به گزارش بولتن نیوز، پاییز، بهاری که عاشق شده بود٬ موهای زرد و نارنجی و قرمزش را زیر کلاه بافتنیاش قایم کرد. لبه کلاه را تا روی چشمها پایین آورد ٬ آرام به دور و بر نگاه کرد٬ چنارها٬ حوضها٬ شمعدانیها٬ پنجرهها٬ همه رنگ او را گرفته بودند٬ خیالش راحت شد، یقه پالتوی گرمش را بالا کشید٬ از خیابان بوی نم باران میآمد. پاییز قدمزنان دور شد، تا زمستان بیاید ...