به گزارش بولتن نیوز، متن یادداشت به قلم مهدی محمدی با عنوان «3 ابهام اصلی در مذاکرات» را در ذیل می خوانید:
هرگونه اعلام پیشرفت جدی در مذاکرات هسته ای را، تا زمانی که تکلیف 2-3 مسئله اصلی روشن نشده، باید بی احتیاطی تلقی کرد.
مسئله نخست که گفته شده دو طرف در این هفته درباره آن مذاکره خواهند کرد
موضوع تحریم هاست. طرف امریکایی درباره مسئله تحریم ها بر اساس 4 اصل رفتار
می کند:
1- حفظ زیرساخت رژیم تحریم ها در بلند مدت
2- حفظ امکان اعمال مجدد تحریم ها در زمان بسیار کوتاه
3- وابسته نگه داشتن استراتژی مذاکراتی ایران به تعدیل رژیم تحریم ها
4- وابسته سازی هرگونه تعدیل تدریجی تحریم به رفتار ایران
اگرچه احتمالا امریکا مجبور خواهد بود در مذاکرات این هفته یک پیشنهاد
جدید درباره جدول زمانی تعلیق تحریم ها ارائه کند اما نشانه ای از اینکه در
این اصول تجدید نظری صورت گرفته باشد وجود ندارد. در واقع، روشن است که
امریکایی ها به تحریم ها به عنوان تنها ابزار کارآمد در تغییر محاسبات
راهبردی ایران نگاه می کنند و در شرایطی که وارد دوران بی سابقه ای ضعف
ژئوپلتیکی شده اند نمی خواهند این ابزار را تضعیف کنند. از دید ایران اما،
نوع پیشنهادی که امریکا درباره نحوه تعدیل تحریم ها ارائه خواهد کرد مهم
ترین شاخصی است که تعیین می کند می تواند توافقی صورت بگیرد یا نه؟ تا
امروز قطعا پاسخ این سوال مثبت نیست. از دید ایران لغو تحریم ها یک فرآیند
نیست که ایران باید در آن درگیر شود بلکه یک تصمیم است که باید به صورت
قاطع و یکباره اتخاذ شود. اگر در مذاکرات این هفته امریکایی ها همچنان روی
روند بسیار بلند مدت و فاقد تضمین های معتبر در مورد لغو تحریم ها اصرار
کنند، آن وقت یک مسئله برای ایران کاملا ثابت خواهد شد و آن هم این است که
تحریمی که در ابتدای مسیر لغو نشود، در انتهای مسیر هم لغو نخواهد شد و
اساسا هدف واقعی رژیم تحریم ها نه چیزی که امریکا ادعا می کند (یعنی مطمئن
شدن از ماهیت صلح آمیز برنامه هسته ای ایران) بلکه گروگان گرفتن آینده
اقتصاد ایران با هدف تبدیل مهار هسته ای به یک مهار همه جانبه در تمامی
حوزه هایی است که درگیری راهبرد ایران و امریکا جریان دارد؛ و وقتی این جمع
بندی مسجل شود، توافق هسته ای بی معناست.
گذشته از موضوع تحریم، درباره ظرفیت غنی سازی هم 2 ابهام بسیار جدی وجود
دارد. ابهام اول این است که اگر فرض کنیم گزارش های رسانه های غربی در این
باره صحیح باشد که امریکا پذیرفته ایران بتواند در سال های پایانی اجرای
توافق نهایی به تدریج ظرفیت غنی سازی خود را توسعه بدهد، سقف این توسعه
ظرفیت تا کجاست؟ به عبارت دیگر، اگر به عنوان مثال زمان گام نهایی 10 سال
تعیین شود، و ایران مجاز باشد در 5 سال دوم ظرفیت غنی سازی خود را از 6000
سو فراتر ببرد، این افزایش ظرفیت تا چه حد می تواند ادامه پیدا کند؟
ایران رسما اعلام کرده است در سال های آینده برای تامین سوخت راکتور بوشهر
نیاز به 190 هزار سو غنی سازی دارد. اما شنیده ها حکایت از آن دارد که
ایران در طول گام نهایی حداکثر مجاز خواهد بود ظرفیت غنی سازی خود را از
6000 سو به 8000 سو افزایش بدهد واین فاصله ای عمیق و معنادار با «نیاز
عملی» عملی ایران در حوزه غنی سازی دارد که رسما اعلام شده تنها عاملی است
که از دید ایران ظرفیت غنی سازی را معین خواهد کرد.
واقعا اگر سقف افزایش ظرفیت غنی سازی ایران در گام نهایی، فقط 2000 سو
باشد، آیا این چیزی است که بتوان از آن با عنوان موفقیت نام برد؟
ابهام دوم این است که ایران اکنون در نطنز و فردو اکنون چیزی حدود 20 هزار
ماشین سانتریفیوژ نصب شده دارد که فقط حدودا نیمی از آن مشغول فعالیت است.
اگر فرض کنیم در گام نهایی ظرفیت غنی سازی ایران به 6000 سو محدود خواهد
شد، یک سوال بسیار مهم این است که تکلیف بقیه ماشین های نصب شده از سوی
ایران چه می شود؟ آیا این ماشین ها برچیده خواهد شد یا اینکه ایران می
تواند آنها را بدون تزریق گار حفظ کند؟
ابهام های دیگری هم بویژه در حوزه بازرسی ها وجود دارد که جداگانه درباره آن سخن خواهیم گفت.
تا زمانی که تکلیف این مسائل روشن نشده، سخن گفتن از انعطاف جدی امریکا یا
خبر دادن از حصول پیشرفت های بزرگ، چندان منطقی به نظر نمی رسد.