روحیهام با کاسبی جور درنیامد
متولد سال 1322 در شهر خامنه است. مثل اکثر آدمها در دوران کودکی فکر نمیکرد که روزی راننده تاکسی شود. کارش را با کاسبی آغاز میکند و به پشت میز نشینی هم میرسد؛ اما آن را رها میکند؛ چون به عقیده خودش با روحیه صادقانه او جور درنمیآمدند. از دانشگاه هم که ناامید میشود، بالاجبار تاکسی میخرد تا به جای دانشجوی دانشگاه، دانشجوی جامعه شود: «الان 47 سال است که دانشجوی این دانشگاه هستم. مسافران را برای خودم استاد دانشگاه میدانم و رشتهای را هم انتخاب کردم که در هیچ دانشگاهی تدریس نمیشود. رشته من نوعدوستی و عشق و صلح و محبت نسبت به همنوع خود بهعلاوه گفتاردرمانی، کرداردرمانی و رفتاردرمانی است که اخیرا نیرودرمانی و تاکسی درمانی هم به آن اضافه شده است.» حالا پس از حدود نیمقرن آنقدر دلبسته این تاکسی و مسافرهایش شده که پیشنهادهای شغلی دیگر را قبول نمیکند؛ حتی اگر پردرآمدتر باشد.
حاضرم با بنز هم مسافرکشی کنم
از شروع کارش تا به الان 6-7 تایی ماشین عوض کرده است: «اولین تاکسی من بنز 180 بود، بعد پیکان مدل 46، 50، 56و 60، بعد از آن یک رنو 21 گرفتم و حالا هم سمند دارم. بعد از این هم اگر تاکسیرانی اعلام کند بنز الگانس میدهد، حاضرم مسافرانم را با بنز جابهجا کنم.» در روز 6-5 تایی هم مسافر مجانی دارد که خودش میگوید به او انرژی فوق العادهای میدهند: «مسافران مجانی من شامل افرادی میشوند که یا مسیر را اشتباهی ایستادهاند یا مسافرانی که در مسیر برگشت به خانه با آنها برخورد میکنم یا مسافری که کیف پولش همراهش نباشد که نه تنها از او پول نمیگیرم که پول برگشتش را هم به او میدهم که مشکلی برایش به وجود نیاید.»