کد خبر: ۳۰۷۰۶۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

پروسه نفوذ در «جمعيت مقاوم»

جمعيت مقاوم يا به قول آمريکايي‌ها «توده‌ مقاوم» همان جمعيتي هستند که دلبستگي ويژه‌اي به نظام ديني و رويکردهاي انقلابي داشته و به هيچ‌وجه تضعيف انقلاب اسلامي و رهبري آن را برنمي‌تابند.
پروسه نفوذ در «جمعيت مقاوم»به گزارش بولتن نیوز، يکي از تجربه‌هاي به‌دست آمده از دوران حکومت اصلاح‌طلبان بر ايران - 76تا 84 - اين است که چرخش ماهيتي و يا رفتاري نظام جمهوري اسلامي تنها از طريق سيطره «تغييرطلبان» بر قواي جمهوري اسلامي ايران تحقق نمي‌يابد و تا زماني که يک جمعيت مومن عازم پاي کار و فدايي نظام وجود داشته و در صحنه باشد، هر اقدامي ولو اينکه با اعمال حداکثر فشار بر نظام توأم باشد، به سرانجام نمي‌رسد. بر اين اساس اين نظريه در دستگاه‌هاي مطالعاتي و پژوهشي غرب مطرح شد که «رابطه موثر ولايت‌فقيه و توده‌هاي مقاوم، عامل اصلي بقاء جمهوري اسلامي است».

در جريان انتخابات دوم خرداد 76 و سپس انتخابات 29 بهمن 78، دو قوه مهم اجرايي و مقننه جمهوري اسلامي به‌دست کساني افتاد که تعداد زيادي از آنان «نظام ديني» و «استقلال کشور» را قبول نداشتند و به‌طور آشکار عليه اين دو وارد عمل شدند و کار را به جايي رساندند که از درون وزارت کشور دولت به ساماندهي آشوب‌هاي خياباني مي‌پرداختند و اکثريت نمايندگان مجلس به تحصن و شبهه‌پراکني عليه اساس نظام دست زدند. در اين مقطع، نظام در معرض آسيب جدي قرار گرفت و در واقع کار به جايي رسيده بود که مديران نظام عليه نظام بپاخاسته بودند! شما هم حتما اين عبارت که مربوط به همين دوران است را شنيده‌ايد «مسئولين مي‌خواهند نظام را ساقط کنند اما مردم نمي‌گذارند!»

در اين مقطع و بخصوص زماني که کار به جاي باريک مي‌کشيد مردم به صحنه مي‌آمدند که حضور ميليوني مردم در تظاهرات 23 آبان 76 - در واکنش به اهانت‌هاي آقاي منتظري در روز 1‍3 رجب- و نيز حضور ميليوني آنان در 23 تيرماه 87 - در واکنش به فتنه‌اي که در آن ايام عليه نظام به راه افتاده بود - از اين نمونه به حساب مي‌آيند. پيش از اين و براساس آنچه در کشورهاي ديگر وجود دارد، تصور غرب اين بود که اگر قوه مجريه و قوه مقننه به‌طور همزمان از چارچوب حقوقي نظام خارج شوند و کارکرد مخالف خود را پيدا کنند، نظام جمهوري اسلامي سقوط مي‌کند. در اين نگرش فرض براين بود که انتخاب افرادي که با حاکميت ديني و يا با استقلال ايران مخالف باشند يا درباره اين دو که رکن نظام ديني محسوب مي‌شوند، اهتمام لازم را نداشته باشند، پس، آن اتفاق افتاده که توده‌هاي ايراني به سطحي از تغيير در باورها و ارزش‌ها رسيده‌اند که چنين افرادي را انتخاب کرده‌اند بنابراين براساس اين نگرش تحول در دو قوه مجريه و مقننه آخرين اتفاقي است که در تغيير نظام ديني روي مي‌دهد.

تجربه دوم خرداد 76 و 29 بهمن 78 اين باور آمريکايي‌ها را ابطال کرد و آنان را به اين جمع‌بندي رساند که انتخابات در ايران رمز و راز خاص خود را دارد و آئينه تمام‌نمايي براي فهم شرايط اجتماعي ايران نيست. آنان در عين حال دريافتند که در جمهوري اسلامي ايران يک جمعيت بزرگ و موثر مدافع وجود دارد که وقتي نظام ديني، انقلاب اسلامي و رهبري آن به خطر مي‌افتند، به صحنه مي‌آيند و تا حل مسئله به نفع نظام، ميدان را ترک نمي‌کنند. تغيير نگرش، به‌طور طبيعي آمريکايي‌ها را به تغيير در رفتار وادار کرده است اما نه به اين معنا که از نظر آنان نفوذ در راس و بدنه قوه مجريه ايران را کنار گذاشته و يا انحراف در مجلس شوراي اسلامي را کم‌اهميت تلقي مي‌کنند بلکه با توجه به اهميت و تاثير نفوذ در رياست‌جمهوري و مجلس حتما بر شدت تلاش‌هاي خود مي‌افزايند اما واقعيت اين است که آنان به اين حلقه مفقوده در توده مردم نيز توجه دارند و بيش از نفوذ در دو قوه مجريه و مقننه ايران به نفوذ در «جمعيت مقاوم» چشم دوخته‌اند.

جمعيت مقاوم يا به قول آمريکايي‌ها «توده‌ مقاوم» همان جمعيتي هستند که دلبستگي ويژه‌اي به نظام ديني و رويکردهاي انقلابي داشته و به هيچ‌وجه تضعيف انقلاب اسلامي و رهبري آن را برنمي‌تابند. اين گونه افراد در هر شهر و روستا و کوي و برزن حضور داشته و بسياري از آنان به يک سازمان مردم‌نهاد نظير بسيج، هيئت‌هاي مذهبي، حلقه‌هاي تبليغي روحانيت، انجمن‌هاي اسلامي، سازمان‌هاي غيردولتي سياسي، مسجدي‌ها يا شرکت‌کنندگان در حلقه‌هاي قرائت قرآن و... متصل بوده و از طريق اين سازمان‌ها اطلاعات مذهبي و سياسي دريافت کرده و نسبت به بقيه اقشار جامعه به روزتر، فرهنگي‌تر و فعال‌تر مي‌باشند و از سوي ديگر به دليل همين ارتباطات شبه سازماني، متشکل‌تر از بقيه مردم نيز هستند. عدد اينها در جمعيت کشور از چند ده ميليون نفر فراتر مي‌رود و از اين رو مي‌توان گفت مردم در جمهوري اسلامي به نسبت ساير کشورها از تشخص و سازمان‌يافتگي بيشتري برخوردار مي‌باشند. اين جمعيت فعال مقاوم و متشکل، مشکل بزرگي در راه تغيير نظام ديني در ايران پديد آورده و اجازه تحقق اهداف و برنامه‌هاي آمريکا را نمي‌دهند. همين‌ها تاکنون چندين بحران سياسي، اقتصادي، امنيتي، نظامي و فرهنگي را خنثي کرده و از جلوي پاي نظام برداشته‌اند.

آمريکايي‌ها در پيگيري پروژه نفوذ به اين سد رسيده و براي خنثي کردن آن به برنامه‌ريزي پرداخته‌اند که به مواردي از آن اشاره مي‌شود:

آمريکايي‌ها در گام اول تلاش مي‌کنند تا اين جمعيت موثر دهها ميليوني باور کنند که رودرروي آنان نه فقط آمريکا و غرب و مرتجعين بلکه دهها ميليون شهروند ايراني قرار گرفته‌اند و اينک اين توده مقاوم در موضع اقليت قرار دارد. غرب و بخصوص آمريکايي‌ها با برجسته‌سازي اشخاص و تيپ‌هاي مخالف نظام و با القاء بدبيني نسبت به نتايج انتخاباتي تلاش مي‌کنند تا اين نيروها که ستونهاي انقلاب و نظام بر دوش آنان قرار دارد، حس در «اقليت بودن» پيدا کنند. در اين ميان دشمن از بعضي چهره‌هاي داخلي بهره‌مي‌برد تا اين احساس جا بيفتد و حال آنکه اگر نيک بنگريم درمي‌يابيم که هيچ کانديدايي در جمهوري اسلامي در روز انتخابات، اپوزيسيون نظام محسوب نمي‌شده تا آرايي که به نام او در صندوق‌ها ريخته شده، وجهه‌اي اپوزيسيوني داشته باشد.

گام دوم اين است که آمريکايي‌ها از طريق واسطه‌ها به اين جمع‌هاي متدين نزديک شود و به آنان القا کند که شعارهاي انقلابي و از جمله مبارزه‌طلبي در عرصه خارجي منسوخ شده‌اند و ديگر نه توده‌ها و نه مسئولان کشور اين شعارها را باور ندارند. هدف دشمن اين است که نيروي انقلابي مدافع نظام، دنباله‌گيري شعارهاي انقلابي را بي‌فايده ديده و از آن دست بکشد و به امور فردي خودش بپردازد. اگر نگاهي به انبوه پيام‌هايي که از طريق شبکه‌هاي اجتماعي به خورد خلق‌الله داده مي‌شود نگاهي بياندازيم به هزاران پيام از اين نوع برمي‌خوريم.

گام سوم اين است که دشمن اين توده‌ مقاوم را تحريک کند تا به نام دفاع از ارزش‌ها و آرمانها در مواردي خاص به صحنه بيايد و اعتراض خود را بطور علني بيان کند. اين موارد خاص، مواردي هستند که از اهميت درجه 2 يا 3 برخوردارند و زائيده وضعيتي هستند که مشکل درجه يک را بايد در متن آن وضعيت جستجو کرد. دشمن در اين ميان از طريق واسطه‌ها به تحريک آن دسته از نيروهاي «توده‌ مقاوم» دست مي‌زند که از عمق تحليلي کمتري برخوردارند و نوعا نمي‌توانند نقطه اصلي هدف را در ميدان مواجهه انقلاب با دشمنانش درک نمايند. در اين صحنه وقتي نيروي حزب‌اللهي در موضوعاتي با اهميت درجه 2 به صحنه مي‌آيد و همه انرژي خود را صرف آنها مي‌کند، عملا رو در روي بخش قابل توجهي از مردم قرار گرفته و در عمل آن معادله «اقليت‌سازي نيروهاي متدين مقاوم» شکل مي‌گيرد.

ضمن آنکه در اين صحنه آن دسته از نيروهاي متدين که از عمق تحليلي کمتري برخوردارند به مرور و ناخواسته به «اپوزيسيون» نظام تبديل مي‌شوند. يعني دشمن، گام به گام اين‌ها را به نوعي خوارجي‌گري سوق مي‌دهد. در اين ميان تشديد اختلافات در صفوف نيروهاي حزب‌اللهي اولين و نزديک‌ترين ثمره‌اي است که به دست دشمن مي‌رسد!

در نقطه مقابل اين رويکرد آمريکايي‌ها، توده‌ مقاوم انقلابي بايد بداند که او مامور است تا از حقيقت‌هاي نابي به‌نام اسلام، انقلاب، نظام و رهبري حمايت کند و اين حقيقت‌ها به گواهي خود انقلاب، موضوعاتي نيستند که فقط اقليتي از ايرانيان مدافع آنها باشند. مخاطب حزب‌اللهي بايد بداند که هميشه حساب انقلاب و انتخابات يکي نيستند گاهي نتايج انتخابات با نيازهاي انقلاب تطبيق نمي‌کند اما اين عدم انطباق به معناي مهجور شدن انقلاب نيست. انتخابات يک امر گذرا- و البته بسيار مهم- و انقلاب، اسلام و نظام يک امر پايدار هستند و قياس يک امر گذرا با امر پايدار قياس مع‌الفارق است.

موضوع ديگر اين است که نيروي حزب‌اللهي بايد ميان صحنه‌اي که دفاع در آن دفاع از اصول ثابت انقلاب است و دفاع در صحنه‌اي که دفاع در آن، دفاع از منافع زودگذر است، تفاوت قايل باشد و اگر به هر دليل در صحنه دفاع از منافع، از رقيب عقب افتاد، نبايد آن را با صحنه دفاع از اصول نظام که اگر به راي گذاشته شود، همه در پاي آن جانفشاني مي‌کنند، جابجا کند. حضور يکپارچه مردم همدان در مراسم تشييع شهيد همداني يک نمونه از اين موضوع به حساب مي‌آيد.

نيروهاي کثير مدافع نظام بايد تحليل دقيقي از صحنه‌هايي که رهبري معظم انقلاب در آنها هيچ مسامحه‌اي را برنمي‌تابند داشته باشند و نيز تحليل روشني از مواردي که ممکن است با وجود اهميت زياد به دليل وجودي نبودن، استراتژيک نيستند ومداهنه در آنها با هدف حفظ موقعيت‌هاي مهم‌تر، ضربه‌اي به اصول و آرمانهاي نظام وارد نمي‌کند، داشته باشد.

دشمن بخصوص پس از توافق برجام و به مدد نيروهايي که به نوعي دو قطبي تاکيد ورزيده و در کنار سر دادن شعارهاي مبتني بر صلح و صفا با دشمن، نيروهاي مظلوم حزب‌اللهي را به چوب و تير تهمت مي‌رانند، درصدد نفوذ در جامعه و دو شقه کردن آن و اقليت‌نمايي دهها ميليون نيروي مخلص انقلابي است. اين گردنه را دريابيم که اگر دريافتيم، هراسي از شرايط سياسي پيش‌رو وجود ندارد.

منبع: کیهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۰
0
0
موضوع بسیار مهمی را ایشان مورد اشاره خود قرار داده اند ، یکی از راهکارهای نفوذ در میان جمعیت مقاوم ایجاد عدم اعتماد به مسئولان است که متاسفانه بعضا توسط مسئولان اجرایی میشود !
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین