در ابتدا باید تاکید نمود که هويت امری نسبي بوده و نسبت به زمان و مكان تغيير ميیابد. به عبارتی اگر هويت، تشخص و تمايز خود از ديگري است.
به گزارش
بولتن نیوز، در ابتدا باید تاکید نمود که هويت امری نسبي بوده و نسبت به زمان و مكان تغيير ميیابد. به عبارتی اگر هويت، تشخص و تمايز خود از ديگري است در سيالیت زمانی و نسبيت مکانی برخوردار است؛ به اين مفهوم كه در گذر زمان و در اثر تجارب متفاوت روز به روز در معرض تحول و تكامل است و پذیرش نقش تاریخ در هویت به معنای تصلب و انقیاد هویت نیست بلکه به مفهوم نسبی شدن آن می باشد.
تأثير مكان و فضا بر هويت حساس و قابل توجه است بطوریکه همانگونه که مكان به تثبيت و تصلب گرايش داشته وسرحدپذيرتر و قابل تحديد است و نوعی فاصله و جدائي را خلق می کند، فضا مرزگريز و گسترپذیر، سيال و آزاد است که به قرابت و اختلاط می انجامد که نتیجتا موجب می گردد فضا منازعهپذيرتر و غیر قابل کنترل تراز مكان به شمار آيد. همين ویژگی ها و خاصيتهاي تفاوتی و متمایز گونه در دو مفهوم مكان و فضا، بستری برای پرورش تمایز و تفاوت انسانی، فردی، گروهی و ملی در زمينة ساخت و حفظ هويت است. در واقع با توجه به فقدان حریم انحصاری در میدان فضا می باشد که عرصه فضا هویتی به سهولت به عرصة حضور و تاخت و تاز هويتها تبديل مي گردد و امكان هويتيابي انفعالی سنتي به مرور زمان از بين ميرود که اگر حدود و محدودیت مکانی را در این عرصه ( فضا ) هم حاکم می بود به میزان گسترده ای دغدغة هويتي انسان و اجتماعات انسانی برچیده می شد؛ به بیانی جامع تر اگر هويت را نوعي نظام بازنمايي قلمداد کنیم، عرصه دو گانه زمان و فضا مختصات اصلي اين نظام محسوب می گردند و تمامی هويتها در فضا و زمان نمادين قرار داشته و کنش می کنند. در واقع وجود این دو عرصه معنا گستر است که انسان قادر به تقسیر و تعبیر خود به عنوان یکی از خودها می گردد.
در جهان معاصر امروز، ما بیش از گذشته شاهد گروه¬هایی هستیم که دغدغه «هویت» و یا «همسان¬ بودگی» با اعضا را دارند، تا این تصور را از خود دور کنند که تحت عنوان «متفاوت» و یا «دیگری» تهدیدی برای گروه به حساب می¬آیند. تفاوت¬ها می¬تواند مربوط به انواعی گوناگون چون تفاوت در نژاد، مذهب، قومیت، جنسیت، طبقه، برتری جنسیتی و ... باشد که برخی از اعضا آن را وضعیت هشدار دهنده برای ایزوله هویتی تلقی می¬کنند. لذا برای برون رفت از شرایط مذکور هویتی صاحبنظران در این عرصه از علم رویکرد بخردانه هویتی را چاره ساز می دانند؛ رویکرد بخردانه هویتی که حاصل تلاش بخردانهی تعامل ، همپذیری و همدلی با جهان و حاصل تعامل و همسخنی انتقادی با تاريخ فرهنگ بشری است سنتزی از تقابل رویکردهای نابخردانه سنتی با خروجی این گفتمان نابخردانه که تکه تکه شده هویتی می باشد.
بحران هويت از جمله مفاهیم مرتبط و موضوعاتي كه در گستره آسيبشناسي هويت مطرح است،که با شاخص های انجماد ( آسيب ديدن هويت که هنوز مكانيسمهاي سركوب هويت در حال بحران فعال بوده و مقاومتهايي در برابر اين تهاجم دارد )؛ مسخ ( با کم و محدود شدن دامنه مقاومت در برابر تهاجم عوامل هويت فرسای هویت، الينه شدن در حيطه بحران هويت قومي به ركود و سقوط شخصيتي و قومي در عرصه بحران هويت ملي، به فرهنگپذيري يك سويه و غيرفعال ميانجامد ) و استحاله و نابودي ( مزمن شدن و بروز حالت مسخ و اليناسيون در زمينه هويت قومي و ملي، به تدريج به مراحل فاجعهآميزي نزديك ميشود كه در سطح بحران هويت قومي، به اضمحلال و نابودي قوم و در سطح هويت ملي، به حاكميت استعمار و برقراري استثمار منجر ميگردد ) هويت معلوم و مشخص می گردد.
بحران هويت يكي از مسائل اساسي كشورهاي در حال توسعه است که شكاف نسلها و به تضعیف و دوری از فرهنگ بومی و هویت تاریخی جوامع منتج می گردد. باید خاطر نشان ساخت هويت يابي زودرس از علائم شرایط بحران در هویت می باشد که شامل وقفهاي است كه در فرآيند شكل گيري هويت ايجاد ميگردد. هويت يابي زودرس تثبيت زودرس تصور فرد از خود است كه اين تثبيت در ساير امكانات و توانائي هايي كه شخص براي توصيف خود دارد تأثير ميگذارد و در بلند مدت و شمولیت یافتن آن در سطح جامعه مشروعيت سياسي را به خطر مياندازد.
در ارتباط با موضوع هویت در ایران هنگامی که سخن از هویت ایرانی به میان می آید چرایی آشفته وار و پریشان قابل تأمل از هویت و مؤلفههای پیچیده و لایههای سردر گمی از آن را در ذهن متبادر می گردد، لایههایی که به مثابه تار و پودی محکم، چنان در هم تنیدهاند که تفکیک و جداسازی آنها از هم ناممکن بهنظر میرسد. پيشينه هويت در ايران و مسئله هويت يا پرسش از كيستي، براي ايرانيان، به مفهوم مدرن آن از تعامل با «ديگري» يعني «غرب» مطرح شد. يعني ايرانيان ابتدا اروپا را با تمام لوازم و شرايطش ديده و درک کردند، و پس از آن بود كه اين پرسش برای ما مطرح گردید كه ما كيست ايم، در كجا قرار داريم، چه می کنیم و چه بايد بكنيم؟ در واقع وفور و فراوانی از پرسش کیستی و چیستی ایرانیان از خود در عصر قاجار بود که زمینه های بحران هويتی در جامعه ایران آن زمان نیز شکل داد. به عبارتی با سيطره و نفوذ غرب در ايران( عصر قاجار )، هويت انسان ايراني در آن زمان، دستخوش تحول گرديد که برخي راهحل را در بازگشت به هويت ايراني قبل از اسلام ديدند و گروهی دیگر برگرفتن فرهنگ غرب و غربي شدن را توصيه كرده و عده ای نيز بر هويت ايراني مسلمان مصر بوده و در پي تلفيق هويت ايراني و اسلامي برآمدند.
آنچه در این راستا مورد توجه بوده و باید بطور جدی و در شکل تاریخی بدان پرداخت، مباحث مربوط به معنایابی هویتی و یا هویت یابی جامعه ایرانی از زمان مطرح شدن آن تاکنون است. واقعیت این است که هویت یابی پدیده ای اجتماعی می باشد که در ذیل مبانی علمی مربوط به مطالعات اجتماعی و علوم انسانی معنا و مبنا می یابد که این مفهوم (هویت یابی) در ایران به یک مسأله و معضل اجتماعی مبدل شد که بستر را برای پدیده مسائله بحران در شکل عمیق آن را مهیا نمود؛ بطوریکه پدیده هویت یابی در ایران مساله و موضوعی است که تبدیل به بحران گشته است.
پایان سخن اینکه لازم به ذکر است از جمله ضروريات دولت - ملت مدرن، کارکرد هماهنگ دولت و جامعه، وجود رابطه اندام وار ميان آن دو و احساس تعلق دو سويه بهم است اما اين رابطه هرگز نتوانست در ايران ما شکل بگيرد و به یک نوع بیگانگی ذاتی تبدیل شده است. بنحویکه این فرآیند بیگانگی دولت- ملت خود بر شدت و حدت تعارض هویت های حاکمیتی با هویت مقبولی و مشروعی در بطن جامعه در سراسر تاریخ معاصر ایران به استنثنای دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال جنگ تحمیلی ، انجامیده و مستتر بوده است و لذا تداوم در امر هویتی ماندگار و کلان ساختار سیاسی با شرایط درونی جامعه با توجه به ارزش های انقلاب اسلامی و جامعه نیازمند مدیریت جمعی همزمان می باشد.
*دکترای علوم سیاسی