با وجود آن که در ماه های اخیر اعطای نشان «شوالیه» ازسوی دولت فرانسه به برخی هنرمندان ایرانی گسترش یافته، «حسین علیزاده» با ارج نهادن بر هویت و ملیت خود از دریافت این نشان «غیر خودی» خودداری کرد.
گروه فرهنگ و هنر بولتن نیوز
رد نشان شوالیه و تکلیفی که از این پس، بر گردن استاد علیزاده سنگینی میکندبا وجود آن که در ماه های اخیر اعطای نشان «شوالیه» ازسوی دولت فرانسه به برخی هنرمندان ایرانی گسترش یافته، «حسین علیزاده» با ارج نهادن بر هویت و ملیت خود از دریافت این نشان «غیر خودی» خودداری کرد.
ذرهبین فرهنگی: واکنشهای مثبت به این اقدام آنقدر زیاد است که بیان آنها، فرصت مفصل دیگری میطلبد. هرچند دست رد استاد علیزاده، باعث دلخوری بعضیها نیز شد و به قول رندی، از این پس، اسم این استاد در لیست تحریمیهای شبهروشنفکران قرار گرفت. اما نکتهای که اینجا وجود دارد این است که استاد علیزاده با این اقدام ارزشمند خود، تکلیف خود را سنگینتر کرده و به نظر میرسد بعد از این لازم است تا موضعگیریهای فرهنگی و سیاسی کاملاً سنجیده و حساب شدهای اتخاذ کنند تا خدای نکرده، دشمنان این کشور و مردم، از رد نشان شوالیه، استفادهای بیشتر از پذیرفتن آن نکنند.
عزاداریهای خودساختهچندی پیش حسن رحیمپور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در سخنانی نسبت به برگزاری دهههای متوالی عزاداری و خستهکردن مخاطب نسبت به هشدار داد.
به تازگی استفتائی از آیتالله مکارم شیرازی صورت گرفته و از این مرجع تقلید پرسیده شده: نظر حضرتعالی درمورد برگزاری مراسم ایام محسنیه چیست؟ آیتالله مکارم شیرازی در پاسخ نوشته است: «توسل به ذیل عنایت معصومین (علیهمالسلام) و فرزندان آنها کار بسیار خوبی است، ولی بهتر این است که برنامههای جدیدی که در میان شیعه سابقه نداشته است ترتیب داده نشود.»
ذرهبین فرهنگی: به نظر میرسد این هم یکی دیگر از توطئههای دشمنان اسلام و انقلاب است تا براساس سنت شیطان که برخی مواقع، نعل واروونه میکوبد، با بزرگنمایی خارج از قاعده مراسم عزاداری جدید و خودساخته، نگاه کلی مردم به اصل این مناسبات را زیرسوال ببرد. این درحالی است که از یکسو بزرگانی چون آیتالله مکارم و استاد رحیمپور هشدارهای لازم در این خصوص را داده و راه را از بیراهه معلوم کرده اند و ازسوی دیگر، لازم است رسانههای دلسوز نیز مبلغ چنین نگاههای آسیبشناسانهای باشند.
مخاطب ایرانی، فیلمهای ضدایرانی را ببیند به شرطی که...فیلم ضدایرانی روبوکاپ در شبکه نمایش خانگی! به گزارش مشرق، فيلم «ربوكاپ» يا پليس آهنی، يكي از جديدترين محصولات سينمای امريكا است كه با يك شكست تجاری محض، تقريباً سه ماه پيش اكرانش در امريكا به پايان رسيد. اين فيلم دنبالهروی فانتزی «آرگو» و در راستای آرزوی ديرينه امريكايی ها برای به ثمر نشاندن عمليات جنگی در پايتخت ايران است.
ذرهبین فرهنگی: نمایش فیلمهایی مثل روبوکاپ یا آرگو برای مخاطب ایرانی نه لزوماً مثبت است نه منفی. در باب اینکه مردم ما لازم است بدانند آنهایی که امروز دست دوستی به سمت ما دراز کردهاند، در ذات خود چه تصوری نسبت به ما دارند، شکی نیست. اما اگر انتشار این فیلمها همراه با مقدمات لازم نباشد، امکان نقض غرض وجود داشته و تبعات منفی زیادی به همراه دارد. پس باید فکری به حال چگونه پخش کردن این فیلمها کرد تا چگونه تعطیل کردن آنها.
آنهایی که خانهی بهائیت را اسطوره میکنندطی روزهای اخیر اخباری مبنی بر تخریب یکی از بزرگترین خانه های موجود در پایتخت منتشر شده است و برخی رسانه ها، القابی چون «خانه تاریخی و ارزشمند» در توصیف این ساختمان به کار برده اند. این در حالی است که که با خواندن این گزارش ها، بیش از هر چیز اسطوره سازی رئیس فرقه بهائیت ایران و معرفی ساختمان مرکز بهائیان تهران به چشم می خورد. این در حالی است که صرف ساخته شدن خانه ای در قبل از پیروزی انقلاب، نشانه و مستندی بر تاریخی بودن آن محل محسوب نشده و از سوی دیگر، اطلاق توصیفاتی چون کاخ ورسای ایران تنها بهانه ای برای مهم جلوه دادن این ساختمان به نظر می رسد. در حالی که بایستی متولیان پاسخگو باشند که چرا تاکنون تصمیمی برای تخریب "حضیره القدس بهائیت" و منزل فردی که اسناد ساواک از وی به عنوان " محور اقتصاد بهائیت در دوران پهلوی" (گزارش اطلاعات داخلی ساواک، با عنوان محافل داخلی مخابره شده از سوی مامور ویژه شماره 718/300 مورخ 25 آذر 42) یاد می شود در تهران انجام نداده اند و دلیل تعلل در از بین بردن نشانه های بازر دست ساز صهیونیزم در رژیم شاهنشاهی چیست؟
ذرهبین فرهنگی: به نظر میرسد در بقا و بزرگنمایی این مکان نامبارک، هم مسئولین فرهنگی مقصرند و هم برخی رسانههای خاص. البته امیدواریم که اقدامات یا کاهلیهای ایشان از روی عمد نبوده و تنها از سر نشناختن باشد. اما علی ایحال، با توجه به سابقهی ساخت این خانه، هیچگاه نمیتوان آن را بنای تاریخی دانست و چون محل زیست انسانهای ارزشمندی هم نبوده، هیچگاه شامل حکم خانههایی مثل خانهی جلال آلاحمد نمیشود. هرچند میتوان از آن به عنوان موزهی عبرت بهره جست و مکانی که محل آسیب رساندن به جامعه محسوب میشده را امروز به محل آگاهیبخشی مردم تبدیل کرد ولی لازم است رسانههای ما حواسشان جمع باشد که هر چیزی امکان و ارزش اسطوره شدن ندارد.