به گزارش بولتن نیوز به نقل از ماهنامه سینمایی فیلم، در آستانه دهه فجر ۱۳۹۲، از طرف سازمان سینمایی اعلام شد که قرار است به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، هدیهای فرهنگی به مردم داده شود. این هدیه، طرح «سلام سینما» بود که بر اساس آن، سینماهایی در کل کشور به نمایش رایگان فیلمهای در حال اکران در طول یک روز (دهم بهمن) میپرداختند. سازمان سینمایی اعلام کرده بود که طبق برآوردهای خود از میانگین فروش یک روز سینماهای کشور، مجموع هزینهها را به سینماداران و پخشکنندگان خواهد داد؛ اینکه تا چه حد سازمان سینمایی به این وعدهاش وفادار ماند بحثی دیگر است؛ اما موضوع اصلیای که توجه رسانهها و صاحبنظران را بسیار برانگیخت، نوع واکنش مردم در برابر نمایش رایگان فیلمها بود، به نحوی که هجوم سیل جمعیتی که معلوم نبود در سالهای بهشدت راکد اخیر سینما کجا بودند، هم باعث تخریب اموال برخی سالنهای نمایش شد و هم به آسیبدیدگی و جراحت برخی تماشاگران انجامید. تصاویر خبری پخششده از این ازدحام و فشار در رسانهها، بازتابی منفی به همراه داشت که از یک سو خدشه به کرامت انسانی مردم بود و از سوی دیگر نوعی فقدان برنامه و مطالعه در پیشبینی روند احتمالی طرح مزبور را نشان میداد. با اینکه در ابتدا اعلام شده بود که مرکز مطالعات و توسعهی دانش فعالیتهای سینمایی قرار است در این تاریخ (دهم بهمنماه) پرسشنامهای را بین مخاطبان سینما توزیع کند و با بررسی بازخوردها از کموکیف اجرای این طرح، نواقص در سالهای آینده برطرف شود، هیچ نتیجهای از این ایدهی تحقیقهای میدانی گرفته یا ابراز نشد و حاصل کار به شکست طرح و در نتیجه عدم تکرار آن در سالهای بعد انجامید. اگرچه خود سازمان سینمایی برآورد مشخصی از این طرح را اعلام نکرد، اما مستندساز جوانی در همان روزهای اجرای طرح، ایدهی درخشانی را در ثبت و ضبط واکنشهای مردم به طرح «سلام سینما» دنبال میکرد. صبا قاسمی، متولد ۱۳۷۲، که در رشتهی سینما در دانشگاه هنر تحصیل کرده است و دستی هم در شعر و داستان و عکاسی و نقد فیلم دارد و پیش از این مستند، در همین حوالی را درباره مهدی کرمپور ساخته است، با هماهنگی بین شش گروه مستندسازی که حدود سی نفر بودند، چهارده سینما در تهران و چند شهر را در مراکز استانها (یزد، کرمان، شیراز، کرمانشاه، کرج، مشهد) پوشش تصویری داد که حاصل این تلاش ساخت مستند بدون بلیط است. بدون بلیط (البته میدانیم نگارش درستتر، بلیت است اما به دلیل آنکه در عنوانبندی و شناسنامهی فیلم همین عبارت بلیط آمده است - شاید به دلیل ارجاع به ذهنیت مردم نسبت به این مفهوم - در این مطلب نیز به همان صورت آمده است) در سطح نخست خود، شامل تصویربرداریهایی از صفهای طولانی مردم در روز اجرای طرح، هجوم انبوه مردم به داخل سالنهای نمایش و اعتراضهای گستردهشان به فقدان گنجایش برای همهی متقاضیان و کیفیت بد فیلمها و عدم برنامهریزی درست برای پاسخ به همهی مراجعان است. در این میان گاه موقعیتهای مضحکی هم ثبت شده است که از آن میان میتوان به نواختن دایره زنگی وسط سالن نمایش توسط یکی از تماشاگران یا اظهارات برخی مصاحبهشوندگان (مثلاً اینکه «بیکارها سینما میروند، آدمی که کار دارد سینما نمیرود!») اشاره کرد. در این سطح، فیلم کارکردی گزارشی در ثبت واقعهای سینمایی دارد که تنها یک بار در طول تاریخ سینمای کشور رخ داده است و از این حیث، فی نفسه ارزشی ماندگار در تاریخنگاری بخشی از مناسبات سینمایی ایران دارد. سطح دوم مستند صبا قاسمی، تلاش برای تفسیر برخی از وجوه این رویداد غریب است. تأکیدهای چندباره بر ترافیک سنگین خیابانها، نمایش مکرر خرید انواع تنقلات توسط تماشاگران در سالنهایی که به دلیل رایگان بودن نمایش فیلم چنین پر شدهاند، اینسرت جلد نشریههای زرد در دکههای مطبوعاتی، بازی کودکان و نوجوانان در داخل سینما که انگار برای اولین بار در عمرشان به سینما آمده بودند، نشستن مردم روی کف زمین، ناآشنایی اکثر مراجعان با سینما در حد اینکه اصلاً نمیدانستند به دیدن چه فیلمی آمدهاند، خاطرات خوش نسلهای قدیمیتر از فیلمهای دوران گذشته و مقایسه با آنچه در دوران کنونی به عنوان «سطح پایین فیلمها» ارزیابی میکردند، گزارش از دیویدی فیلمهایی که به جای مؤسسههای رسانههای تصویری سر از خواربارفروشیها و سوپرمارکتها درآوردهاند و گاه داخل اسباببازیهای کودکان جاسازی میشوند و... نشان از این دارد که قاسمی موضوع ازدحام و انفجار برای دیدن فیلم رایگان را بیمناسبت با برخی ویژگیهای اجتماعی و تاریخی و فرهنگی معاصر نمیداند و با توجه دادن مخاطب فیلمش به موتیفهایی چندباره از نکات ذکرشده، انگار نوعی بلاتکلیفی و سرگردانی فرهنگی و اجتماعی را در بروز این پدیدهی عجیب سهیم میانگارد. بدون بلیط این پتانسیل را دارد که حتی از سطح سینما و طرح یادشده فراتر رود و اقبال عمومی را به موقعیتهای مفت و بادآورده و بیزحمت، ولو در صورت فقدان شناخت یا نیاز، بررسی کند که در وضعیت کنونی روزگار ما روندی فزاینده هم پیدا کرده است و نمونههایش را در مصداقهای مختلفی همچون یارانهی ماهانه، نذورات مناسبتی خیابانی، حراجیهای بساطی کنار خیابان، استفادهی بیرویه و بیدلیل از برخی تسهیلات عمومی و... میتوان یافت. اما مستند در حد همین پتانسیل باقی میماند و جای خالی کاوشهای جامعهشناسانه در تحلیل رفتار مردم - که در روز ده بهمن ۱۳۹۲ برای تماشای رایگان فیلمهایی که حتی نمیدانستند چیست - در فیلم باقی است. میشد در کنار مصاحبه با برخی از مردم (که در جای خود گاهی خوب کار شده است) با برخی صاحبنظران در حوزههای جامعهشناسی، روانشناسی، سینما و اقتصاد هم گفتوگوهایی را انجام داد تا به غنای پژوهشی اثر کمک کند. حتی میشد سراغی از نظرسنجیهای ارشاد گرفت که قرار بود در قالب پرسشنامه انجام شود و برخی آمارهای ولو ناقص را در باب تحصیلات و انگیزه و جنسیت و... مراجعان پردازش کرد. اما با این حال فیلم توانسته است در حد یادآوری و ثبت واقعهای تاریخی، کارکرد مثبتی را در پرورش دغدغههایی همچون جایگاه سینما (و فرهنگ و هنر) در زمانهی سفلگی اندیشه و تثبیت نیازهای جامعه در حد اقناع به غرایز اولیهی بشری و گرفتاریهای روزمره در ترافیک فزاینده و بیبرنامهی اجتماعی از خود به جا بگذارد و کنجکاوی را برای تماشای فیلم بعدی سازندهاش برانگیزد.