پس از وقوع این حادثه بلافاصله نیروهای امدادی در محل حادثه حاضر شدند و زخمیها به بیمارستان دیلم منتقل شدند.
به گزارش بولتن نیوز، صبح امروز یک فقره تصادف بین دو دستگاه پژو، در محور گناوه به دیلم (10
کیلومتری دیلم)، اتفاق افتاد که متأسفانه 4 نفر از سرنشینان یکی از خودروها
جان خود را از دست دادند و در خودروی دیگر نیز یک نفر کشته و دو نفر زخمی
شدند.
به گزارش فارس، از دیلم در این حادثه ناگوار رانندگی، قائد
اسلامینسب از چهرههای معروف حوادث روزهای انقلاب جان خود را از دست داد،
ضمن اینکه همسر و دختر ایشان نیز در بین کشتهشدگان این حادثه رانندگی
بودند.
لازم
به ذکر است قائد اسلامینسب همان چهره معروف انقلابی است که در روز فرار
شاه از ایران، در 26 دیماه 57، روزنامه اطلاعات را روی سر خود گذاشته بود.
این چهره انقلابی مسئولیتهای مختلفی در شهرهای دیلم و گناوه داشت و در
استان خوزستان نیز سابقه فرمانداری بندر ماهشهر نیز مشاهده میشود.
وی
مدت دو سال فرماندار دیلم، چهار سال فرماندار دشت آزادگان و بیش از یکسال
نیز فرماندار ماهشهر بود همچنین قائدینسب کاندیدای حوزه بوشهر، گناوه و
دیلم در نهمین دوره مجلس شورای اسلامی همچنین فرماندار نمونه کشور در سال
89 نیز بود.
منبع: عصر ایزان
عجب دنیای کوچکی
دوستان روا نیست آدم از مرگ کسی ابراز خوشحالی کنه که چه بسا نبودن همان فرد برای کسی یا دیگران بسیار ناراحت کننده باشه. بخدا سیاست و طرفداری یا ابراز انزجار از کسی یا گروهی خوشبختی واقعی به ارمغان نمیاره، اگه منم از برخی رفتارهای شهروندان غربی تعریف میکنم تنها جهت مقایسه است نه طرفداری از آنها، آدم باید کشته مرده ی خودش باشه و تا میتونه برای سلامت جسم، روان، خوشبختی و شاد زیستن خودش تلاش کنه. البته عشق ورزیدن به نزدیکان یا دوستانی که حس خوبی بهشون داره نیز بازم نشاندهنده ی اینه که آدم کشته مرده ی خودشه چون قسمتی از سلامت روان آدم همین نزدیکان یا دوستان تشکیل میدن.
به نظر من هر فردی در هر برهه ای از زندگی خویش نسبت به محیط اجتماعی که در آن زندگی می کند داری شرایط تأثیرگذاری و تأثیرپذیرندگی است به این مفهوم که رفتارهای هر فرد (هر چند در اندازه های کوچک و یا بزرگ آن) به نوعی از محیط تأثیر گرفته و همچنین بر محیط تأثیر می گذارد. آنهایی در این شرایط موفق تر هستند که نسبت ارتباط خود و محیط را بر پایۀ ورود و خروج تأثیرات مثبت ارزیابی کرده و به آن اقتدا کنند. با این نگاه جملۀ معترضۀ « رد همه انواع تنفر در خود پذیرش یک تنفر بالاتر در بر دارد» غیر قابل استناد خواهد شد و به این شکل تغییر خواهد کرد که «قبول هر تنفر، در پیِ خود تنفری بالاتر و بیشتر را خواهد داشت». جنگ بدترین اختراع بشر است که ناشی از تنفر بوده و در پی خود تنفر بیشتر را خواهد داشت. در رابطه با مثال آورده شده در بارۀ عملکرد داعش (همانطور که پیش از این یادآوری شد) برای تسریع در حلّ مشکل و پایان دادن به این اوضاع تأسف انگیز و فجایع انسانی باید به ریشه ها پرداخت و واکاوی نمود که «آن چه چیزی است که به نیروهای داعش القا می شود» و آنان را در انجام این فجایع جری تر می کند. البته این رأی دلیلی بر دفاع نکردن از کسانی که مورد ظلم واقع شده اند نخواهد بود چون «بنی آدم اعضای یک پیکرند».
نتیجه گیری شما برعکس آن چیزی است که منظور بنده بود. اگر دقت کرده باشید من هم گفته ام «البته این رأی دلیلی بر دفاع نکردن از کسانی که مورد ظلم واقع شده اند نخواهد بود» بلکه مقصود من از ریشه یابی موضوع آن است که با این کار می توان جلوی جذب بیشتر افراد را به داعش گرفت. فکر کنم که شما هم تصدیق می فرمایید که هنوز هم که هنوز است افرادی از اقصی نقاط جهان به دلایل مختلف (که اگر بررسی شوند می توان برای آنها راهکار در نظر گرفت) جذب داعش شده و خود را در انجام این فجایع شریک می کنند. داعش به مثابه یک بیماری است که در ابناء بشر رسوخ کرده است و رفع آن (دفع شرّ) علاوه بر جراحی های لازم (مقابله با داعش و دفاع از مظلوم) نیازمند واکسن (آگاهی جوامع بشری، افزایش فرهنگ نوعدوستی، تلاش برای زندگی بهتر در کنار یکدیگر و...) است تا به امید خداوند، دیگر این نوع رفتارهای غیر انسانی را شاهد نباشیم.
برای روشن تر شدن موضوع، در قالب یک مثال مطالب را بیان می کنم:
همه ما می دانیم که افرادی با انجام تجارت سیاه، در خارج و داخل کشور مشغول توسعۀ پخش و استفاده از مواد مخدر در بین جوانان کشور هستند. نیروهای انتظامی بنا بر وظایف محوله به شدّت با این امر به مقابله پرداخته و در این راه شهیدان بسیاری نیز داده ایم. آیا مسؤولان، تنها به این روش اکتفا کرده اند؟ واقعیت این است که آنها ضمن انجام این اقدامات، با استفاده از روش های دیگر نیز در پیِ کاهش گرایش جوانان در استفاده از این مواد هستند. آنها حتی از کسانی که آلوده به این بلا شده اند (و نه تنها به خود بلکه به اطرافیان خود آسیب های جدّی وارد کرده اند) ابراز «تنفر» نمی کنند بلکه به جای آن از نقش و تأثیرگذاری «تفکر» به جای «تنفر» در حلّ سریع این معضل بهره می گیرند.
این شگرد مسخره و نخ نماشده را تمام کاربران شناخته اند لذا دیگر هیچ کاربری حاضر نیست وارد بحث های بی سر وته او شود.البته شگرد دیگراو اینست که مدتیست به خیال خودش قسمتی از مباحث " انتخاب شده " خود را مستقیما خطاب به مسئولین بولتن نوشته تا کاربران به احترام جواب مدیریت سایت به پایه تخت یا همان آقا سارا , او را راحت بگذارند تا بتواند همزمان از شاخه دیگر قسمت دیگر مباحث " انتخاب شده اش " را به سایت تحمیل کرده و در حقیقت گاز انبری میخواهد مانند همیشه عقیده تکراری خود را به دیگران تحمیل نماید.دلائل تجربی! او از شاخه فرنگی و دلائل فرهنگی! او در مورد اثبات همان موضوع از شاخه فراهنگی اومشعشع میگردد.
این چند نفر چقدر رو دارن و از رو نمی رن جوابشونو خوب دادی از شما میخواییم که حسابی جوابشونو بدی تا دیگه از این کارا نکنن....
چند نفر نیستند تنها یک نفرات هست والبته به قول خود یکنفراتها همه آزادند هر جنسی منظور ( لابد هر چند ) اسمی که دوست دارند انتخاب کنند و به جای چند نفر زحمت کامنت نوشتن را بخود بدهند .قصد این نیست که پایه تخت با ساراش از سایت بره یا از رو بــــره فقط همینکه همه کاربران اونها را شناختند کافیست. حیف نیست واقعا یک روزی بیاد که توبــــــــــــــــــــــــخانه پایه تخت و شرکاع ! خاموش شود! بعد ما به کامنت چه کسی بخندیم؟ تازه دستگرمی ما تموم شد وارد مرحله بازی شدیم که ممکنه یه چند سالی طول بکشه .البته دیگه" توبخــــــــــــــــــــــانه "شون قادر نیست در یک روز به ده اسم متخلف منظور مختلف کامنت فحاشی بگذاره . همون آلماروس با دهها " بــــــــــرچم " مختلف در یک هفته در حال شلیک بود که البته امیدواریم که " تــوبه تـــوب با توبـــه بـــر باشه بیاد سر بست .منظور از بست , پست میباشد با بست و ذغال مرغوب و دوست ناباب اشتباه نشه )
«اینا» مثل «اونا» هستن. «اینا» برده هستن. «اونا» از «اینا» بهترن. «اینا» بدن «اونا» خوبن. وای «مامانمینا»...
سومآ فکر کنم شما تو تهران پارس زندگی می کنی .وگرنه تقریبا در همه جای ایران فقر را به وضوح می توان دید. راستی صف های نیم کیلومتری سبدکالا یادت رفته؟ اگه بخوام فقروسومدیریت کشور رو ثابت کنم هزاران دلیل موجه دارم.
مطلب ها را که می خوندم یاد اون بیت شعر معروف که می گفت هرکسی از ظن خود شد یار من و از درون من نجست اسرار من
خب دوستان همه معلوم ایران و ایرانی بودن را دوست دارن و می خوان بهترین باشه و براش تلاش می کنن نمونه اش همین پست هایی که گذاشتن.
من همتون را تحسین می کنم
ولی یک چیزی من را آزار داد اینکه همدیگه را قضاوت می کردید
تو فلانی، اون اینطوری، شما اینی و ...
فکر کنم هرکسی نظرش را بده و از کلام اون دیگری حدس نزنه روزگارش چیه بهتره. دعوا هم نمیشه
حالا برای آمرزش و مغفرت این مرحوم یه صلوات بفرستین.
ثواب داره ، ابا نکن
بولتن مچکریم
فکر میکنم در موافقت یا مخالفت های خودمون بهتره عنصر آگاهی رو از یاد نبریم در بحث بالا برنده ای دیده نشد . بازندها فراوان بودند و نگاه منصفانه و عادلانه کم رنگ بود. از نگاه های مثبت چه در نقد چه در تائید تقدیر میکنم و دعوت میکنم بجای تخریب به تعمیر فکر کنیم. این طوری برای رشد و بالندگی همه ما بهتره ممنون
کاربر منتظر 15:57 25/08/94
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خودغلط بود آنچه می پنداشتیم
ناشناس۰۱:۰۳ (مقصود کاربر با پرچم آلمان) تمسخر در شان شما نیست.شما که این همه به آرشیو بولتن علاقه داری بگرد ببین از کجا این حرف وحدیثها شروع شده.(بهت میگم از نوسازی نیروی هوایی )اونجا من از پایتخت دلیل توهنیش رو پرسیدم در صورتی که شما از قبل هیچ وقت جواب توهینش رو نمیدادی وبه قول خودت دوسال بوده که به این کارش ادامه میداده.ومن تازه دوماهی میشد که با بولتن آشنا شده بودم.حالا دلیل اینکه بر ضد من موضع میگیری چیه؟چرافکر میکنی چند نفر (البته به قول شما) بر علیه شما کامنت می نویسن؟یعنی من هم نظر میدم وبعدش بر علیه خودم نظر می نویسم؟!واقعا چرا باید این کارو بکنم؟اگه خوب تو آرشیو بگردی جایی رو پیدا نمیکنی که من با پایتخت نظر موافقی داشته باشم. اگه کسی به شما انتقادی داره یعنی بر علیه شماست؟ اگه نقدپذیر نیستید رو راست باشید وبگید.خود بولتن بارها نوشته های شمارو منتشر نکرده ویا نیمه منتشر کرده به خاطر لحن تندش.وشما همش دارید از سایت ومدیریتش مایه میذارید که چی؟اگه خیلی دوست داری تنهاییت رو با این بازی پر کنی حرف دیگه ایه.
پاسخ بولتن: «آي پي اين خواننده محترم هم باپايتخت يكي نيست»
به قول خود کاربر با پرچم آلمان نمک چلو زیاد شده و از شوری گذشته و داره پای همه رو وسط می کشه. زهرا- پایتخت- ناشناس با پرچم روس- منتظر- سارا- کاربر با پرچم آلمان و...
لطفا میشه دیگه بس کنید!
کاربر پایه تخت دوسته عزیز!! ما فقط کافی بود چند روز منتظر " منتظر " شما بمانیم تا نتیجه انتظار مشخص شود که شد و مهره ات لو رفت کوچولو. بعد از توهین کاربز جدید آلماروس از شاخه نظامیش ( با بیرق بلاروس) به عزاداران عاشورا و و افشاشدن او ,و بعد غیبت چند روزه او و ظهور دوباره اش با " پرچم آلمان " و افشا شدنش که " پ " ندارد و بدون پ به جای تعداد زیادی نفراتی که اتفاقا دائم آنها را در لیست خود قطار میکرد ,کامنت مینوشت , کار بر او تنگ شد و پاتکی زد و فکر کرد برنده شده است و سارایش که تا کنون با منتظر هم کلام نشده بود و بحث یهود بنی قراضه فقط بین پایه تخت و خودش یعنی منتظر ساختگی اش رخ داده بود, دلش برای منتظر تنگ شده بود که منتظر بناگاه افتاد وسط افشاگری و بحثی مسخره و کودکانه از کاخ سارای منظور ورسای را در کامنتهای فراوانی نوشت وچون موفق نشدند معلم بازنشسته هم با بحث انحرافی چندین و چند کامنت پایتختی /سارائی نوشت و عاقبت باعث شد دستشان برای همه رو شود.ونه پرچم جدید آلمان به آنها کمک کرد نه هوچی گری و اباهیگری و مغلطه و سفسطه و داستان ادامه دارد.به همین خاطر نفراتشان کم است ( یکنفراتها) و کامنت هاشان زیاد شور ش را در آورده. نوشتی: لطفا میشه دیگه بس کنید! خوب بس کن پایتخت توپخانه ات را خاموش کن بس میشود .