا نمیدونم اول سحری و بخوریم حرف بزنیم یا بعد از
سحری؟» بهنظر شما این دو جمله با هم تفاوتی دارند؟!
در زمان پخش مختارنامه بخش خبری
۲۰:۳۰ یک سوتی از این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی داود میرباقری گرفت.
این بخش خبری صحنهای را نشان داد که محمد صادقی، بازیگر، درحالیکه لبخند
میزد و انگور میخورد، گفت: «باغتآباد انگوری» گزارشگر این بخش خبری بعد
از پخش چنین صحنهای با عنوان سوتی «مختارنامه» گفت: نمیدانم در آن زمان
چطور از دیالوگهای زیرگذر بازار تهران استفاده میشد! البته بخشهای خبری
دیگر تلویزیون هر هفته بعد از پخش قسمتی از مجموعه «مختارنامه» درقالب
گفتوگو با مردم نظر آنها را منعکس کرده که بیشتر جنبه تعریف و تمجید
دارد.
لوکیشنهای کمخرج و بیسلیقگی
«در چشم باد» تصویری نادرست و اشتباه بهلحاظ بصری و تاریخی از تهران دهه
۶۰ به مخاطب میدهد. در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب تمامی خانمها از
روسریهای تگرنگ و بلند استفاده میکردند، روسری لیلی در همه سکانسها
کاملا امروزی است. در یک قسمت ماشین غفور در خیابان توقف میکند و بیژن
پیاده میشود و چاپخانه پدرش را به غفور نشان میدهد درست در پشتسر آنها
دکه روزنامهفروشی با طراحی جدید که متعلق به دهه ۸۰ است دیده میشود. در
همان محلههای قدیمی، همه خانهها لولهکشی گاز دارند و هیچ تلاشی هم برای
پوشاندن علمکهای گاز نشده است. غفور، بیژن را به محله قدیمیشان میبرد،
روی دیوار محله پلاکهای جدید کوچهها دیده میشود. در سکانس تعقیب بیژن
ازسوی مامور اطلاعات هم این پلاکهای جدید در نمایی ثبت میشود. در نمایی
که بیژن و غفور در بازار شهر ری درحال پرسهزنی هستند دو دختربچهمدرسهای
جلوی آنها راه میروند که مانتوهای آبی و صورتی مدرسه پوشیدهاند که
البته همه میدانند استفاده از مانتوهای رنگی چند سالی است در دبستانها
رایج شده. این دو دختر بچهای که جلوی بیژن و غفور جولان میهند، وقتی پشت
به دوربین میشوند صحنه جرم این نما را تکمیل میکنند. همان دختری که
مانتوی آبی پوشیده یک کیف یانگومی روی دوشش انداخته که دوربین امیر کریمی
کیف را با همان عکس یانگوم در دل حوادث تهران دهه۶۰ ثبت میکند. در همان
سکانس مربوط به سفارت ایران روی میز کارمند سفارت، پرچمی قرار دارد که در
حاشیه رنگ قرمز و سبز آن «الله اکبر» کوفی دیده میشود این در حالی است که
«الله اکبر» کوفی از ۱۹ اردیبهشت۵۹ به شکل رسمی به پرچم ایران اضافه شد و
وقایعی که ما شاهد آن هستیم در سال ۵۸ درحال وقوع است؛ اشتباهی که البته
در سکانسهای تهران تصحیح شده و از پرچمهای روی میزی همان سالها و بدون
نام الله اکبر حاشیه رنگها استفاده شده است. در این سریال همچنین در یکی
از قسمتها از گوشی تلفن دیجیتال استفاده میشود، آن هم برای دوره زمانیکه
تلفنها هندلی بودند. آنچه گفته شد تنها نمونههایی بارز و دمدستی از
سوتیهایی بود که در سریالهای تلویزیونی و سفارشی رخ میدهد که بیشتر
آنها هم از نظر مدیرانی که تمایل دارند کارنامه خود را پربارتر نشان دهند
رتبه آ میگیرند. ازاینرو میتوان گفت تمام سریالهای سالهای اخیر بدون
هیچ استثنا سوتیهای وحشتناک خندهداری داشتهاند. حال آنکه اگر بخواهیم به
موشکافی درست این سوتیها بپردازیم میتوان دهها کتاب در آن باره نوشت که
بیشتر این سوتیها هم ناشی از بیسوادی و بیاطلاعی کسانی است که این
روزها با عنوان کارگردان گواهینامه دولتی ورود به عرصه فرهنگ را میگیرند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com