به گزارش بولتن نیوز غلامرضا صراف در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا، درباره دلیل و ضرورت ترجمههای مکرر از یک کتاب، گفت: به قدری کتابهای ترجمهنشده به زبان فارسی وجود دارد که اگر تمام مردم ایران مترجم شوند باز هم کتاب برای ترجمه کردن باقی میماند. البته این حرف کمی اغراق است اما ناظر به نوعی واقعیت هم هست.
او افزود: کتابهایی در حوزه ادبیات و فلسفه نوشته شده که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند. مثلا آثار رابله نویسنده قرن 16 میلادی هنوز به فارسی ترجمه نشده است. بنابراین در چنین شرایطی جز نیاز کاذب بازار چه ضرورتی است که مترجمان ما به سراغ آثار چندبار ترجمهشده بروند؟
او با بیان اینکه ترجمههای مکرر از یک اثر طبعا در عرصه نشر مشکل ایجاد میکند، ادامه داد: اگر صنعت نشر ما قوی بود و استراتژی مترجم، ناشر و مخاطب درست تعریف شده بود ترجمههای چندباره از یک اثر مانعی نداشت، ولی وقتی صنعت نشر ما ضعیف است و تیراژ یک کتاب به 500 نسخه رسیده است در چنین شرایطی ترجمههای همزمان از یک کتاب به جای اینکه به بازار کتاب کمک کند، کمر آن را میشکند. این موضوع بیشتر به بحث سختافزاری کار مربوط میشود.
صراف در ادامه گفت: جنبه دیگر آن است که در نظر بعضی صاحبنظران ثابت شده که آثار کلاسیک باید هر چند سال یک بار ترجمه شوند، ولی این در صورتی است که ترجمه قبلی نایاب شده باشد و قابل خواندن نباشد و یا اینکه در زبان آن تغییرات محسوسی به وجود آمده باشد و ما این تغییرات را در ترجمههای بعدی آن اثر ببینیم. جنبه سوم در حالتی است که ترجمههای قبلی ضعیف باشد و به همین خاطر غیرقابل خواندن تلقی شود. در اینجا این نیاز به وجود میآید که از یک اثر ترجمههای مجدد صورت بگیرد. اما یکی از مضرات این کار این است که مترجمانی همیشه سراغ آثار پیشتر ترجمهشده میروند که من به آنها میگویم «مترجمان محافظهکار». در واقعیت هم ثابت شده که این تیپ مترجمان کارشان بیشتر یک جور قدرتنمایی ویراستارانه است، چون پیش از آنها کسی اثر را با هر کیفیتی ترجمه کرده است و مترجم فعلی تنها با اداره کردن همان متن کارش را جلو میبرد زیرا نمیخواهد با متونی که تا به حال ترجمه نشده است روبهرو شود. این محافظهکاری در آثار اینگونه مترجمان وجود دارد. در این صورت ممکن است کارشان بهتر از قبلیها شود، اما در موارد بسیار زیادی کارشان اصلا ترجمه نیست بلکه همان قدرتنمایی ویرایشی است.
او افزود: در همین حال این سوال وجود دارد که وقتی این همه آثار ترجمهنشده وجود دارد منطق اینکه مترجمان همواره به سوی ترجمه آثار ترجمهشده میروند چیست؟
صراف در همینباره نیاز کاذب بازار را از جمله عوامل متعدد ترجمههای مکرر از یک اثر عنوان کرد و گفت: مثلا تا سال 80، 30 ترجمه از «شازده کوچولو» وجود داشت که الان به بیش از 40 ترجمه رسیده است. این در حالی است که طبق نظر کارشناسان، متن این کتاب خیلی ادبی و عمیق نیست. این کتاب متنی عامهپسند و زبان سادهای دارد و به هیچ وجه از یک متن قوی ادبی همچون «بیگانه» کامو یا «تهوع» سارتر برخوردار نیست.
او افزود: توجیه این ترجمهها تنها مشهور بودن اثر است که حالا با مشهور بودن نسبی مترجم نیز درآمیخته است. مثلا میگویند شاملو با علقههای خاص زبانی به سراغ «شازده کوچولو» رفته است. با این حال در بیشتر ترجمهها از همین کتاب مساله بازار است و هیچ ضرورت ادبی و زبانی در کار ترجمه آنها نیست و اتفاقا ترجمه همین اثر بعد از یک مدت به نوعی رونویسی منجر میشود، وگرنه مگر میشود در یک متن ساده که کمتر از 100 صفحه است اینقدر جا برای قدرتنمایی یا خلاقیت زبانی وجود داشته باشد؟
او در همین زمینه به ترجمههای کتاب جدید هار پرلی به زبان فارسی اشاره کرد و گفت: به خاطر اینکه گفتند این رمان پیدا شده است و با توجه به اینکه کتاب پس از 50 سال از زمان انتشار «کشتن مرغ مقلد» به بازار آمده است، بلافاصله 10 ناشر و مترجم ایرانی برای ترجمه آن هجوم بردند. در حال حاضر نیز سه ترجمه از این اثر به فارسی منتشر شده و تا جایی که من میدانم شش ناشر دیگر نیز درصدد ترجمه آن هستند. این مساله تنها به خاطر فروش میلیونی این کتاب در آمریکا بوده است در حالیکه من یک فصل از این کتاب را به همراه یک مقاله درباره آن برای یک مجله ترجمه کردم و متوجه شدم که این رمان به هیچ وجه اثر خوبی نیست. حتی در مقالهای که در اینباره نوشته شده بود نیز کار متوسط دانسته شده بود. با این حال به خاطر شهرت «کشتن مرغ مقلد» و اینکه این اثر پس از 50 سال از انتشار نخستین کتاب نویسندهاش منتشر میشود یک جو کاذب به وجود آمد که باعث شد تعدادی مترجم به سمت آن هجوم ببرند.
صراف گفت: هر سه ترجمهای که از این اثر صورت گرفته نیز بیدقت، شتابزده و سرهم بندیشده است. به همین خاطر مترجمان و ناشران دیگر میگویند که ما میخواهیم در ترجمههایمان این ضعفها را نداشته باشیم. ولی در اینجا هم این سوال پیش میآید که واقعا چه ضرورتی وجود دارد که در این بازار نشر که ناشران قدری مثل نی و قطره کتابهایشان را در شمارگان 300 نسخه منتشر میکنند یک رمان متوسط اینقدر مورد توجه مترجمان و ناشران قرار بگیرد؛ آن هم اثری که هیچ جایگاهی در تاریخ ادبیات جهان ندارد.
این مترجم به موضوع دیگری در این زمینه اشاره کرد و گفت: الان در ایران تمام آثار شکسپیر به فارسی ترجمه شده است. تعداد آثار او نیز ثابت است و زیاد نمیشود ولی در دنیا تا به حال بیش از هزار کتاب نقد و بررسی و تفسیر درباره این آثار نوشته شده که هیچکدام از آنها به فارسی ترجمه نشده است و الان اگر یک دانشجوی تئاتر بخواهد به عنوان پایاننامه بر روی آثار شکسپیر تحقیقی انجام بدهد یک منبع غنی درباره آثار او در دست ندارد؛ بنابراین ناهمگونی ترجمههای مکرر از یک اثر و حرکت مترجمان تنها برای ترجمه برخی از آثار ناهمگونیهایی را باعث شده است. موضوع ترجمه نشدن تفسیر و نقدهای آثار ادبی در زمینه آثار ادبیات آمریکای لاتین نیز وجود دارد و ما کتابهای نقد و تفسیر آثار نویسندگان آمریکای لاتین را هم در اختیار نداریم در صورتی که در دنیای غرب کار زیادی در این زمینه انجام شده ولی به زبان فارسی این کمیت عظیم صفر است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com