هنوز داغ هادی نوروزی کاپیتان پرسپولیس تازه است. زخمی که هرچه میگذرد، نه سرد میشود و نه از یاد میرود.
به گزارش بولتن نیوز؛هادي بامداد پنجشنبه 9 مهرماه 94 به خواب عميقي رفت و طبق گزارش پزشكي، در خواب دچار حمله قلبي و در پي آن، ايست قلبي شد و جان به جانآفرين تسليم كرد.
او در 30 سالگي، در اوج شهرت و وقتي بازوبند كاپيتاني تيم را بر بازو داشت، پرواز ابدياش را آغاز كرد و همه پرسپوليسيها را تنها گذاشت. حالا فقط ياد و خاطراتش زنده است.
احد ابراهيمنژاد برادر همسر هادي كه از دوران كودكي، دوست صميمي و بچه محل كاپيتان پرسپوليس بود، خاطره جالبي در مورد هادي برايمان تعريف كرد. او در تمام اين سالها در كنار هادي بود و رفاقتشان به قدري صميمیت داشت كه هادي در نهايت با خواهر احد ازدواج كرد.
احد در مورد رفاقت با نوروزي گفت: «ما با هم و در كنار هم بزرگ شديم. من، هادي و مهدي برادرش هميشه در كنار هم بوديم. البته مهدي و هادي در تهران و نزديك به هم زندگي ميكردند اما من هر هفته 3 روز وقت ميكردم در تهران باشم. با اين حال هميشه كنار هم بوديم و روزهاي سخت و آسان زيادي را پشتسر گذاشتيم.»
برادر همسر نوروزي افزود: «هادي براي رسيدن به جايگاه كاپيتاني پرسپوليس تلاش زيادي كرد. نه تنها در فوتبال، بلكه براي پيشرفت در كشتي نيز صبح تا شب تمرين ميكرد. در هواي هميشه باراني كپورچال و بابل، زمستانها با يك موتورسيكلت به تمرين كشتي ميرفت. حتي به مسابقات انتخابي تيمملي در رده نوجوانان هم رسيد اما در آخرين بازي كه برنده آن، به تيمملي ميرسيد، دو داور حقش را خوردند. سال بعد از آن هم در انتخابي كشتي شركت كرد و همين اتفاق افتاد تا ديگر دور كشتي را خط قرمز بكشد و به سراغ فوتبال برود.»
ابراهيمپور اضافه كرد: اين مسئله را هرگز در جايي عنوان نكردهام. هادي قبل از آنكه به تيم فجر سپاه براي گذراندن دوران سربازياش برود، با لطف امير عابديني با باشگاه پرسپوليس قرارداد داخلي امضا كرد اما وقتي به تيم فجرسپاه رفت، قراردادش بنا به دلايل عجيبي لغو شد. بعد از سربازي به تيم عابديني يعني داماش ايرانيان در تهران برگشت و يك فصل خوب را پشتسر گذاشت.
ليگ كه تمام شد، هادي منتظر بود بار ديگر شانس حضورش در پرسپوليس را امتحان كند اما تا روز آخر نقل و انتقالات، هيچ اتفاقي رخ نداد. در آخرين روز نقل و انتقالات، ساعت 22 در حالي كه فقط دو ساعت تا پايان زمان نقل و انتقالات باقيمانده بود، از سوي داريوش مصطفوي مديرعامل وقت پرسپوليس با هادي تماس گرفتند كه خودش را به هيأت فوتبال برساند.
براي آنكه دير به هيأت فوتبال نرسيم، با موتورسيكلت و سرعتي بسيار زياد به ورزشگاه شيرودي و هيأت فوتبال رفتيم و كار را تمام كرديم. هادي آنقدر خوشحال بود كه انگار اين اتفاق باورش نميشد. در نهايت هم با پيراهن پرسپوليس، زندگياش را به پايان رساند.
منبع:خبرورزشی