گروه ادبیات، نشر و رسانه، چهاردهم دیماه 1338 سالگرد درگذشت «نیما یوشیج» شاعر بزرگ دوران معاصر است؛ نیما، فرهنگ زادگاهش را میدان آورد تا فرهنگ سرزمینش را غنی تر کند و به ما نگریستن آموخت تا در کنار اشیاء درنگ کنیم.
به گزارش بولتن نیوز، «علی اسفندیاری» که او را یکی از اسطوره سازترین شاعر دنیا
می دانند، در سال 1274 در روستای «یوش» از توابع نور استان مازندران از
پدری خانزاده به نام ابراهیم و مادری از خانواده علم و هنر به نام طوبی به
دنیا آمد.
نیما مدت ها در میان قبایل کوهستان و چادرنشینان و ایلخی
بانان زیست؛ آنان ساعات طولانی به دور هم جمع می شدند، آتشی به هم می زدند و
کودکی می کردند.
زد و خوردهای وحشیانه، کوچ نشینی های قهرمانانه،
آرامش و یکنواختی زندگی ساده و رکود بی خبری هیچ چیز دیگری را در ایام
کودکی سپری نکرد و با تشنگی و خستگی کوچ نشینی و ایلی چاله ها و چاه هایی
که برایش می کنند، روزگارش را سپری کرد.
پدرش کشاورز بود و گله دار و غیر از تار زدن و شکار تفریح دیگری را دوست نداشت. پدرش تیرانداز بود و جنگاور، متهور بود و بی باک.
علی در سال 1300 نام خود را نیما و نام خانوادگی اش را از اسفندیاری به یوشیج تبدیل کرد.
در
تهران در مدرسه دارالشفاء رو به روی مسجد شاه سابق به ادامه تحصیل پرداخت.
در سال های اولیه شهرنشینی بیشتر ساعات او به زد و خورد و پریدن با
دوستانش بخصوص با «حسین پژمان» شاعر و تصنیف سرای معاصر می گذشت. به تشویق
«نظام وفا» دیگر شاعر آن دوران به خط شعر سرودن تشویق شد.
نیما در
سپیده دم جوانی به دختری به نام صفورا دل فریب و دلباخته شد و همین واقعه
باعث طلیعه حیات شاعرانه او گشت و مدت ها در مکتب دلبری او درس دلدادگی داد
اما هرگز طوق بندگی دلدار را به گردن نیاویخت و دلبر به کیش او نگروید و
به سبب اختلاف این مذهب پیوند محبت آن ها به هم نپیوست.
نیما در
دنیای دلدادگی و دلداری شهد عشق را چشید. در ورای این زندگی حیات تنها
پناهگاهش را در ادبیات و با سرودن اشعار عاشقانه دل داد و در دلبری او،
آموزش دید.
اگر نیما را شاعر افسانه می نامیم رواست، این شاهکار بی
مانند اوست. نیما صاحب ذوق لطیف و شاعرانه بود با زمزمه های خود به تدریج
در روح، فکر و شخصیت نیما نفوذ کرد و او را به سوی کنه زیبایی و جمال و
نیکویی سحرانگیز آن راهنمایی نمود.
نیما کم کم شیوه کار خود را نسبت
به دیگران عوض کرد و نوشته هایش را رنگ دیگری داد از طبیعت الهام گرفت و
ظاهر حیات را با آن درهم آمیخت و با تجسم رویایی خود درهم کرد و سبک جدید
را بنیان نهاد.
این زمان بود که اندیشه های مولانای بزرگ در روحش تاثیر کرد و اغلب اشعار نمادین وی تاثیر بسزایی در نیما گذاشت.
نوشته
های نیما با مجلات و انتشارات سبک قدیم، هماهنگی نداشت و قابل درج نمی شد
ولی مخالفت با اندیشه های نیمایی و سبک و سیاق اشعارش دوام نداشت که صفحات
زیادی از منتخبات آثار وی و اشعار نوین اش سراسری شد و در محافل ادبای ریش
و سبیل دار مطرح وقت خوانده می شد.
او در بهار 1305 پدرش را از
دست داد و در همین سال با عالیه جهانگیر (خانواده جهانگیر صور اسرافیل)
ازدواج کرد. در سال 1309 به آستارا رفت و در دبیرستان حکیم نظامی به تدریس
مشغول شد و در سال 1311 به تهران بازگشت و یوش رفت و به کارهای خانوادگی
پرداخت. در سال 1318 به عضویت هیات تحریه مجله موسیقی انتخاب شد و در سال
های 1299 قصه رنگ پریده و در سال 1301 افسانه و دی ماه 1304 خانواده سرباز
را جداگانه چاپ کرد.
نیما همیشه بر سبک و روش اشعارش پایبند بود و
می گفت شعر بی وزن شباهت انسان عریان است و آرایش به زیبایی آن می افزاید و
بارها می گفت من این بنا را به تدریج بنا کردم علل تغییر و چگونگی
تئوریهای ادبی شعر بالاخص در تدوین و انتشار افکار نوین نیما در سطوح جامعه
ادبی لازم به بازبینی و بازرسی می باشد.
به پاس احترام سالروز درگذشت این شاعر بزرگ دوران معاصر، خلاصه ای اندک از اندیشه نوین او به شرح ذیل بررسی می شود:
اگر طبیعت از عناصر مختلفی تشکیل شد و در جدول تناوبی عناصر گردآوری گردید، در همین ارتباط باید عناصر هنر شعری را نیز شناسایی کرد.
یکی
از عناصر شعر، زبان آن است و از واقعیات مسلم تاریخ است و از فراز و نشیب
های انسان همواره به یک حالت باقی نمانده است و در عصر اسطوره ها حامل
باورهای انسانی است و از نیروهای نا آرام طبیعی بازگو می کند.
رشد
هنر در اعصار مختلف نشانه های خاص خود را دارد در دوران خردورزی، واقعیت
هایی که دانش کشف می کند در آرایه های هنری شعر ضمیمه می گردد.
شعر
هنری است که حیات را شاداب و زندگی را تدوین می سازد. شعر آفرینش جهانی و
خردورزی، علم باور انسانی است. بنابراین با داوری و همدلی زبان در شعر
بازجویی کلیت شعر را می توان شناسایی کرد.
ابعاد شناخت و بررسی هنر
شعر را می توان در پنج مورد شامل تشخیص بیان، ابداع آفرینش هنر، ساختار و
انسجام شعر، بهره مندی از زبان طبیعت، پرهیز از زیورهای نامناسب و ناهمگن
ایجاد فضای حس و لایه های آن مورد تفحص قرار داد.
اگرچه شعر کامل
تمام خصلت ها و ویژگی های کل را دارد اما تخصیص تمام پارامترها و ایجاد
فضای پیوسته همراه نیست و این تفاوت باعث تفکیک هنرمندان می باشد.
اثر
و رفتار هنری شعر، اصولا بازتاب ذهنی منحصر به فردی است که از ایده های
ذهنی تراوش می کند و از یک منشاء بیرونی سرچشمه می گیرد. این اثر هم جنبه
های عمومی دارد و هم موردپسند می شود.
عموما انسان ها متاثر از
واکنش های بیرونی هستند که بازتاب آن پدیده های ذهنی هنرمند را تشکیل می
دهد تبدیل ایده های ذهنی به واژه، صدا، سکوت، خط، رنگ، فضا، حجم، حرکت،
موج راز ماندگاری هنر را تداعی می کند.
تشخیص هنرمند در ایده سازی
های خاص مشخص می شود، زایش پدیده ها لازمه درک بستر هستی آن است و زمینه
ساز آفرینش هنری است این بستر و رشد پدیده های هنری یک نوع هنر معماری است
که در زبان هنری جا سازی شود.
به قول نیما، هنر این است که چطور هر
قطعه ای وزنی مناسب بدهیم با وجود بلند و کوتاه بودن مصراع ها در گوش ها
دلنشین شود و بر طبق معانی و احساسات مختلف تدوین شود.
در واقع ظهور
نیما واقعه ای شگرف در تاریخ ما محسوب می شود چرا که او نه تنها سنت شکست
بلکه به تنهایی همه مباحث مختلف شعر و هنر را مطرح کرد و به همه امکانات
تازه ای که مکتب او برای شعر فارسی به همراه آورد چهره ملموس بخشید و راه
به آیندگان نشان داد.
نیما از آن شاعرانی است که در دوران شاعری
خود، همواره زندگی را سرود و با فاصله ای زیبا شناختی از نگرش سنتی، در
روند شکل گیری سفر مدرن بسیار تاثیرگذار بود.
نگرش نیما به زندگی
سیر تحول شاعرانگی او را نشان می دهد که رفته رفته از تقابل های دوگانه و
ثنویت سنتی دست کشید و در زمینه ای نمادین به بازسازی مفهوم زندگی پرداخت.
نیما
تبلور نواندیشی در باب انسان در شعر معاصر است و گرایش او به انسان به
مرور شکل گرفته و از راه تجربه و رابطه تنگاتنگ با زندگی هویت یافته است.
او
در پی جهان بینی جدیدی بود که متناسب با نیاز انسان در عصر مدرن باشد زیرا
جهان بینی سنتی را برای زندگی مدرن امروزی مناسب نمی دید سروده های نیما
بخصوص شعرهای نو نمونه های بازری است که سرشار از روحیه های انسان باوری
مدرن است.
نیما با درک راستین مناسبات اجتماعی تضادهای جامعه اش را
در می یابد و این دریافت را با احساس مسوولیتی صمیمانه در ارتباط با محیط و
من هشیارش ارزیابی می کند و بازتاب شناختی آگاهانه را دریافت شعر خویش بر
ما می نمایاند.
نیما در شب 14 دیماه 1338 در محله شمیران تهران در خانه ای که پس از سال ها ساخته بود به بیماری ذات الریه چشم از جهان فروبست.